واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: مادر نگار خيلي غمگين است. او چند فرزند دارد و نميخواهد آنها بيپدر شوند، البته تعدادي از اولياي دم رضايت دادند، اما معلوم نيست كه اولياي دم دو نفر باقيمانده هم اين كار را بكنند يا نه. به هر حال آنها شرايط سختي دارند.
گزارشي از محاكمه مردي كه نميخواست با افغانها فاميل شود
قتلعام به بهانه حفظ آبرو
8 قتل در پرونده مردي كه ميگويد ميخواسته دخترش خوشبخت باشد و نميخواسته انگشت نماي فاميل باشد. اما اين آرزو براي فرزند به قيمت قتل 8 نفر از جمله دختر متهم تمام شده است.
گفتههاي دادستان
بشير، مردي است كه مرتكب اين قتلعام شده است و مدعي است كه اصلا از كرده خود پشيمان نيست. بهرغم اينكه اين مرد به قتلها اعتراف كرده است اما همچنان تناقضگوييهايي دارد كه نشان ميدهد او نميخواهد همه واقعيت را بگويد.
اين مرد در استان فارس مرتكب اين جرم خشن شده و در نهايت به قصاص نيز محكوم شده است.
نماينده دادستان شيراز درمورد اين قتلعام ميگويد: 3 سال قبل بود كه ماموران با خبر شدند مردي اعضاي يك خانواده را به رگبار بسته است. زماني كه پليس به محل رسيد اجسادي را آنجا ديد كه همگي با گلوله به قتل رسيده و غرق در خون روي زمين افتاده بودند.
همه چيز نشان ميداد اين يك قتلعام و انتقامگيري خشن و بيرحمانه است. كاملا مشخص بود كسي كه دست به اين جنايت زده پر از كينه و انتقام بوده، چرا كه او قربانيان را در حياط خانهاي غافلگير كرده و به قتل رسانده بود.
اما نكتهاي كه در اين پرونده بايد به آن توجه كرد اين است كه مقتولان همگي لباسهاي رسمي به تن داشتند و اين نشان ميداد آنها براي يك مهماني به قتلگاه رفته بودند و چون وسيله دفاعي نداشتهاند همگي در يك لحظه غافلگير شده و به قتل رسيدهاند.
بررسيهاي بيشتر نشان داد اين يك قتلعام خانوادگي بوده است و قاتل كسي نيست جز بشير، پدر دختري به نام نگار كه يكي از مقتولان است. ساعاتي بعد از اينكه اجساد به پزشكي قانوني انتقال يافت و هويت آنها فاش شد، بشير خود را به ماموران معرفي كرد و مدعي شد با همدستي يكي از اعضاي خانوادهاش دست به اين قتل زده است.
آنطور كه تحقيقات نشان ميدهد بشير با ازدواج دخترش مخالف بوده، اما نگار بدون توجه به مخالفتهاي پدر سراغ پسر مورد علاقهاش رفته و به عقد او در آمده است. اين موضوع بشير را ناراحت كرده و در نهايت او براي جلوگيري از آنچه خودش آن را آبروريزي ميخواند، دست به اين قتلعام زده است.
نماينده دادستان ميگويد: بشير ابتدا فرد ديگري را هم در اين پرونده به عنوان شريك جرم معرفي كرد و مدعي شد به تنهايي دست به اين قتلها نزده و شخص ديگري از اعضاي خانوادهاش او را كمك كرده است، اما در جلسه دادگاه منكر شد. هرچند به نظر ما دلايل كافي براي محكوم كردن متهم رديف دوم وجود دارد و به نظر من اين حرف كه تنها بوده است درست نيست.
وي معتقد است اين قتلعام بدون داشتن همدست امكانپذير نبوده است. بشير 8 نفر را آنطور كه شرح داده در حياط خانهاش به قتل رسانده و اين كار بسيار دشوار است چون وقتي نفر اول و دوم و سوم كشته ميشوند، نفرات بعدي واكنش نشان ميدهند و براي جلوگيري از اين واكنش بايد شخص ديگري هم باشد. اعترافات اوليه بشير نشان داد كه او همدست داشته اما در دادگاه منكر اين موضوع شد و ادعا كرد كه به تنهايي دست به اين كار زده است. بشير ميدانست كه وجود شريك جرم هيچ كمكي به او نميكند، بنابراين دليلي نداشت شخص ديگري را درگير اين موضوع كند به نظر ميرسد اعترافات اوليه بشير درست است و او حالا در دادگاه دروغ ميگويد.
اين مرد و خانوادهاش براي اينكه از ازدواج دخترشان با خانوادهاي افغان جلوگيري كنند، دست به هر كاري زدهاند و همانطور كه متهم اصلي پرونده در دادگاه هم گفت از كردهاش پشيمان نيست.
متهم از خودش دفاع ميكند
بشير ميگويد براي حفظ خانوادهاش دست به اين كار زده و حاضر است تاوان آن را هم پس دهد. او ميگويد: زماني كه دخترم گفت عاشق شده و ميخواهد ازدواج كند من هيچ مخالفتي نكردم و از او خواستم كه هر چه زودتر ازدواج كند و به رابطهاش با پسر جوان پايان دهد. چند روز بعد زنگ تلفن خانه به صدا درآمد و همسرم خبر آمدن خواستگاران را به من داد. با خودم گفتم چه پسر با اصل و نسبي است كه به اين زودي تصميم به ازدواج با دخترم گرفته و وقتي فهميده كه من مخالف رابطه آنها هستم، قرار خواستگاري را گذاشته است. تصميم داشتم زياد سخت نگيرم و كمك كنم تا زندگي آنها سامان بگيرد اما وقتي به خانهام آمدند متوجه شدم كه پسر جوان و خانوادهاش افغان هستند و ميخواهند با خانواده من وصلت كنند. بنابراين مخالفت خودم را اعلام كردم و از دخترم خواستم ديگر به اين رابطه ادامه ندهد و به او گفتم نميخواهم پسر افغان را به عنوان دامادم قبول كنم.
بشير ميگويد اين ننگ بزرگي براي خانوادهاش بوده است و ادامه ميدهد: همه اعضاي خانواده از اين انتخاب دخترم شوكه شده بودند و ديگر نميخواستند دخترم به اين رابطه ادامه دهد. ما خانواده آبروداري بوديم و اينكه يك افغان بخواهد داماد خانواده شود ننگ بزرگي براي ما بود. اما نگار دخترم دستبردار نبود، او مرتب جوان افغان را ميديد و با او قرار ميگذاشت، هر چه به او ميگفتم دست بردار و اين كارهايت نميتواند باعث شود تا من اجازه ازدواج بدهم، راضي نميشد تا اينكه يك روز دخترم به بهانه انجام كاري از خانه خارج شد و ديگر برنگشت. يك هفته از او خبر نداشتم، اصلا فكرش را نميكردم او بخواهد با جوان افغان فرار كند. من نگار را دختري بسيار خوب ميدانستم و اين كارهايش را به حساب جوانياش ميگذاشتم. چند روزي كه از گم شدن دخترم گذشت او با مادرش تماس گرفته و گفته بود كه به عقد جوان افغان در آمده است و ميخواهد كه با او باشد.
با شنيدن اين حرف يكي از نزديكانم حالش بد شد و سكته كرد. همه اعضاي خانواده به هم ريخته بودند و كسي نميتوانست كارهاي عادياش را انجام دهد. اين كار دخترم آينده خواهران و برادرانش را هم به خطر انداخته بود. همه فاميل مرا تحقير ميكردند و اين مساله برايم قابل تحمل نبود .
متهم از فشاري كه رويش بوده است گله ميكند و ميگويد: دخترم كاري كرده بود كه نميتوانستم سرم را در ميان مردم بالا بگيرم. هرجا ميرفتم به من ميگفتند دختر تو بوده است كه با مردي افغان ازدواج كرده؟ بايد اين لكه ننگ را پاك ميكردم و هر طور شده آبروي رفتهام را دوباره بر ميگرداندم. به همين خاطر تصميم به قتل گرفتم.
بشير مدعي است در اين باره به كسي چيزي نگفته بوده است: من به هيچ كس چيزي نگفتم حتي به همسرم،سعي ميكردم همه چيز را خيلي عادي نشان دهم، ميدانستم اگر از كاري كه ميخواهم بكنم، حرفي بزنم همسرم جلويم را خواهد گرفت.
به هر حال تصميم خودم را گرفتم، ابتدا سلاحي خريدم و بعد به همسرم گفتم با نگارتماس بگير و بگو كه با خانواده شوهرش به خانه ما بيايد و همه چيز را از ابتدا شروع كنيم، گفتم جشن صوري ميگيريم و ميگويم كه خودمان موافقت كرديم و فاميل را هم دعوت ميكنيم.
همسرم قبول كرد، او راضي نبود كه نگار با مرد افغان ازدواج كند اما از اينكه دخترمان از ما دور شده است و من اجازه نميدهم او به خانه باز گردد هم بسيار ناراحت بود. همسرم با نگراني تماس گرفت و قرارها گذاشته شد.
متهم از روز حادثه ميگويد: زنگ در خانه به صدا درآمد، سلاحم را برداشتم و به حياط رفتم. به محض اينكه در باز شد و مهمانها آمدند من به تك تك آنها شليك كردم.
دردناكترين اين لحظهها، لحظهاي بود كه به دخترم نگار شليك كردم، خون كه از سينهاش بيرون زد انگار قلبم تركيد و كينهام نسبت به مرد افغان بيشتر شد. او باعث شده بود كه من دخترم را از دست بدهم و به همين خاطر هم با كينه بيشتري به او و ساير اعضاي خانوادهاش شليك كردم. آنها 8 نفر بودند و من شده بودم قاتل 8 انسان اما قسم ميخورم كه از كارم پشيمان نيستم. من آبروي خانوادهام را خريدم. كاري جز اين نميتوانستم بكنم.
وي در مورد اينكه چرا ابتدا مدعي شده فرد ديگري همدستش بوده است، ميگويد: پليس باور نميكرد اين كار را من به تنهايي انجام داده باشم و مجبور بودم اعتراف كنم كس ديگري هم با من است تا از دست پرسشهاي آنها راحت شوم. قسم ميخورم به تنهايي اين كار را كردم و كسي با من نبود.
گفتههاي شاهد ماجرا
در آن روز تلخ اگر شاهد ماجرا نبود و توضيح نميداد كه چه كسي اين كار را كرده است، حالا بشير دستگير نشده بود. يكي از همسايههاي بشير شاهد اين ماجرا بوده است.
چطور متوجه شدي كه همسايهات دست به آدمكشي زده است؟
من ابتدا متوجه نشدم كه قتلعام شده است و فكر كردم يك دعواي خانوادگي است. آنها خيلي انسانهاي آرامي هستند. اصلا باورم نميشد بشير دست به چنين كاري زده باشد.
تو اولين كسي بودي كه ماموران را خبر كردي. از كجا متوجه اين ماجرا شدي؟
صداي شليك گلوله را ميشنيدم اما باورم نميشد. فكر كردم بچهها ترقه بازي ميكنند اما صداي جيغ و شيون را كه شنيدم فهميدم واقعا اتفاقي افتاده است. با شتاب به خانه بشير رفتم، در باز بود و بشير در خانه نبود، همسرش هم مدام فرياد ميزد. اصلا صحنهاي را كه ديده بودم باور نميكردم، اجسادي كه در حياط خانه افتاده بودند، غرق در خون بودند و هيچكدام زنده نبودند و كاري از دست كسي برنميآمد. من هم تنها كاري كه توانستم بكنم اين بود كه به پليس خبر دهم و بعد هم بشير آمد و خود را تسليم كرد.
از ماجراي ازدواج دختر بشير با مرد افغان با خبر بودي؟
نه خبر نداشتم البته شنيده بودم كه دختر بشير به خاطر يك پسر افغان فرار كرده است. بشير فشار زيادي را بر سر اين مساله تحمل ميكرد. هر وقت او را ميديدم غمگين بود.
بشير ميگويد مردم به او طعنه ميزدند و تمسخرش ميكردند اين درست است؟
بله فكر ميكنم اينطور بود واقعا مردم به بشير نگاهي معنادار ميكردند و هر كجا كه ميرفتم صحبت خواستگار دختر بشير بود.
اين خانواده حالا چه حسي دارند؟
مادر نگار خيلي غمگين است. او چند فرزند دارد و نميخواهد آنها بيپدر شوند، البته تعدادي از اولياي دم رضايت دادند، اما معلوم نيست كه اولياي دم دو نفر باقيمانده هم اين كار را بكنند يا نه. به هر حال آنها شرايط سختي دارند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]