تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837142311
مبعث ؛ نخستين روز انقلاب فكري و اخلاقي
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: مبعث ؛ نخستين روز انقلاب فكري و اخلاقي
بسمالله الرحمن الرحيم قد جائكم منالله نور و كتاب مبين، يهدي به الله من اتبع رضوانه سبلالسلام و يخرجهم من الظلمات الي النور باذنه و يهديهم الي صراط مستقيم. (سوره پنجم آيه 19)
از جانب خداوند شما را نور و دستوري بيانكننده آمد، كساني كه خوشنودي خداي را پيروي كنند آنها را به راههاي صلح و سلامتي هدايتشان ميكند و آنها را از تاريكيهاي ديجور به سوي عالم نور به اذن پروردگار خارج ميسازد و پيوسته پيش ميبرد، و به راه راست هدايتشان مينمايد.
روز مبعث، نوري از افق حرا طلوع كرد كه براي هميشه جهان تاريك را روشن و نقشه زندگي را آشكار كرده، كاروان گمراه و وحشتزده بشر را به راههاي صلح و امنيت هدايت نمود. مردمي را كه در تاريكي عقايد باطل و بيخبري و شهوات تاريك به سر ميبردند، به سوي عالم نور به راه انداخت. با توجهي به سلسله ارتباط حوادث، جنبشهاي فكري و روحي و اجتماعي را مرتبط به اين روز مييابيم. آنچه از عقايد صحيح و فضائل ثابت و افكار و صنايع تا صورت تمدن علمي امروز جهان از اين روز سرچشمه ميگيرد، پايه ايمان صحيح به مبدأ و معاد و معرفي پيمبران و بالا بردن مقام آنان از آن روز شروع شد، تنظيم نقشه سعادت بشر و برنامه زندگي از آن روز طرح گرديد، خلاصه موجي از هدايت و علم و فكر در آن روز از دامنه كوههاي مكه و از درون غار حرا سرازير شد كه نخست حركت عرب شرق و غرب را به جنبش آورد، امواج اين درياي نور از طريق روم و اسپانيا اروپاي تاريك را فراگرفت و در چشمهاي خوابآلود و به تاريكي آموخته مردمان مغرب زمين دويد تا آنها را بيدار كرده و به حركت آورد و همچنان پيش ميرود تا دنياي علم را به عالم امن و ايمان برساند، ولو كرهالمشركون. پس عيد مبعث نخست عيد مسلمانان است كه واسطه رساندن نداي بعثت ميباشند، درثاني عيد جهانيان است.
محيط اعتقادي و اجتماعي عرب
پس از بناي خانه كعبه به دست ابراهيم خليل و فرزندش اسماعيل، و اعراب ساكن مكه و پيرامون آن بردين ابراهيم و خداپرست بودند، ولي رفته رفته به واسطه دور شدن از عقيده توحيد و تأثير ملل ديگر و عوامل تقليد و توارث، شرك و بتپرستي در سراسر جزيرةالعرب شايع شد و خانه ابراهيم مركز چند صد بت گرديد كه هر يك منتسب به قبيله و تيرهاي بود و در ميان قبايل هم بتهايي به نامهاي مخصوص برپا بود كه در برابر آنها سجده ميكردند و عرض حاجت نزد آنها ميبردند و سعادت و رفع بلا را از آنها ميخواستند.
در قسمتهاي غربي و جنوبي، مسيحيت به واسطه تقويت دولت روم راه يافته بود و در يمن و اطراف آن و بعضي از قسمت هاي مركزي و عراق يهوديت به دست امپراطوري ايران تقويت ميشد. عرب به واسطه زندگي آزاد و خودسر صحرايي از تعليم و تربيت و فشارها و محدوديت قوانين دورميزيست. اخلاقش بيجد زبر و ناهموار بود و در خونخواري و كينهجويي و غارتگري و بيباكي در دنياي آن روز كمتر نظير داشت، ولي اين خوي زشت وحشتناك كه خواب از چشم عرب برده و پيوسته بايد رفيق، هوشيار رفيق و همسايه بيدار همسايه باشد با فضيلت بخشش و غيرت و پناه دادن مظلوم و دفاع از همپايان آميخته بود.
