واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: كتاب هنر - همينگوي، كارور و خيام
كتاب هنر - همينگوي، كارور و خيام
اسدالله امرايي:ادبيات و به خصوص ادبيات نمايشي و نمايشنامه از قديميترين هنرهاي بشر است كه سابقه آن به يونان باستان بر ميگردد. دستكم يونانيها آن را تئوريزه كردند. كمدي و تراژدي هر كدام رويكرد خاص خود را داشتند؛ هر چند تراژديها ماندگارتر بودند. كاركرد نهايي آنها هم القاي نكات اخلاقي و پيراستن جامعه به اخلاق و خلق نيكو بود. در اين مجال اندك، سر آن ندارم كه به تاريخ نمايش بپردازم يا از چرايي و چند و چونش بگويم، فقط بسنده ميكنم به اين نكته كه نمايشنامهنويسان از ماندگارترين نامهاي تاريخ جهان بودهاند و هستند. سوفوكل را به هر زبان كه بخوانيد شيرين است. حرفي زده است كه تا جهان باقياست كهنه نميشود. ديگراني هم بودهاند. شكسپير همانندي ندارد تا آنجا كه چون يگانه است نام او با افسانهها درميآميزد. چنان افتخاري دارد كه گاه حتي عدهاي در جاي ديگري از عالم، قصد مصادره او را دارند. همانگونه كه امروز بزرگان ما را مصادره ميكنند. لابد يادتان هست كه چند سال پيش سرهنگ معمر قذافي كه هرجا ميرود خيمه و خرگاه خود را همراه ميبرد مدعي شد كه شكسپير عرب ليبيايي بوده است. استدلالش چه بوده، الله اعلم. اما ببينيد، آيا كسي را ميتوانيد پيدا كنيد كه به چنگيزخان مغول افتخار كند. سرداران خونريزي كه تاريخ را تاريك كردهاند چه افتخاري دارند. داستاننويساني كه روزگاري طبع خود را در نمايشنامه آزمودهاندكم نيستند اما دو نفر را به مناسبتي كه با آثارشان آشناتر هستم، برميگزينم، ارنست همينگوي و ريموند كارور. همينگوي كه به قول گرترود استاين نماينده نسل گمشده است از نامآوران عرصه داستاننويسي و روزنامهنگاري در قرن بيستم ميباشد. او در آثار داستاني و غير داستانياش به زير و بم نسل نويسندگان آواره آمريكايي كه در اروپا و بهخصوص در قلب فرهنگي آن، پاريس جمع شده بودند، ميپردازد. پلشتيهاي زندگيشان را نشان ميدهد و تباهي آنها را به تصوير ميكشد. همينگوي علاوه بر جوايز ريز و درشت در پرونده ادبياش جايزه نوبل را به نام خود سكه زده است، در عمرش يك نمايشنامه نوشته است؛ نمايشنامهاي كه بعدها به اصطلاح سياسي نامطلوبي بدل شد. نام اين نمايشنامه ستون پنجم است. امروز ستون پنجم از نظر معني و مفهوم مجازي همان جاسوسي است؛ با اين تفاوت كه جاسوس خواسته و به اختيار به نفع دشمن كار ميكند و ستون پنجم حتي ممكن است خودش آسيب ببيند و دانسته يا ندانسته به زيان و ضرر خودي و نفع بيگانگان كار ميكنند. ريشه تاريخي آن به جنگهاي داخلي اسپانيا برميگردد. تنها جنگي كه اغلب نويسندگان و روشنفكران در آن شركت كردند و از همه جاي جهان به ياري انقلابيون آن ديار شتافتند. هنگاميكه ژنرال مولا يكي از سركردگان سپاه ژنرال فرانكو با ارتش خود به سوي مادريد پايتخت اسپانيا پيش ميرفت، براي كمونيستها كه بر شهر مسلط بودند پيغام فرستاد كه با چهار ستون سرباز و تجهيزات كامل از شرق و غرب و شمال و جنوب به سوي مادريد پيش ميآيد ولي هشدار داد كه ستون ديگري به نام ستون پنجم هم هست كه در مادريد براي او فعاليت ميكند. شايد هم موافق او نباشند ولي چون با عقيده و نظر آنها صددرصد مخالف هستند راه ورود چهار ستون را به داخل شهر هموار ميكنند.
نمايشنامه ستون پنجم ارنست همينگوي را كيهان بهمني به فارسي ترجمه كرده. ستون پنجم اولين و تنها نمايشنامه ارنست همينگوي است. اين نمايشنامه پيشتر هم ترجمه شده بود اما اين ترجمه يك ويژگي ديگر هم دارد؛ تحليل كيهان بهمني كه از مدرسان ادبيات نمايشي نيز هست. كتاب در سه بخش زندگينامه، نمايشنامه و تحليل نمايشنامه منتشر شده. بهمني معتقد است راز استقبال از آثار همينگوي در ايران هم سويي افكار نويسنده با فيلسوف نابغه ايراني، حكيم عمر خيام است. به همين علت درك اين اثر را براي خواننده ايراني آسانتر ميكند.
همينگوي براي پوشش خبري جنگ داخلي اسپانيا به آن كشور رفت. ماجرا از اين قرار است كه در خلال جنگهاي داخلي اسپانيا فيليپ راولينگ آمريكايي در پوشش خبرنگاري كه براي روزنامههاي آمريكا خبر تهيه ميكند، به عمليات ضد جاسوسي به نفع كمونيستها ميپردازد. در هتل دو خبرنگار آمريكايي ديگر به نامهاي رابرت پريستون و دورتي بريجز زندگي ميكنند. رابرت متاهل است و دورتي بريجز دختر جوان زيبايي است كه با ديدن فيليپ به او دل ميبندد. قهرمان داستان كه از جنگ خسته شده است، در جريان يك عمليات ضد جاسوسي تعداد زيادي از فاشيستها و هواداران آنها را بازداشت ميكند.
نمايشنامه ديگري كه تككار ريموند كارور است گلهاي ميخك نام دارد. ريموند كارور نيز چون نويسنده سلف خود، داستاننويسي است كه به زندگيهاي تباه شده ميپردازد و بيكاري و رواج الكليسم و زندگيهاي به هم ريخته را دستاويز خلق آثارش ميكند. كارور پس از گلهاي ميخك ديگر نمايشنامهاي ننوشت. كارور داستاننويس موفقي است اما شايد كارور در نمايشنامهنويسي نتوانسته باشد به اوج برسد، ولي درسي به نويسندگان جوان ميدهد كه در انتخاب خود با سختگيري و جديت بيشتري دست به قلم ببرند. گلهاي ميخك را من ترجمه كردهام و هر دو كتاب را نشر افراز منتشر كرده است. در نوشتن اين مطلب از گزارش مفصل رضا آشفته استفاده كردهام.
يکشنبه 30 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 346]