تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز شب، موجب رضايت پروردگار، دوستى فرشتگان، سنت پيامبران، نور معرفت، ريشه ايم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799512274




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقدي بر خاطره‌گويي‌هاي علي اميني كمي تا قسمتي روشن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نقدي بر خاطره‌گويي‌هاي علي اميني كمي تا قسمتي روشن
خبرگزاري فارس: براي پيش‌گيري از خودسانسوري در ثبت خاطرات و تاريخ شفاهي، مصاحبه‌گر مسئوليت مهمي را به عهده دارد و اوست كه با داشتن دانش گسترده درباره موضوع مورد گفت‌وگو و نيز رعايت صداقت علمي و اصول بي‌طرفي ‌بايد جلوي ناگفته ماندن را بگيرد. در مقاله زير نقد كتاب "خاطرات علي اميني" از اين منظر انجام شده است.
خودسانسوري پديده‌اي رواني محسوب مي‌شود كه اكثر انسان‌ها آن را در روابط اجتماعي خود بروز مي‌دهند، امّا پيامدهاي اين رفتار، در مورد يك شخص معمولي كه رويدادهاي زندگي روزمره‌اش را براي نزديكان بازگو مي‌كند با شخصي كه در تاريخ سياسي ــ اجتماعي كشور تأثيرگذار بوده، كاملاً متفاوت است.
براي پيش‌گيري از خودسانسوري در ثبت خاطرات و تاريخ شفاهي، مصاحبه‌گر مسئوليت مهمي را به عهده دارد و اوست كه با داشتن دانش گسترده درباره موضوع مورد گفت‌وگو و نيز رعايت صداقت علمي و اصول بي‌طرفي ‌بايد جلوي ناگفته ماندن را بگيرد. در مقاله زير نقد كتاب "خاطرات علي اميني" از اين منظر انجام شده است.

اين كتاب نخستين اقدام در جهت تدوين "تاريخ شفاهي ايران" است كه دكتر حبيب لاجوردي، يكي از سرمايه‌داران نزديك به دربار، آن را تهيه كرده است. لاجوردي هم‌اكنون عضو مركز مطالعات خاورميانه، وابسته به دانشگاه هاروارد است. بخش فارسي (ايراني) اين مركز در سال بعد از انقلاب اسلامي ايران، سال 1980 تأسيس شد، تا نيروهاي فراري وابسته به رژيم پيشين را به دور هم جمع كند. هدف اصلي مركز يادشده تشكيل "كميته نجات ملّي" مركب از مقامات سياسي ــ نظامي ــ بازرگاني و حتي ورزشي ــ هنري دستگاه پهلوي بود. كميته نجات ملّي تحت رهبري دكتر علي اميني، قديمي‌ترين سياستمدار عصر پهلوي اداره مي‌شد. در امريكا ادامه فعاليت كميته، به دليل اختلاف ميان وابستگان به سلطنت، با ناكامي روبه‌رو شد. پس از آن اميني كميته را به پاريس، محل تحصيل و اقامت خود، منتقل كرد. در پاريس نيز، به اعتبار مركز تجمع نيروهاي روشنفكري مخالف عصر پهلوي، كميته نجات ملّي با توفيق چنداني روبه‌رو نشد؛ زيرا روشنفكران علي اميني را به جهت وابستگي عميق به امريكا، يكي از عوامل فساد نظام و فروپاشي آن مي‌دانستند. تلاش‌ها و عمر طولاني اميني نتوانست كميته را قرين كاميابي كند، تا اينكه بالاخره اين سياستمدار اشراف‌زاده و نخست‌وزير جنجالي و نخستين نامزد اجراي طرح اصلاحات ارضي در آذرماه 1371 / دسامبر 1992 در 87 سالگي در پاريس درگذشت و كميته نجات ملّي، كه محل گپ زدن و قهوه خوردن سياستمداران بيكار بود، برچيده شد.

خاطرات دكتر اميني طي شش ساعت مصاحبه (سه جلسه دوساعته)، به عنوان نخستين كار در حوزه تاريخ شفاهي ايران، در سال 1360 تدوين شده است. مصاحبه‌كننده (دكتر حبيب لاجوردي) در پاريس و در منزل شخصي روايتگر (دكتر علي اميني) اين مصاحبه را انجام داده است. لاجوردي مدعي است دكتر اميني، كه در زمان مصاحبه 75 سال داشت، به دليل كبر سن، دچار نسيان شده بود و بسياري از جملات را ناتمام رها مي‌كرد، اسامي، تاريخ و محل حوادث را به ياد نمي‌آورد و من در حد مقدور در تكميل سخنانش به او كمك مي‌كردم، امّا به منظور رعايت اصل امانت‌داري مطالب بيان‌شده توسط او را به همان شكل چاپ كردم. در همين‌جا بايد يادآور بشوم كه ضمن تأكيد اعلام‌شده داير بر كبر سن روايتگر، مصاحبه‌كننده و مصاحبه‌شونده، كه هر دو از مهره‌هاي سرشناس رژيم پهلوي بودند، مصاحبه را به صورتي سازمان‌يافته هدايت كرده‌اند. روايتگر از بازگو كردن بسياري از رويدادهاي بيست و چند ساله تصدي‌گري خويش، عمداً خودداري كرده است و مصاحبه‌كننده نيز اصرار ندارد روايتگر به تمام موضوعات مهم زمان مسئوليت خود اشاره كند. بنابراين خاطرات پر از خودستايي، تفرعون و تكبّر روايتگر است. زماني كه او از ملاقات با شاه صحبت نموده، چنين وانمود كرده است كه گويا يكي از دوستان صميمي‌اش را نصيحت مي‌كند، درصورتي‌كه شاه از اميني به دليل نسب قاجاري‌اش و داشتن رابطه با امريكا خارج از شبكه دربار، متنفّر بود. نه اميني، بلكه هيچ كس ديگر جرأت نداشت با شاه نصيحت‌گونه صحبت كند.

كتاب خاطرات اميني در سال 1377 در تهران توسط انتشارات اصالت تنشير در 222 صفحه (بدون پيوست‌ها كه حاوي تعدادي عكس مقامات سياسي ــ نظامي و اسامي افرادي كه مصاحبه شده‌اند به اضافه فشرده‌اي از كتاب به زبان انگليسي) با 5000 شمارگان و 950 تومان، به چاپ رسيد. متأسفانه اين كتاب، هم از نظر شكلي و هم از جهت محتوايي، كيفيت بسيار نامطلوبي دارد، به طوري‌كه در متن آيين نگارش و در كل هيچ‌كدام از روش‌ها و قواعد چاپ و نشر رعايت نشده است. جلد كتاب از شوميز، و كاغذ از جنس نسبتاً اعلا تهيه شده، ولي در اولين تورّق به دليل نامرغوب بودن صحافي، شيرازه از هم در رفته، البته تمام اين كاستي‌ها به عهده ناشر است، كه به نظر مي‌رسد از ناشران كم‌تجربه و دست‌دوم باشد.

كتاب خاطرات علي اميني تحت عنوان كلي "تاريخ معاصر ايران به روايت تاريخ‌سازان 1" طرح تاريخ شفاهي ايران مركز مطالعات خاورميانه دانشگاه هاروارد، به كوشش حبيب لاجوردي، با يادداشتي از مسعود بهنود، چاپ شده است. اين عناوين همه روي جلد آورده شده است. كتاب با يادداشت سه صفحه و نيم ناشر شروع مي‌شود و بلافاصله يادداشت يك صفحه و نيمي آقاي علي دهباشي در وصف كتاب آورده شده كه به نظر مي‌رسد چنين كاري لازم نبوده است. امّا آقاي مسعود بهنود تحت عنوان "به جاي مقدمه" 20 صفحه مطلب آورده كه به دليل تجربه فراوان روزنامه‌نگاري و آشنايي ژورناليستي با تاريخ معاصر ايران، با قلمي شيوا، گاهي گردآورنده را تنقيد و گاهي نيز تحسين كرده است. نقدهاي بهنود از آقاي لاجوردي به اين اعتبار است كه گرچه گردآورنده يا مصاحبه‌كننده با تاريخ معاصر ايران آشنايي عملي داشته (زيرا احتمالاً برادر قاسم لاجوردي ــ از ياران نزديك شاه در جريان 28 مرداد ــ صاحب مجتمع صنعتي يا كارتل بهشهر و سناتور انتصابي شاه بوده است)، به هر دليلي نتوانسته است روايتگر را به سمت و سويي هدايت كند كه رويدادهاي مهم و حساسي را كه در زمان تصدّي او رخ داده است، مثل قرارداد كنسرسيوم و قانون اصلاحات ارضي، به روشني بيان كند.

انتقادهاي بهنود كاملاً به‌جاست؛ زيرا مصاحبه‌كننده تقريباً كمتر به طرح پرسش برآمده و روايتگر آنچه را خواسته و تشخيص داده بيان كرده و اغلب مسائل كم‌ارزش و شايد بي‌ارزشي را بازگو نموده كه با خودستايي همراه است؛ فرهنگي كه در ميان رجال سياسي آن زمان متداول بود. هرچند دكتر اميني در دوره صدارت به دو خصيصه شهرت داشت: يكي صراحت لهجه و تملق‌گويي كمتر نسبت به شاه و ديگر پرحرفي؛ به‌طوري كه پس از دوره چهارده ماهه صدارتش (ارديبهشت 1340 تا تيرماه 1341) مي‌گفتند كه دكتر اميني حدود پانزده كيلومتر نوار ضبط صوت صحبت كرده است. در همين خاطرات وي مي‌گويد: من بارها براي صنف قصاب، بقّال و مكانيك سخنراني كردم كه بدانم انتظارشان چيست. شاه به اين كار من اعتراض مي‌كرد؛ زيرا او معتقد بود كه صحبت كردن براي اين آدم‌ها كوچك شدن خود انسان است. دكتر اميني مي‌گويد: من پاسخ دادم اين‌ها هم بايد بدانند نخست‌وزيرشان كيست و حداقل به خواسته‌هايشان گوش مي‌كند.

آقاي بهنود در تحسين طراح مصاحبه (دكتر حبيب لاجوردي) مي‌گويد: "كتاب خاطرات را كه مركز مطالعات خاورميانه دانشگاه هاروارد منتشر كرده است با همه كاستي‌ها، فرصت غنيمتي به دست مي‌دهد براي شناخت هرچند نه كاملي از يكي از بازيگران تاريخ معاصر ايران كه تأثير آن در سرنوشت نسل‌ها همين بس كه در همين دوران بزرگ‌ترين فرصت‌ها از نظر اقتصادي و سياست جهاني در اختيار كشور ما قرار گرفت و به بي‌كفايتي و ضعف و خودپسندي حاكمان (در رأس آن‌ها آخرين شاه) از كف به در شد و باز از جهت تأثيرگذاري نهان اين دوران، اين كه انگيزه‌اي شد تا سرانجام انقلابي بدان وسعت و عظمت رخ دهد و خلقي را و جهاني را به شگفتي وادارد. دكتر اميني يكي از بازيگران اين دوران بود. او از سال‌هاي جنگ جهاني دوم (1323) تا بيست سال به طور مستقيم در صحنه بود و اثر مي‌گذاشت و دوازده سالي را در انتظار، تماشاگر ماجرايي كه مي‌بايست در آخرين ماه‌ها براي برچيدن ختمش با همه پيري و شكستگي وارد ميدان شود."

آقاي بهنود معتقد است اين طرح مي‌توانست مجموعه‌اي غني، و براي اهل تاريخ گنجينه‌اي باشد كه با مراجعه به آن سير تطوّر وقايع سياسي ــ اجتماعي اين جامعه را نشان كنند، امّا چنين نشده است. بخشي از اين ناكامي به امكانات، شرايط و محدوده عمل برمي‌گردد كه از حيطه اختيار طراحان به در بوده است. بخش ديگر را مي‌توان كمي و كاستي‌هايي دانست كه رفع آن‌ها با همين امكانات و افراد امكان‌پذير بود و نشد. وي مي‌افزايد: در همين اندازه، اگر از خاطرات دكتر اميني قياس بگيريم كه مؤثرترين، حاضرترين و بي‌ملاحظه‌ترين عضو برجسته نظام سلطنتي بود، مصاحبه كاستي‌ بزرگي دارد كه از آن نمي‌توان چشم پوشيد؛ چراكه فايده‌بخشي اين مجموعه را زير سؤال برده است.

امّا پس از يادداشت ناشر، يادداشت آقاي دهباشي و بعد از "به جاي مقدمه" نوشته آقاي بهنود، طراح مصاحبه خود تحت عنوان مقدمه، 27 صفحه مطلب آورده و جزء‌به‌جزء چگونگي ايجاد فكر تدوين تاريخ شفاهي ايران، شخصيت‌هاي مصاحبه‌شونده و منابع تأمين هزينه آن را نيز اين چنين توضيح داده است:

در پاييز سال 1359 (1980) يكي از استادان دانشگاه هاروارد، ايجاد طرح تاريخ شفاهي ايران را با من در ميان گذاشت. همكار يادشده در مقام مورخ، شباهت‌هايي ميان انقلاب روسيه و انقلاب ايران مي‌ديد و مي‌پنداشت كه مهاجرت صدها تن از مقامات حكومت پيشين ايران به غرب، فرصت استثنايي براي جمع‌آوري و محافظت از اين اطلاعات تاريخي باارزش فراهم آورده است.

طي يك سال بعد كه جوانب طرح تاريخ شفاهي ايران را بررسي مي‌كرديم، به اين نتيجه رسيديم كه منابع معتبر براي مطالعه تاريخ معاصر ايران بسيار محدود است. كمبود مدارك تاريخي در مورد ايران دلايل گوناگون دارد. به طور مثال يادداشت‌ها و گزارش‌هاي رسمي كه در تدوين تاريخ سياسي ممالك جايگاه مهمي دارد، درباره ايران تقريباً وجود ندارد؛ چراكه به سبب ماهيت نظام سياسي ايران، به ندرت پس از تصميمات عمده و رويدادهاي مهم سند رسمي تهيه مي‌شد. علاوه‌ بر اين، از اسناد مهمي هم كه تهيه مي‌گرديد به طور مستقيم نگهداري نمي‌شد و در مواردي هم كه چنين اسنادي موجود بود معمولاً در دسترس پژوهندگان قرار نمي‌گرفت.

ساير منابع نيز به همين ترتيب ناقص بود. مثلاً مطبوعات زير سانسور دولت قرار داشت. شمار اندكي از مقامات پيشين دولتي خاطرات خود را نوشته بودند. از ميان آناني كه اين كار را انجام داده‌اند كمتر كسي موضوعات اساسي مملكتي را مطرح كرده است؛ زيرا هراس از عكس‌العمل دولت وقت آنان را واداشته بود كه خودشان نوشته خودشان را سانسور كنند.

انتشارات گروه‌هاي سياسي خارج از كشور تمايلات يكجانبه و ايدئولوژيك داشت. بهترين مجموعه اسناد درباره امور سياسي كشور گزارش‌هاي سفارتخانه‌هاي خارجي بود كه محدوديت‌هاي آشكار و ذاتي خود را داشت و تازه پس از چند دهه، فقط بخشي از آن‌ها در دسترس بود. به اين دلايل روشن بود كه ضبط خاطرات رهبران پيشين ايران تلاش باارزشي است. ازاين‌رو در شهريور 1360 (سپتامبر 1981) طرح تاريخ شفاهي ايران در مركز مطالعات خاورميانه دانشگاه هاروارد آغاز به كار كرد.

هدف اصلي طرح اين بود كه خاطرات افرادي كه در رويدادهاي سياسي و تصميمات مهم ايران مداخله داشتند، جمع‌آوري و نگهداري شود. عمداً كار خود را به تاريخ سياسي اختصاص داديم نه به اين سبب كه به تاريخ اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي اهميت نمي‌داديم، بلكه به اين علت كه مي‌خواستيم با منابع مالي محدودي كه در اختيار داشتيم حداكثر اطلاعات تاريخي ــ سياسي آن دوران را به‌دست آوريم.

مدير طرح همچنين داستان جمع‌آوري كمك مالي براي اجراي طرح را پردردسرترين و دلسردكننده‌ترين جنبه سازمان‌دهي و اجراي طرح تاريخ شفاهي ايران مي‌داند. وي منابع تأمين‌كننده را غير از دانشگاه هاروارد، مؤسسات و بنيادهاي فرهنگي امريكايي و اشخاص خيّر و فرهنگ‌دوست ايراني معرفي كرده است.

امّا نكته جالبي كه در طرح وجود دارد اين است كه مديريت طرح 350 نفر از شخصيت‌هاي مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي و حتي رؤساي ايلات و عشاير و اعضاي خانواده سلطنتي و بعضي از مقامات سياسي جمهوري اسلامي ايران را كه در اوايل انقلاب، مسئوليت‌هاي مهم داشته‌اند براي مصاحبه برگزيده است. منتها فقط با 132 نفر آن‌ها مصاحبه شده كه اسامي آنان در پيوست آمده است. مصاحبه‌ها، با توجه به شخص مصاحبه‌شونده، به زبان فارسي يا انگليسي انجام شده؛ به طوري كه از 132 مصاحبه، دوازده مصاحبه آن به زبان انگليسي است. مجموعاً 834 ساعت مصاحبه شده كه ميانگين آن شش ساعت مي‌باشد. جالب اين است ‌كه 46 درصد از مصاحبه‌ها در پاريس و شهرهاي ديگر فرانسه و بقيه در واشنگتن، لندن، كمبريج (ايالت ماساچوست)، چند شهر ايالت كاليفرنيا، ژنو و نيويورك برگزار شده است.

در تهيه نخستين مجموعه اين خاطرات كه متعلق به دكتر اميني است نسبتاً، زحمت كشيده شده و از لابه‌لاي آن، هرچند با كاستي‌ها و گاهي بي‌نظمي‌هايي همراه بوده است، به‌هرحال زواياي تاريكي از تاريخ حداقل پنجاه ساله ما روشن مي‌گردد. اگر خاطرات ژنرال دوگل و چرچيل را مطالعه كرده باشيد، درخواهيد يافت كه اين خاطرات حداقل دو پيام آشكار دارد: اولاً، هر دو شخصيت از خود قهرمان ساخته‌اند و ثانياً، همه كوتاهي و تقصيرها را به گردن ديگري انداخته‌اند. دكتر اميني هم در اين مصاحبه حتي اشاره كوتاهي هم به اشتباه‌هاي خود نكرده است. او بارها يادآور مي‌شود كه نارسايي‌ها و ندانم‌كاري‌ها را به شاه گوشزد ‌كرده، ولي او به دليل خودخواهي توجه نكرده است. در پاسخ آقاي دكتر اميني بايد گفت كه اگر ناراضي بود، استعفا مي‌كرد. براي آگاهي آقاي دكتر اميني، لازم است يادآور شويم كه در تاريخ معاصر ايران يك سياستمدار شرافتمند بود كه در مواقع ناگزيري استعفا مي‌داد و آن هم مشيرالدوله پيرنيا بود. مشيرالدوله در چهارمين كابينه‌اي كه در سال 1302 تشكيل داد به دليل زورگويي‌هاي سردارسپه، كه وزير جنگ بود، به حضور احمدشاه رسيد، استعفا كرد و گفت: نمي‌توانم با اين قزاق كار كنم، و براي هميشه از سياست كناره‌گيري كرد. اين عمل مي‌بايست به صورت فرهنگي در نظام سياسي درمي‌آمد.

اميني در شرح حال مختصر خود مي‌گويد: "در سال 1284.ش/ 1905.م در تهران متولد شدم. از طرف پدر، چهارمين فرزند محسن امين‌الدوله، فرزند ميرزاعلي‌خان امين‌الدوله، رئيس‌الوزراي مظفرالدين‌شاه و از طرف مادر فرزند اشرف‌خانم فخرالدوله، دختر مظفرالدين‌شاه هستم. پس از اخذ ديپلم از دارالفنون در سال 1304، براي ادامه تحصيل به پاريس رفتم و با درجه دكتري در رشته حقوق به تهران بازگشتم و با بتول خانم، دختر وثوق‌الدوله، ازدواج كردم." او خدمات دولتي را در زمان وزارت داور در عدليه شروع كرد و در سال 1312 همراه وي به وزارت ماليه رفت. در سال 1315 رئيس گمركات شد و سه سال بعد به معاونت وزارت ماليه رسيد. در سال 1321 زماني كه قوام‌السلطنه كابينه تشكيل داد، داماد برادرش (دكتر اميني) را به معاونت خود منصوب كرد. جالب اين‌ است كه در كابينه بعدي احمد قوام (در سال 1325) ديگر اميني عضو كابينه نبود، شايد به اين دليل كه قوام در ايران هيچ‌كس را درحدي نمي‌دانست كه با او رقابت كند، حتي محمدرضاشاه را. از سويي شاه جوان نيز هميشه نگران قدرتمندشدن قوام بود؛ زيرا وي حقيقتاً در پي بازگشت به قدرت خانواده قاجار بود، دقيقاً همان نگراني كه شاه در مورد دكتر اميني، نوه مظفرالدين‌شاه، داشت و به همين دليل شاه به نخست‌وزيري دكتر اميني رضايت نمي‌داد.

پس از انتصاب اميني به نخست‌وزيري، شاه در يك سخنراني گفت امريكا اميني را به ما تحميل كرد. اميني، هم در خاطرات خود و هم در منابع ديگر گفته است بابت اين اظهارنظر، از طريق نزديكان به دربار، از شاه گله كردم. نكته جالب اين است كه اميني اصل تحميل را پذيرفته بود، ولي اظهار مي‌كرد كه بيانات شاه از بي‌ارادگي و تحميل‌پذيري او حكايت مي‌كند. شايد اميني از اينكه امريكا تا اين حد به او توجه مي‌نمود احساس خشنودي مي‌كرد. در حقيقت وي نخست‌وزير كندي به شمار مي‌آمد نه رئيس‌الوزراي ايران؛ زيرا او مأمور اجرا كردن قانون اصلاحات ارضي بود؛ قانوني كه شاه عميقاً با آن مخالفت مي‌كرد. بنده در آن موقع خبرنگار بودم و به ياد دارم زماني كه شاه از پله‌هاي مجلس سنا بالا مي‌رفت تا قانون اصلاحات را براي اجرا امضا كند، چهره‌اي عبوس داشت و هنگامي‌كه پشت تريبون قرار گرفت كلمات بغض‌آلود او از نارضايي او حكايت مي‌كرد؛ زيرا حاميان او اشراف زمين‌دار و رعايا بودند و با اجراي قانون يادشده، وي اين كانون قدرت را از دست مي‌داد.

در كابينه 1325 قوام، اميني به دبيركلي شوراي عالي اقتصاد و رياست بانك صنعت و معدن منصوب شد. در همين سال، قوام حزب دموكرات را تأسيس كرد تا طرفداران خود را در نقطه‌اي سامان‌دهي كند. اين اقدام حادثه جديدي بود؛ زيرا براي نخستين‌بار در ايران يك نخست‌وزير حزب تشكيل مي‌داد؛ به همين جهت سبب وحشت شاه شد. يكي از اهداف قوام در تأسيس حزب دموكرات استحكام روابط با شوروي بود؛ زيرا وي روابط نزديكي با حزب دموكرات آذربايجان برقرار كرد. قوام سياستمدار هوشيار و زيركي بود كه با نگرشي رئاليستي به اِعمال سياست مي‌پرداخت. به نظر مي‌رسد كه تأسيس حزب دموكرات اولاً با موافقت پنهاني امريكا و انگليس تحقق يافت و ثانياً مغازه‌اي بود كه قوام آن را در كنار مغازه حزب دموكرات آذربايجان باز كرد. در تأسيس حزب، اميني و ارسنجاني و مظفر فيروز از ياران نزديك او بودند. اميني براي نخستين‌بار در سال 1329 به عنوان وزير دارايي (اقتصاد ملّي) به كابينه رجبعلي منصور وارد شد و در سال 1330 در نخستين كابينه دكتر مصدق همان سمت را ادامه داد، درصورتي‌كه به تصدي وزارت كشور علاقه‌مند بود، ولي شاه به دليل نزديكي انتخابات مجلس موافقت نكرد. در كابينه دوم مصدق، بعد از حادثه 30 تير، اميني حضور نداشت. وي، گرچه بارها در خاطراتش گفته با قوام‌السلطنه و مصدق‌السلطنه قوم و خويش بوده است، از ميان اين دو، قوام را بر مصدق ترجيح مي‌داد؛ زيرا از يك طرف ميرزاعلي‌خان امين‌الدوله، پدربزرگ اميني، دايي قوام بود و از سوي ديگر قوام عموي بتول‌خانم، همسر اميني و دختر وثوق‌الدوله، بود. درصورتي‌كه دكتر اميني با دكتر مصدق نسبت نسبي داشتند، كه دورتر از قوام بود. بنابراين در پي شكست مفتضحانه قوام‌السلطنه در ماجراي نخست‌وزيري پنج روزه‌اش، كه به حادثه 30 تير منجر شد، روابط اميني و مصدق به شدت تيره شد. بعد از 30 تير و در كابينه دوم مصدق كه به كودتاي 28 مرداد منتهي شد، اميني پنهاني به جناح ضدمصدق پيوست، مصدق هم از اين پيوستگي مطلع شد ولي برايش اهميت نداشت. با توجه به محبوبيتي كه دكتر مصدق در ميان مردم و سپس در بين مجلسيان داشت، كمتر كسي تصور مي‌كرد كه حركت مصدق به ناكامي و كودتا منجر شود. در كابينه دوم مصدق، وقتي حسن‌ پارسا وزارت دارايي را براي اميني پيشنهاد ‌كرد، مصدق ‌گفت: او خود به دنبال تشكيل دولت است (ص 77 خاطرات). در كودتاي اول (25 مرداد) ابوالقاسم اميني كه به پيشنهاد مصدق وزير دربار شده بود، نيز توقيف شد. پس از آزادي، وقتي علي اميني (برادرش) به ديدن او رفت، به ابوالقاسم گفت: من كه قبلاً به تو گفته بودم خيلي زود اتفاقي مي‌افتد. پس معلوم مي‌شود اميني از ماجراي كودتا با اطلاع بوده است. منتها براي دور شدن از پايتخت به رشت رفته بود تا پس از اجراي كودتا به تهران بازگردد. دوره‌هاي مهم حيات سياسي آقاي دكتر اميني طي 29 سال فعاليت سياسي‌اش (از 1312 كه در زمان داور تا 1341 كه از نخست‌وزيري كنار گذاشته شد)، يكي، تصدي پست وزارت دارايي در كابينه كودتاي سپهبد زاهدي بود كه اميني، به عنوان رئيس هيأت نمايندگي ايران، در مذاكرات كنسرسيوم حضور فعال داشت، دوم؛ اجراي قانون اصلاحات ارضي در زمان نخست‌وزيريش بود.

1ــ مذاكرات كنسرسيوم

در مورد مداخله و نقش عاقد بودن اميني در كنسرسيوم و اينكه اميني احتمالاً از ماجراي كودتا آگاه بوده و از قبل با سپهبد زاهدي ارتباط داشته، در صفحه 89 خاطرات، اميني گفته است: "فرداي 28 مرداد، از باشگاه افسران، نيمهشب به من تلفن شد كه بياييد باشگاه. فردا كه رفتم ديدم ميراشرافي و ابوالحسن عميدي نوري (روزنامه‌نگار طرفدار كودتا) آنجا نشسته‌اند، به من گفتند باز سر و كله شما پيدا شد! تا وقتي كه جنگ و تانك در كار بود شما غايب بوديد؟ من هم گفتم بله هركسي را بهر كاري ساخته‌اند، شما بايستي روي تانك برويد ــ من هم بايستي وزير شوم. اين سخن زماني بيان مي‌شود كه هنوز صحبتي از تشكيل كابينه نيست." خلاصه كابينه زاهدي تشكيل شد و به دستور شاه، علي اميني براي انعقاد كنسرسيوم، وزير دارايي گرديد و وزارت امور خارجه را به عبدالله انتظام واگذار كردند. عبدالله انتظام تحصيل‌كرده امريكا بود و به زبان انگليسي تسلط داشت، ولي علي اميني كه مجري طرح بود نه زبان انگليسي مي‌دانست و نه سررشته‌اي از نفت داشت. جالب‌تر اين است كه اميني نه به عنوان عضو كابينه، بلكه به عنوان يك شخصيت مستقل، مذاكرات را دنبال مي‌كرد. جيمز اف. گود در كتاب "ايالات متحده و ايران در سايه مصدق" آورده است: "شاه دو نماينده شخصي خود را فرستاد (معلوم نيست اين دو نماينده چه كساني بوده‌اند) تا توضيح دهند كه او انتظار دارد تمام مسائل مربوط به نفت را با "دور زدن دولت" مستقيماً با رايت و انگليسي‌ها حل و فصل كنند. رايت از مذاكره با نمايندگان شاه خودداري كرد و با عبدالله انتظام وارد مذاكره شد. اميني و انتظام با حمايت انگليس و امريكا مذاكرات را اداره مي‌كردند." (ايالات متحده و ايران در سايه مصدق، ص 182).

امّا دنيس رايت، كاردار جديد انگليس در تهران، كمي بيش از يك هفته و پس از اينكه نيكسون، معاون رئيس‌جمهوري امريكا، تهران را ترك كند، به تهران وارد شد. او به دنبال تحقق دو هدف بود: تجديد روابط ديپلماتيك با ايران، كه در مهرماه 1331 به دستور دكتر مصدق قطع شده بود، و بازگرداندن كارشناسان و مهندسان شركت نفت انگليس و ايران به تهران براي ازسرگيري فعاليتشان. آيت‌الله كاشاني، طي صدور بيانيه‌اي، در هشدار علني به زاهدي و شاه اعلام كرد: "چنانچه دولت روابط ديپلماتيك با انگليس را قبل از به اجرا گذشتن قانون ملّي شدن صنعت نفت كه در ارديبهشت 1330 به تصويب مجلسين و امضاي شاه رسيده است، از سر بگيرد، آن روز را روز عزا اعلام مي‌كند و حمله مردم را به جانب دربار هدايت خواهد كرد."

چهار روز بعد از اين هشدار، خبر برقراري روابط ديپلماتيك لندن ــ تهران از راديو پخش شد. دانشجويان به تظاهرات اعتراض‌آميز دست زدند و سه تن از آنان در تيراندازي پليس شهيد شدند. اين حادثه روز 16 آذر 1332 و در آستانه سفر حسن نيّت نيكسون، معاون رئيس‌جمهوري امريكا، در تأييد كودتا و حمايت از شاه اتفاق افتاد.

انتخابات دوره هيجدهم در اسفند 1332 برگزار شد. شاه و اميني روي گزينش نمايندگاني كه مي‌بايست قرارداد كنسرسيوم را تصويب مي‌كردند حساسيت نشان دادند. شاه به اميني اطلاع داد كه نگران عكس‌العمل مجلس نسبت به تصويب قرارداد نباشد. شاه به نمايندگان شوراي ملّي و سناتورها پيغام داد مخالفت با قرارداد، مخالفت با شخص اوست. بالاخره دكتر اميني در رأس يك هيأت شش‌نفره قرارداد كنسرسيوم را در 29 مهرماه 1333 به تصويب رساند. دنيس رايت مي‌گويد كه از ميان شش نفر علي اميني وزير دارايي باهوش، پرانرژي و از همه پرنفوذتر بود. اميني، از طرف شاه و نخست‌وزير، اختيار تام گرفته بود تا قضيه را به شكلي خاتمه دهد. او گاهي با هيأت امريكا مخالفت‌هايي مي‌كرد كه بيشتر حركتي ظاهري به منظور نشان دادن ايستادگي و مستقل بودن وي در برابر آن‌ها بود. واگذاري سهام كنسرسيوم طبق فرمول 40 ــ 40 ــ 20 تنظيم شد. 40 درصد براي شركت نفت انگليس (در صورتي كه تا روزهاي آخر، اين شركت متقاضي 50 درصد سهام بود، ولي تحت فشار امريكا و هيأت ايراني ناچار شد 40 درصد آن را بپذيرد) ــ ، 40 درصد براي شركت‌هاي امريكايي، 20 درصد بقيه شامل 14 درصد براي كمپاني شل (هلندي ــ انگليسي) و 6 درصد براي شركت نفت فرانسه بود و جمعاً تعداد هشت كمپاني اعضاي كنسرسيوم را تشكيل دادند.

نكته در خور توجه اين بود كه وقتي قرارداد امضا شد، سهامداران مي‌خواستند بدانند پس از سه سال از خلع يد انگليس چه شرايطي بر حوزه‌هاي نفتي و دستگاه اداري و شبكه‌هاي فنّي حاكم است. براي اين منظور هيأتي از كارشناسان را براي راه‌اندازي به جنوب اعزام كردند. هيأت در 29 بهمن 1333 (18 فوريه 1953) به لندن بازگشت و گزارش آن، تمام كارشناساني را كه قابليت فنّي متخصصان ايراني را ناچيز مي‌شمردند شگفت‌زده كرد. هيأت فوق در اين گزارش تمام كاركنان شركت ملّي نفت ايران را صاحب صلاحيت، ماشين‌آلات و تجهيزات را در آبادان و حوزه‌هاي نفتي در وضعيت كاري مناسب، دله‌دزدي‌ها را كمتر از زمان پيش از ملّي ‌شدن، و بندرگاه‌ها را آماده بارگيري يافت.

شركت ملّي نفت ايران مالكيت صنعت نفت را احراز كرد، اما دو شركت عامل، كه مالكيت كامل آن متعلق به كنسرسيوم بود، تشكيل شد: يكي براي اكتشاف و توليد، و ديگري براي پالايش. قرار شد ايران نيمي از سود خالص را دريافت كند. قرارداد نهايي از آنچه كميسيون نفت در ارديبهشت 1320 در نظر داشت يا حتي از آنچه مورد نظر شاه بود، بسيار فاصله داشت. شاه، كابينه و حتي مجلس مي‌خواستند هرچه زودتر مسأله نفت را سر و سامان دهند و امنيت را برقرار كنند و قابليت خود را به چشم طرفداران مصدق، امريكا و انگليس بكشانند و مطلقاً به فكر منافع ملّي نبودند. به اين ترتيب دكتر اميني، كه مخالف سياست‌هاي نفتي دكتر مصدق بود، انتقام خود و قوام را از او گرفت.

اميني در قسمتي از خاطراتش مي‌گويد: "متن انگليسي را داديم به دكتر لطفعلي صورتگر، كه خودش استاد زبان انگليسي بود و همسرش هم انگليسي، امّا به‌قدري ترجمه او مزخرف بود كه من هيچ نمي‌فهميدم. متن را داديم به فواد روحاني كه مترجم هيأت ايراني بود. بعد آورديم در هيأت دولت، من به آقاي دكتر فخرالدين شادمان گفتم من متن فارسي را مي‌خوانم شما چون انگليسي مي‌دانيد با متن مطابقت بدهيد. چند صفحه‌اي كه خواندم، سپهبد زاهدي گفت: دكتر اميني چند ماه است با هيأت خارجي چانه‌زني كرده و ما هيچ‌كدام در جريان نيستيم براي جلوگيري از اتلاف وقت آقايان لازم نيست بخوانند، بدهيد امضا كنند. تمام اعضاي كابينه نخوانده امضا كردند!" (ص 98)

قبل از شرح دوره مهم دوم از حيات سياسي اميني، يعني اصلاحات ارضي، ذكر اين نكته لازم است كه كتاب خاطرات وي سرفصلي دارد تحت عنوان "رابطه دولت با مردم". در اين بخش اميني از بسياري از نهادهاي سياسي ــ اجتماعي انتقاد كرده است؛ از جمله از ساواك، فقدان آزادي در دانشگاه‌ها، زندانيان سياسي. وي يك روز از زندان بازديد ‌كرد و از آقاي دكتر عباس شيباني نيز از وضع زندان ‌پرسيد. اميني خود اصرار دارد كه در زمان او در زندان‌ها شكنجه برقرار بوده است. زندان‌ها زير نظر شهرباني بود و شهرباني تحت‌نظر شاه. بنابراين مسئول زندان از نظر اداري مجبور نبود به نخست‌وزير پاسخ دهد. اميني گفته است: "در ملاقات‌هايي كه با شاه داشتم او را نسبت به رفتار اطرافيانش آگاه مي‌كردم و رفتار خشن ساواك در دانشگاه‌ها را يادآوري مي‌كردم، ولي شاه توجه نمي‌كرد." وقتي مقام عالي‌رتبه‌اي مي‌فهمد كه در فضا و شرايط نامطلوبي گرفتار شده، حداقل عكس‌العملش كنار رفتن است. دكتر اميني از همان دستگاهي انتقاد مي‌كرد كه خود نخست‌وزيرش بود. طبيعي بود كه اگر نمي‌تواست اصلاح كند، مي‌بايست كنار مي‌رفت، ولي وي يكي از چهره‌هاي مشهور تشنه قدرت و عاشق مقام بود. هركس نخست‌وزير مي‌شد به بهانه‌اي به سراغش مي‌رفت، البته اين روش در رژيم سابق متداول بود. به سياق شاهزادگان قاجار كه به دليل فقدان امنيت در مقابل شاه، به خارجي‌ها متوسل مي‌شدند، اميني نيز به جهت روابط سردي كه با شاه داشت، به امريكا تكيه مي‌كرد.

اميني اظهار كرده است: "هفته‌اي سه مرتبه شاه را خصوصي مي‌ديدم، ولي همه‌اش صحبت راجع كار اداري نبود، بارها از ايشان خواستم گول تملق‌گويي‌هاي اطرافيانتان را نخوريد، چون تملق انسان را فاسد مي‌كند." معلوم نيست اميني اين همه جرأت داشته است كه با شاه اين چنين صحبت كند. هرچند وي به صراحت لهجه شهرت داشت، شاه هم مرد متكبّري بود و قطعاً اجازه نمي‌داد اميني اين‌گونه صحبت كند. اردشير زاهدي در خاطرات خود آورده است: "برخي از مقامات مي‌گويند ما به اعليحضرت پيشنهاد كرديم چنان و چنين كن (روزهاي انقلاب) مزخرف مي‌گويند. اصلاً جرأت نمي‌كردند به ايشان گزارش كاري بدهند."

اميني در خاطراتش آورده است: "در زمان نخست‌وزيري من، كه شاه به سوئد رفته بود، به من خبر دادند كه تيمور بختيار مي‌خواد كودتا كند. من هم به رئيس ستاد ارتش دستور دادم بختيار بايستي تحت‌نظر باشد." (ص 136) نمي‌دانم اين حرف اميني درست باشد يا غلط، ولي شاه عميقاً از اميني تنفر داشت؛ زيرا همان‌گونه كه ذكر شد، نسب وي به خانواده قاجار مي‌رسيد و پهلوي بساط اين خاندان را برچيده بود و شاه تصور مي‌كرد كه اميني، اگر بتواند، بدش نمي‌آيد تا دوباره سلطنت قاجار را احيا كند. ممكن است اميني در دوره نخست‌وزيري نيز غيرمستقيم تحت‌نظر بوده باشد. آنچه مسلم است وي به پرگويي، گزافه‌گويي و لاف‌زدن شهرت داشت. در خاطرات از صدر تا ذيل مشغول ستايش از خويش است. او تقريباً مدعي است كه بهترين نخست‌وزير ايران بوده و هيچ‌كس به اندازه او توانايي برقراري رابطه با مردم را نداشته است. وي عاشق نطق كردن بود.

2ــ اصلاحات ارضي

اميني در خاطراتش حتي يك كلمه هم از اصلاحات ارضي نياورده و اين، موضوع تعجب‌آوري است. او بيشتر به سرزنش از شاه و ذكر اشتباهاتش و ستايش از خود پرداخته است. اميني حتي يكجا اصرار مي‌ورزد كه دكتر مصدق ديكتاتور بود؛ زيرا نوعي خودخواهي و استبداد رأي در او به وفور ديده مي‌شد (ص 155). مصاحبه‌كننده نيز از طرح اين موضوع حساس و جنجال‌برانگيز، يعني اصلاحات ارضي، گذر كرده است. البته لاجوردي در مقدمه آورده است: "ما بنا نداريم كسي را مورد بازپرسي قرار دهيم. مي‌گذاريم هرچه مي‌خواهد بگويد. ما هم مي‌گوييم بسيار خوب"، امّا اصلاحات ارضي رويداد كوچكي نبود، بلكه با سرنوشت كشور و ملّت گره خورده بود، و بنيادهاي اجتماعي، اقتصادي جامعه را متحول كرد و اصولاً اين پرسش هميشه مطرح است كه اجراي اصلاحات ارضي يك نياز داخلي بود يا يك ضرورت خارجي. اما در پاسخ آقاي لاجوردي بايد بگويم وقتي شما با يك نخست‌وزير مصاحبه مي‌كنيد قاعدتاً بايد هدف بحث بر سر مسائل مملكتي باشد. مگر مردم بيكارند كه داستان‌هاي خصوصي و لاف‌زني‌هاي كسي را بخوانند. در كلِ مصاحبه بيش از پنج پرسش از اميني نشده است. مصاحبه‌كننده موظف است پرسشي را مطرح كند كه به انتظار مخاطب پاسخ بدهد. مصاحبه‌كننده بايد هم روايتگر را كنترل نمايد كه بيش از حد نياز پاسخ ندهد و هم به سمت پاسخگويي‌هاي ضروري هدايت كند.

به‌هرحال اجراي اصلاحات ارضي برآيند سياست خارجي جان. اف. كندي، سي‌وچهارمين و جوانترين رئيس‌جمهوري امريكا بود كه تحت عنوان "مرزهاي نو يا new frontier" مطرح شد. كندي متعهد شد با ارائه برنامه‌هايي در پاسخ به آنچه مشكلات رو به رشد اقتصادي، اجتماعي امريكا مي‌دانست، رويكرد جديدي به دولت داشته باشد. وي بر آن شد دولت فدرال را به كمك به تقويت اقتصاد كشور متعهد سازد. او مي‌گفت مي‌خواهد مرزهاي جديدي در علوم، آموزش، رفاه اجتماعي و سياست اقتصادي ايجاد كند. اين رئيس‌جمهور امريكايي مي‌گفت: "ما امروز در آستانه يك مرز جديد قرار داريم، انتخابي كه ملّت ما بايد انجام دهد بين منافع عمومي و رفاه شخصي، بين عظمت ملي و زوال ملّي است." پروژه‌هاي وي عبارت بود از سپاه صلح، و اتحاد براي پيشرفت.