عرب از علوم و معارف آن روز دنياي شرق و غرب به واسطه فاصله بيابانهاي شنزار و زندگي قبيلهاي يكسره بيخبر بود. سواد و خط جز اندكي در اطراف جزيره كه مجاور مرزهاي ايران و روم بود وجود نداشت. مرجع علمي، كاهنها و ساحران بودند كه از اوضاع جهان و اخبار گذشتگان اوهامي را منتشر ميكردند.
عرب از تشكيلات اجتماعي و قوانين مدني و حكومت مركزي بهره نداشت. زندگي وي روي اصول قبيلهاي و نژادي بود كه سران قبيله و شيوخ مرجع امور بودند و روي همين زمينه روزبهروز اختلافات قبيلهاي توسعه مييافت و افتخارات ميراثي در قبايل راسختر ميگرديد و خوي خودپرستي و خودخواهي كه اثر آن جنگها و خونريزيهاي متوالي بود، ريشه ميدواند و از سخنان و اشعارشان آتش جنگ و خونريزي ميباريد.
پيش از بعثت پيغمبر اكرم ـ صليالله عليه و آله وسلم ـ هرچه در اين بيابان وسيع وحشتناك نظر ميكرديد جز برق شمشير و گودالهاي خون و جز حماسهسرايي و جنگجويي نميديديد، ولي با اين بيخبري و جهل و پراكندگي، به واسطه هوش سرشار و فطرت ناآلوده و اراده قوي و فضايل خلقي براي درك امور معنوي و تربيت اخلاقي و اصول اجتماعي مستعد بود.
يكي از نويسندگان دانشمند ميگويد: عرب مانند چوب خشك آماده شعلهاي بود تا محترق شود و آن شعله از پرتو روح مقدس پيغمبر اكرم(ص) برخاست.
محيط اجتماعي و اعتقادي جهان
پيش از بعثت، سراسر اروپاي غربي در شرك و اوهام باطل به سر ميبرد و از توحيد و تعاليم پيغمبران در آن نواحي خبري نبود. قسمتهاي شرقي اروپا درباره حقيقت و شخصيت مسيح و موضوع مبهم عقيده تثليث و اسرار اقانيم دچار كشمكشهاي سخت بود و تعصبهاي سران كنيسه براي حفظ مقام و شخصيت و منافع خود، به خصوص رقابت ميان كنيسه رم و قسطنطنيه مردم را گيج كرده و رشته امور را گسيخته بود.
سرزمين مغرب از جهت وضع اجتماعي، وحشتناكترين دورههاي تاريخي خود را به سر ميبرد. در همين سرزميني كه امروز سرزمين تمدن و علم و صنعت و برق است در آن زمان تاريك جز برق شمشير و نيزه ديده نميشد. قبايل آريايي كه مانند سيل به اروپا سرازير شده بودند در اسپانيا و فرانسه سرگرم تاخت و تاز بودند. درميان خانوادههاي سلطنتطلب فرانسه شديدترين خونريزيها به راه افتاده بود، قبايل نيمبرهنه انگلوساكسونها در همين سرزمين انگلستان با شمشير و نيزه و تبر، جنگل درندگان را نمايش ميدادند بلكه با اعمال خود سباع و وحوش را آبرومند كرده بودند.
ايتاليا نام با عظمت رم را از دست داده و به واسطه اختلافات و كشمكشهايي كه بين سران سياست و دين برپا شده بود، از اطراف رو به تلاشي ميرفت و فقط به صورت مركز مسيحيت و گناهبخشي و تقليد عقايد تثليث درآمده بود. يونان كه ساليان دراز مركز علم و تمدن جهان بود فروغ علم و تمدنش رو به خاموشي بود و خاكستر جهل و خمودي روي آن را ميپوشاند.
در اروپاي شرقي مانند درياي طوفاني، امواج فتنه و خونريزي پيدرپي بالا ميآمد و روي هم با جوش و خروش ميغلطيد. در آن سرزمين براي كشتي زندگي و سعادت بشر ساحل نجاتي به نظر نميرسيد. امواجي از طوائف مختلف و سوئد و نروژيها و دانماركيها و قبايل مكدونيا و لومبارديا و ايطاليا پيوسته به هم ميخورد و جزرومدهاي بيمناكي ايجاد مينمود. قبايل اتراك از آسياي صغير برخاستند و مانند سيل باروهاي قسطنطنيه و يونان را محاصره نمودند و طوفاني براين درياي خروشان ميافزودند. علاوه برهمه جنگهاي مستمري كه ميان شرق و غرب يعني روم و ايران بود، قواي مادي و روحي همه را فرسوده نموده و آثار باقي مانده تمدن آن روز را رو به ضعف و تلاش ميبرد و برتجزيه قواي دو مركز حساس علم و تمدن آن روز ميافزود و در اثر تجزيه قوا، آتش جنگ در هر گوشه و كنار زندگي بشر سرايت كرده و پيدرپي اعلام فنا مينمود.
