تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):انسان، با نيّت خوب و اخلاق خوب، به تمام آنچه در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امني...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819958687




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

امام‏ مهدى و شكوفائى فرهنگ و تمدن اسلامى در جهان


واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: جايگاه علم و دانش در اسلام

اگر آنچه در آيات و اخبار درباره فضيلت علم و دانش و معرفت آمده را بدون هيچ تفسير و توضيحى كنار هم قرار دهيم؛ كتاب يا كتابهاى بزرگى به‏وجود خواهد آمد و اگر اين اندازه اولياى اسلام بر فضيلت دانش و دانش‏اندوزى تأكيد نكرده بودند، هرگز تمدن اسلامى بدين پايه از عظمت نمى‏رسيد.
اصل كلمه علم، بجز مشتقات آن، حدود هشتاد بار در قرآن كريم در مواضع مختلف به كار رفته است و اگرچه كلمه عقل در قرآن نيامده، تركيب اولى‏الالباب را كه به معناى خردمندان است مى‏توان در قرآن يافت. همچنين واژگانى چون حكمت، برهان، فكر و فقه بارها در قرآن به كار رفته‏اند. خداوند مؤمنان را از اينكه بر اساس تقليد كوركورانه به او ايمان آورند نهى فرموده و حتى در يكى از آيات (روم، 56) علم و ايمان را در كنار هم قرار داده است. افزون بر اين، به كليات اكتفا نشده و در زمينه دانش‏اندوزى، آيات بسيارى وجود دارند. از جمله آل عمران، آيه 190؛ انعام، آيه 97، يونس، آيه 5. حتى در آن دسته از آيات قرآن كريم كه به نقل سرگذشتها اختصاص دارد و هدف آن عبرت‏آموزى است، مى‏توان آشكارا موضوعات تاريخى و تشويق به تاريخ‏نگارى و مشاهده آثار تاريخى و روحيه واقع نگرى را ديد (انعام، 11).

در احاديث مأثور از اقوال حضرت رسول‏ صلى الله عليه وآله وسلم و ائمه اطهار عليهم السلام نيز موارد بسيارى در تجليل از علم و فضيلت علما يافت مى‏شود. اين تأكيد پيامبر اسلام كه دانش آموختن بر هر زن و مرد مسلمان واجب و فريضه است، يا ساعتى انديشيدن از عبادت يك ساله نيكوتر است؛ نمونه‏هايى از تأكيد بر دانش‏اندوزى در اسلام است. در دوره حيات ائمه، به‏ويژه از دوره امام جعفر صادق‏عليه السلام كه دانش و دانش‏آموزى رونق تمام داشت، آن حضرت ياران خويش را به دانش‏اندوزى تشويق مى‏فرمودند. اينكه در روز قيامت قلم دانشمندان بر خون شهيدان سنگينى خواهد كرد، نمونه‏اى از اين تشويقهاست. البته بايد اين نكته را نيز در نظر گرفت كه دانش‏آموزى در اسلام شرايطى دارد؛ اسلام ميان علم و اخلاق فاصله‏اى نمى‏بيند و همواره بر پيوستگى اين دو تأكيد ورزيده است. در اسلام، دانشمند صاحب مسئوليت است و دانشمند بى‏اخلاق جز به گمراهى هدايت نمى‏كند. اين موضوع خود از امتيازهاى اسلام است كه در زمينه آموزش و پرورش مكتبى خاص دارد.(1)

انتقال علوم و جذب دانشمندان به جهان اسلام: منبع اصلى علوم عقلى كه به جهان اسلام راه يافت يونان و محفل علمى آن بود، اگرچه بيشتر علوم بصورت غيرمستقيم و با ترجمه آنها به زبانهاى سريانى و لاتينى، مأخوذ از يونانى، به دست مسلمانان رسيد. بخش ديگر علوم يونانى نيز از اسكندريه (در مصر) و مركز علمى آنجا يعنى مدرسه اسكندريه، به مسلمانان رسيد.(2)

علومى كه مسلمانان از يونانيان فراگرفتند عبارت‏اند از رياضى، نجوم، پزشكى و علوم طبيعى. آثار دانشمندان اسلامى نشان مى‏دهد كه مسلمانان تا چه حد از نوشته‏هاى بقراط، جالينوس، افلاطون، فيثاغورس و ارسطو بهره گرفتند. اين نكته نيز مهم است كه اولين برخورد و آشنايى در اين زمينه نه از راه ترجمه آثار يونانى، بلكه از طريق پزشكان انجام گرفت؛ پزشكانى كه در زمان فتوح در سرزمينهاى يونانى مى‏زيستند. با انتخاب دمشق به‏پايتختىِ خلافت، تماس با دانشمندان يونانى به‏مراتب آسان‏تر شد. بخشى از علوم هم از هند به جهان اسلام راه يافت. در اوايل دوره عباسى، اين ارتباط علمى برقرار شد و ترجمه‏هايى از متون هندى در پزشكى و نجوم و جز آن صورت گرفت. در سال 154 ق نيز، چند دانشمند هندى كه در ميان آنها اخترشناسى برجسته نيز حضور داشت نزد منصور خليفه عباسى آمدند. منصور از اين اخترشناس خواست مختصرى از اين علوم را به دانشمندان دربارش آموزش دهد. به اين طريق، دانسته‏هاى هندى به‏صورت وسيعى وارد حوزه علوم اسلامى گرديد.


شكوفائى علوم در تمدن اسلامى

الف) علوم غيراسلامى

رياضيات
در جريان نهضت ترجمه، آثار بسيارى از رياضى‏دانان يونانى به عربى برگردانده شد و به ‏سرعت رياضى‏دانان اسلامى از سطوح دانسته‏هاى رياضى‏دانان يونان گذشتند، بر آثار آنان شرحهاى بسيارى نوشتند و بسيارى از دانسته‏هاى آنان را توسعه بخشيدند. به طور كلى دستاوردهاى رياضى‏دانان اسلامى را در شاخه‏هاى گوناگون دانش رياضيات چنين مى‏توان عنوان كرد: اصلاح دستگاه عددنويسى هندى با تكميل حساب دستگاه اعشارى آن، ازجمله ابداع كسرهاى اعشارى؛ به‏وجود آوردن مفاهيم جديد در تئورى اعداد؛ به‏وجودآوردن علم جبر؛ كشفيات مهم و جديد در دانش مثلثات و نيز علم كره‏ها و ابداع روشهاى گوناگون براى يافتن پاسخهاى عددى معادلات درجه دو و سه.


نجوم
در زمينه نجوم اسلامى، دانسته‏هاى دانشمندان اسلامى از ترجمه آثار نجومى يونانى و به‏ويژه نوشته‏هاى بطلميوس آغاز شد و با نوشتن شرح‏هايى بر نوشته‏هاى او ادامه يافت. به‏دنبال آن، ايرادهايى بر نوشته‏هاى بطلميوس گرفته شد و به طرح نظريه‏هاى نجومى خلاف نظر بطلميوس انجاميد. اين نظريه‏هاى دانشمندان اسلامى به نظريه‏هاى پيش‏كوپرنيكى مشهور شده‏اند، زيرا سده‏ها پيش از طرح ايرادهاى دانشمند لهستانى، كوپرنيك بر تئورى نجومى بطلميوس وضع شدند.


فيزيك و مكانيك
دانش مكانيك نزد مسلمانان علم الحِيَل خوانده مى‏شد. علم حِيَل، دانش يا شناخت ابزارهاى شگردساز در اصطلاح پيشينيان بود كه بر اساس آن، معرّف آشنايى با انواع وسايلى بود كه هر يك كارى انجام مى‏دادند.
هر چند برخى از انديشه‏هايى كه در كتابهاى مربوط به حيل آمده است در خاور دور و ايران ريشه دارد، به‏يقين مهندسى اسلامى را مى‏توان دنباله سنت خاورميانه و مديترانه دانست. مصريان و روميان در مكانيك پيشرفتهاى فراوانى كرده بودند، اما سهم يونانيان از همه بيشتر بود. در دوره خلفاى بزرگ عباسى در بغداد، بسيارى از آثار يونانى و گاهى سريانى به عربى ترجمه شد كه ازجمله كتاب پنوماتيك نوشته فيلون بيزانسى (بوزنطى) و مكانيك نوشته هرون اسكندرانى و رساله‏اى از ارشميدس درباره ساعت‏هاى آبى را مى‏توان نام برد.


طب
علم طب از نخستين دانش‏هايى است كه بين مسلمانان رواج يافت. اهميت اين علم به حدى بود كه علم ابدان در رديف علم اديان شمرده مى‏شد. نكته‏اى كه به‏ويژه به‏عنوان مهم‏ترين عامل در بررسى دانش پزشكى در حوزه تمدن اسلام بايد بدان توجه شود، خاصيت بومى شدن زودهنگام پزشكى در اسلام است. شكى نيست كه كلى‏ترين دانسته‏هاى نظرى پزشكى به‏ويژه از راه ترجمه آثار دانشمندان يونانى و از همه مهم‏تر بقراط و جالينوس به دست مسلمانان رسيد. اما بسيارى از مسائلى كه پزشكان مسلمان در خصوص بيماران خود با آن روبه‏رو بودند، به سرزمينهاى اسلامى و شرايط خاص آن اختصاص داشت كه در نوشته‏هاى يونانى از آن ذكرى به ميان نيامده بود. بديهى است كه به صرف عدم ذكر اين موارد در آثار پيشينيان، پزشكان اسلامى نمى‏توانستند به آنها بى‏اعتنا باشند. بنابراين، رويكردى ويژه درباره اين موارد پديد آمد.

كيميا
مقوله كيمياگرى برآيند علم و فن و جادو بود كه تدريجاً شكل اوليه شيمى را به خود گرفت. موضوع كيمياگرى، تبديل مواد در حضور عاملى روحانى بود كه غالباً حجر الفلاسفه ناميده مى‏شد. كيميا يكى از انواع علوم مخفى بود كه اصطلاحاً به آنها كُلّهُ سرّ برگرفته از حرف اول نام پنج علم كيميا، ليميا، هيميا، سيميا، ريميا گفته مى‏شد. در كيميا، از مادّه‏اى بحث مى‏شد كه با به كار بردن آن تبديل فلزات پست چون آهن و مس به زر و سيم ممكن مى‏شد. آن ماده را كيمياگران اكسير مى‏ناميدند. در كيمياى اسلامى كه به سرعت پس از ظهور اسلام در سده نخست هجرى، پيدا شد و سنتى پيوسته تا زمان حال دارد، متون فراوانى در دست است كه در دوازده سده گذشته نوشته شده و از همه مراحل اين صنعت بحث مى‏كند.
مهم‏ترين اين مجموعه از آنِ جابربن حيّان است كه نه تنها در جهان اسلام، بلكه در مغرب زمين نيز بزرگ‏ترين حجت در كيميا به‏شمار مى‏رود. با ظهور جابر، كيميا در نزد مسلمانان از صورت «صنعت زر خرافى» به‏صورت «دانش تجربى آزمايشگاهى» درآمده است. جابر به تقطير مايعات خالص مانند آب و شيره و روغن و خون، و مانند آن مى‏پرداخت و چنين مى‏پنداشت كه هر بار كه آب را تقطير مى‏كند، ماده‏اى تازه بر ماده خالص پيشين افزوده مى‏شود، تا عدد اين تقطير به هفتصد برسد. به نظر او دست يافتن به اكسير از طريق جوشاندن و تقطير طلا در مراحل خلوص گوناگون تا هزار بار مقدور بود.


فلسفه

در جهان اسلام، ابويوسف يعقوب‏بن اسحاق كِندى (185-260 ق) اولين فيلسوف مسلمان به شمار مى‏آيد. او نخستين كسى بود كه به پژوهش و مطالعه در علم و فلسفه پرداخت و از اين رو، او را فيلسوف العرب ناميده‏اند.
كوفه در سده دوم و سوم هجرى كانون مطالعات علوم عقلى بود و كندى در چنين فضايى به تحصيل پرداخت و علم و فلسفه را فرا گرفت، يونانى و سريانى آموخت و آثارى ارزشمند به عربى ترجمه كرد. آثار كندى كه در حدود 270 اثر برشمرده شده است، به هفده دسته تقسيم مى‏شود، ازجمله فلسفيات، منطقيات، حسابيّات، كريّات، موسيقيات، نجوميات و هندسيات. كندى نخستين كسى بود كه بين دين و فلسفه آشتى ايجاد كرد و مسير را براى فارابى، ابن‏سينا و ابن‏رشد هموار ساخت.


منطق
مسلمانان طى سده‏هاى نخستين اسلامى راه و روش منطقى خاص خود را داشتند. اين روش منطقى را آشكارا مى‏توان در علم كلام و اصول فقه دريافت. در اين نوع منطق، مسلمانان با آن كه از منطق ارسطويى الهام مى‏گرفتند امّا به ندرت تحت تأثير آن بودند. بطور مشخّص علم اصول فقه، منطق فقها به‏شمار مى‏آمد كه برساخته مسلمانان بود و متكلمان نيز تا سده پنجم كمتر از منطق ارسطويى استفاده مى‏كردند و روش منطقى خاص خود را داشتند. براى‏نخستين بار در جهان اسلام ابن‏مقفع دانشمند ايرانى، به ترجمه عربى مقولات و عبارات و قياس مبادرت ورزيد و مترجمان ديگر هم رسائل منطقى را ترجمه كردند. كندى، فارابى، ابن‏سينا، بهمنيار بن مرزبان و حكيم لوكَرى در اين زمينه فعاليت كردند. ولى بوعلى سينا با اينكه در كتاب شِفا استخوان‏بندى منطق ارسطو را دست نزد و به طور كامل آن را شرح داد، در كتابهاى ديگر خود در اين روش منطقى (روش ارسطو) دخل و تصرف بسيار كرد. او در ديباچه كتاب منطق‏المشرقين تأكيد كرده كه همچنان بر سنت مشائيان وفادار مانده است. خواجه نصيرالدين طوسى نيز در منطق بررسى بسيار كرد و كتابهاى متعددى از جمله اساس‏الاقتباس، شرح منطق اشارات، تعديل‏المعيار، التجريد فى المنطق در اين زمينه نگاشت. او منطق را هم علم و هم ابزار مى‏دانست، علم شناخت معانى و كيفيت آنها و كليد ادراك و فهم ديگر علوم تلقى كرده است.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 271]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن