واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تلویزیون - شبکه ایران نوشت: مجموعه خاطرهانگیز «هزاردستان» پس از 22 سال بار دیگر بر روی آنتن شبکه یک سیما قرار گرفته است. این سریال که در سال 1367 پخش شد از محبوبترین آثار نمایشی در نزد مردم و منتقدان است و با وجود گذشت بیش از 2 دهه از ساخته شدنش همچنان برای خیلی از علاقهمندان سینما و تلویزیون دیدنی است. محمد علی کشاورز که با نقش «شعبون استخونی» دراین سریال یکی از برترین نقشهای دوران بازیگری خود را به یادگار گذاشت پس از 31 سال بازی در «هزاردستان» در گفتوگویی با جام جم درباره چگونگی دعوت شدن به سریال مرحوم علی حاتمی گفت: «اتفاقا بارها برای بازی در فیلمهایی مثل حسن کچل، ستارخان و... از طرف حاتمی دعوت شدم اما مایل نبودم چنین کاری را انجام دهم چون این فیلمها قبل از انقلاب ساخته شدند و من در آن زمان تمایلی نداشتم وارد سینما شوم تا این که وقتی در سریال سربداران مشغول به کار بودم، حاتمی آمد و گفت: «میخواهم سریال «هزاردستان» را بسازیم و تو حتما باید بازی کنی و برای تو نقش «شعبان استخونی» را در نظر گرفتم. بعد هم متوجه شدم بازیگرانی مثل جمشید مشایخی، عزتالله انتظامی، داوود رشیدی و ... در آن بازی خواهند داشت و برای همین مشتاق شدم که این نقش را ایفا کنم.» تنها زور داشت و عقلی در سر او نبودکشاورز متفاوت بودن نقش را دلیل پذیرش نقش «شعبان استخونی» عنوان کرد و افزود: «چون تجربهای جالب به نظر میآمد. از این نظر که او تنها زور داشت و عقلی در سر او نبود. برای همین بسیار وسوسهانگیز بود.» این بازیگر که برای رسیدن به نقش تلاش بسیار کرده است، یادآور شد: «چیزی نزدیک به یک ماه فقط در مورد این شخصیت مطالعه کردم، مسافرت رفتم، به برخی محلههای جنوب شهر میرفتم و با آدمهای آنجا صحبت میکردم ، به نحوه بیانشان دقت میکردم و حرکاتشان را به ذهنم میسپردم. همه اینها بعدها در حین کار بسیار کمکم کردند و توانستم در قالب این نقش فرو بروم.» پوستم کنده میشد تا این گریم پرحجم را از چهرهام پاک کنمگریم یکی دیگر از عناصری است که در باورپذیر شدن این نقش تاثیر بسزایی داشت؛ گریمی که حدود 4 ساعت صرف آن میشد: «من حدود 4 ساعت طول میکشید. من نظرم را با گریمور در میان گذاشتم و بعد با علی حاتمی. به هر حال این گریم، فوقالعاده سنگین بود و پس از پایان تصویربرداری، پوستم کنده میشد تا این گریم پرحجم را از چهرهام پاک کنم. پس از پاک کردن صورتم، سوزش وحشتناکی در اطراف چشمم شروع میشد و روی پیشانی و اطراف صورتم و در نهایت ملتهب میشد.» آن زمان مانتوی شعبان استخوانی مد شده بوداین بازیگر افزود: « 5 صبح میرفتم سر صحنه تا ساعت 10 هم گریمم طول میکشید و از ساعت 10 به بعد هم تا آخر شب فقط کار میکردیم. یادم میآید آن زمان مانتوی شعبان استخوانی مد شده بود و اکثر خانمها مانتوی او را میدوختند!» یکی از نابازیگرها جوگیر می شدصحنههای زد و خورد شعبان بیمخ در این سریال فراوان است. کشاورز در مورد سختی اجرای این صحنهها گفته است: «یادم میآید یکی از این نابازیگرها در کافه و در زمان دعوا، به قول امروزیها جو میگرفتش و حسابی زد و خورد میکرد. در صورتی که شمشیرها واقعی بودند و از این نظر بسیار خطرناک. چند بار به او تذکر دادم که قرار نیست زورنمایی کنی، اما ولکن معامله نبود تا این که یک روز دستش را گرفتم و به زمین انداختمش و گفتم اگر به زور است، زور من از تو بیشتر است. از آن به بعد دیگر سر صحنه نیامد، چون صحنه را با میدان جنگ اشتباه گرفته بود.» حاتمی با دیدن خون حالش بد میشداو در عین حال یادآور شده است: «علی حاتمی اصلا سر این جور صحنهها حاضر نمیشد، چون از خون میترسید و با دیدن خون حالش بد میشد و بیشتر صحنههای دعوا را دستیارش (احمد بخشی) میگرفت. نکتهای که برای علی بسیار مهم بود، اخلاق بود. برای همین نمیتوانست با آدمهای بداخلاق کار کند.» میخواهم یک سری از تو ببرم عین دستهگلیکی دیگر از سکانسهای خاص این سریال سکانسی است که شعبان بیمخ سر یک الاغ را میبرد. کشاورز از اجرای این صحنه گفته است: «سر بریدن آن الاغ کار آسانی نبود برای همین نزدیک به 15 آمپول بیهوشی به این الاغ زدیم و یک صحنه جالب دیگر سربریدن رئیس پلیس بود که مرحوم جهانگیر فروهر نقش او را بازی میکرد. من همیشه به او حسودیام میشد چرا که با یک بار خواندن فیلمنامه تمام آن را حفظ میکرد. زمانی که میخواستم سرش را ببرم، به او گفتم میخواهم یک سری از تو ببرم عین دستهگل و او واقعا ترسیده بود.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 518]