شرق دور، سرزمين هند و چين و تبت كه روزي مركز فلسفه و عرفان و صنايع بود، در اوان بعثت عقايد تيره شرك و اوهام و اختلال اموراجتماعي و سياسي يكسره جو آن را تاريك كرده بود؛ به طوري كه آثار عقيده پرستش بت و گاو و اختران و آتش... و اختلال امور سياسي و اجتماعي آن هنوز باقي است و سيل تمدن هنوز در آن تأثير بسزايي ننموده. ايران كه از جهت اعتقادات و اخلاق و سياست و قدرت دورانهاي باشكوه و عظمتي را پيموده بود، در اوان بعثت پيغمبر اكرم(ص) در بدترين وضعي به سر ميبرد. عقيده يكتاپرستي آن تبديل به آتشپرستي شده بود و از توجه به پروردگار يكتا و يزدان بيهمتا كه نور آسمانها و زمين است منصرف شده، به پرستش مظاهر و آثاري از حق مانند نور و آتش سرگرم بودند. پروردگاري، از نور و آتش و ستارگان هم تنزل نموده صاحبان قدرت و مغها و مؤبدها هم از خدايي سهم ميبرند و پرستش خود را برمردم تحميل ميكردند.
تحميلات عقيدهاي و قدرتهاي خودپرستانهاي كه از متوليان آتشهاي مقدس برمردم ميشد يكسره آئين يگانهپرستي و دادگري را از ميان برده، و عموم را آزرده و خسته نموده بود. اين وضع با عوامل ديگر عقيده الحاد و اباحي را از طرف مزدك و ماني پديد آورده و مانند برق در افكار مردم سرايت نموده بود. خودسري و تاخت و تاز شاهزادگان و مؤبدان و مرزبانان و دهقانان و اختلاف عقيدهاي و رقابت سپهبدان براي تقرب و جلب خاطر پادشاهان و ملكهها و فرسودگي و لگدكوب شدن مردم زير لگد خودخواهان و تحميلات جنگي، ايران را روزبه روز به پرتگاه فنا نزديك مينمود.
ايراني كه از يك سو تا حدود ديوار چين و از سوي ديگر تا آن طرف جبال قفقاز و از سمت ديگر تا يمن و مصر و آسياي صغير فرمانفرمايي مينمود، پيوسته از اطراف متلاشي شده و از دربار تيسفون جز نامي باقي نبود، و در دربار تيسفون جز خودپرستي و كينه و رقابت و فرزند و پدر و خويشاوندكشي و... چيزي نبود. آنچه نبود اداره مملكت و توجه به مردم و انديشه آسايش خلق بود، آنچه نبود توجه به عواطف و صلاح خلق و تقوا بود. به واسطه بدرفتاري و زشتكرداري مؤبدها و تحميلات مالي، جنگهاي طولاني و قدرت طبقاتي براي توده مردم ايران زمين، نه روحي باقي بود و نه مالي، نه اميد سرانجام و نه مركز اتكايي، فقط در آفاق زندگي تيره خود به انتظار روزنه نجات و لطف يزدان به سر ميبردند.