نظريه "مرزهاي جديد"، كه اصلاحات ارضي ايران جزئي از آن بود، از آن حكايت مي‌كرد كه مرزداران جديد امريكا، تحول انقلابي در جهان سوم را پيش‌بيني مي‌كردند و براي مصونيت بخشيدن به رژيم‌هاي محافظه‌كار در برابر خطر دگرگوني قهرآميز، كوشيدند پشتيباني بيشتر از اصلاحات و توسعه نظام‌مند را جانشين كمك نظامي امريكا به كشورهاي در حال توسعه سازند. آن‌ها در ايران ايده اصلاحات، اعم از اقتصادي، سياسي و اجتماعي را در سر پروراندند و كوشيدند شاه را به پادشاه مشروطه تبديل كنند. شاه، كندي را متقاعد كرد كه او نيز طرفدار اصلاحات است و بيش از آنكه مظهر ديروز باشد، نماينده فرداست. كندي شاه را متهم مي‌كرد كه چندين سال درآمدهاي نفتي نتوانسته است تكافوي هزينه برنامه جاه‌طلبانه هفت‌ساله توسعه و هزينه‌هاي رو به رشد نظامي ايران را بكند. اين رئيس‌جمهور ايالات‌متحده معتقد بود كه امريكا، به‌ويژه در زمان آيزنهاور، به جاي حمايت از مردم ايران، شاه را با قدرت نظامي تقويت مي‌نمود و در سركوب جنبش‌هاي آزادي‌خواهانه دانشجويان به وي مساعدت مي‌كرد. كندي بر اين باور بود كه نهادهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ايران فاسد است و امريكا به جاي حمايت از شاه و كمك نظامي به او، بايد وي را مجبور كند كه با دست زدن به اصلاحات همه‌جانبه، فضاي سياسي كشور را باز كند.

كندي در ايران در پي تغيير رژيم بود، ولي نتوانست گزينه مناسبي را پيدا كند. در مقابل وي، جناح محافظه‌كار درون هرم قدرت امريكا، از جمله در وزارت امورخارجه، سازمان سيا (C.I.A) و در سطح وزارت دفاع، با هر اقدام تحمل‌ناپذيري بر ضد شاه مخالف بودند و اعتقاد داشتند، بايد شاه را به عنوان حلقه‌اي از زنجيره‌هاي نظامي منطقه‌اي در مقابل رشد كمونيسم تقويت كنند؛ زيرا فشار بر شاه ممكن است او را به جانب شوروي متمايل سازد. اميني در خاطرات خود ‌گفته است: "امريكاي زمان كندي هيچ قضاوت مطلوبي نسبت به شاه و اطرافيانش نداشت و من در حفظ نظام سلطنت او تلاش كردم."

اجراي قانون اصلاحات ارضي و منهدم كردم كانون قدرت اشراف زمين‌دار بنياد مقاومت شاه را متزلزل كرد و سبب سقوط اقتصادي كشور، مهاجرت‌هاي روستايي به شهرها، شيوع گسترده فساد اجتماعي و به‌هم‌ريختگي ساختار فرهنگي جامعه شد؛ زيرا نظام شهرنشيني، تحمل مهاجرت‌هاي سيل‌آساي روستاييان را نداشت. سياست فرهنگي ناتوان عصر پهلوي قادر نبود نمي‌توانست به مرور روستاييان را با فرهنگ شهرنشيني آشنا و منطبق سازد. هر روز قدرت سياسي متمركزتر مي‌شد و نيروهاي سياسي تصميم‌گير، به تبعيت اصل مناسبات ايلاتي و هزار فاميلي، قدرت را ميان خود تقسيم كرده بودند و هيچ‌كس اجازه ورود به اين دايره تنگ قدرت را نداشت. در چنين وضعي بود كه قدرت به عامل تقويت‌كننده فساد، خودپسندي، تكبّر و مردم‌گريزي تبديل ‌شد.
اصلاحات ارضي تلاشي بود در ساخت طبقه متوسط شهرنشين. يكي از طرح‌‌هاي "مرزهاي جديد"، گسترش و توسعه مدارس عالي و دانشگاه‌ها بود كه محصول اين نهاد، هدايت فكري طبقه متوسط را سامان‌دهي مي‌كرد. به اين ترتيب رفته‌رفته جناح‌هاي روشنفكري جديد و خارج از حيطه قدرت حاكم از درون دانشگاه‌ها سربرآورد. حوزه‌هاي علميه نيز با ترك انديشه‌هاي سنتي مطلق و نگرش‌هاي تحول‌گرا به اسلام، به كانون‌هاي مبارزه عليه بيدادگري‌ها تبديل شدند.

نتيجه

اميني با مهارت، از شرح دوران مهم حيات سياسي خود كه بسيار سرنوشت‌ساز بوده شانه خالي كرده و مصاحبه‌كننده يا به دليل فقر اطلاعات تاريخي يا به مناسب رعايت ملاحظات اخلاقي نتوانسته است روايتگر را به سمت و سويي هدايت كند كه اندوخته‌هاي ذهني او را، به ويژه درباره كنسرسيوم و اصلاحات ارضي، تخليه كند. بيشتر خاطرات اميني ستايش از خويش و انتقاد از شاه و ديگران است. در خاطرات وي بيشتر با يك شخصيت تشنه قدرت روبه‌رو هستيم كه همه‌جا به دنبال كسب موقعيت سياسي است؛ زيرا نسبت به وزارت، عشق مي‌ورزد و اصولاً در راه رسيدن به اين عشق هيچ‌گونه ملاحظات اخلاقي و مروّتي را رعايت نمي‌كند. اميني وابسته به هيچ جناح سياسي نبود، بلكه در پي كساني مي‌گشت كه در حالِ صاحب قدرت شدن بودند. او ميان سه نخست‌وزيري كه دشمن خوني يكديگر بودند با مهارت حقيرانه‌اي مانور مي‌داد: چند ماه وزير مصدق، و پس از آن مدتي كوتاه وزير قوام بود، و ناگهان از كابينه كودتايي سپهبد زاهدي سر درمي‌آورد.

هرچند در خاطرات اميني، ظنّ خودستايي فراوان است و طبق معمول كاستي‌ها را به گردن ديگران مي‌اندازند، به‌هرحال جمع‌آوري اين همه مقامات بلندپايه رژيم سابق براي انجام دادن مصاحبه و تدوين تاريخ شفاهي كار مهمي است كه مي‌تواند آگاهي نسبي ما را از عملكرد آن رژيم وسعت دهد. مي‌توان با مطالعه مطالب هر چند سانسورشده و براساس نگرش تاريخ عقلي، مسائل را در چارچوب‌هاي منطقي تجزيه و تحليل نمود و از اين همه داده‌هاي تاريخي استنتاج منطقي كرد.
........................................................................................................
نويسنده: علي بيگدلي
منبع: ماهنامه زمانه ، شماره 68
 شنبه 29 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 178]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن