واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چطور می توان به بالا بردن سطح شادی در جامعه كمك كرد؟ (جامعه شناسی شادی (4))گفتگوی با آقای منصور بهرامی (روان شناس و عضو انجمن بین المللی تحلیل رفتار متقابل)
از دیدگاه تحلیل رفتار، ساختار جامعه مانند ساختار خانواده است و ساختار خانواده نیز شبیه ساختار فرد است. در نتیجه ساختار جامعه شبیه ساختار فرد است. جامعه ای كه شاد نیست، درست مانند انسانی است كه شاد نیست. در خیلی از جوان ها می بینیم درون شان كه یك حالت دوگانگی به وجود آمده است. یعنی در بیرون لبخند نمی زنند اما به محض دور شدن از محیط، شروع به خندیدن می كنند. متأسفانه، تفاوت رفتار فرد در محیط های مختلف مانند مدرسه، اجتماع و خانه آنقدر زیاد است كه سبب تزلزل شخصیت او می شود و نهایتاً این تزلزل شخصیتی به جامعه نیز سرایت می کند . ما برای این كه در سطح جامعه میزان شادی را بالا ببریم، باید از افراد و خانواده ها شروع كنیم. اگر افراد و خانواده ها شاد باشند، نهایتاً جامعه ی شادی خواهیم داشت. آمار جالبی ، شادترین كشور دنیا را ،هندوستان نشان می دهد. این مسئله برای من غیر قابل تصور بود. چون فكر می كردم كه همه ی افراد در این كشور مشكل مالی دارند. پس این نشان می دهد كه داشته ها عامل ایجاد و ابراز شادی نیستند، بلكه بودن ها هستند كه عامل شادی اند.افرادی كه با وجود مشكلات زیاد، همچنان شادی های خود را ابراز می كنند، كودك درونشان رهاست. در حقیقت ترمزهای شادی در چنین جامعه ای وجود ندارد و هركسی شادی های مخصوص به خود را انجام می دهد. تا هنگامی كه كودك درون شادی اش را ابراز كند، افراد دل زنده اند. دل مردگی ناشی از پنهان شدن كودك درون است. پس برای بالا بردن شادی در سطح جامعه، ابتدا باید خانواده های شادی داشته باشیم.اگر ما زندگی را یك مثلث تصور كنیم كه یك ضلع فعالیت (كار) باشد، ضلع دوم آن تفریح باشد و ضلع دیگر ارتباطات، اگر ما بتوانیم به هر سه این ابعاد به قدر كافی توجه كنیم، آنگاه این مثلث زندگی به صورت متوازی الاضلاع خواهد بود، این مساوی بودن نشان دهنده همان تعادلی است كه ما از آن سخن می گوییم.از دیدگاه روان شناسی تأثیرات شادی بر روابط اجتماعی افراد چیست؟انسان دو نوع نیاز دارد: 1- نیاز جسمانی (بیولوژیكی) 2- نیاز به توجه و نوازش (شادی).اگر ما از انسان نیاز به توجه و نوازش را بگیریم و به آن توجه نكنیم، خود به خود شادی را از او گرفته ایم و سبب ایجاد انزوا در او خواهیم شد. ارتباطات انسانی (من خوب هستم، تو خوب هستی)، یك ارتباط متقابل است كه نوازش بی قید و شرط به یكدیگر می دهیم. یعنی من به كسی توجه كنم چون .....، این توجه، توجهی شرطی است. ارتباطات نباید شرطی باشد. ارتباطات بین انسان ها باعث می شود ذخیره نوازشی افراد افزایش پیدا كند. و حتی می تواند از این ذخیره نوازش و شادی، در موقعیت های مختلف و حتی در هنگام تنهایی، استفاده كرد و احساس خوبی داشت. به صورتی دیگر نیز می توان این قضیه را بررسی كرد. افرادی كه رابطه اجتماعی با دیگران برقرار نمی كنند، انسان هایی افسرده و منزوی هستند. اما چرا آنها اینگونه اند؟ به این خاطر كه در محیط اطراف خود شادی ندیده اند. وقتی انسان شادی را درك نمی كند، خود به خود به سوی افسردگی كشیده می شود.شادی زبان بسیار نافذ و عالم گیری است (زبانی كه به ابزار خاصی برای فهم آن نیاز نداریم)، پس چرا صنعتی شدن جوامع باعث فراموش شدن و حبس شادی شده است؟فرض را بر این می گذاریم كه من و شما زبان یكدیگر را نمی دانیم، چرا كه كدهای ارتباطی ما با یكدیگر همخوانی ندارد. پس كلام، برای برقراری ارتباط نمی تواند مؤثر باشد. حالا می توانیم از زبان غیر كلامی یا رفتاری استفاده كنیم. شروع می كنیم به یك سری اشارات به یكدیگر. این اشارات هم ممكن است معانی متفاوتی برای هر كدام از ما داشته باشد. اگر من دست شما را فشار می دهم، حتماً نمی خواهم بگویم، شما را دوست دارم، شاید می خواهم به شما بگویم، آیا زور شما هم زیاد است؟ در حقیقت ما در اینجا از طریق ارتباط احساسی با هم ارتباط برقرار می كنیم. در تحلیل رفتار 3 نوع ارتباط می توانیم برقرار كنیم:1 - ارتباط كلامی (شامل كلام و نوشتار) 2 - ارتباط رفتاری 3 - ارتباط احساسی. من برای ارتباط با یك نوجوان، ابتدا ارتباط كلامی برقرار می كنم و اگر درك نكرد، شروع می كنم به برقراری ارتباط رفتاری. ولی اگر بخواهم با یك نوزاد ارتباط برقرار كنم فقط می توانم از طریق احساسی با او ارتباط برقرار كنم. در اینجا می فهمیم كه این احساس در همه ما وجود دارد، اما این لایه های ارزشی است كه می آید روی احساس قرار می گیرد و آن را پنهان می كند. اگر ما بتوانیم این درك احساسی را حفظ كنیم و یا پرورش بدهیم، نیاز به این نداریم كه با هم به صورت كلامی ارتباط برقرار كنیم. این درك احساسی همه آن ابراز هیجان ها (شادی، غم و ...) را شامل می شود. با انقلاب صنعتی، عواملی به وجود آمد كه احساس، پنهان و در نتیجه شادی نیز حبس شد. در اینجا به دنبال بایدها و نبایدها (سنجیدن منطقی همه چیز) می رویم، در نهایت، نمی توانیم احساس و بالتبع شادی داشته باشیم.روزنامه ایرانلینک ها تعریف شادی از نظر روان شناسی چیست؟ (جامعه شناسی شادی (3)) جوانان چه مِی گویند: (جامعه شناسی شادی (2)) جامعه شناسی شادی ( قسمت اول) شاد فكر كنید خندیدن شما را آرام می كند فروش کتاب های « روان شناسی » و « متفرقه » در فروشگاه اینترنتی تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 751]