اميرالمؤمنين علي ـ عليهالسلام ـ در خطبه دوم نهجالبلاغه، بعثت رسول اكرم و اوضاع پيش از آن را با بيان جامع و رساي خود اين طور بيان ميكند:
«خداوند سبحان رسول گرامي خود را با دين عالمگير، و براهين رسا و كتابي ثابت و نوري فروزان و فروغي درخشان و فرماني نافذ به سوي خلق فرستاد تا اشتباهات را ريشهكن نمايد و با براهين روشن حجت آورد و به وسيله آيات بيم دهد و با داستانهاي عبرتانگيز بترساند، آنگاه اين رسول گرامي برانگيخته شد كه عموم مردم در تاريكيهاي ديجور فتنه به سر ميبردند، چنان آشوب و فتنهاي كه رشته روابط معنوي و ديني خلق در آن گسيخته شده و استوانههاي كشتي يقين متزلزل بود.اساس زندگي و اصول نژادي اختلافانگيز و امور حياتي پراكنده شده بود. راه بيرون رفتن از محيط اين زندگي وحشتناك فتنهزا و دشوار و تنگ و روزنه نجات براي رجوع تاريك و كور شده بود. فروغ هدايت خاموش و تاريكي و كوري همه را فراگرفته بود، خداي رحمان نافرماني و شيطان ياري ميشد، اهميت كاخ ايمان از ميان رفته و ستونهايش فرو ريخته و نشانههايش ناشناس گرديده و راههاي آن ويران شده و غبار و طوفانهاي غفلت و جهل آن را پوشانيده بود. شيطان را با فروتني پيروي مينمودند و كوره راههاي پرپيچ و خمش را با شتاب ميپيمودند و به سرچشمه هاي عفوني وي وارد ميشدند. به دست همين مردم عَلَمْهاي شيطان به راه افتاده و پرچم فيروزياش برپا شده بود، چه فتنهاي كه عموم مردم را به لگدهاي سنگين خود خرد نموده و زير قدمهاي خود پايمالشان كرده و با تمام قامت بر سر سم ايستاده بود.
مردم در اين زندگي شوم همه سرگردان، همه نادان، همه بيسامان، همه فريفته و خودباخته به سر ميبردند. در بهترين خانه (روي زمين يا خانه خدا) و با بدترين و شرورترين همسايگان ميزيستند، خواب راحتشان بيخوابي، سرمهشان سرشك ديده بود، در سرزميني كه دانشمندش لجامزده و دهان بسته و بيخرد و نادان بركرسي كرامت برنشسته بود.»
نشوونماي رسول اكرم(ص)
در چنين وضع وحشتناك و محيط هراسانگيز و جو تاريكي كه راه نجات به روي همه بسته شده بود و در تمام آفاق جهان، اختر هدايتي نميدرخشيد، دست عنايت و لطف پروردگار، وجود اقدس رسول اكرم را از ميان شريفترين خاندان عرب در كنار خانه توحيد و مدرسه تربيت ابراهيم به جهان فرستاد و فرشتگان را به مراقبت و حراست وي گماشت تا خاطر مقدسش از آثار محيط عرب و جهان متأثر نشود و عادات و اخلاق عمومي در روح پاكش سايه نيفكند و از اوضاع و مواريث زندگي و عقايد همگاني ريشهاي در نفس قدسياش جايگزين نگردد. در مدت چهل سال پيش از بعثت، وضع رفتار و حركات و گفتارش رنگ محيط و آداب عمومي نداشت و پيوسته برتر از محيط بود. اينجاست كه بايد معتقد شد حساب تربيت روحي و اخلاقي ذات مقدسش از گزيدگان بشر و نوابغ جداست و استعمال لغت نابغه برشخصيت الهي آن حضرت نارواست.
نوابغ كسانياند كه هدف اصلاحي و نقشه صحيحي دارندكه ميخواهند آن را با قدرت فكري و اراده توانايي در جهان اجرا نمايند، ولي كساني كه براي هدف مجهول و مقصود نامعلوم و عناوين فريبنده دنيا را به هم ميريزند و خون خلق را رايگان روي صفحه پاك زمين جاري مينمايند و مردم نادان و كم خرد را نابغه مينامند، نزد خردمندان جز ديوانگان شمشير به دست نيستند.
نوابغ حقيقي و اصلاحي با همه توانايي فكري و روحي خود مولود محيط ميباشند؛ يعني از محيط افكار و آثاري ميگيرند و آن را در ذهن خود جمع ميكنند و تجزيه و تحليل مينمايند و از ميان آنها نقشه نويني پديد ميآورند، ولي در سخنان و افكار و نقشههاي پيمبران بزرگ اثري از افكار و اوضاع زمان و رنگ محيط مشاهده نميشود. اين خود برهان روشن براي اهل بينش و فكر است كه فكر آنها از سرچشمه ديگري است و تربيت آنان از عالمي فوق ماده و اجتماع است و دست ديگري در ساختمان معنوي آنان و پرتو وحي راهنماي فكريشان بوده است. در اين مورد مردمي كه ميخواهند با علل طبيعي، هر حقيقتي را بفهمند متحيرند و آنچه ببافند جز الفاظ تهي و مقدمات ناقص نيست.
روح مقدس خاتمالانبيا پرتوي بود كه از عالم ربوبي منفصل شده و در بهترين صورتي از صورتهاي مادي و برترين شكل از اشكال بشري درآمد و تمام مراحل حيات را پيموده، گاه در قبيله بود گاه در شهر به سر ميبرد. طفل بيپدر، شبان گوسفند، تاجر امين، قاضي به عدل، سپاهي رزمآور، سرپرست عائله، مصلح ميان خلق شد، صورتهاي مختلف زندگي را مشاهده كرد و دردهاي بيدرمان مردم را دريافت. دو مرتبه سوريه و شام و دمشق را كه مركز تمدن و اجتماعي ملل مختلف بود از نزديك مشاهده كرد ولي پيوسته فوق افكار و عادات عمومي بود و عنايت و هدايت پروردگار را همراه داشت؛ تا روزي برسد كه پرچم هدايت را در دنياي تاريك برپا دارد و راه سعادت و نجات را به روي خلق باز كند و نقشه نهايي زندگي را به صورت احكام و وظائف طرح نمايد و ترازوي عدل را برحلقه محكم ايمان بياويزد و مكارم اخلاقي را به حد كمال برساند و ملل را از ذلت عبوديت خلق نجات داده به عزت بندگي خدا آشنا گرداند، و كاخهايي كه از خون دل مظلومان و آه سينه بيچارگان برپا شده ويران كند، و بيني خودخواهاني كه مدعي رابطه بين خدا و خلقند و سهمي از خدايي براي خود قائلند و كليد سعادت و نجات را به دست خود ميپندارند به خاك مالد و دستهايي كه به غارت اموال و نواميس و افكار دراز شده كوتاه گرداند، قدمهايي كه ملل را زير لگد خود فرسوده كرده قطع نمايد و حقوقي كه از بشر به تاراج رفته بازگرداند، و زميني كه به صورت ميدان جنگ و حوش درآمده به عبادتگاه پروردگار و بهشت سعادت تبديل نمايد و به جاي بناهاي ظلم و ستم و خودپرستي، مساجد و معابد و مدارس تشكيل دهد و در هر گوشه و كنار به جاي ستايش بتها و سرود جبارها آهنگ تسبيح و تحليل پروردگار جهان را بلند سازد، نفوسي كه در لجنزار شهوات تاريكي عقايد و عادات زشت تا گلو فرو رفتهاند بيرون آرد، چشمهايي كه در تاريكي گمراهي كور شدهاند بينا و گوشهايي كه از غوغاي هوسها كر شدهاند شنوا گرداند، افكار و دلهايي كه از تشخيص خير و صلاح و فكر صحيح جامد شدهاند به راه اندازد، تا غلهايي كه از عادات و تقاليد برنفوس بسته شده بگشايد، زبانهايي كه در غير منطق آرزوهاي پست لال شده بازگرداند، احكام و قوانين جامد را درهم شكند، تاروپود پندارها و بافتههاي خيالبافان فلاسفه را پاره نموده و به جاي آن فلسفه عالي جهان و زندگي را كه با عقل و فطرت و عواطف آميخته است مستقر گرداند و اسرار مبدأ و معاد را تا منتهاي سير جهان و انسان روشن نمايد. خلاصه بشر را بلاواسطه براي فراگرفتن انوار ربوبي و فيض الهي از هر جهت مستعد سازد.
آغاز وحي و پرتوي از غار حرا
در حدود شرقي شهر مكه كوهي است به نام حرا كه در دامنه مكه مانند برجي سربرآورده، در چين و شكنج و چهره گرفته و سياه و دامنههاي خشك اين كوه، عمر بسيار طولاني و تأثير حوادث بيشمار طبيعت و تابش هزاران سال آفتاب را برآن، انسان ميخواند. در بالاي اين كوه مغارهاي است كه از دامنه آن چندان مرتفع نيست. ديوار اين مغاره از انواع سنگها و طبقات مختلفه مواد زميني تشكيل شده كه از عمر طولاني زمين و حوادث بزرگ طبيعت حكايت ميكند. عمق تاريك آن در انسان هراسي ملازم با تنبه ايجاد مينمايد. در آن مغاره به گوش انسان شنوا صداهاي مبهمي از قرون بسيار دور ميرسد و اسرار مرموزي را در وجدان بيننده هوشيار الهام مينمايد.
جواني است كه از عمرش نزديك چهل سال ميگذرد و از بهترين خاندان عرب است، چهارشانه و قوي، داراي قيافه روشن و پيشاني باز، ابرواني پيوسته، چشماني سياه و درخشان، بسيار متفكر و كمسخن، معروف به امانت و راستي و عقل به نام مبارك «محمد» صليالله عليه و آله و سلم.1
چندي است اين جوان هر روز از مكه بيرون ميآيد و آهسته آهسته مانند كسي كه چيزي گم كرده كه از نشاني و سراغ دادن مردم به آن مأيوس است، يا سئوالي دارد كه هيچكس از عهده جواب برنميآيد، به طرف آن مغاره ميرود.
نزديك به هر بوته خار و سنگ و كلوخي ميرسد با نظر عميق به آنها مينگرد، گويا با آنها سخن و رازي درميان دارد، چون در مقابل آن مغاره اسرارآميز ميرسد، با تواضعي كه مخصوص بارگاهها و معبدهاي بزرگ و دانشگاههاي باعظمت است به درون آن وارد شده جاي ميگيرد.
در اوقات و فواصل معين، زني كامل و بزرگمنش، گاهي تنها، گاهي با غلام و كنيز خود، كوزه آب و سفره ناني با روغنزيتون تهيه شده با خود برميدارد و به سركشي شوهرش ميآيد. پس از اندك مكثي او را به حال خود تنها ميگذارد و به طرف مكه سرازير ميشود. در ميان آن غار و دامنه آن كوه و پنچ و خم آن وادي غوغاي جمعيت و آرزوها و احتياجات و لغات و اصطلاحات نيست، منظره آفاق باز و هوا پاك و شفاف است، حروف و كلمات نوراني آسمان و خطوط برجستهاي كه به دست عوامل طبيعت در كوه و بيابان نوشته شده مقابل چشم بينا واضح و نمايان است.
اين شخصيت بزرگي كه بعداً به نام رسول خداوند و خاتم انبيا ناميده شد و رحمت براي عالميان گرديد در ميان آن غار به مطالعه صفحات وجود مشغول بود. تمام عالم را كتاب و نوشتهاي ميديد كه دست قدرت و حكمت آن را نوشته و در برابر انسانش قرار داده است. صفحات آن پيدرپي مانند اوراق كتاب عوض ميشود.
شب كه صفحه نزديك جهان تاريك ميگردد صفحه دور آسمان با ستارگان درخشان نمايان ميشوند و با صفوف منظم از برابر چشم ميگذرند. چون آفتاب طلوع ميكند و روز روشن ميشود صفحه دور محو ميگردد و صفحه نزديك با موجودات مختلف و رنگها و نظمها و نسبتها و جلوههاي خاصي نمايان ميشود.
شخص بيسواد، از نوشته و كتاب جز خطوط درهم و برهم نميبيند. خواننده، در نظر اول فقط حروف كلمات را تميز ميدهد و پيوسته معاني را بهتر درك ميكند تا آن كه كلمات يكسره از نظر محو ميشود و روح و افكار و احساسات نويسنده را مينگرد و در هر جمله و سطري حالات و اوصاف گوناگون او را ميبيند.
اين شخصيت مقدس در ميان آن مغاره در حروف و كلمات و جملههاي عالم بزرگ و صفحات آن تفكر مينمود. با اين تفكر خالصترين عبادت را انجام ميداد و رساترين درس را ميآموخت، زيرا كه روح عبادت تفكر صحيح است و حقيقت درس آن است كه به نتيجه يقيني و ثابت برساند تا آن كه جوهر و حقيقت موجودات بدون لباس ماده و طبيعت برايش جلوه نمود و مشيت و اراده ازلي را بيپرده مشاهده كرد و تمام معاني و حقايق ازلي در پنج جمله خلاصه شده و به صورت وحي از زبان فرشته علم در دل پاكش نازل گرديد و از راه دل به گوش مباركش رسيد. آن پنج جمله اول آياتي بود كه به صورت حروف و كلمات درآمد و به نام سوره هميشه در كتاب آسماني باقي ماند:
بسمالله الرحمن الرحيم، اقرءباسم ربك الذي خلق، خلقالانسان من علق، اقرء و ربكالاكرم، الذي علم بالقلم، علمالانسان مالم يعلم.
بخوان به نام پروردگار خود، آن پروردگاري كه مخلوقات را آفريد، انسان را از علقه (موجود بيقراري) پديد آورد. بخوان بنام پروردگار بسيار كريمت، آن پروردگاري كه به وسيله قلم تعليم نمود، تعليم نمود به انسان چيزهايي را كه خود نميداند.2
اين آيات سر سلسله و مبدأ حركت بزرگ تعليم و تربيت جهان گرديد، مدرسهها و مساجد گيتي و توسعه نوشتن و آموختن از همين مغاره و اين آيات آغاز شد. كساني اين حقيقت را درست ميفهمند و تصديق ميكنند كه علل تاريخي و آغاز پيشآمدها را با نظر صحيح رسيدگي ميكنند.
اين آيات نخستين دستور نهضت اصلاحي رسيد و اولين دستور نهضت ايمان و علم و قلم بود. در عقب اين دستور، عرب درس نخوانده براي خواندن و نوشتن قيام كرد، پس از نيم قرن ايران قيام كرد، بعد به واسطه فتوحات اسلام قسمتهاي شرقي و جنوبي اروپا قيام كرد، سپس در اثر جنگهاي صليبي و تماس اروپا با افكار و كتب مسلمين يكسره اروپا قيام كرد.
اين آيات بزرگترين لطف و كرامت پروردگار را پس از خلقت انسان، تعليم به واسطه قلم، معرفي نمود. چون فكر و اخلاق و روابط اجتماع بشر را قلم اداره ميكند. به سبب قلم علوم و افكار بشر از هزارها سال باقي مانده و ما فرزندان امروز با بشر گذشته از راه نوك قلم مربوط شدهايم. ساختمان و تشكيلات و تمدنهاي بزرگ يونان و روم و مصر و ايران و بابل از ميان رفت و در ميان خرابه مساكن آنها، جانوران منزل گرفتهاند و از ظواهر زندگيشان فقط تودههاي خاك و سنگي به جاي مانده ولي افكار و عقايدشان را قلم از دست حوادث روزگار حفظ كرد و مخزنهاي فكري آنها كه كتاب است باقي ماند. آنچه از بناها و لشگركشيها و تشكيلات كه قدرت روز بپا كرده بود از ميان رفت و جز شبح خيالي از آن باقي نمانده ولي آنچه از جوهر حقيقت و فكر كه با نوك لطيف قلم نوشته شده باقي مانده، آنچه برصفحه روزگار بود، فاني شد و آنچه برصفحه كتاب و نامه است به جاي ماند. اين قدرت قلم است كه حافظ روح تمدنها و افكار و خزينهدار عالم است و به واسطه آن شرق و غرب و گذشته و آينده با هم مربوط ميشود.
خلاصه حكومت حقيقي و اراده واقعي بشر اثر قدرت قلم است، به اين جهت خداوند پس از بيان قدرت خلقت، قدرت و عظمت قلم را تذكر داده و سورهاي از قرآن به نام قلم است كه در اول آن خداوند به قلم سوگند ياد فرموده، پيغمبر اكرم اصحابش را به نوشتن و آموختن پيوسته امر ميفرمود و كابين زنان و فديه اسيران را گاهي تعليم خط و خواندن قرار ميداد.
بنابراين نهضت اسلام پيش از هر چيز نهضت قلم است. تا روزي كه قلم به دست قائدين ديني و مردان علم و ايمان بود، و با اين سلاح از حريم افكار و عقايد دفاع ميكردند، مسلمانان معنويت و علم و اجتماع صحيح و افكار عالي و همه چيز داشتند ولي از روزي كه قلم را كنار گذاشتند و عرفان مآبي و گوشهگيري و منفيبافي را عموم مردم مسلمان معناي دين و تقوي دانستند، فساد عقيده و اخلاق از هر طرف به جامعه مسلمانان روي آورد و افكار و عقايدشان بيدفاع ماند و جهل و بدبختي بر سر همه خيمه زد.
برادران مسلمان! گمان نكنيد به واسطه عيد گرفتن و آذين بستن و آتشبازي كردن و شيريني خوردن معناي مبعث را فهميدهايد و حق آن را ادا كردهايد و به وظيفه خود عمل نمودهايد!
روح مبعث همان چند آيه اول سوره اقرء است كه دستور تعليم و به دست گرفتن قلم است. اگر به تعليم و تربيت عموم شروع كرديد و قلم به دست گرفتيد آن وقت مردم رشيد و دين فهمي هستيد، فقط كتاب آسماني شما است كه به قلم سوگند ياد كرده و يك سوره آن به نام سوره قلم است، و اول جنبش را از قلم شروع كرده و قلم را به دست دنيا داده، فقط اولياء دين شما گفتهاند كه نوك قلم نويسندگان حق برشمشير مجاهدين و مركب علما برخون شهدا فضيلت دارد. اي نويسندگان و صاحبان قلم! كه مردمان با ايمان و باوجدانيد، البته متوجه هستيد كه نعمت قلم از نعمتهاي بزرگ خداوند است كه به شما عنايت شده و شما بايد از اين نعمت شكرگزاري كنيد و معناي شكر نعمت، به جا و به موقع به كار بردن نعمت است. نعمت قلم براي تعليم و تربيت مردم و دفع ظلم و تشويق از كارهاي نيك و انتقاد از بديها است.
تملقها و ستايشها و اهانتهاي بيمورد كه موجب غرور بعضي و دلسردي بعضي ديگر شود و ترويج فحشا به نامها و عناوين مختلف كه توده را به ضعف نفس و جسم و نسل دچار نمايد و جامعه را به طرف اضمحلال و فنا سوق دهد، توهين به مقام قلم است.
مراعات نكردن شأن و حرمت قلم موجب رسوايي دنيا و غضب خدا و نفرين آيندگان و سند ميزان رشد و هدف عمومي اجتماع، به دست بيگانگان خواهد شد.
آيا هيچ مسئوليتي سنگينتر از اين تصور ميشود؟ آيا هيچ گناهي اين اندازه آثار شوم در بردارد؟ خداوند همه را از لغزش زبان و دست و قلم و قدم حفظ كند و مسلمانان را به هدف حقيقي دين و اساس تعليمات خاتمالنبيين آشنا گرداند و روز مبعث را در هر سال مبدإ نهضت روحي و ايماني جديد قرار دهد.
پينوشت:
1 ـ چنان كه علماي تاريخ و سيره مينويسند، پيش از بعثت رسول خدا صليالله عليه و آله و سلم، از همه مردم مكه و قوم و قبيلهاش در شرافت نفس و بزرگواري برتر بود، براي بتي تعظيم نكرد، از آداب و رسوم جاهليت خود را بركنار ميداشت، به آنچه عقل تواناي فطريش راهنمايي مينمود عمل ميكرد و خداي را به يگانگي ميپرستيد، معروف به امانت و صدق و انصاف بود.
در سالهاي نزديك بعثتش انس به خلوت ميگرفت، هر سال يك ماه در غار حرا، تنها به عبادت به سر ميبرد، خوابهاي صادق و روشن ميديد ـ در سه سال پيش از بعثت آثار فرشته را احساس ميكرد و شخص او را نميديد، در اين مدت روح و فكرش براي فراگرفتن وحي آماده ميشد ـ تا آن كه بانگ وحي را آشكارا شنيد و صورت فرشته را ديد ـ و دستور اقرء به گوشش رسيد.
2 ـ پنج آيه اول سوره علق به گفته بيشتر علماي قرآن و تفسير اولين آياتي است كه به رسول اكرم نازل شده، بعضي ميگويند پس از اين آيات اقرء آيات اول سوره ـ ن و القلم نازل شده، بنابراين نخستين آيات وحي همه دستور قرائت و تعليم و بيان ارزش قلم است، و بعضي ميگويند مقصود از لفظ (ن) هم دوات يا مركب است.
منبع: منارهاي در كوير، مجموعه مقالات آيتالله طالقاني، ج اول، گردآوري محمد بستهنگار، انتشارات قلم، تهران، 1377.
سه شنبه 8 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 144]
-
گوناگون
پربازدیدترینها