تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  حضرت مهدی (عج):خدا با ما است و نيازمند ديگرى نيستيم، و حق با ما است و باكى نداريم كه كسى از...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831569957




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نامه به خدا


واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: به خليفه ((هارون الرشيد)) خبر دادند، دزدانى چند سر راه قافله را مى گيرند، دست به سرقت و قتل مى زنند و چند قافله اى از حجاج و زائرين بيت اللّه الحرام را مورد دستبرد قرار داده اند.
هارون ماءمورين را فرستاد و دستور داد با آنها به شدّت عمل كنند و همه را دستگير كنند.
ماءمورين هارون پس از تلاش هاى زياد سارقين را دستگير كردند، و قاصدى هم به دربار هارون فرستادند، و عدد دزدان هم كه ده نفر بودند به خليفه گزارش كردند.
ماءمورين با دزدان به طرف بغداد حركت كردند، شبها در منزلى استراحت مى كردند، روزها هم راه مى رفتند. اتّفاقا يكى از اين شب ها كه مى خواستند بخوابند با اينكه ماءمورين به نوبت نگهبانى مى دادند كه دزدها فرار نكنند، با اين حال وقتى صبح بيدار مى شوند مى بينند دزدها نه نفر شده اند و يكى از آنها فرار كرده ، هرچه جستجو مى كنند اثرى نمى يابند.
از طرفى هم عدد آنها بگوش هارون رسيده است حالا اگر نُه نفر را ببرند، هارون مى گويد: آن فرارى رشوه به ماءمورين داده ...
خلاصه ماءمورين حيران و ناراحت جلوى راه ايستادند، پير مردى را ديدند از حج برمى گردد، دستهاى او را بستند، هرچه گفت : موضوع چيست ؟ گفتند: يك نفر كم داريم و او را با آن نُه نفر دزد به بغداد آوردند و به دربار هارونى تسليم و سپس به زندان انداختند.
دزدان از زندان نامه هائى بدوستان و آشنايان خود فرستاده و كمك خواستند، دوستان آن نُه نفر دزد واقعى ، كه در دستگاه هارون مقامى داشتند، دست بكار شده و به مدت دو روز آنها را از زندان آزاد و آنها بكار خويش ادامه دادند.
فقط پيرمرد حاجى كه از مكّه برگشته ؛ بيگناه و به خاطر اينكه يكى كم داشتند در زندان ماند، زندانبان دلش به حال او سوخت و گفت : همانطور كه رفقايت براى دوستانشان نامه نوشتند و مدد خواستند و اقداماتى هم براى آزادى آنها شد ونجات پيدا كردند، تو هم فكرى بكن شايد دوستى به نظرت برسد و نامه اى به او بنويس كه از زندان آزاد شوى .
پير مرد گفت : آرى دوستى دارم و از تو مى خواهم كاغذى با قلم براى من بياورى .
زندانبان برايش آورد و پيرمرد نوشت : من العبد الذليل الى الربّ الجليل از طرف بنده ذليل بسوى پروردگار جليل .
سپس نامه را به زندانبان داد و از او خواست نامه را روى پشت بام زندان بگذارد.
زندانبان نامه را بخواهش پيرمرد زندانى ، بالاى بام زندان گذارد و برگشت داخل زندان و به پير مرد گفت : نامه را روى پشت بام گذاردم و باد آن را به هوا بلند كرد.
پير مرد گفت : بسيار خوب نامه به دوستم خواهد رسيد.
((هارون الرشيد شب در بستر آرميده بود، كه در خواب مى بيند، كسى به او مى گويد: پير مردى از بندگان من در زندان تو است كه بى گناه مانده ، همين امشب او را با احترام آزاد كن و اگر نجاتش ندهى ، زيان متوجه تو و قصرت خواهد شد.))
هارون الرشيد از خواب بيدار شد و وزيرش را فرستاد زندان را مورد بازديد قرار داد، پير مرد را از زندان بيرون آورده به حضور هارون آوردند.
هارون پير مردى را ديد كه در نهايت فصاحت است ، علّت زندان افتادن او را پرسيد؟ گفت :
من نمى دانم ماءمورين مرا گرفته و گفتند: يك نفر را كم داريم چند روز است در ميان زندانم .





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 136]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن