واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: با دكتر فريده نوري مقدم، فوق تخصص قلب كودكان و بيماريهاي مادرزادي قلب استرس، عامل شايع بيماريهاي قلبي در ايران
جام جم آنلاين: نميدانم چرا حس وطندوستي اين همه شيرين است؛ آنقدر كه از همه صحبتهايمان با دكتر فريده نوري مقدم درباره وضعيت بيماريهاي قلب و عروق در دنيا و ايران، فلسفه طب، اخلاق پزشكي و... دلم ميخواهد ورودي اين مصاحبه را با حس وطندوستي او آغاز كنم. وسطهاي مكالمه تلفني براي قرار مصاحبه گفت: من براي ايران هر كاري ميكنم.
اواخر مصاحبه از او پرسيدم، منظورش از اين جمله چه بوده است. چشمهايش تر شد. يك جور ديگري شد. دكتر نوري كه فوقتخصص قلب كودكان و بيماريهاي مادرزادي قلب دارد، استاد 2 دانشگاه آمريكايي است و حالا با عنوان استاد ممتاز آن دانشگاهها بازنشسته شده است.
او كه از دبيرستان براي ادامه تحصيل ايران را ترك كرده، سالي 2 بار از آمريكا براي شركت در سمينارها، همكاري با چند بيمارستان داخلي، ديدن اقوام، دوستان، آشنايان و بيماران كه به تعبير خودش لطف ميكنند و به او اجازه ميدهند آنها را ويزيت كند، بدون چشمداشت مالي به ايران ميآيد و ميگويد هر كاري كه از دستم برآيد براي هموطنانم انجام ميدهم.
وضعيت بيماريهاي قلب و عروق در دنيا چگونه است؟
ببينيد، در همه جاي دنيا از نظر آماري امراض قلبي بزرگترين عامل مرگ و مير محسوب ميشود، البته در كشورهاي اروپايي و آمريكايي از 3 دهه پيش كنترل و پيشگيري اين بيماريها به طور جدي آغاز شده و به نتايج قابل توجهي هم دست يافته است.
اين پيشگيريها ابتدا در مردان آغاز شد، چرا كه به نظر ميرسيد مردان بيشتر از زنان تحت آسيب اين بيماريها هستند؛ البته از آنجا كه اين امراض در زنان پس از سن يائسگي و به طور كلي در سنين بالا بيشتر شايع ميشود، كنترل و پيشگيري اين بيماريها در زنان هم آغاز شد.
مهمترين عوامل ابتلا به امراض قلبي چيست؟
سبك زندگي از عوامل مهم ابتلا به اين امراض است. فرهنگ تغذيه نامناسب، كاهش تحرك بدني و ورزش در افراد، جزو عوامل قابل بحث است؛ مثلا چاقي در حال حاضر در بسياري از كشورها جزو مشكلات حوزه سلامت محسوب ميشود. استقبال از غذاهاي آماده و فست فودها در كنار كاهش و بيتوجهي به تحرك و ورزش، خطر ابتلا به امراض قلبي از سنين پايين را افزايش داده است.
كودكان معمولا يا پاي تلويزيون هستند يا رايانه. ورزش و بازيهاي گروهي جايشان را با بازيهاي فكري و رايانهاي عوض كرده و اين عوامل در كنار فاكتورهايي نظير سندرم متابوليك، سبب افزايش خطر ابتلا به اين امراض شده است.
وضعيت اين امراض را در ايران چگونه ميبينيد؟ البته براساس آمارها از آنجا كه حوادث ترافيكي اولين عامل مرگ و مير در ايران است، مرگ ناشي از امراض قلبي در جايگاه دوم قرار دارد. عوامل اين امراض در ايران چگونه است؟
علاوه بر عواملي كه گفته شد، در ايران عامل استرس كه در ابتلا به امراض قلبي بسيار تاثيرگذار است، بيشتر عنوان ميشود. استرس از عواملي است كه قابل اندازهگيري و آمار دادن نيست. در واقع نميتوان درخصوص اين عامل مانند چربي خون يا قندخون دقيق صحبت كرد، اما جزو مهمترين عوامل محسوب ميشود.
معمولا در كشور ما از اين عامل به عنوان عامل ابتلا به امراض قلبي بيشتر ياد ميشود.البته استرس از آنجا كه جزو عوامل غير قابل كنترل محسوب ميشود، مقابله با آن هم كار سختي به حساب ميآيد.
استرس هميشه چيز بدي نيست، اما وقتي از كنترل فرد خارج ميشود، ميتواند بخصوص در دراز مدت تاثيرات بدي روي سلامت فرد بگذارد. به نظر ميرسد استرس در ايران و كشورهايي نظير كشور ما كه در حال توسعه هستند، زياد باشد.
در آمريكا هم استرس زياد است، اما عوامل ناشي از استرس در كشورهاي مختلف، متفاوت است. بهطور كلي عنوان ميشود كه استرس در قرن اخير رو به افزايش است.
خانم دكتر! مساله ديگري كه در كشور ما وجود دارد و ممكن است در كشورهاي ديگر به اين شدت نباشد، مساله آلودگي است، بخصوص كه بتازگي اعلام شده اگر آلودگي هواي تهران به همين روال ادامه پيدا كند، تا 15 سال ديگر هواي تهران سمي خواهد شد. آلودگي هوا چه تاثيري بر امراض قلبي دارد؟
متاسفانه آلودگي هوا جزو عوامل خطرناك و تاثيرگذار بر قلب و عروق است. گذشته از اين، آلودگي هوا و كربن موجود در آن، نه تنها براي عروق، بلكه براي ريهها هم بسيار خطرناك است و ميتواند باعث بيماريهاي ديگر از جمله سرطانها شود.
مساله ديگري هم كه در ايران به شكل زيانآوري وجود دارد، سيگار كشيدن است، چرا كه در بسياري از كشورها در مكانهاي عمومي امكان سيگار كشيدن وجود ندارد و غيرقانوني محسوب ميشود، اما در ايران هنوز اين قانون با دقت اجرا نميشود.
در ديگر كشورها سيگاريها ملزم هستند در مكانهاي خاصي و نه هر جا كه بخواهند، سيگار بكشند، البته اجرا شدن چنين قوانيني تنها منوط به تصويب قوانين نيست، بلكه مردم خودشان بايد به حق و حقوق ديگران احترام بگذارند؛ در واقع بايد با فرهنگسازي و دركنار آن توجه به اجراي صحيح قوانين، اين مسائل را حل كرد.
در آمريكا هم هنوز برخي از ايالتها به اجراي صحيح قانون منع كشيدن سيگار در مكانهاي عمومي تن ندادهاند.
بحثي در خصوص بيماران قلبي وجود دارد و آن شايع شدن افسردگي در آنهاست. نظر شما چيست؟
بله، تا حدي درست است. بستگي به اين دارد كه فرد چطور دچار بيماري قلبي شده باشد. اگر بيماري قلبي در فرد به مرور زمان پيش بيايد و پيشرفت كند، ممكن است فرد دچار افسردگي شود. در واقع وقتي تبعات بيماري به مرور در زندگي فرد ظهور ميكند، مثل ورزشكاري كه بهخاطر اين بيماري بايد ورزش را كم كند و بهطور كلي اثرات سوء بيماري سبب شود كه فرد از وضعيت زندگي قبلي خارج شود، ميتواند سبب افسردگي شود؛ البته از طرف ديگر، معالجات پيشرفتهاي در خصوص امراض قلبي وجود دارد كه ميتواند فرد را براي بازگشت به زندگي طبيعي اميدوار كند. افسردگي بيماران قلبي معمولا در دوران بعد از عمل جراحي هم شايع است.
شيوه ارائه خدمات پزشكي در مراكز درماني كشور را چگونه ميبينيد؟
به طور كلي نسبت به گذشته سطح خدمات ارائه شده خوب است، اما كيفيت آنها يكدست نيست. در واقع ممكن است يك مركز درماني يا بيمارستاني، خدمات فوقالعاده خوبي ارائه كند و مركز ديگري به شكل نامطلوبي خدمات مورد نياز را در اختيار بيماران قرار دهد. روي هم رفته در سيستم سلامت و درماني كشور ايراداتي وجود دارد.
چه ايراداتي؟ بيشتر توضيح دهيد.
مثلا نظام مراقبت دائمي وجود ندارد، چه از سوي پزشك و چه از سوي بيماران. از يك طرف بيمار، مراجعه به پزشك را به شكل خريد ميبيند. همانطور كه براي خريد مثلا پوشاك ممكن است به جاهاي مختلفي مراجعه شود، بيمار هم براي يك بيماري پزشكان مختلفي را امتحان ميكند.
از مطب پزشكي خارج ميشود و بدون توجه به روند درمان، پزشك ديگري را انتخاب ميكند و اين مساله همينطور ادامه مييابد. از طرفي، پزشك هم ممكن است زمان و دقت لازم را براي بيمارانش لحاظ نكند.
به اين ترتيب ، بيمار كه به توجه و دقت پزشك نياز دارد، بدون در نظر گرفتن روند درمان، پزشكش را عوض ميكند و از طرف ديگر ، پزشك هم با بيماري مواجه ميشود كه سابقه بيمارياش را نميداند و بايد از ابتدا شروع كند بنابراين نظام مراقبت و مراجعه به پزشك به شكل مستمر وجود ندارد و اين مساله چه از طرف پزشك و چه از طرف بيمار، موجب كوتاهي در روند درمان و بهبودي بيمار ميشود.
به نظر شما ريشه اين مشكل كجاست؟
به نظر من، اين مشكل به رابطه كوتاه و مالي پزشك و بيمار برميگردد به اين ترتيب كه رابطه بيمار و پزشك، رابطه واقعي و درست نيست. وقتي بيماري نزد پزشكي ميرود و از آغاز بيماري به همان پزشك مراجعه ميكند، در واقع كمك ميكند پزشك در روند درمان از سابقه و جزييات اين روند آگاه باشد و بتواند به بهترين شكل بيمار را درمان كند اما در حال حاضر، وقتي بيماري به پزشك مراجعه ميكند، پزشك اميدي به برگشت مجدد آن ندارد و ممكن است بيمار به جاي مراجعه مجدد، سراغ پزشك ديگري برود. رابطه مالي پزشك و بيمار هم اين وضعيت را تشديد ميكند.
چه كار بايد كرد؟ به عبارتي، در كشورهايي كه نظامهاي سلامت و درمان موفق دارند، چهطور با اين مشكل برخورد ميكنند؟
در نظامهاي سلامت آن كشورها بيمار به پزشك مراجعه ميكند، پزشك وقت لازم را براي بيمار صرف ميكند، درمان صورت ميگيرد و هيچ پول يا رابطه مالياي بين پزشك و بيمار وجود ندارد. پزشك به شكل غيرمستقيم از دولت يا بيمهها مزدش را دريافت ميكند اما در ايران ساختار حمايت بيمهها كامل نيست و پول به شكل مستقيم بين بيمار و پزشك رد و بدل ميشود البته در آمريكا هم كه همه سياستها و سياستگذاريها از سوي بيمهها صورت ميگيرد، باز هم ايرادهايي وجود دارد؛ اما در نظام سلامت كشورهاي اروپايي، بيمار به شكل بهتري حمايت ميشود.
در واقع، حمايت دولت و بيمه از بيماران در كنار نظام سلامت كه در آن مراقبت و كنترل بيمار مداوم صورت ميگيرد، از عوامل بهبود نظام سلامت است.
از طرفي، علاوه بر وجود قوانين و حمايتهاي دولت و بيمهها، بيماران هم بايد آگاهي داشته باشند و با آموزش درست و فرهنگسازي در ميان بيماران و پزشكان، آنها هم از حقوق خود مطلع باشند. اين عوامل در كنار هم سبب ميشود نظام سلامت نظامي كارگشا و كمككننده باشد.
نقش پزشكان در اين ميان چيست؟
در بحث آموزش پزشكان و كادر پزشكي هم نهتنها در ايران، بلكه همه جاي دنيا بايد فلسفه طب عوض شود.
منظورتان از عوض شدن فلسفه طب دقيقا چيست؟
منظورم مفاهيم و اصولي است كه در طب قديم وجود داشت. همين الان در تلويزيون سريالي به نام «روزگار قريب» پخش ميشود كه من قسمتهايي از آن را ديدهام. پزشكاني مثل دكتر قريب، حكيم بودند و خودشان را وقف بيماران ميكردند ، بشردوست بودند و با وجدانشان كار ميكردند، اما حالا كمي اوضاع عوض شده است. متاسفانه پزشكان و كادر پزشكي در سالهاي اخير بيشتر درگير مسائل اقتصادي هستند.
در واقع در اين حرفه در همه جاي دنيا مساله سود بيشتر از اصل كار و درمان بيماران مورد توجه است. سالهاي گذشته، دسترسي، كيفيت و امكانات علم پزشكي مانند امروز نبود؛ اما پزشك با همه بيماران به يك شكل رفتار ميكرد؛ چه براي كسي كه ثروتمند بود، چه كسي كه توان مالي نداشت، اما حالا بيمار بايد اول تلاش كند تا خودش را به دكتر موردنظر برساند.
وقتي به دكتر رسيد، باز هم اطميناني براي اين كه پزشك به همه حرفهايش گوش بدهد و دقت و توان لازم را براي او در نظر بگيرد، وجود ندارد. از طرفي باز هم بيمار مطمئن نيست بتواند همه آزمايشهاي توصيه شده را انجام دهد يا اين كه همه داروهايش را تهيه كند.
در واقع در حال حاضر كه توان علمي و اقتصادي كشورها بيشتر از يك قرن پيش شده اما دسترسي و توزيع يكسان اين خدمات براي همه مردم فراهم نيست و اخلاق پزشكي كمي فراموش شده است بنابراين باز هم ميرسيم به اهميت آموزش، فرهنگسازي و توجه به فلسفه زندگي. به نظر من، طب بايد فلسفه داشته باشد، فلسفهاي كه در آن به اخلاق توجه ميشود.
وضعيت اخلاق پزشكي در آمريكا چگونه است؟
متاسفانه هنوز هم توجه به اين مساله در آنجا خيلي پررنگ نيست. مراكز درماني و بيمارستانهايي كه در آنها كميته اخلاق پزشكي داير باشد، خيلي زياد نيست و توجه به اين مساله مدتي است كه آغاز شده است. سال 1991 كه من براي فعاليت در كميته اخلاق پزشكي يك بيمارستان كودكان شروع به كار كردم، در كشور آمريكا فقط چند بيمارستان بودند كه در آنها چنين كميتهاي احداث شده بود.
در ضمن الان تعداد اين كميتهها بيشتر شده؛ اما كافي نيست و بايد بيشتر باشد. علاوه بر ضرورت چنين كميتههايي، بايد به اين مساله هم توجه شود كه هر فردي، در هر حرفهاي بايد خودش ناظر و قاضي خودش باشد.
درخصوص سطح علمي و جايگاه علمي پزشكي كشور ما در مقايسه با ديگر كشورها هم توضيح دهيد. شما سطح پزشكي كشور را چطور ميبينيد؟
من چون در دانشگاههاي كشور تحصيل نكردهام نميتوانم درباره نظام آموزش پزشكي صحبت كنم؛ اما بايد بگويم دانشجوياني كه از دانشگاههاي ايران فارغالتحصيل ميشوند، واقعا مطلع هستند. چه كساني كه با آنها در ايران آشنا شدهام و چه پزشكان جواني كه به آمريكا آمدهاند، پزشكان باسوادي هستند. پزشكاني كه در حال حاضر مشغول طبابت هستند هم از سطح علمي خوبي برخوردارند.
مستوره برادران نصيري
يکشنبه 30 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2028]