واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: پنجشنبه گذشته 29 ارديبهشت ماه ( 19 مه 2011)، باراك اوباما به وزارت امور خارجه آمريكا رفت تا در برابر مقام هاي ارشد دستگاه سياست خارجي، به ترسيم سياست هاي اين كشور در قبال خاورميانه و شمال آفريقا بپردازد. سخناني كه برخي آن را نقطه عطف دانستند و برخي ديگر گفتند كه نكته جديدي در آن نبود. خرداد سال 88 (ژوئن 2009) نيز اوباما در سخنراني مشابهي كه چندماه پس از به قدرت رسيدنش در قاهره پايتخت مصر انجام شد، از رويكرد جديد اين كشور در قبال جهان اسلام و عرب سخن راند. اقدامي كه نشان مي داد دولت جديد آمريكا قصد دارد به ترميم چهره مخدوش خود كه ميراث عصر جرج دبيلو بوش بود، بپردازد. اين اقدام رييس جمهوري آمريكا، را مي توان از سه زاويه مورد بررسي قرار داد: 1- اينك كه قريب به 2سال از آن سخنراني مي گذرد چه شده كه اوباما بار ديگر ناگزير به بازتعريف سياست خاورميانه اي آمريكا شده است؟ به نظر مي رسد براي درك چرايي اين مساله بايد پنج ماه به عقب برگرديم. همه چيز از 26 آذر (17 دسامبر) سال گذشته آغاز شد. آتشي كه يك دست فروش تونسي در اين روز خود را به آن سپرد مثل جرقه اي كه در انبار باروت بيفتد با سرعتي باورنكردني از شمال آفريقا به خاورميانه و كرانه هاي خليج فارس سرايت كرد و به اعتقاد بسياري شيوه كشورداري و معادلات سياسي در اين منطقه را براي هميشه تغيير داد. امروز پس از گذشت حدود پنج ماه از آغاز موج اعتراض ها مي توان به يقين گفت كه جهان عرب وارد دوران جديدي از حيات سياسي خود شده كه ديگر بازگشتش به مرحله قبل غيرممكن است: دوران زوال و سقوط نظام هاي خودكامه و اقتدارگرا. تغيير پارادايم حكومتداري در جهان عرب، بي ترديد ايالات متحده آمريكا را كه همواره در معادلات سياسي، امنيتي و اقتصادي منطقه حضور داشته تحت تاثير قرار داده است. پيچيدگي تحولات از يك سو و سرعت آن از سوي ديگر باعث شد كه واشنگتن نتواند سياست منسجم و واحدي را در قبال اين تحولات در پيش گيرد. واكنش هاي ديرهنگام و بعضا متناقض آمريكا در قبال موج تغييرات در جهان عرب باعث شد تا اين كشور از سوي افكار عمومي منطقه متهم شود كه سياست شفافي در اين باره اتخاذ نكرده است. بي ترديد فراگيري اين ديدگاه در منطقه به سود منافع بلندمدت آمريكا نبوده و نيست. همين مساله دولتمردان آمريكا را واداشت كه تا دير نشده به سمت بازتعريف سياست هاي خود در اين منطقه روي آورند تا مبادا از قافله تغييرات عقب بمانند. 2- اوباما پنجشنبه در حالي كه خود را مصمم تر از هميشه نشان مي داد تلاش مي كرد كه با شفافيت بيشتري در قبال تحولات منطقه سخن بگويد تا بلكه بخش زيادي از ترديدها و ابهام ها را برطرف كند. وي، خيزش ها در خاورميانه و شمال آفريقا را فرصتي تاريخي براي آمريكا دانست و از آغاز فصل جديدي در سياست اين كشور در قبال اين منطقه سخن گفت. رييس جمهوري آمريكا در برابر سوالي كه خود طرح كرد كه ايالات متحده چگونه مي تواند به تحولات واكنش نشان بدهد تاكيد كرد كه سياست حمايت از حقوق بشر همراه با اصلاحات اقتصادي را دنبال مي كند و بايد به مردم نشان دهد كه قدرت آنها بيشتر از ديكتاتورهاست و اينكه آمريكا با خشونت و سركوب مخالف است و مردم اين كشورها حق برخورداري از ارزش هاي جهانيِ آزادي بيان و تجمعات، حاكميت قانون و حق انتخاب رهبرانشان را دارند. اوباما براي جلب افكار عمومي عرب تا آنجا پيش رفت كه براي اولين بار از تشكيل كشور فلسطين بر اساس مرزهاي پيش از جنگ 1967 سخن گفت. اظهار نظري كه واكنش تند دوست استراتژيك آمريكا در منطقه يعني رژيم صهيونيستي را در پي داشت. بسياري معتقدند بخش مهمي از سخنان اوباما خواه از سر اعتقاد بوده يا از سر اكراه، قابل توجه و حركتي رو به جلو بوده است. هرچند هستند كساني كه مي گويند سخنان اوباما بيش از اينكه اقدامي ابتكاري و كنشي باشد، واكنشي نسبت به تغييرات بوده و به همين جهت از قوام و اعتبار ذاتي برخوردار نيست. 3- فارغ از نيت و اهداف اوباما از سخنراني اخير به نظر مي رسد مساله اصلي اين است كه واشنگتن تا چه اندازه خود را ملزم به اجراي بي چون و چراي رويكرد جديد خود يعني حمايت از دموكراسي خواهي در منطقه مي داند؟ و يا بهتر است اينگونه پرسيد كه سياست جديد آمريكا در خاورميانه تا چه اندازه در عرصه عمل ديده خواهد شد؟ اين سوال ها از آن رو مطرح مي شود كه تجربه دو سال اخير بيانگر اين است كه بسياري از مواضع و شعارهايي كه اوباما به طرح آن پرداخته به دلايلي زمينه اجرايي پيدا نكرده است و حتي باعث شده كه وي از آن مواضع نيز كوتاه بيايد. نمونه بارز آن مخالفت رژيم صهيونيستي با خواست اوباما مبني بر توقف شهرك سازي در سرزمين هاي فلسطيني بود كه در نهايت به چشم پوشي رييس جمهوري آمريكا از اين خواسته انجاميد. پيش بيني مي شود سياست خاورميانه اي جديد دولت آمريكا كه از سوي اوباما مطرح شد -با اين پيش فرض كه صادقانه طرح شده باشد- از سه جهت تحت فشار قرار خواهد گرفت: يكي رقباي جمهوري خواه وي، ديگري رژيم صهيونيستي و سرانجام عربستان سعودي به عنوان نماد كشورهاي اقتدارگراي عرب در منطقه كه از گسترش موج دموكراسي خواهي در منطقه ناخشنود و نگران است. در پايان در مورد مساله حمايت از دموكراسي در منطقه كه مغز اصلي گفتار اوباما بود بايد گفت كه بي ترديد دموكراسي در خاورميانه يك شمشير دو لبه براي آمريكا خواهد بود. به اين معنا كه اگر يكبار حاكميت دموكراسي به روي كارآمدن نيروهاي غربگرا در يك كشور منجر مي شود، بار ديگر و يا جاي ديگر ممكن است اين احزاب و جريان هاي مخالف آمريكا باشند كه به قدرت مي رسند. بايد ديد كه آيا آمريكا اين ظرفيت را دارد كه تلخ و شيرين هاي دموكراسي در منطقه را باهم پذيرا باشد يا خير؟ تحقيق**9930**1358
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 257]