تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821133247




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفتگوي رجانيوز با دكتر حسين شيخ الاسلامتحقير تبادل اسرا براي اسرائيل ماند/ غرب با امنيت نفت بازي نكند


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: گفتگوي رجانيوز با دكتر حسين شيخ الاسلامتحقير تبادل اسرا براي اسرائيل ماند/ غرب با امنيت نفت بازي نكند
كانال دو تلويزيون اسرائيلي كه مجري اش از قوي ترين مجريان اسرائيلي است، با يك مقام امنيتي و يك مقام سياسي و يك فعال نظامي به صورت مستقيم تبادل اسرا را پخش مي كرد. وقتي حزب الله تابوت دو اسرائيلي را زمين گذاشت، ميزگردشان يخ زد. يكي از آنها مي گفت كدام احمقي مذاكره مي كرده كه نفهميده اين دو سرباز كشته شده اند. ديگري مي گفت اگر قرار بود سمير قنطار را بدهيم و دو تا جنازه بگيريم، چرا 33 روز جنگيديم؟
دكتر حسين شيخ الاسلام كه در مراسم اخير تبادل اسرا نيز به عنوان نماينده ويژه ايران به لبنان رفته بود، از بدو شكل گيري حزب الله لبنان در جريان جزئيات فعاليت جنبش مقاومت قرار دارد. وي معاون اسبق عربي- افريقايي وزارت امور خارجه و سفير اسبق ايران در سوريه نيز مي باشد. اين نماينده مجلس هفتم كه اين روزها بار ديگر به وزارت امور خارجه بازگشته است، معتقد است توازن قوا در منطقه به هم خورده است و امروز ديگر اين اسرائيل نيست كه حرف اول و آخر را مي زند:

چرا اسرائيل راضي به تبادل اسرا شد؟

من افتخار اين را داشتم كه اين لحظه تاريخي را در كنار دولت، مقاومت و ملت لبنان باشم. در اينكه تبادل اسرا براي اسرائيل شكست بود، هيچ شكي نيست وبه اين موضوع اسرائيلي ها و تمام دنيا تأكيد مي كنند.

اما اينكه چرا اسرائيل به اين شكست تن داد، به اين خاطر است كه راه ديگري نداشت، سمير قنطار زماني كه 16 سال بيشتر نداشت، براي انجام عمليات گروگانگيري وارد خانه اي در نهاريا شد كه بعد هم تيراندازي شد و باقي ماجرا! دستگيري سمير قنطار توسط اسرائيل صورت گرفت و بعد در دادگاه به جرم اينكه به صورت مستقيم دستش به خون 3 اسرائيلي و به طور غيرمستقيم به يك اسرائيلي آلوده شده است، برايش بيش از 500 سال حبس مقرر كردند.

هميشه نام سمير قنطار در فهرست درخواست اسرا بود. سال 2004 در تبادل اسرا قرار بود قنطار را هم تحويل لبنان دهند كه با فريب اين كار را نكردند و قنطار را از ميان اسرا و اجسادي كه قرار بود به كشور ثالث آلمان تحويل دهند، با حقه و كلك حذف كردند.

حزب الله به همين خاطر 2 سرباز اسرائيلي را گروگان گرفت؟

حزب الله سال بعد، دو سرباز اسرائيلي را در عملياتي كه از نظر اطلاعاتي بسيار ماهرانه ترتيب داده شده بود، اسير گرفت. رژيم صهيونيستي هم كه آماده حمله بود، بلافاصله اعلام كرد كه اين اسيران بايد بدون قيد و شرط آزاد شوند. سپس حمله گسترده اي را به لبنان ترتيب دادند كه با حساسيت تمام دنيا از جمله كشورهاي عربي روبرو شد.

كشورهاي عربي فشار زيادي به حزب الله آوردند تا اسيران اسرائيلي را آزاد كند اما حزب الله اعلام كرد كه در مرحله قبلي تبادل اسرا كه بنا بود سمير قنطار را آزاد كنند، اين كار را نكردند و به همين خاطر ما اين سربازان را به اسارت گرفتيم تا آنها هم قنطار را آزاد كنند. رژيم صهيونيستي هم طراحي هاي لازم را براي حمله كرده بود. امريكايي ها و اسرائيلي ها براساس اطلاعاتي كه به دست آورده بودند، برايشان تقريباً مسجل شده بود كه آن توازن قوايي كه راهبرد امريكا براي حداقل 60 سال بعد از ايجاد اسرائيل ترتيب داده بود، به هم خورده است.

