واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: اشاره:
اخيرا تحقيقات جامعى در ارزيابى موقعيت مذهب و كليسا در كشورهاى اروپاى شرقى و مركزى كه ده سال پيش، از قيد رژيمهاى كمونيستى آزاد شدند، توسط گروهى از محققين صورت گرفته كه نتيجه آن در قالب دو كتاب به بازار عرضه شده است. نتايجبدست آمده نشان مىدهد كه منحنى تغييرات گرايش به مذهب و كليسا در كشورهاى سه گانه اروپايى مورد نظر (اين دسته بندى سه گانه در سال 1991 بر حسب ميزان گرايش مردم به مذهب انجام پذيرفته است) به شرح زير بوده است: گرايش به كليسا در سالهاى اول آزادى، بسيار زياد، در سالهاى ميانى ثابت و در سالهاى اخير گسترش يافته است. گرايش به مذهب در كشورهاى اروپاى شرقى و مركزى همراه با تنوع و تعدد مذاهب، بخصوص گسترش نهضتهاى مذهبى مآب، همراه بوده است. در مجموع، تحقيقات انجام شده، وضعيت فعلى كليساها را (اعم از ارتدوكسى، كاتوليكى و پروتستانى) نسبتبه گذشته، كم رونقتر و آينده آن را نگران كننده توصيف نموده است. در اين مقاله به خلاصهاى از نتايجبدست آمده از اين دو كتاب كه در مجله كاتوليكى ايل رنيو به چاپ رسيده، اشاره مىگردد.
پس از گذشته ده سال از واژگونى رژيمهاى كمونيستى در كشورهاى اروپايى و نقش عمدهاى كه اين سقوط در ارائه آزادى به كليساهاى مسيحى ايفا نمود، ارزيابى موقت از اين آزادى در طى اين ده سال مفيد به نظر مىرسد. در سال1989، يعنى زمان سقوط اين رژيم، چه تحولات و دگرگونيهايى در زمينه مذهبى - كليسايى رخ داد؟ امروزه بعد از فروپاشى اين رژيم، كليساهاى مسيحى در جامعه اروپايى چه نقشى را بازى مىكنند؟ آيا اين پيشرفتهاى بوجود آمده در شرق و غرب با هم يكسانند، يا اينكه اين دو قسمت از اروپا در سالها و يا دهههاى آينده، هر يك راه متفاوت از ديگرى را در زمينه مذهبى طى خواهند كرد؟ در چه فضايى، يافتن وجوه مشترك بين كشورهاى مختلف و كليساهاى مختلف در اروپاى مركزى و شرقى امكان پذير مىباشد و تفاوتهاى عمده آنها را چگونه مىتوان يافت؟
براى ارزيابى فوق مىتوان به مطالب ارزنده در دو كتاب منتشر شده مراجعه نمود: كتاب اول تحت عنوان «مذاهب بعد از سقوط كمونيسم در كشورهاى اروپاى شرقى - مركزى»، تاليف دتلف پولاك (Detelef Pollack) و ديگر مؤلفين همكار با وى، كتاب دوم تحت عنوان «مذهب در رفرمهاى بوجود آمده در كشورهاى اروپاى شرقى - غربى»، تاليف تئولوگ اتريشى به نام زولهنر (M.Zulehaner) است.
در كتاب اول، به نقش نسبى تك تك كشورهاى واقع در منطقه از استوونى تا بلغارستان اشاره مىكند و كتاب دوم تجزيه و تحليلهايى را حسب تحقيقاتى كه از نوامبر سال1997 تا مارس 1998 صورت گرفته، درج كرده است. اين تحليل براساس سؤالهايى كه از 1000 تا 1200 نفر افراد 18 تا 65 ساله در ده كشور پرسيده شده، بعمل آمده است.
در كتاب اول، ضمن اشاره به توسعه مذهبى كليسايى طى تسلط رژيم كمونيستبه بررسى سه مرحله مىپردازد:
مرحله اول، از پايان جنگ جهانى دوم تا ظهور دموكراسى مردم در طى سالهاى49-1948
مرحله دوم، بررسى دهههاى پنجاه، شصت و هفتاد
مرحله سوم، بررسى نيمه دوم دهه هفتاد تا سقوط كمونيسم.
در مرحله اول، تعداد زيادى از كشورهاى زير نفوذ رژيم شوروى، موفق به مقاومتشديد در مقابل تحولات ناشى از رژيم كمونيست مىشوند. در مرحله دوم، ضعف قابل ملاحظه كليساها و كنارهگيرى آنها از زندگى عوام، از جمله كم شدن اعضاى كليساها حضور كم رنگ افراد در كليسا و حسب آمارهاى مربوطه، تقليل گرايشات مذهبى فردى مشهود است. مرحله سوم، تحولات تدريجى كاملا متضادى را نشان مىدهد; يعنى بر تعداد افرادى كه كليسا را ترك كردهاند، افزوده مىشود، اما به پديده بيدارى مذهبى، نه تنها در رابطه با بروز گرايشات مذهبى فردى، بلكه در رابطه با ظهور نهادهاى مذهبى، توجه مىشود. «پولاك»، جامعه شناس مذهبى، ويژگيهاى خاص اين مرحله را چنين بررسى مىكند: «تشكيل گروههاى غيررسمى متعهد كه در جهت استقرار صلح، دفاع از محيط زيست، دفاع از حقوق بشر و حقوق زنان و دفاع از تجربيات فردى و همچنين دفاع از گروههايى كه از وعدههاى دولتسوسياليستى مبنى بر ايجاد ترقى و رفاه و مصرف و ارائه يك ديدگاه آلترناتيو از يك جامعه مبتنى بر مشاركت و دورى جستن از روحيه اشتراكى اقدام مىكنند.»
دو كتاب مذكور در ارائه يك قضاوت عمومى نسبتبه وجود رشد مذهبى كليسايى بعد از فروپاشى كمونيسم از خود احتياط نشان مىدهند.
اين دو كتاب بر سر يك موضوع توافق دارند: قسمت اعظم حركتشديد مذهبى - كليسايى قابل توجهى كه سريعا در خيلى از كشورها بعد از سقوط كمونيسم پديد آمد، محو يا توسط چشم اندازهاى متنوع جايگزين گرديد. در پايان «زولنهر» اظهار مىدارد كه در سال 1998 در اين كشورها، تعداد افرادى كه خود را «مذهبى» مىخواندند، به طور قابل توجهى كمتر از تعداد اين افراد در سال 1991 بوده است.
اما به غير از استثنائاتى، افزايش قشر مذهبى نسبتبه قشر غيرمذهبى آن، بعد از سقوط كمونيسم، قابل توجه است. «پولاكو» در خاتمه مىنويسد: از اينكه بعد از بيدارى مذهبى - كليسايى در اروپاى مركزى و شرقى، تفاوت بين تك تك اين كشورها افزايش يافت، دلايل بارزى وجود دارد. اين تفاوتها قبل از هرچيز، به مذاهب غالب در اين كشورها مربوط مىشود; يعنى برخى كشورها با اكثريت كاتوليك و برخى ديگر با اكثريت ارتدوكس هستند. در بطن اين چهارچوب مذهبى - كليسايى، در اروپاى شرقى، مانند آلمان شرقى، استونى و تا اندازهاى در لتونى، ارتدوكسها در اكثريت هستند. در كنار اكثريت مذهبى، عوامل ديگرى مانند روابط بين كليسا و هويت ملى (ثابتشده است كه كليساى كاتوليك، تنها كليسايى است كه توانسته اعضاى خود را بهتر حفظ كند، اما كليساى انجيلى در اين باره كمتر موفق بوده است) پيوند خورده و نقش عمدهاى در خود آگاهى كليساهاى زير نفوذ رژيم كمونيستبازى كرده است.
از نظر افكار عمومى، امروزه متمايز كردن كشورهاى اروپاى مركزى - شرقى، براساس درجه اعتقاد مذهبى (ديندارى) و تعلق كليسايى قابل سنجش است. با توجه به تحقيقاتى كه زولنهر در ده كشور اروپايى به عمل آورده، اين كشورها به سه رده تقسيم بندى مىشوند. كشورهايى چون جمهورى چك و آلمان شرقى كه در رده پايين قرار دارند (زياد مذهبى نيستند)، دوم لهستان، رومانى، ليتوانى و كرواسى كه در رده بالا قرار دارند (شديدا مذهبى هستند) و در رده وسط، مجارستان، اسلوونى و اوكراين كه درجه اعتقادات مذهبى عادى دارند.
بدين طريق، هنگام انجام اين تحقيقات كه از سال1997 تا 1998 و بر روى افراد از سنين 18 تا 65 سال صورت گرفت، در جمهورى چك 30 درصد، آلمان شرقى سابق 25 درصد، لهستان 92 درصد، رومانى89 درصد، اسلوونى53 درصد و مجارستان56 درصد، به خدا معتقد بودند. درصد افرادى كه اين تحقيقات بر روى آنها انجام گرفته و آنان خود را شخصا مذهبى مىدانند، بين 75 درصد در لهستان و 25 درصد در آلمان شرقى،29 درصد در جمهورى چك،49 درصد در اسلوونى در نوسان مىباشد. اظهار تعلق به يك مذهب مسيحى در جمهورى چك27 درصد ولى برعكس، مجارستان 60 درصد و لهستان93 درصد مىباشد.
اين تحقيقات به كشورهاى ملحد نيز مربوط مىشود: «دو كشور آلمان شرقى و جمهورى چك داراى اكثريت ملحد مىباشند. درصد قابل توجهى از ملحدين، در مجارستان و اسلوونى هستند. برعكس، از تعداد ملحدين در لهستان، رومانى، اوكراين، كروواسى و ليتونى كاسته شده است.
از نقطه نظر جهانى، درصد الحاد بين افراد با تحصيلات بالا، زياد و در بين افراد با تحصيلات متوسطه، باز هم بالاتر مىباشد. به همين نسبت، در شهرهاى بزرگ، تعداد ملحدين در بين مردان كارمند و كارگران با كار مستقل بيشتر مىباشد.
تحقيقات «پولاك»، سهم و مساعدتهاى ملى مختلف براى رشد و تكامل مذهب در كشورهاى مختلف را بعد از سقوط كمونيسم تاييد مىكند. خانم «ايرنا بوروويك» (از گروه پولاك) در ملاحظات خود راجع به تعلقات كليسايى و اعتقادات مذهبى فردى در كشور زادگاهش (لهستان) اظهار مىدارد كه علائم مشاهده شده در كشورش، ناشى از ويژگيهاى خاص اين كشور در رابطه با دگرگونيهاى مذهبى در كشورش مىباشد كه در اين رابطه، به احتمال قوى نمىتوان انتظار «تحولات بزرگى» را داشت. در لهستان، روند تبديل دين به يك مساله فردى، حتى در زمينه مذهبى، به معنى زير سؤال بردن مذهب «بخصوص وقتى كه كليسا شكلهاى جديدى از اتحاد و اشتراك مؤمنين را ارائه مىدهد»، نيست.
در رابطه با رومانى كه87 درصد مردم آن ارتدوكس هستند (براساس آمار سال 1992)، آقاى «آندره اى روث» به افزايش نفوذ اجتماعى كليسا و نقش مثبت آن در افكار عمومى اشاره مىكند و مىگويد: «امروزه نزديكى به كليسا و اعتقادات مذهبى براى هر كسى در هر زمينه فعاليتى مثل فعاليتهاى سياسى، روزنامه نگارى، روابط عمومى، طريقهاى ني*****ت و آزمايشى عمده از انكار واقعى مجدد كمونيسم مىباشد.»
كمبود اطلاعات معتبر به مؤلف اجازه نمىدهد نسبتبه اعتقادات مذهبى مردم رومانى اظهارات قطعى بنمايد. به نظر وى، صحبت كردن از يك «روند سكولاريزه شدن» (جامعه رومانى)، مشابه آنچه كه در جوامع غربى مترقى بعد از صنعتى شدن اين جوامع بوجود آمد، پيشداورى است.
در مورد بلغارستان، براى اقشار وسيع مردم بلغار، هويت ارتدوكسى، بيش از هر چيز، يك مفهوم و معناى كلى فرهنگى و مشروع را مىبخشد. كليساى ارتدوكس بلغارستان، فرصتهاى منحصر به فردى كه خلاء ايدئولوژى بعداز سقوط رژيم كمونيست را ايجاد نمودند، يا درك نكرد و يا حداقل بهره بردارى را از آن نمود. نتايج تحقيقات در رابطه با مردم بلغارستان، يك «روند فردگرايى شديد، رشد يك برخورد صريح و دورى از سنت گرايى در رابطه با طريقههاى مذهبى، دگمها و شهادتهاى مذهبى را نشان مىدهد.»
در زمينه مذهبى - كليسايى، نمىتوان اين جمهورى و سه جمهورى ديگر بالكان را از نقطه نظر جهانى مورد ارزيابى قرار داد: امروز استونى را مىتوان يك جامعه سكولاريزه به حساب آورد. در اين كشور، «درصد اعضاى كليساها در رابطه با جمعيت جهانى بسيار پايين است و تعداد كسانى كه در سطح كليسايى اشتغال دارند، زياد نيست. اما علاقه به مذهب وجود دارد. اين علاقمندى به مذهب و كليسا، بعد از سال1989 سريعا افزايش يافت، ولى كمى بعد از آن، از شدت آن كاسته شد. مؤلف در استونى به روشنى «از سويى به كمبود وابستگى به كليسا و اعتقاد مذهبى و فعاليت كليسايى و از سوى ديگر، به عدم تعلق كليسايى و بى اعتقادى و فاصله گيرى از كليسا» اشاره مىكند.
اما در مورد لتونى، مؤلفين تاييد مىكنند كه در پايان سال1996، حدود 35 درصد از مردم لتونى وابسته به يك جامعه مذهبى و در انجام فرايض دينى فعال بودند. تقريبا تعداد افرادى كه «رسما متعلق به يك مذهب هستند، ولى به انجام فرايض دينى نمىپردازند و همچنين تعداد كسانى كه با مذهب نظر موافق دارند، ولى به جامعهاى مسيحى متعلق نيستند (ثبت نيستند)، دو برابر شده است». طريقههاى مسيحى سنت گرا (لوترانها، كاتوليكها، ارتدوكسها) با دولت، روابط فشردهاى برقرار نمودند و در حيات فرهنگى و معنوى جامعه نفوذ نمودند. طريقههاى «غير سنت گرا» هنوز نتوانستهاند نظم ثابتى در جامعه لتونى پيدا كنند.
در گزارش مربوط به هر يك از اين كشورها، مشكل حضور و نفوذ جنبشهاى مذهبى جديد با هويت مسيحى و غيرمسيحى به تنهايى مورد بررسى قرار گرفته است. اين امر نشان مىدهد كه امروزه حتى در كشورهاى اروپايى مركزى و شرقى، كثرت گرايى مذهبى قابل توجهى وجود دارد كه نگرانى ايجاد رقابت در كليساى رسمى را برمىانگيزد. اما كليه مؤلفين معتقدند كه مساله كثرت گرايى مذهبى گروهى محدود را شامل مىشود: «با توجه به تعداد زياد جريانات و گروههاى جديد مذهبى، درصد پيروان آنها پايين است».
در كشورهايى كه تحقيقات فوق در آنها به عمل آمده، آنها در مقابل اين سؤال كه چه انتظارى از كليساى كاتوليك دارند، 58 درصد از آنها درباره موضوع و حكمتحيات و46 درصد آنها درباره مسائل اخلاقى فردى و27 درصد درباره مشكلات فعلى اجتماعى، انتظار پاسخ از طرف كليسا را دارند. 54 درصد آنها خواهان اين مساله هستند كه كليسا بايد در مقابل رشد بى تفاوتيهاى اجتماعى، موضع گيرى نمايد و فقط29 درصد و 32 درصد موافق با موضعگيرى كليسا نسبتبه طرز سياستحكومتى و شيوه كار و محتواى وسايل ارتباطات اجتماعى كشورشان بودند. اين تجزيه و تحليل، دلالتبر اين امر دارد كه (البته به غير از بعضى استثنائات) كليساها و بويژه كليساى كاتوليك، از طرف جامعه كشورهاى سابق كمونيستى مورد انتقاد واقع شدهاند.
براساس تحقيقات فوق، تعداد افرادى كه در ده سال آينده انتظار يك توسعه مذهبى را دارند، بيش از افرادى است كه ده سال پيش اين توسعه مذهبى را تاييد مىكردند. اما اينكه در ده سال آينده در تك تك اين كشورها امور چگونه يشرفتخواهند كرد، چيزى بيان نشده است. مسلم شده است كه كليساهاى مختلف مسيحى در اين آزادى جديد بدست آمده بعد از كمونيسم، نه فقط در زمينه تربيتى فعال شدهاند، بلكه نيروهايى را كه در زمينه مذهبى، جامعه آنها را شكل مىدهد، تربيت كرده و مشغول به كار كردهاند.
در پاييز سال جارى، اسقفهاى اروپايى در رم براى بحث و گفت و گو درباره موضوع موقعيت و ديدگاه كليساى كاتوليك و مذهب مسيحى در اروپا يك سينود ويژه برگزار خواهند نمود. اولين سينود ويژه آنان، در سال 1991 برگزار گرديد. در اجلاس آينده، اسقفها ديدگاههاى خود را در زمينه پيشرفتهاى مذهبى - كليسايى در ده سال اخير در سطح اروپا، چه اروپاى غربى و چه شرقى، بررسى خواهند كرد و با انجام اين كار، نمىتوانند آمارهاى دلسرد كننده و نتيجه گيريهاى تحقيقات جامعه شناسى درباره اديان و كليساها را در نظر نگيرند.
منبع: سفارت ج.ا.ا - واتيكان، به نقل از مجله ايل رنيو، آوريل1999.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 171]