واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: آفتاب ـ علی فتحی: چند روز قبل مراسم انتخاب ورزشکار برتر ایران درصدا و سیما برگزار شد و همان طور که پیش بینی می شد این بار هم رضا زاده قهرمان وزنه برداری به این سمت برگزیده شد. در حالی که در سال گذشته ورزشکاران برتری در رشته های مختلف داشتیم که هر یک می توانستند این مقام را کسب کنند.
ولی از آنجا که متاسفانه در اکثر زمینه ها یک جانبه به مسائل نگاه کرده و توجهی به جوانان و چهره های جدید نمی شود در این ارتباط هم قرعه به نام حسین رضا زاده اصابت کرده و او که در سال های گذشته چندین بار این مقام را از آن خود کرده بود باز هم ورزشکار برتر لقب گرفت. در حالی که چهره هایی نظیر سوریان در کشتی فرنگی، هادی ساعی در تکواندو، زنانی که هیمالیا کلیمانجارو را فتح کردند و یا دهها ورزشکار زن و مرد و معلول و جانباز وجود داشتند که می توانستند جای رضا زاده را بگیرند و به درستی قهرمان شوند.
انتخاب ورزشکار برتر سال که به ابتکار سازمان صدا و سیما صورت می گیرد، امسال بیشتر به یک مراسم فرمایشی تبدیل شده و با اما و اگرهای بسیاری همراه بود. اگر چه کسی منکر جایگاه و اهمیت رضازاده در ورزش کشور و جهان نیست اما نباید در کنار او از سایر چهره ها غافل شده و آنها را نادیده بگیریم.
به گونه ای که این توقع برای امثال رضا زاده پیش بیاید که او باید همه ساله به عنوان بهترین ورزشکار انتخاب شده و مورد تجلیل و قدردانی قرار بگیرد. ولی به نظر می رسد آنچه متاسفانه در زمینه فوتبال ملی روی داده و از علی دایی با تمامی سوابق درخشان، چهره ای دولتی و غیر محبوب ساخته، در سایه تبلیغات افراطی و اقدامات غیر منطقی برخی رسانه ها و ارگان ها درباره حسین رضا زاده نیز در حال تکرار باشد.
نگاهی به دلایل و عوامل ماندگاری تختی و مقایسه او با دیگر ورزشکاران ایرانی که ممکن است از نظر نوع مدال و مرغوبیت مدال های جهانی و حتی المپیک برتر و سرتر از تختی باشند حقایق غیر قابل انکاری را جلوی روی ما قرار می دهد.
به طور مثال عبدالله موحد نابغه کشتی ایران و جهان ممکن است از نظر مرغوبیت مدال از تختی برتر باشد و یا در فوتبال امثال علی پروین، ناصر حجازی، پرویز دهداری، عابدزاده و یا سیروس قایقران هیچ یک از موفقیت های مالی و بین المللی علی دایی را دارا نباشند اما امروزه کسی در ورزشگاه ها برای دایی هورا نمی کشد و سکوهای مردمی علیه اوست.
به گونه ای که او همواره از پیدایش این وضعیت شکایت و گلایه داشته است.
با وجود این که رضا زاده در چنین شرایطی قرار نگرفته که در ورزشگاه ها با بی اعتنایی مواجه شود اما ادامه این روند می تواند لطمه ای اساسی به اعتبار او وارد بیاورد.
اقداماتی که تحت عنوان تقدیر و تشکر از جانب سازمان ها؛ ارگان ها، وزارت خانه ها و هر تشکل دولتی از رضا زاده می شود هر چند ممکن است با هدف بزرگ نمایی از این قهرمان صورت بگیرد ولی او را یک قدم از مردم دور می سازد. در حالی ک اگر این تقدیر و حمایت ها مردمی بود جایگاه دیگری داشت.
ستونهای مختلف نشریات ورزشی و غیر ورزشی در این روزها گویای زیر سوال بردن برنامه ای است که برای انتخاب مردم اول ورزش کشور برگزار شد. هر چند این اعتراض ها حالت گلایه داشت اما می تواند در دراز مدت اعتبار این قهرمان را خدشه دار سازد.
البته وظیفه اصلی برعهده وزرشکاران و قهرمانان است که وارد این بازی ها نشوند. تجربه تختی و مقایسه او با بسیاری از ورزشکارانی که نامی از آنها برده نمی شود باید برای امثال رضا زاده، دایی راهگشا باشد تا آنها فرق و تفاوت ورزشکار و قهرمان دولتی و مردمی را درک کنند. این یک واقعیت انکار ناپذیر است که رضازاده، دایی و میر اسماعیلی تلاش بسیاری برای کشور کشیده اند اما مگر زنانی که بلندترین قله جهان را فتح کردند کم تلاش کردند و یا امثال سوریان مدال خود را از بقالی خریده اند که نباید به آنها توجه شود؟
مسئولین ورزش کشور و صدا و سیما که متاسفانه به خط دهنده اصلی در زمینه های مختلف ورزشی تبدیل شده اند اگر شهامت دارند و می خواهند در پشت شوها و نمایش های کاذبی که راه می اندازند از حقایق نیز سر در بیاورند.
بهتر است پای درد دل و گله و شکایت سوریان و دهها ورزشکار زن و مرد سالم و معلول کشور بنشینند تا بدانند هیچ تقدیر و تشکری از زحمات آنها نشده و به ندرت به وعده ها عمل شده است. ولی شهردار تهران، صدا و سیما و دهها سازمان، ارگان و تشکل دولتی برای خود شیرینی و یا فریبکاری میهمانی ترتیب می دهند وبا چک ها و هدایای میلیونی به تقدیر از کسانی می پردازند که نیازی به این اقدامات و هدایا ندارد.
به طور مثال آیا علی دایی که می تواند نصف ایران را با ثروت خود خریداری کند و یا علی کریمی و رضا زاده و دیگر قهرمانانی که پای ثابت چنین مراسمی هستند نیازی به این کمک ها دارند یا خانواده مجید سبزی که در یک آپارتمان 80 متری اجاره ای زندگی می کند و دهها ورزشکار و قهرمانی که دوران قهرمانی آنها به پایان رسیده و نیازمند نان شب خود و خانواده هستند؟
هر چند در کشور ما این شعار که « پهلوان زنده را عشق است» از جایگاه والایی برخوردار است و هر آن کس که از دیده به رفت از دل هم می رود با این اقدامات به خوبی نمود می یابد اما این وظیفه رسانه ها و دلسوختگان ورزش کشور است که این روند و رویه را تغییر داده و اجازه ندهند رشد بادکنکی مانع مردمی شدن ورزشکاران بشود.
اگر چه فکر نمی کنم علی دایی و رضا زاده و این طیف از ورزشکاران دولتی گوش شنوایی برای پذیرفتن واقعیت ها داشته باشند و آنها با برخوردها واقداماتشان نشان داده اند که حاضرند حق دیگران پایمال شود تا این افراد به نوایی برسند ولی اگر اندک سواد تاریخی داشته و از سرنوشت پیشینیان اطلاع داشتند می توانستند با سبک و سنگین کردن حقایق به مقایسه تختی با امثال حبیبی، نامجو، نصیری و همایون بهزادی ها پرداخته و در سیاستی که در پیش گرفته اند تجدید نظر کنند.
تختی هر چند بنابه دلایلی در هتل آتلانتیک تهران دست به خودکشی زد اما یادی که از و در دلهاست ازاین قهرمان یک پهلوان، اسطوره، الگو و حتی شهید ساخته تا هر گاه در میادین ورزشی نامی از یک سمبل و مرد برده می شود تمامی نگاه ها متوجه غلامرضا تختی شود.
برخورد رضا زاده با ساعی در مراسم سال گذشته که حتی اعتراض هادی ساعی و تعدادی دیگر را برانگیخت و یا بی احترامی او به ایوانف کسی که او را کشف و قهرمان کرد پس از بازگشت این مربی از مصر و یا آنچه درباره نقش دایی در خط زدن فوتبالیست هایی نظیر مبعلی عنایتی، وحید هاشمیان، خداداد عزیزی و دهها نفر دیگر از تیم ملی بر سر زبانهاست و شعارهایی که در ورزشگاه ها علیه این فوتبالیست داده می شود جملگی گویای واقعیات انکار ناپذیری است که آنها چون از مردم بریده اند و به حمایت های دولتی چشم دوخته اند، بقا و دوام خود را در ادامه این روش می بینند لذا نمی توان دایی، رضا زاده و قهرمانان این چنینی را پهلوان به حساب آورد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 249]