چه راهبردي؟

آن راهبرد اين بود كه هيچ جنگي نبايد آغاز شود، مگر آنكه اسرائيل در آن پيروز شود. اسرائيل بايد قدرت برتر منطقه باشد، طوري كه هركس با او جنگ كرد، شكست بخورد و به اين دليل كه كسي به دليل ترس از نابودي توانايي جنگ با آن را ندارد، هيچ وقت جنگي شروع نمي شود. در حقيقت قدرت برتر اسرائيل، ضامن صلح در منطقه است.

اين استراتژي و راهبرد امريكا را اروپايي ها هم پذيرفته بودند و به اين دليل هم بود كه هرچقدر اعراب تلاش مي كردند و پول مي دادند، امريكا و اروپا سلاحي در سطح سلاحي كه به اسرائيل مي دادند، به آنها واگذار نمي كردند. اين اقدام براي تضمين توانايي اسرائيل در تعيين سرنوشت منطقه بود.

امريكايي ها احساس كردند كه ارتقاي توانايي هاي حزب الله اين توازن را به هم مي زند. وقتي توازن راهبردي و استراتژيك به هم مي خورد، توازن سياسي هم بايد مطابق با توازن جديد تنظيم شود وگرنه دوباره جنگ مي شود. در دنيا پذيرفته شده است كه دنياي قدرت، كسي كه قدرت بيشتري دارد، بايد حق بيشتري هم داشته باشد، فارغ از اينكه حق يا ناحق بودن آن مطرح باشد.

استدلال كساني كه به محوريت قدرت اعتقاد دارند، اين است كه اين، عين صلح طلبي است كه به دارندگان بمب اتمي، حق وتو داده شود چون آنها اگر با كاري مخالف باشند، چنانچه از طريق شوراي امنيت نتوانند به خواسته خود برسند، جنگ ر اه مي اندازند.

اسرائيلي ها براي نابودي حزب الله به لبنان حمله كردند. صحبت هاي خانم رايس در مورد تشكيل خاورميانه جديد و سخناني كه او در سفارت امريكا در بيروت بيان كرد مبني بر اينكه حزب الله را بزودي محاكمه مي كند، همه حاكي از همين هدف بود. البته آنها به اين نكته باور داشتند كه اگر در چند ساعت موفق به انجام خواسته خود نشوند، لااقل ظرف چند روز كار حزب الله را يكسره مي كنند. اظهارات مسئولان و فرماندهان اسرائيلي در روزهاي آغاز جنگ، همه مبتني بر اين محور بود كه حزب الله را شكست خواهند داد.

اما نتيجه جنگ اين شد كه آنچه امريكا و رژيم صهيونيستي از وضعيت بالقوه آن در هراس بودند، تبديل به بالفعل شد و مشخص شد كه اسرائيل ديگر تعيين كننده نيست.

اسرائيلي ها برآورد اطلاعاتي غلطي داشتند يا به قدرت خودشان اعتماد داشتند كه اينگونه سخن مي گفتند؟

من نمي توانم مشخصاً بگويم كه كداميك از اين دو گزينه بود اما هر دو نقش داشتند. ببينيد يكي از توانايي هاي حزب الله توانايي اطلاعاتي اش است.

يكي از مهمترين ابزار قدرت، اطلاعات است. سيد حسن نصرالله در آن جنگ علي رغم تمام فشارها و بمباران ها مي گفت مثلاً يك ساعت ديگر 5 موشك به فلان منطقه شليك مي كنيم و اين كار را مي كرد و تا آخرين لحظه جنگ هم اين توانايي را داشت. به اين نكته در گزارش وينوگراد هم اشاره شده است. آنها علت اين وجود اين مزيت در حزب الله را شبكه مخابراتي لبنان مي دانستند كه بعد دولت لبنان، سيا و اسرائيل با هم توافق كردند در دولت تصويب كردند كه بايد شبكه اطلاعاتي حزب الله از بين برود.

يا به عنوان نمونه، حزب الله دقيق تر از اسرائيلي ها مي دانست كه مقامات اسرائيلي كجا هستند و اين توانايي هم يك شبه بدست نيآمده بود. حزب الله در طول مبارزات اين توانايي را كسب كرده است.

در سال 1978 وقتي مي خواستند براي آزادي كمربند امنيتي عمليات كنند، مشخصات فرماندهان ارشد اسرائيلي را هدف قرار مي دادند كه بعد منجر به شكست اسرائيل در سال 2000 و عقب نشيني اشان از كمربند امنيتي شد. به هر حال، ديگر اسرائيل تعيين كننده نتايج جنگها نيست بلكه حزب الله است كه تعيين مي كند.

يكي از درس هاي مهمي كه استراتژيست هاي جنگ كلاسيك از اين جنگ گرفته اند، اين است كه ضد موشك سلاح مؤثري نيست و اين براي امروز ما بسيار مهم است. يكي از دلايلي هم كه ما در مانور اخير موشك هايمان را آزمايش كرديم، همين بود. من اعتقاد ندارم كه ما هيچگاه مورد تهديد جدي قرار نگرفتيم. ضد موشك قرار بود يك سلاح مؤثر باشد. موشك هاي پاتريوت به اسرائيل دادند. همه غرب آمد از اسرائيل در برابر حزب الله با تمام توان دفاع كند.

چرا ضد موشك مؤثر نيست؟

چون ممكن است طرف مقابل100 سلاح ضد موشك داشته باشد كه بتواند موشك هاي مهاجم را هدف بگيرد. حالا اگر شما 110 موشك داشته باشيد، 10 موشك به هدف مي خورد. البته دلايل ديگري هم هست.

عدم توانايي پيشروي اسرائيل در لبنان به خاطر جنگ نامتقارني بود كه حزب الله بر آنها تحميل كرد. مديريت حزب الله در جنگ و به نتيجه رساندن آن در يك هماهنگي سياسي، تبليغاتي، نظامي و اطلاعاتي قابل تقدير است.

مي توان تبادل اسرا را هم از تبعات جنگ 33 روزه دانست؟

بله! جنگ 33 روزه نشان داد كه آنكه قدرت دارد، ديگر فقط اسرائيل نيست و براي همين است كه در اين مذاكرات تبادل، شما نتيجه آن جنگ را مي بينيد. آنكه ضعيف واقع شد، اسرائيل بود. در قرارداد تبادل كه توسط سازمان ملل نوشته شد، حزب الله مطرح مي كند كه مرده يا زنده سربازان اسرائيلي، نبايد نتيجه قرارداد را تغيير دهد و رژيم صهيونيستي هم مي پذيرد. همچنين اسرائيل مي خواست تبادل در كشور ثالث برگزار شود تا اين كشور جزئيات را به رژيم صهيونيستي بگويد و آنها تصميم لازم را بگيرند اما حزب الله خواسته خود را تحميل به كرسي نشاند و گفت تبادل بايد در مرز لبنان و سرزمين هاي اشغالي انجام شود.

آزادي قنطار براي رژيم صهيونيستي خلاف قانون و شرع بود. براي آزدي او نياز بود كه اولمرت موافقت كابينه را بگيرد و از اختيارات خود استفاده كند. همين كار را هم كرد و شب آخر حكم آزادي قنطار را امضا كرد.

ذلت در طول تمام مذاكرات براي اسرائيلي ها قابل مشاهده بود. اين نتيجه قدرت حزب الله و بر هم خوردن توازن قواست.

هنر اين است كه بتوانيم اين موضوع را كه امريكا و اسرائيل قدرت حاكم و تحميل كننده نيستند، تبديل به ساختار در تمام منطقه كنيم. در لبنان تا حدودي اين ساختار شكل گرفته است و بدون شك سيد حسن نصرالله محبوب ترين شخصيت اين كشور است. البته تلاش زيادي هم از سوي حاميان كردند كه اين ساختار شكل نگيرد مانند اينكه مي خواستند رئيس فرودگاه بيروت عوض شود يا سلاح حزب الله را جمع كنند اما در عرض حدود 6-7 ساعت مشخص شد كه در لبنان توازن قوا به نفع كيست؟ وقتي به نيروهاي حزب الله حمله كردند، حزب الله به سرعت كنترل بيروت را در اختيار گرفت. در تمام خيابان هاي مهم بيروت سنگر زده و خيابان ها را بستند. البته فقط هم با نيروهايي كه در بيروت داشتند، اين كار را انجام دادند. بعد نيروهاي جنگنده خود را در خيابان ها و سازمان ها مستقر و اعلام كردند هركسي كه در خانه خودش است، امنيت دارد و كسي نبايد از خانه بيرون نيايد. يك عده اي مانند المستقبل در برابر حزب الله مقاومت كردند كه ساختمان آنها را گرفتند و در جا تحويل ارتش لبنان دادند. با اين كار حزب الله نشان داد كه براي جنگ نيامده اند بلكه قصد اصلاح وضعيت را دارد. براي حزب الله كه كنترل بيروت را دراختيار داشت، مشكل نبود كه شرط كند سينيوره از اين به بعد نبايد نخست وزير باشد. حتي همه انتظار داشتند كه اين شرط توسط حزب الله مطرح شود اما هدف حزب الله اين نبود كه مخالفان خود را ذليل كند. زماني كه آقاي متكي بعد از اجلاس دوحه به لبنان رفت، با سينيوره ديدار كرد و اين بدين معنا بود كه ايران هم مخالفتي با نخست وزيري او ندارد.

پيروزي حزب الله در تبادل اسرا علاوه بر اينكه نتيجه اداره بسيار خوب مذاكرات بود تا آنجا كه رژيم صهيونيستي هم تا آخرين لحظه نمي دانست دو اسيرش مرده يا زنده اند، (البته حدس مي زدند كه يكي از آنها كشته شده باشد)، محصول مقاومت اين جنبش است.

علت اينكه حزب الله اعلام نكرد آنها كشته شده اند، چه بود؟

براي اينكه ارزش آدم زنده با آدم مرده متفاوت است و تا آخرين لحظه كه تابوت هاي آنها را زمين گذاشتند، رژيم صهيونيستي نمي دانست، دو سربازش كشته شده اند.

اسرائيل مي توانست تبادل را به هم بزند؟

خير. براي همين هم تبادل در مرز ناقوره بود. همچنين قرارداد نوشته شده بود. در تلويزيون هاي اسرائيل جنجالي برپا شده بود. كانال دو تلويزيون اسرائيلي كه مجري اش از قوي ترين مجريان اسرائيلي است، با يك مقام امنيتي و يك مقام سياسي و يك فعال نظامي به صورت مستقيم تبادل اسرا را پخش مي كرد. وقتي حزب الله تابوت دو اسرائيلي را زمين گذاشت، ميزگردشان يخ زد. يكي از آنها مي گفت كدام احمقي مذاكره مي كرده كه نفهميده اين دو سرباز كشته شده اند. ديگري مي گفت اگر قرار بود سمير قنطار را بدهيم و دو تا جنازه بگيريم، چرا 33 روز جنگيديم، چرا 5 هزار تا موشك خورديم، چرا اينقدر كشته داديم، اين چه سياستي است؟

اسرائيلي ها دو جور عزاداري داشتند. يكي براي اينكه دو جنازه تحويل گرفته بودند و ديگر به اين خاطر كه شكست سياسي خورده بودند.

امريكا و رژيم صهيونيستي نخواستند به نتايج سياسي جنگ 33 روزه تن بدهند اما قدرت استراتژيك به هر حال، خود را تحميل مي كند.

برخي اينطور تحليل مي كنند كه رژيم صهيونيستي در پس عقب نشيني هاي اخير خود با آرام ساختن فضا در پي آماده شدن براي حمله به ايران بود. اين تحليل را چگونه ارزيابي مي كنيد؟

دليلي كه اين مانور را انجام داديم به اين خاطر است كه اين بار كه سولانا به ايران آمد، با دفعات ديگر فرق مي كرد. به اين معنا كه يك نامه اي آورد كه 6 امضا داشت و در اين نامه حق ما را براي داشتن انرژي هسته اي رد نمي كرد. همچنين بحثي هم از تعليق نكرده بود.

نهايت اصرار آنها توسط نماينده انگليس بود كه همانطور كه در مذاكرات ژنو هم خباثت هميشگي اش را نشان داد، به سولانا تأكيد كرد كه تو بايد بگويي كه اينها تعليق كنند. اما به هر حال سولانا مطرح كرد كه ما مي توانيم مذاكرات را ادامه بدهيم در حالي كه شما به غني سازي ادامه داده و آن را در طول مذاكرات گسترش ندهيد. قبلاً به هيچ وجه اينطور نبود، بلكه برعكس بود. مي گفتند شما بايد غني سازي را تعليق كنيد تا ما با شما مذاكره كنيم. اين يك تغيير بزرگ در استراتژي آنها بود.

