واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: سياست - فوايد صلح با ايران
سياست - فوايد صلح با ايران
فرانسوا ژره*/ترجمه:مجتبي نجفي :20 ژوئيه 2008 براي نخستين بار دستگاه ديپلماسي ايالات متحده ديدار با ايران را پذيرفت. اين ديدار درست در زماني رخ داد كه مناقشه هستهاي ايران ششساله ميشود. در سال 2002 ادعاهاي غرب مبني بر وجود فعاليتهاي مخفي جهت غنيسازي اورانيوم در نطنز ايران روياروي جامعه بينالملل قرار دارد. شش سال زماني طولاني است. تنها اين پرسش باقي ميماند كه چگونه ميتوان از اين بنبست خارج شد؟
با جنگ امكان خروج از بنبست وجود دارد؟ رئيسجمهور بوش و معاونش نشانههاي محكمي نميفرستند. آنها هميشه تكرار ميكنند «تمام گزينهها روي ميز هستند»، اين درحالي است كه 16 ژوئن رئيسجمهور آمريكا حق ايران را براي دستيابي به دانش هستهاي مسالمتآميز به رسميت شناخت. در اسرائيل جانشينان بالقوه ايهود اولمرت يعني شائول موفاز و ايهود باراك اعتقاد دارند وعده انتخاباتي در مورد ايران منفعت بيشتري دارد. با اين وجود روزي نيست كه كارشناسان و تحليلگران رسانههاي غربي و شرقي و حتي رسانههاي اسرائيلي عدم كارآمدي و ضررهاي گزينه نظامي را گوشزد نكنند؛ گزينهاي كه ميتواند براي خاورميانه و سراسر جهان ويرانگر باشد. از اين موضوع فعلا ميگذريم. در مقابل به فوايد توافق پايدار كه ميتواند نصيب هر يك از طرفين مناقشه باشد اشاره ميكنيم.
ايران ميتواند در اين مناقشه برنده شود. مشوقهاي پيشنهاد شده در 14 ژوئن كه از سوي خاوير سولانا ارائه شدند منافع ايران را در حوزه هستهاي و همكاري اقتصادي تضمين ميكنند.
پذيرش اين بسته غرورانگيز كه حاكميت و حقوق ايران را به رسميت ميشناسد اين امكان را براي اين كشور فراهم ميكند تا از انزواي ديپلماتيك خارج شود و اتهام همكاري با سازمانهاي تروريستي را از اذهان محو كند و خود را به عنوان شريكي قابل اعتماد نشان دهد.
ايران ميتواند راه را براي ورود به مكانيسمهاي مالي جهاني باز كند. موضوع از اين جهت اهميت عمده دارد كه ايران از مشكلات اقتصادي رنج ميبرد؛ مشكلاتي كه با مديريت نادرست سهسال اخير روند صعودي به خود گرفته است. پيامدهاي اين مشكلات مشخص است و علنا از سوي مجلس جديد ابراز ميشوند: فرآيند صعودي تورم و حيف و ميل درآمدهاي نفتي. افزايش قيمت جهاني مواد غذايي و محصولات كشاورزي اوضاع را وخيمتر كرده است. روند صعودي قيمت نفت به سود ايران نيست زيرا در اين صورت بنزين گران ميشود كه در حال حاضر اين كشور توان توليد آن را ندارد.
واشنگتن نيز ميتواند برنده بازي باشد. زيرا صلح با ايران باعث ميشود مسير بازگشت تدريجي نيروهاي نظامي مستقر در عراق با حفظ چند پايگاه نظامي هموار شود و وضعيت افغانستان نيز بهبود يابد. اين فرصت خوبي است تا تعادل در منطقه برقرار شود، به خصوص اينكه برخي دولتهاي سني كه در منابع نفتي و اسلامگرايي راديكال غني هستند در اين منطقه مشكلآفرين شدهاند.
سرانجام اينكه اين فرصت براي ايالات متحده فراهم ميشود تا به سرعت فرصتهاي از دسترفته را جبران كند. كابوس حمله اتمي به اسرائيل محو ميشود و در بلندمدت اين كشور ايران را به جاي يك دشمن ايدئولوژيك ساختگي در قامت يك شريك طبيعي مشاهده ميكند، ايران آرام شده ميتواند راهحلهايي براي بحران لبنان و حتي فلسطين ارائه كند؛ راهحلهايي كه در آن منطق بازي رعايت شده باشد.
حل بحران ايران ميتواند ثبات پايدار روابط قدرت را احيا كند و رقابت تسليحاتي آغاز شده را محدود كند و اعتباري را نصيب اتحاديه اروپا، چين و روسيه كند و جايگاه آنها را به عنوان ميانجيگراني كارآمد در پروندههاي پرخطر ديپلماتيك تثبيت كند.
در اين شرايط سازمان ملل متحد نيز موقعيت خود را به عنوان نهاد مشروع بينالمللي تقويت ميكند. با اين وضعيت حقانيت رژيمهاي عدم تكثير تسليحات اثبات ميشود و نقش آژانس بينالمللي اتمي به ميزاني كه در منطقه فارسي – عربي انرژي صلحآميز هستهاي توسعه يابد تقويت خواهد شد.
پايان بحران، التهابات اقتصاد جهاني را آرام ميكند و اين موضوع براي همه سودمند است. هر يك از طرفين ميتواند با قيمتهاي متعادل و پايدار نيازهاي خود را در حوزه انرژي برطرف كند. در نتيجه اين امكان فراهم ميشود فرآيند طولاني مدت و اجتنابناپذير تعادل ميان انرژيهاي فسيلي و هستهاي آغاز شود.
همانگونه كه امكان برد وجود دارد زمينه باخت نيز فراهم است. با تمام اين اوصاف به ميزاني كه نيروهاي منفي فراوان هستند محاسبات ذكر شده قابليت اجرا ندارند. در اين راستا بايد نفوذ ايدئولوژيكيها را مهار كرد و با جنگافروزان مخالفت كرد. اين موضع مستلزم پايان بخشيدن بر اظهارات تحريككننده و مانورهاي جنگافروزانه است. هر ايراني نيازمند حفظ حرمت است و بايد به اين نياز احترام گذاشت. اعتمادي كه به يكباره از دست برود اعاده آن در بلندمدت ميسر است. منظور من نه پذيرش توافقنامههاي مهربانانه است و نه ايجاد اعتماد بدون بررسي جوانب. بايد با علياكبر ولايتي كه موضع تازهاي را اتخاذ كرده است گفتوگو كرد. ميبايست لاريجاني را هنگام ارائه پيشنهاد كنسرسيوم بينالمللي غنيسازي اورانيوم درخاك ايران جدي گرفت.
رئاليسم اقتضا ميكند كه حق دستيابي به دانش هستهاي پذيرفته شود. مطمئنا ميتوان تاسيسات را نابود كرد اما نميتوان دههاهزار انسان ماهر را از بين برد. اين دانش بايد در قالب شراكت همراه با بازرسيهاي سختگيرانه توسعه يابد. فرصت تاريخي خروج از اين بحران جهاني تا حدودي مهياست؛ فرصتي كه حامل مسووليتي است كه عامدانه نسبت به آن سهلانگاري شده است.
* (François Géré) مدير موسسه تحليلهاي استراتژيك فرانسه (IFAS) و نويسنده كتاب «ايران و انرژي هستهاي» در مقاله خود منافع صلح با ايران را بررسي كرده است.
منبع: فيگارو
سه شنبه 8 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 115]