واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: گل شکفته خداحافظ! اگرچه لحظه دیدار
شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم، آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان زآغاز به یکدگر نرسیدن بود
حسین منزوی اول پاییز سال ۱۳۲۵ در زنجان به دنیا آمد. سال های نخست زندگی را در کنار خانواده سپری کرد. پدرش معلم روستاهای زنجان بود، در روستاهای نیک پی، کرگز و پیرسقا یا پیرزاغه تدریس می کرد. حسین در سال ۱۳۳۲ وارد دبستان فردوسی دکتر علی شریعتی کنونی، چهار سال دبیرستان در صدر جهان (محمد منتظری کنونی) درس خواند. آن گاه در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران گردید. به گفته خودش، این مسأله که مدارس ابتدایی او نام دو شاعر بزرگ را بر خود داشتند، با سرنوشت شاعری وی بی ارتباط نبود؛ زیرا سرانجام کارش را به کلاس های درس دانشکده ادبیات در تهران کشاند.
نخستین مجموعه شعرش در سال ۱۳۵۰ از سوی نشر بامداد چاپ شد. با همین کتاب بود که برنده نخستین دوره جایزه شعر زنده یاد فروغ فرخزاد گشت و به عنوان بهترین شاعر جوان این دوره معرفی شد. در همین دوره بود که زنده یاد جلال آل احمد به عنوان بهترین نویسنده سال انتخاب گردید و احمد شاملو، جایزه جلال را از طرف سیمین دانشور دریافت کرد. گفتنی است این کتاب در سال ۱۳۸۲ از سوی نشر آفرینش تجدید چاپ شد.
در همین زمان بود که منزوی وارد رادیو و تلویزیون ملی ایران شد و در گروه «ادب امروز» به سرپرستی زنده یاد نادر نادرپور به فعالیت پرداخت. چندی بعد، مسئولیت برنامههای رادیو و تلویزیونی متعددی را برعهده گرفت که از آن میان می توان به برنامه های «کتاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آیینه و ترازو» و «آیینه آدینه» اشاره کرد.
افزون بر آن، در سرایش نزدیک به ۱۵۰ ترانه با آوازخوانان و هنرمندان ایران همکاری داشته است. هم اکنون نیز دو آلبوم موسیقی براساس ترانه های منزوی در دست انتشار است. (آلبوم نخست که زاگرس نام دارد، دربردارنده ۸ آهنگ کردی و لری با آواز شهرام ناظری است که ارسلان کامکار آهنگسازی آن را برعهده دارد و شرکت مشکاة آن را منتشر خواهد کرد. آلبوم دوم با ۶ ترانه از منزوی با آهنگسازی بهزاد محمودی زاده و خوانندگی علیرضا افتخاری روانه بازار خواهد گردید، ولی اکنون نام آن مشخص نیست.)
در کنار همه این فعالیت ها، وی چندی مسئول صفحه شعر مجله ادبی «رودکی» بود. در سال نخست انتشار مجله سروش نیز با این نشریه همکاری داشت. مسئولیت صفحه شعر روزنامه محلی «امید زنجان» نیز بر عهده او بود.
دومین کتاب منزوی پس از ۸ سال سکوت، با نام «صفر خان» در قالب یک شعر منتشر شد.
از دیگر آثار حسین منزوی به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
ترجمه منظومه ترکی «حیدر بابا»ی استاد محمد حسین شهریار (۱۳۶۹ – آفرینش)
با عشق در حوالی فاجعه (۱۳۷۱ – پاژنگ)
این ترک پارسی گوی/ بررسی شعر استاد شهریار(۱۳۷۲ – برگ)
از شوکران و شکر (۱۳۷۳ – آفرینش)
با سیاوش از آتش (۱۳۷۵ – پاژنگ)
از کهربا و کافور (۱۳۷۶ – کتاب زمان)
از ترمه و تغزل / برگزیده غزل ها و شعرهای نیمایی و سپید (۱۳۷۶ – روزبهان)
به همین سادگی / شعرهای بی وزن (۱۳۷۸ – چیچیکا)
با عشق تاب می آورم / شعرهای نیمایی (۱۳۷۸ – چیچیکا)
این کاغذین جامه (۱۳۷۹ – نغمه)
از خاموشی ها و فراموشی (۱۳۸۰- کتابکده فرهنگ زنجان)
تغزلی در باران ( ۱۳۸۱- نیستان)
باید گفت چند کتاب دیگر نیز از منزوی در دست ناشران گوناگون باقی مانده و به دلایل نامعلوم، از دسترس علاقه مندان به فرهنگ و ادب دور نگاه داشته شده است. او با گلایه از این که بسیاری از ناشران به دلایل متفاوت، اثر اهالی ادب و فرهنگ را در کنج انتشاراتی خود زندانی می کنند، از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می خواهد که برای احقاق حقوق صاحبان اثر، به این وضع زننده و ناهنجار رسیدگی کند و به آن پایان دهد. وی برای نمونه می گوید که دو اثر وی نزدیک به ۱۶ سال است که در انتشارات … خاک می خورد. گفتنی است کتاب های دومان (شعرهای ترکی منزوی)، صفیر سیمرغ (شعرهای سی تن از شاعران زنجان از نسل اول تا ششم شعر آن دیار)، دیوار در متن یک شعر(بررسی تحلیلی شعر معاصر) و خونه آقا گنجشکه(مجموعه داستان کودکان) به این سرنوشت ناگوار دچار شده اند.
در وصف منزوی گفته اند که او «شاعر عشق همیشه» است. با این حال، وی می گوید: هرچند پایگاه تغزل را عشق و عاشقی دانسته اند، ولی به گمان من، تغزل می تواند هر نوع حدیث نفسی را در بربگیرد حتا اگر اجتماعی و عرفانی باشد. وی می افزاید: در شعر هیچ الگویی نداشته ام، ولی به حافظ، مولوی، سعدی و خیام ارادت دارم. نیما، شاملو، فروغ و نادرپور نیز برایم بسی عزیزند.
یک غزل از منزوی:
شهر منهای وقتی که هستی، حاصلش برزخ خشک و خالی
جمع آیینه ها ضرب در تو، بی عدد صفر بعد از زلالی
می شود گل در اثنای گلزار، می شود کبک در عین رفتار
می شود آهویی در چمنزار، پای تو ضرب در باغ قالی
چند برگی است دیوان ماهت، دفتر شعرهای سیاهت
ای که هر ناگهان از نگاهت، یک غزل می شود ارتجالی
هرچه چشم است جز چشم هایت، سایه وار است و خود در نهایت
می کند بر سبیل کنایت، مشق آن چشم های مثالی
ای طلسم عددها به نامت، حاصل جزر و مدها به کامت
وی ورق خورده ی احتشامت، هرچه تقویم فرخنده فالی
چشم واکن که دنیا بشورد، موج در موج دریا بشورد
گیسوان باز کن تا بشورد، شعرم از آن شمیم شمالی
حاصل جمع آب و تن تو، ضرب در وقت تن شستن تو
این سه منهای پیراهن تو، برکه را کرده حالی به حالی
منزوی خوب می دانست که ما چگونه در آرزوی پریدن همیشه به بافتن قفس مشغول و دچاریم و خوب می دانست چگونه باید قفس را به سمت پریدن درید. منزوی پرید و پروازش تنها گریه را برای ما باقی گذاشت.
از این غربت، دلتنگ ترین فریاد را به سوی او می کشم و می دانم آرزوی لمس دوباره ی دستهایش را پیش از آخرین وداع، تا همیشه آرزوی عبثی خواهد بود. نمی دانم در این لحظات چه می نویسم و برای چه می نویسم و برای چه می نویسم که این تنها یک گریه است و گریه ها قانونی است.
تنها آخرین افسوسم بر سرزمینی است که شاعران مرده را ارج می نهد و شاعرانش همیشه در تنگدستی و بیماری و تنهایی می میرند و این را همیشه صفحات آخر شاهنامه و مویه های فردوسی و سپاسش از یارانی که در فقر رهایش نکردند در گوشم زمزمه می کند.
حسین منزوی منزوی چهارشـنبـه ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۸۳، در سـن۵۸ سالگـی بــر اثــر عــارضــه قــلـبــی و بـیمـاری ریوی در بیمارستان شهید رجایی تهران در گذشت و در مراسم وداع با مردم زنجان تشییع شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 384]