واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: راه ای کاش چند لحظه ای عقربه های ساعت آرام تر می گشت و از هیجان و تلاطم زندگی می کاست و اجازه می داد لحظاتی افکارم متمرکز شوند تا کمی تأمل را همراهشان کنم و بعد به سرعت خود ادامه دهند. روزگار اجازه تفکر را از ما گرفته است گویی همه در حال مسابقه و دویدن هستند و حتی لحظاتی برای ادامه دادن مسیر نمی توان نفسی تازه کرد. چند لحظه ای چشم هایم را بستم، تا بلکه از اضطراب و هیجان و سرعت دور باشم و چند دقیقه، سرعت زندگی را بدست گیرم و مسیر حرکتم را، خود تعیین کنم. روزها آنقدر سریع می گذرند که برای عقب نماندن باید دوید و در این دویدن کیست که از ما بپرسد به دنبال چه می گردیم؟ و از این تلاش ها به کجا می خواهیم برسیم؟ و اساساً از تحمل سختی های این زندگی چه ثمری می خواهیم؟ روزگار اجازه تفکر را از ما گرفته است گویی همه در حال مسابقه و دویدن هستند و حتی لحظاتی برای ادامه دادن مسیر نمی توان نفسی تازه کرد. همه تلاش می کنند ، ولی اینکه چرا؟، شاید عده ای قلیل به آن بیندیشند و از میان آن عده هم گروهی به جواب نمی رسند ، گروهی جواب صحیح را نمی یابند و تنها گروه اندکی به پاسخ صحیح دست می یابند. اکثر افراد از پند شنیدن دوری می کنند و تصور می کنند که خودشان همه چیز را می فهمند و در این حیاتی که فرصت آزمون و خطا و تجربه کردن، نیست، تنها افراد اندکی راه صحیح را با تفکر می یابند و اشتباه نمی کنند. تفکر حال تو ای همسفرتبیانی، بیا با هم قدری تامل کنیم ، تا منزلت، هدف، مسیر و وسیله ای که به سرعت ما را به آن مقصود برساند را، بیابیم. «هدف دور ، زمان محدود، مسیر پر پیچ و خم و حال مائیم و راهی پر خطر.» هر ثانیه ای که دیرتر بیندیشی، سال ها دیرتر به هدف می رسی. پس بدون تأخیر بیا تا بیندیشیم. اگر از اطراف خود آغاز کنی، خواهی دید که همه در تلاشند تا به چیزی برسند: نوزادی که برای رسیدن به شیر گریه می کند. کودکی که برای رسیدن به بستنی اشک می ریزد. نوجوانی که برای پیروزی تیم خود تلاش می کند. جوانی که برای قبولی در دانشگاه درس می خواند. فردی که به دنبال شغلی با در آمد بالاست. مومنی که شبانه روز در یاد خداست و به دنبال رضای او می گردد. جوانی که جانش را به دست گرفته و برای رضای حق به میدان جهاد می رود. و... همه و همه به دنبال چیزی می روند که نام آن را سعادت و خوشبختی می نامند. آرامش در ساحل دریا وجه مشترک همه آنها رسیدن به خوشبختی است و تفاوت آنها مربوط به شناخت آنها از خوشبختی و سعادت است. اگر بخواهیم برای خوشبختی تعریفی ارائه دهیم که همه هدف ها را در بر بگیرد باید گفت: «خوشبختی یعنی احساس رضایت و آرامش قلبی در هر لحظه.» و این زمانی تحقق می یابد که تو حس کنی آن کاری را که باید انجام بدهی، انجام داده ای. یعنی تو آن توانی را که داشته ای به مرحله عمل در آوردی. اشتباه و کوتاهی ، حس خوشبختی را از بین می برد پس به چه دستوری باید عمل کنیم که اشتباه نکرده و هر چه سریع تر قبل از آنکه مرگ فرا برسد، به هدف و خوشبختی برسیم؟ اگر به زندگی این طور نگاه کنی که انسان مخلوقی با توان بسیار بالاست و محدودیت زمانی (عمر) دارد، برای آنکه این موجود توانمند محدود ، بتواند به نهایت توانش برسد، باید براساس دستورالعملی که از طرف خالق آمده عمل کند تا بدون خطا به نتیجه مطلوب برسد. (درست مثل همه دستگاه های اختراع شده بوسیله انسان یا همین کامپیوتر که باید با برنامه ای که سازنده داده ،از آن استفاده کرد تا به نتیجه مطلوب رسید.) اشتباه و کوتاهی ، حس خوشبختی را از بین می برد پس به چه دستوری باید عمل کنیم که اشتباه نکرده و هر چه سریع تر قبل از آنکه مرگ فرا برسد، به هدف و خوشبختی برسیم؟ هر چه دستگاه پیچیده تر باشد این نظر را بیشتر تایید می کند که برای دوری از خراب شدن دستگاه و استفاده بهینه از آن باید به دستور سازنده عمل کرد. و هیچ دستگاهی به پیچیدگی انسان یافت نمی شود. با این نگاه دین اینطور تعریف می شود که:ب کوتاهترین راه رسیدن به خوشبختی را به انسان نشان می دهد. پروردگار در اولین پیغام خود که بوسیله پیامبر مهربانی، برای بشر فرستاده، هدف از دین و راه رسیدن به آن را مطرح می کند و اینطور می فرماید که: " قولوا لا اله الا الله تفلحوا - بگویید جز خدای یگانه معبودی نیست تا رستگار و سعادتمند شوید. » این کلام تفاسیری دارد که در این مقال نمی گنجد و تنها به این بسنده می کنم که هدف از آمدن دین «سعادت بشر» بوده و دین سعادت بشر را در گرو اعتقاد به توحید می داند. در قرآن کریم نیز این طور آمده که: «لا اکراه فی الدین- هیچ اجباری در دینداری نیست.» این نیز خود این مطلب را تاکید می کند که ای بشر هدف تو سعادت است، هدف دین نیز سعادت است. اگر تو راه صحیح بدون اشتباه را نمی دانی، من خالق، آن راه را برایت نشان می دهم و چون تو خود به دنبال راه رسیدن به خوشبختی می گردی، پس هیچ اجباری در دینداری تو نیست. خوشبختی اگر دقت کنیم درک می کنیم که احساس خوشبختی افراد به ذهن آنها بستگی دارد. یعنی ذهن توانمند در اوج سختی و گرفتاری می تواند حس خوشبختی را به صاحب ذهن بدهد ، در حالی که یک ذهن ضعیف در اوج رفاه هم نمی تواند حس خوب سعادت را به صاحب خود بدهد. پس برای خوشبختی باید ذهن خوب داشت یا به تعبیری باید تفکرات و عقاید خوب و قوی و توانمندی داشت تا این قدرت را به ذهن بدهد که در هر لحظه و در هر موقعیت چگونه حس خوب را ایجاد کند.چه بسیار افرادی که تحصیلات عالیه ندارند اما رازهای خوشبختی را باید از آنها پرسید. خوشبختی در دل است . از آنجا که همه برای خوشبخت شدن تلاش می کنند این طور می توان نتیجه گرفت که همه در پی آن هستند که دل ناآرام خود را به ساحل آرامش و رضایت برسانند. از کسی که احساس آرامش داشت پرسیدم: چگونه آرامش داری؟ گفت: چند پند را پذیرفتم و یکی آن از اینکه: 1- معصوم می فرماید: دل مومن جایگاه حق است. 2- دل، خانه صاحب دل است، وقتی صاحب خانه در دل باشد ، آرامش همه خانه و متعلقات آن را فرا می گیرد. 3- این را نیز در قرآن خوانده ام که «الا به ذکر الله تطمئن القلوب» آگاه باشید که یاد خدا دل ها را آرام می کند. پس یاد خدا، در هر جا باشد خود خدا حاضر است پس اگر یاد خدا در هر لحظه در دل بود ، دل آرام و راضی است و حس رضایتمندی ایجاد می کند. از اینها این طور دریافتم که خالق در هنگام خلق مخلوق دل او را مخصوص خود قرار داده و این دل تنها در زمانی که خالق در او باشد آرام است.پس آرامش و رضایت و در نهایت سعادت با وجود حق در دل فرد ایجاد می شود. اینجاست که حرف قدما صحتش معلوم می شود که: «با خدا باش و پادشاهی کن» منظور از پادشاهی، نهایت سعادت و خوشبختی است. نتیجه اینکه سعادت حقیقی در گرو همراهی حق و دل انسان است. نویسنده : راحله یونسی تبیان پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 436]