بعلاوه، يك نامه بدون امضا و غيررسمي (non paper) هم دادند كه روند مذاكرات را پيشنهاد مي كرد.

رژيم صهيونيستي با امريكا و اروپا در تماس است و يكپارچگي اطلاعاتي دارند. اسرائيل يك مانور انجام داد تا بگويد از ترس ما و قدرت نظامي ما بود كه ايران وارد مذاكرات شد ولي ما مذاكرات را بدون پيش شرط پذيرفتيم، بعد هم ما مانور انجام داديم كه يعني اينگونه كه اسرائيل گمان مي كند، نيست.

حياتي ترين نقطه جهان خليج فارس است. الآن بيش از 30درصد از نفت صادراتي دنيا از خليج فارس و تنگه هرمز مي گذرد. نفت هم يعني زندگي و حيات و از قيمت نفت مهمتر، امنيت نفت است. به اين معنا كه شما بدانيد فردا نفت داريد. شما اگر مطمئن نباشد كه در پمپ بنزين، بنزين وجود دارد، اتومبيل مي خريد؟ بدون شك نمي خريد. پس با نفت نمي شود، شوخي كرد. يكي از دلايل پشتيباني غرب از اسرائيل براي گسترش از نيل تا فرات، نفت و جريان نفت است، چون جريان هاي نفت در ميان نيل تا فرات است. آبراه هايي هم كه بايد نفت را منتقل كنند، مانند تنگه هرمز، باب المندب و كانال سوئز بين نيل و فرات است.

اينكه اسرائيل از 60 سال قبل تا قبل از انقلاب اسلامي گسترش پيدا مي كرد، يكي از دلايلش اين بود كه شاه ايران نفت را براساس راهبرد امريكا استخراج مي كرد، مي فروخت و پول آن را خرج تضمين امنيت در خليج فارس مي كرد.

اما الآن كه اسرائيل هر روز كوچكتر مي شود. در سال 1982 اسرائيل تا بيروت پيش آمد. امريكا، انگليس، فرانسه و ايتاليا نيروي نظامي آوردند به اين معنا كه ما اشغالگري را نه تنها از نظر سياسي بلكه از حيث نظامي هم پشتيباني مي كنيم كه حزب الله با آنها جنگيد و كم كم عقب نشيني كردند تا آنجا كه از غزه هم عقب نشيني كردند. اسرائيل كه قرار بود از نيل تا فرات را بگيرد و نيل تا فرات را ناموس خود حساب مي كرد، حالا در حال كوچك و كوچكتر شدن است.

امريكايي ها با اداره نفت دنيا را اداره مي كنند. اگر كسي جلوي نفت را بگيرد، امريكا بيچاره مي شود. آنها ناچار شدند بعد از شاه خودشان در منطقه حاضر شوند و در همه كشورها پايگاه نظامي بزنند. يك نيروي دريايي قوي در خليج فارس و يك نيروي زميني قوي هم در منطقه مستقر كرده اند. اين نيروي دريايي بزرگترين ضعفش اين است كه از خودش نمي تواند خوب دفاع كند. اين بدين خاطر است تمام توان دفاعي اش ضد موشك است.

ما الآن اژدري داريم كه چهار برابر اژدرهاي شناخته شده دنيا سرعت دارد. موشكهاي كرم ابريشم كه ما آن را بسيار پيشرفته كرديم و زمين به درياست تا موشكهاي كروز و يا قايق هاي تندرويي كه الآن داريم، همه اينها تهديدات جدي براي ناوهاي هواپيمابر است. اين ناوبرها هم همه جا نمي توانند بروند. چرا كه پستي و بلندي هاي زير آب اين اجازه را به آنها نمي دهد. مگر اينكه ناوهاي جنگي ديگري بياورند كه از اين ناوها محافظت كند. اگر يكي از ناوها به خاطر موشك هاي ما مجبور شود كه به ساحل برگردد، آبروي آمريكايي ها مي رود و ديگر تضمين آنها براي امنيت جريان نفت وجود نخواهد داشت و خدا مي داند قيمت نفت چه خواهد شد.

به همين خاطر حمله به ايران شوخي است. علي الخصوص كه ما در مانورمان نشان داديم كه جدي هستيم. اين چيزي نيست كه نظام سرمايه داري بتواند تحمل كند.

نظاميان، البته بايد خودشان را براي بدترين حالت آماده كنند و اين بدين خاطر است كه بوش بسيار احمق است و كارهاي عاقلانه اي انجام نمي دهد.

به نظر شما استراتژي بعدي رژيم صهيونيستي چيست؟

بدون شك فتنه داخلي مهمترين كاري است كه آنها مي توانند در تضعيف ما انجام دهند. ببينيد مردم اسرائيل ديگر در صحنه نيستند. مهاجرت معكوس شروع شده است، ايدئولوژي خود را تغيير دادند. "پرز" كه از فهميده ترين افراد اسرائيل است، يك كتابي نوشت به اسم "خاورميانه جديد" و در آن مطرح كرد كه ديگر نمي توانيم وعده از نيل تا فرات را از نظر نظامي محقق كنيم بلكه بايد از نيل تا فرات را از نظر سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي محقق كنيم.

پس از فروپاشي شوروي، امريكا اين موضوع را جز نظم نوين جهاني مطرح كرده بود. نظم نوين جهاني يعني امريكا، "آقاي دنيا" شود و در منطقه هم اسرائيل آقا شود. مي گفتند اگر مثلاً بخواهيم يك مركز بانكداري در منطقه قرار دهيم، آن مركز بانكداري اسرائيل باشد يا يك مركز تجارت بگذاريم كه اسرائيل است. كنفرانس مادريد تشكيل شد. زماني كه صدام به كويت حمله كرده بود، عربها يك عده طرفدار صدام بودند يك عده هم مخالفش. شوروي فروپاشيده بود. عربها در ضعيف ترين حالت بودند. امريكايي ها 500 هزار نيرو در منطقه آورده بودند. اسرائيل آن زمان هم كابينه اش از همه وقت قوي تر بودند. چند خاخام عضو كابينه بودند. آنها به كنفرانس مادريد رفتند و نتيجه اش خاورميانه جديد شد. همه طوري تنظيم شده بود كه اسرائيل آقاي منطقه شود اما اينطور نشد.

در ايدئولوژي خود بازنگري كرده بودند. خاخام هاي داخل اسرائيل مخالف اين روند بودند و مي گفتند كه مردم را از سراسر دنيا با وعده از نيل تا فرات اينجا آورده ايد و حالا از موضع خود عقب نشيني كرده ايد؟ در اسرائيل قوي ترين شخصيتي كه مي توانست اين نظريه را پيش ببرد رابين بود. او نخست وزير شد تا اين طرح را اجرا كند. خاخام ها دستور ترور او را را دادند. جواني به نام "آيران" رابين را زد و هيچ كس نتوانست او را محاكمه كند.

اسرائيل هم رهبري اش به جايي رسيد كه پرز بعد از رابين با چند صدم درصد از نتانياهو برد. پرز براي اينكه رأي بياورد و راه رابين را ادامه دهد، به لبنان حمله كرد كه 16 روز طول كشيد. اين حمله را با تأييد امريكا كرد چون مي خواست تندروهاي اسرائيل از نتانياهو ببرند. حزب الله هم مي خواست ناتانياهو ببرد. حزب الله 16 روز مقاومت كرد و پرز را شكست داد و نتوانست رأي تندروها را جلب كند و شكست خورد.

امريكايي ها بايد كاري كنند كه ما در صحنه نباشيم. بايد فرهنگ ما را لوث كنند. از سلمان رشدي شروع كردند و تا به امروز ادامه دادند. رهبر معظم انقلاب به خوبي به اهداف آنها پي برده و عليه آن سرمايه گذاري كردند. پولي كه آنها در كنگره تصويب مي كنند، براي ما خرج اسلحه و مهمات نمي كنند. اين پول ها را خرج چيزي مي كنند كه ندارند. خرج اين مي كنند كه ما دست از فرهنگ خود برداريم و سست شويم.

شكست اسرائيل چه تأثيري در تغيير تاكتيكشان در لبنان دارد؟

در لبنان تلاش مي كنند كه رهبري سيد حسن نصر الله را زير سئوال ببرند، اختلاف افكني كنند. حزب الله را قدرت طلب معرفي كنند كه رهبر حزب الله تاكتيك عكس آنها را عمل كرد و يكي از سهم هاي خود را در كابينه به سني ها و اگذار كرد و يكي ديگر را هم به دروزي ها داد و تنها از يك سهم خود استفاده كرد. با توجه به اينكه ثلث ضامن را هم گرفته است و خلاصه حق وتو را دارد.
 يکشنبه 6 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن