تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):حكيم نيست آن كس كه مدارا نكند با كسى كه چاره اى جز مدارا كردن با او نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816727110




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

روایت نزدیک – یادی از سیدمرتضی آوینی (1)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: روایت نزدیک – یادی از سیدمرتضی آوینی (1)نشسته بودم، ساکت. با خودم کلنجار می‌رفتم «توهین می‌کنه به حضرت زهرا؟... لابد نمی‌کنه!... طرف، هنرمند بزرگیه... این همه نویسنده و فیلم‌ساز نشسته‌ن فیلم رو تماشا می‌کنن، همه ساکت... لابد منظوری نداشته... هدفش نقد اجتماعیه...». نشسته بودم ساکت؛ سکوتم را توجیه می‌کردم. یک نفر از وسط سالن بلند شد داد زد «خدا لعنتت کنه، چرا توهین می‌کنی؟» مرتضی بود.***قسط کار قبلی‌ام را نداده بودند. حقوق این ماه هم مانده بود. نگران بده کاری‌هام بودم. دلم پر بود. به او گفتم، گفت «تو کارت رو خوب انجام بده، نگران نباش. روزی‌ت دست خداست». همین سه جمله را آن‌قدر با اطمینان گفت که آرام شدم.***حاج آقا یک حدیث گفت. دنبال مصداق می‌گشت، مرتضی را مثال زد «آقا سید روببینید، از همه‌ی لحظه‌هاش استفاده می‌کنه...». همان وقت، برق رفت. وقتی آمد، مرتضی نبود.یکی گوشه‌ی چادر، مچاله شده بود زیر پتو، چند بار صدایش کردم جواب نداد. رفتم جلو، پتو را زدم کنار. خودش بود. صورتش خیس عرق بود.***آقا مرتضی با آن هیأت بسیجی، به نظرم نماد آدم جنگ بود. از او همین وجه را می‌شناختم . یک بار درباره‌ی کارهای لئوناردو داوینچی بحث‌مان شد. من کلی در باره‌ی داوینچی تحقیق کرده بودم و خودم را صاحب نظر می‌دانستم. یک ساعت با او حرف زدم، فهمیدم چیزی نمی‌دانستم. او تاریخ هنر، به خصوص هنر غرب را خوب می‌دانست. این هم یک وجه مرتضی بود.***برای دلش کار نمی‌کرد، برای خدا کار می‌کرد. کارهایش را هم با نماز تنظیم می‌کرد. همیشه اول نماز، بعد هر کار دیگری. نمی‌توانستم تصور کنم برای او چیزی مهم‌تر از نماز در دنیا باشد. آتش، سنگین بود. ما کپ کرده بودیم، مرتضی ایستاده بود نماز می‌خواند.***کربلای پنج، همراه اکیپ آمد؛ صدابرداری می‌کرد. اول سخت بود که جلوی کسی مثل آقا مرتضی کارگردانی کنم؛ به هر حال استاد من بود، توی فلسفه و هنر صاحب‌نظر بود.اما هر بار نظرش را می‌پرسیدم می‌گفت «هر طور خودت می‌دونی!» کم کم انگار نه انگار کسی مثل او توی اکیپ هست. خودش این طور می‌خواست.دو روز اول، صدا‌برداری می‌کرد. رضا که آمد، مرتضی ضبط را داد به او، خودش ایستاد دست‌یار دوم فیلم‌بردار. گاهی حتی وسایل را برای ما آماده می‌کرد.برگرفته از کتاب روایت نزدیکلینک:هنرمردان خدا 




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 226]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن