واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: ايـن گـنـاه نـابـخـشـودنـي...
خودكشي در بين جوانان به سومين عامل مرگ و مير (بعد از تصادفات و انواع سرطانها) تبديل شده است. آمارها نشان ميدهند كه دختران جوان بيش از پسران جوان دست به خودكشي ميزنند، اما پسران بيشتر قصد خود را عملي ميسازند. اقداماتي كه منجر به خودكشي جوانان ميشود، حاصل مشكلات عميق رواني، خانوادگي و اجتماعي هستند.
مطالعات نشان ميدهد كه جوانان به دو علت خودكشي ميكنند:
1) كنارهگيريهاي طولاني مدت از اجتماع كه معمولاً با بياشتهاييهاي عصبي نيز همراه ميشود. اين عده عمدتاً با برنامه و قصد قبلي اقدام به خودكشي ميكنند.
2) فشارهاي عصبي شديد، ممكن است الزاماً علائمي از افسردگي و انزواطلبي در جوان وجود نداشته باشد، اما اختلالات رفتاري گوناگوني مثل رفتارهاي ضد اجتماعي، پرخاشگرانه و خودآزارگرانه وجود دارد.
جواناني كه دست به خودكشي ميزنند، معمولاً زمينههاي طولاني از عدم ثبات و سازگاري در خانواده، مدرسه، محل كار و اجتماع خود دارند. از آنجايي كه آنها اغلب تصور ميكنند كه والدين، اعضاي خانواده ومراقبان آنها مورد اطمينان نيستند و نميتوانند مشكل خود را با آنها در ميان بگذارند. بنابراين با يكي از دوستانشان درباره اقدام خود صحبت ميكنند. به همين دليل در بيشتر موارد، درمان اين گروه به تعويق ميافتد. نوجواناني كه در چنين شرايطي قرار ميگيرند، احتمالاً دچار احساس گناه شديد و يا شكستهاي پيدرپي در زندگيشان شدهاند و قدرت مقابله با آن را ندارند. بهترين شيوه كمك به چنين افرادي كه آشفتگيهاي ذهنيشان موجب بروز افكار خودكشيگرايانه در آنان شده است، فرونشاندن هيجانات و افكار مخرب آنان است.
به عبارت سادهتر بايد تاثير ناراحتي وپريشاني رواني آنان را بر ذهن و فكرشان كاهش داد. روانشناسان بارها به خانوادهها توصيه ميكنند كه اگر فرزندشان با چنين جواناني مراوده و دوستي دارند، بهتر است ابتدا با او احساس همدردي و همدلي كنند و سپس با در جريان گذاشتن والدين و اعضاي خانوادهاش در صدد كمك به او برآيند.
اغلب خودكشيها حاصل عدم دستيابي به نيازهاي رواني هستند كه مهمترين آنها عبارتند از:
ـ نياز به پذيرفته شدن و دوست داشته شدن
ـ نياز به پيشرفت و ترقي
ـ نياز به داشتن تصويري مثبت از خويشتن
ـ نياز به امنيت عاطفي
ـ نياز به تعلق گروهي وحس ارزشمند بودن
داشتن يك حامي و راهنما، ميتواند بسياري از نيازهاي رواني فرد را تامين كند. احساساتي مثل درماندگي، ناتواني، تنهايي، بيكسي و نداشتن همدل و همصحبتي كه فرد بتواند با او مشكلاتش را در ميان بگذارد، گاه چنان او را دربرميگيرد كه موجب طغيان آشفتگيهاي ذهني و درگيريهاي فكري منفي در او ميشود. خودكشي به عنوان يكي از عوارض جوامع شهري پيشرفته ناشي از نابسامانيها، اختلالات رواني، فشارهاي عصبي و نابرابريهاي اجتماعي است. بحرانهاي اقتصادي، بالا گرفتن خشونتها و درگيريهاي اجتماعي نيز ميتواند عاملي براي اقدام به خودكشي جوانان به عنوان افرادي كه قصد ورود به آن جامعه را دارند، باشد. در حقيقت، جوان با دورنمايي از زندگي كه فراروي خود ميبيند، احساس خلا، ناتواني و درماندگي شديدي مي كند و چون توان مقابله با درهم پاشيدگيهاي هنجارهاي اجتماعي را ندارد اقدام به از بين بردن خود ميكند.
خودكشي علائم هشداردهنده و سرنخهايي دارد كه در اغلب موارد كاملاً قابل تشخيص و مشاهدهاند و با كمي مداخله و درگير شدن با فرد و افكار خودكشي گرايانه او ميتوان مانع از اقدام او شد. در حقيقت اين علائم، همان رويدادها و وقايعي هستند كه پيش از وقوع خودكشي شديداً بر زندگي فرد نااميد سايه ميافكنند و او را درگير بحرانهاي روحي ـ رواني ميكنند. جواناني كه تجارب اضطرابآور شديد، حوادث ناگوار و رخدادهاي ناخوشايند متعددي داشتهاند، بيشتر در معرض آسيب قرار دارند. طلاق، جدايي، از دست دادن والدين، بيكاري، ناكاميهاي پي درپي، بيماري، جراحي و ... از جمله رايج ترين علل ضعف جوانان و اقدام آنان به خودكشي است.
معمولاً علائم هشداردهنده خودكشي به دو گونهاند، علائم كلامي و علائم رفتاري. صحبتها، اظهارات و بيانات نااميدانه، خداحافظيهاي مستقيم (و حتي غيرمستقيم)، جملات مرگبار، گفتگوهاي عجيب و سئوالبرانگيز از جمله علائم كلامي و سرو سامان دادن به كارهاي نيمهكاره، بخشيدن وسايل شخصي خود به ديگران، مرتب كردن امور شخصي و دادن وكالتهاي مستقيم از جمله علائم هشداردهنده رفتاري براي خودكشي هستند.
علائم اقدام به خودكشي
اغلب افرادي كه خودكشي ميكنند، معمولاً از خودكشي حرف ميزنند. ولي اغلب كساني كه در باره خودكشي صحبت مي كنند، الزاماً خودكشي نمي كنند. مهمترين و مشتركترين علامت خودكشي، افسردگي است. به عبارتي جوانان قبل از اقدام به خودكشي يك دوره افسردگي حاد يا مزمن را پشت سر ميگذارند و چنانچه اطرافيان و اعضاي خانواده نتوانند موقعيت روحي ـ رواني او را خوب تشخيص دهند و او را براي معاينات پزشكي نزد متخصصان نبرند، فكر از بين بردن خود، جوان را تهديد ميكند.
علائم هشداردهنده افسردگي
علائم هشداردهنده افسردگي در بين جوانان عبارتند از:
1ـ احساس غمگينيِ، بيحالي و پريشاني مفرط
2ـ افت تحصيلي و كاهش فعاليتهاي آموزشي
3ـ نداشتن فعاليت جسماني و بيتحركي
4ـ فقدان احساس لذت
5ـ اختلالات مربوط به خواب (پرخوابي، خوابآلودگي، بيخوابي)
6ـ اختلالات مربوط به خوردن (بياشتهايي، پرخوري)
7ـ كاهش علاقه نسبت به فعاليتهاي گوناگون (حتي فعاليتهاي خوشايندي كه سابقاً از انجام آنها لذت ميبرده است).
زمينههايي كه منجر به اقدام براي خودكشي ميشوند، عبارتند از:
ـ داشتن سابقه افسردگي مزمن
ـ سابقه مشكلات رواني در خانواده، به ويژه رفتارهاي مخرب و آزاردهنده
ـ جداييها و گسستگيهاي خانوادگي
ـ مشكلات رواني يا بيماريهاي جسماني مزمن و پيشرفته
ـ اعتياد به الكل و مواد مخدر
ـ داشتن سابقه اقدام به خودكشي در گذشته
ـ داشتن سابقه خودكشي در خانواده و اطرافيان
ـ دوري گزيني از جمع و انزواطلبي
ـ داشتن رفتارهاي پرخاشگرانه شديد در خانه، مدرسه، اجتماع و بين دوستان
ـ دسترسي به وسايل كشنده و مخرب
ـ سست شدن پيوندهاي عاطفي در خانوادهها
ـ افزايش فشارهاي اجتماعي براي كسب استقلال و موقعيتهاي بالاي تحصيلي ـ شغلي
ـ ايجاد استرسهاي ناشي از ازدواج و تشكيل زندگي
هدف از خودكشي
اكثر جواناني كه اقدام به خودكشي ميكنند، به دنبال هدفي مشترك هستند كه مهمترين آنها عبارتند از:
الف ـ حل بحران
خودكشي، عملي است كه به منظور رها شدن از مشكل و بنبستي كه براي جوان به صورت بحران درآمده است، جلوهگر ميشود. به عبارت ديگر، فرد خودكشي را تنها راهحل ممكن براي نجات از سردرگمي و پريشاني خود ميبيند.
ب ـ از بين بردن فشارهاي رواني
در بعضي موارد نيازها، خواستهها و آرزوهاي برآورده نشده چنان تاثيري عميق بر افكار و اذهان افراد نااميد و مستاصل ميگذارد كه او را به سمت و سوي خودكشي مي كشاند. تمام اقدامات منجر به خودكشي، حاصل و انعكاس از يك نياز روانشناختي ناكام مانده است.
پ ـ نابودي احساس نااميدي و درماندگي
اغلب جواناني كه شديداً خودشان را در برابر ناملايمات و هيجانات منفي زندگيشان ناتوان و درمانده احساس ميكنند، مشكلاتشان هيچگاه حل نميشود، دچار افكار آشفته و پريشاني ميشوند كه گاه آنها را به سوي آسيب رساندن به خودشان برميانگيزد.
از آنجايي كه جوانان با تغييرات گوناگون جسمي ـ رواني روبهرو هستند و گاه نميتوانند خود را با اين تغييرات سازگار كنند، شديداً مستعد ابتلا به افسردگي هستند. گاهي نيز شناخت جوانان از اجتماع آيندهشان نادرست و غيرواقعي درميآيد و خود را در مقابل سختيها ناتوان حس ميكنند. در اين ميان، دخترهاي جوان تنش و فشار بيشتري را نسبت به پسرها بايد تحمل كنند، زيرا مراحل رشد و بلوغ آنها زودتر آغاز ميشود و آنها در سن پايينتري مجبورند با تغييرات جسمي ـ شناختي ـ رواني خود كنار آيند. علاوه بر آن، دخترها و پسرها هر يك شيوههاي مختلفي براي سازگاري با استرس و فشارهاي زندگيشان دارند. دخترها در مقابله با بحرانها، احساساتشان را دروني ميكنند، ولي پسرها سعي ميكنند با برونريزيهاي تند و هيجاني، احساسات خود را بارز كنند. دخترها به دليل تغييرات هورموني، احتمال ابتلا به افسردگي را بيشتر دارند و در شرايط مشابه، علائم انزواطلبي، درخودماندگي و ناتواني بيشتري از خود نشان ميدهند.
از بين بردن احساس درد و رنج
معمولاً افرادي كه درصدد خودكشي هستند، تحمل درد و رنج بيشتر را در خود حس نميكنند. آنها سعي ميكنند با خودكشي كردن از شرايط غيرقابل تحمل زندگيشان فرار كنند. خودكشي براي آنها يعني فرار از هيجانات غيرقابل تحمل و شرايط دردناك زندگي، براي آنها پذيرش درد و ناملايمات زندگي ديگر جايي در ذهن و فكر و توانشان ندارد.
معصومه غضنفري مقدم
دوشنبه 31 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 170]