واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: پياده روي، کوه نوردي و دو، از جمله ورزش هايي هستند که به نحوي در اسلام مطرح شده اند.
همان گونه که در داستان حضرت موسي عليه السلام گذشت، آن حضرت به هنگام فرار از مصر، به مدت هشت شبانه روز پياده روي مي کند، تا به نزديکي شهر مدين مي رسد و اين در حالي بود که گرسنه و تشنه بوده و پاهايش تاول زده بود.
"(اسلام) پياده روي را رديف غذاخوردن به حساب آورده، خوردن را براي زنده ماندن ضروري مي داند و فرهنگ بدني را نيز لازم زندگي دانسته است. مگر در آيه شريفه
"ياکلون الطّعام و يمشون في الاسواق"، طعام و بازار با خوردن و پياده روي، قرين ياد نشده و غذا و ورزش منسوب به پيامبران، رديف ذکر نگرديده است؟"
يکي ديگر از نکاتي که ذکر آن در اين جا خالي از لطف نيست، اين است که امام خميني (ره)، رهبر عظيم الشان انقلاب اسلامي و مرجع بزرگ عالم تشيع- که همه حرکات و سکنات او برخاسته از متن اسلام ناب بود- تا روزي که به بيمارستان منتقل شده، تحت عمل جراحي قرار گرفته و بالاخره در اثر همان بيماري در گذشت، با وجود اشتغالات بسيار زياد و بالا بودن سن، همه روزه مقادير قابل توجهي (در دو نوبت) پياده روي مي نمود.
سرو کار داشتن پيامبران با کوه- البته به عنوان ورزش- نيز به صور مختلف در متون اسلامي، به ويژه قرآن، گوشزد شده است. اين خود مي تواند تاييد خوبي براي کوه نوردي باشد. شهيد پاک نژاد در اين خصوص نيز چنين مي نگارد:
"عالي ترين ورزش اسلامي که مي توان از آن نام برد، بعد از پياده روي، کوه نوردي است، و در جلد دوم گفتم: حضرت آدم با کوه سرانديب، و پيامبران اولوالعزم هر کدام با کوهي سرو کار داشتند؛ يعني دامنه مصفّا و هواي فرح بخش آن را براي مناجات و راز و نياز انتخاب مي فرمودند. حضرت نوح و کوه آرارات، حضرت ابراهيم و حضرت موسي، کوه طور، حضرت عيسي، کوه ساعير، حضرت زرتشت، سبلان کوه، حضرت محمد، کوه فاران يا کوه حرا."
اما در خصوص ورزش دو و اهميت آن، همين کافي است که برادران حضرت يوسف که همه ورزشکار و نيرومند بودند، وقتي به نزد پدر برمي گردند و ابراز مي دارند که "يوسف را گرگ دريده". پيامبر پسندانه ترين بهانه اي که مي توانند براي اين غفلت خود به پدر ارائه نمايند، اين است که بگويند:
"پدرجان! ما سر گرم مسابقه دو بوديم و يوسف را نزد وسايل خويش نهاديم (تا به هنگام دويدن و دور شدن ما، مراقبت اثاثيه ما باشد) و گرگ آمد و او را خورد."
اگر دويدن و مسابقه دو، کار ناشايستي بود، برادران يوسف آن را بهانه غفلت خويش قرار نمي دادند، زيرا در اين صورت مي شد، "عذر بدتر از گناه !"
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 251]