پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850329930
با مرتضي رزاق كريمي، كارگردان فيلم «حس پنهان» آدم بد نداشتيم
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: با مرتضي رزاق كريمي، كارگردان فيلم «حس پنهان» آدم بد نداشتيم
جام جم آنلاين: زندگي در اتريش در فاصله سالهاي 1987 ميلادي تا 1992 يكي از مقاطع مهم زندگي مرتضي رزاق كريمي، كارگردان فيلم «حس پنهان» به حساب ميآيد كه طي آن، او دوران فيلمسازي را در اين كشور تجربه كرده است. هنوز هم در كلام او ميتوان رگههايي از يك لهجه غير ايراني سراغ گرفت. او سالها قبل به دعوت سيد محمد بهشتي، مدير عامل وقت بنياد سينمايي فارابي به ايران آمد و اين مساله بعدها زمينه فعاليت او در ايران به شكل جديتري شد.
شايد خيلي از شما نميدانيد كه ايده اصلي ساخت فيلم از كرخه تا راين به مرتضي رزاقكريمي تعلق دارد. اتريش اولين كشوري بود كه مصدومان شيميايي جنگ 8 ساله ايران و عراق براي مداوا به آنجا اعزام شدند و مرتضي رزاقكريمي، اولين فردي است كه از اين بيماران در قالب مترجم استقبال كرد و با آنها همراه شد.
همكاري او بعدها با ابراهيم حاتمي كيا در فيلم خاكستر سبز به عنوان تهيه كننده اجرايي ادامه يافت و بعد به يك دوستي عميق منجر شد. رزاق كريمي طي سالهاي اندكي كه در ايران حضور داشته روزهاي پركاري را پشتسر گذاشته است.
ساخت فيلمهاي ياد و يادگار به شكل مشترك با فرهاد ورهرام، ساخت فيلم تاريخ گمرك ايران،تاريخ هواپيمايي در ايران، زندگي مرتضي مميز، علامه محمدتقي جعفري، محمود فرشچيان و اين اواخر ساخت فيلمي درباره هنرهاي تجسمي بخش عمدهاي از دوران حضور او را در ايران شكل ميدهد.
نكته جالب توجه درباره رزاقكريمي اين است با آنكه او در محيطي سينما را آموخته كه همواره مخاطبان خاص را هدف گرفته، اما در صحبتهاي خود چه پيش از مصاحبه و چه پس از آن، بارها بر اهميت مخاطب تاكيد ميكند و ميگويد كه دوست دارد براي مخاطب عام فيلم بسازد. گفتگوي ما با او درباره حس پنهان انجام شده است؛ فيلمي كه اين روزها بر پرده سينماهاست و البته رزاقكريمي از وضعيت پخش و نمايش آن چندان رضايتي ندارد، اما استقبال مردم براي او آنقدر روحيه بخش بوده كه با شوق فراوان تصميم به ساخت فيلم دوم داستاني خود بگيرد.
اين روزها فيلمهاي مختلفي را ميبينيم كه به موضوع خانواده و مسائل آن همچون خيانت ميپردازند. فيلم حسپنهان به عنوان اثري سينمايي كه اين موضوع را دستمايه كار قرار داده، چه پيش زمينهاي دارد؟
خانواده به عنوان يك مساله محوري موضوعي نيست كه به امروز و ديروز تعلق داشته باشد. بسياري از فيلمسازان درباره اين موضوع كار كردهاند. اين يك مساله جهاني است و هر فيلمسازي از زاويه نگاه خود به اين موضوع پرداخته است.
در حس پنهان، مساله من به عنوان فيلمساز پرداختن به خيانت نيست، بلكه مساله اصلي سردي حاكم بر زندگي است و فيلم ميكوشد به اين مساله بپردازد كه چرا اين اتفاق افتاده و حرفي ميان اين زوج بيان نشده است. در واقع حس پنهان به حرفهاي ناگفته ميپردازد.
در سينما سالهاست كه حرف ناگفتهاي باقي نمانده و تقريبا همه حرفها بيان شده است. حالا براي روايت يك مشكل خانوادگي از چه زاويهاي به موضوع نگاه كرديد تا اثر شما تكراري نباشد؟
همه حرفها در سينما خيلي قبل تر از اينها گفته شده است. در موسيقي، ادبيات و هنرهاي ديگر نيز چنين است، اما مساله اصلي اين است كه ميتوان همواره به موضوعهاي تكراري از زاويه تازهاي نگاه كرد. در حس پنهان با خانوادهاي مواجه هستيم كه گرهي در زندگي آنها ايجاد شده است. هر خانواده با يك آرزو و روياها آغاز ميشود و با تحقق نيافتن اين آرزوها داستان شكل ميگيرد.
فيلم حسپنهان فيلم لحظهها است. آدمها در اين فيلم با هم روبهرو و چشم در چشم ميشوند. اين چشم در چشم شدن موضوعي بود كه زمان فيلمبرداري و تدوين هم مطرح بود. مبناي فيلم اين بود كه در عين شخصيت محور بودن، لحظههايي را روايت كند.
به دليل همين متكي بودن قصه بر لحظهها بود كه حس ميكنم فيلم براي من تازه بوده است و خواهد بود. من حدود 20 سال در خارج از ايران فعاليت كردم. در آنجا هم موضوع خانواده براي من به عنوان يك دغدغه مطرح بود. اين موضوعي نيست كه هيچ وقت كهنه نميشود.
يك نويسنده آلماني ميگويد: ديرينه انسان همين بوده، الان هم است. شادي همين بوده، خشونت هم همين شكل بوده است. اگر زماني انسانها يكديگر را با سنگ ميزدند، الان شكل اين مساله تغيير كرده و آدمها همديگر را با موشك ميزنند. انسان همان است، اما ابزار تغيير كرده است. به همين دليل معتقدم موضوعهاي خانوادگي براي ما كهنگي ندارد و اميدوارم باز هم در فيلم ديگري، موضوعي با محوريت خانواده را مطرح كنم.
شما سابقهاي طولاني در زمينه مستندسازي داريد. در مستندهايي كه ساختيد هم به موضوع خانواده توجه نشان داده ايد؟
من كارم را از مستند سازي آغاز كردم و در فضايي فيلم ساختم كه در آن پژوهش امر بسيار مهمي است.
زماني كه در اتريش بودم، فيلمي درباره ايدز در دبيرستانهاي اتريش ساختم. در آن دوره يك پزشك به عنوان مشاور در كنار من حضور داشت. آن زمان جوانهاي زيادي ميآمدند و صحبت ميكردند.
در اين صحبتها خيلي از مسائل خانواده مطرح ميشد و اين موضوع براي من جذابيت خاصي داشت؛ البته تعريف خانواده در فرهنگ ما نسبت به فرهنگ غرب فرق ميكند و نميتوان گفت مشكل خانوادگي فقط خاص يك جامعه است. در همه جاي دنيا مشكل وجود دارد، اما هيچ وقت نميتوان خانوادهاي را با ديگري مقايسه كرد. مشكل خانواده در اتريش روايت ديگري دارد، اما در ايران فكر ميكنم مشكل بيشتر از ناگفتهها بروز پيدا ميكند.
اينجا آدمها و حتي زن و شوهر راحت با هم حرف نميزنند و به گفته يك روانشناس معروف، مشكل آنها مشكل امروز نيست و به گذشته مربوط ميشود. زن و شوهرهاي ايراني اغلب روز خيلي زيبايي دارند. در ميهمانيها با هم خيلي خوب هستند، اما در خلوت خانه از اين خبرها نيست. آنها در بيرون از خانه بهتر جلوه ميكنند.
در اروپا مشكل بهگونه ديگري است و آنجا ميتوان مشكلات موجود بين يك زوج را در يك ميهماني متوجه شد. به عبارت ديگر، در ايران صراحت لهجه ميان زن و شوهرها وجود ندارد و هميشه ترس از باختن، از مشاجره و بيان ناگفتهها جلوگيري ميكند، مثل زخم كوچكي كه ميماند، اما خود را باز ميكند.
در فيلم شما، شخصيتها مشكل اقتصادي ندارند، اما حداقل در ايران درصد زيادي از مشكلات خانوادگي ريشه مالي دارد. در فيلم به عمد مشكل مالي شخصيتها را حل كرديد تا به جنبههاي ديگر اين مشكل بپردازيد؟
معمولا رسم بر اين است كه در فيلمهاي سينمايي يك فرد فقير ميبينيم و يك شخصيت پولدار. در فيلم ديگري يك نفر ازنظر تحصيلات سطح پاييني دارد و ديگري باسواد است. همين مساله در فيلم تناقضي ايجاد ميكند كه بر مبناي آن داستان شكل ميگيرد.
اما من در حس پنهان عمدا 2 شغل روانپزشك و مدير شركت تبليغاتي را انتخاب كردم تا اين شخصيتها از نظر مالي مشكلي نداشته باشند. علت هم اين بود كه مردم معمولا درباره برخي مشاغل تصوري رويايي دارند، اما واقعيتهاي زندگي پشت درهاي بسته چيز ديگري است. به اعتقاد من، هر دوي اين شخصيتها موفق هستند، اما در زندگي آنها مشكلي وجود دارد كه زندگي را به سردي كشيده است و نمايش اين مساله يكي از دغدغههاي فيلم است.
اين مشكل بچه است؟
بله. موضوعي كه هم امير و هم سيمين منطق خود را درباره آن دارند. سيمين در پي از دست دادن بچه اول خود ترسيده است و ديگر نميخواهد مادر شود، اما امير در ديالوگهاي مختلف عنوان ميكند كه دوست دارد يك كره خر ƒ تعبير او از بچه ƒ در خانه بالا و پايين بپرد.
اين همان جايي از داستان است كه سيمين به امير تشر ميزند و ميگويد احترام خانواده را حفظ كن! چون او فكر ميكند زندگي خوبي را براي همسرش درست كرده است. زندگياي كه از خانهاي زيبا و مرتب تشكيل شده است. اين ديالوگ يكي از نقاط عطف داستان است.
يعني روشنفكران جامعه ما نيز دغدغههايي از جنس دغدغههاي عادي مردم دارند؟
بله. يكي از دوستانم اين ايراد را مطرح ميكرد كه سيمين بهعنوان نماينده قشر روشنفكر در زندگي شخصي خود نميتواند اينگونه باشد. اما شخصا با اين نگاه مخالفم. در نهايت اين شخصيتها نيز در كنار كار خود مسائل روزمره خود را دارند و شبيه آدمهاي ديگر هستند.
فكر ميكنم امير مردي سنتي باشد؟
بله. او خيلي راحت دنبال موضوعي به نام بچه است. برخلاف او، سيمين در اين زمينه تحقيق كرده و با قشرهاي مختلف در ارتباط است. وقتي بحث روانپزشكي ميشود، فكر ميكنيم روانپزشك حتما بايد يك آدم زنجيري را درمان كند؛ اما افسردگي موضوعي است كه در هر اجتماعي وجود دارد. ريشه نگاه سيمين هم همين شغل است كه با منطق به دست آمده از اين شغل با داشتن بچه مخالفت ميكند؛ اما امير چنين نيست.
در فيلمها و سريالهاي تلويزيوني معمولا مردهايي كه به دنبال ازدواج مجدد هستند و يا روابطي خارج از خانواده را دنبال ميكنند، هميشه شخصيتهايي منفي هستند؛ اما مخاطب فيلم اين حس را نسبت به امير ندارد. اين مساله عمدي بود؟
بله. امير مرد هوسراني نيست. اگر بود در شغل خود به دنبال اين موضوع ميرفت. او با رفتن به سراغ ندا از واقعيتي فرار كرده است. امير جايي در فيلم اشاره ميكند كه 3 سال است از ناهيد جدا زندگي ميكند. امير طي اتفاقي با دختري آشنا شده كه خيلي معمولي است و شغل خاصي ندارد. در خانهاي مخروبه با مادربزرگ خود زندگي ميكند. ندا از همان ابتدا اشاره ميكند كه مسئوليت 2 نفر ديگر را هم در زندگي به عهده دارد.
امير وقتي براي اولين بار به جمع آنها ميپيوندد، با مجموعهاي از شخصيتهاي جوان مواجه ميشود كه با هم شوخي ميكنند، يكي بچهداري ميكند و در مجموع بسيار صميمي هستند. اما امير به اين نوع از زندگي عادت ندارد و به همين دليل چنين فضايي برايش جذاب است. اين مساله براي امير شايد يكي از ويژگيهايي است كه در زندگي عادي خود شاهد آن نبوده است.
از سويي او بين سنت و تجدد گير كرده است. اين مشكلي است كه در همه جوامع با از ميان بردن سنتها خود را نشان ميدهد. ما هم در جامعه خودمان به آن مبتلا هستيم. اروپا نيز سالهاست به چنين مشكلي مبتلا شده، اما در آنجا حالا به دنبال احياي سنتها و آيينهاي گذشته هستند.
ندا چرا با امير همراه ميشود و بسادگي به او اعتماد ميكند؟ آيا از اين رابطه احساس خطر نميكند؟
او از بابت اينكه امير فردي مسووليتپذير است، خيالش راحت است. در اتفاقي ساده با امير مواجه شده و امير به كمك آنها آمده است. روحيات امير كاملا مشخص و تعريف شده است و ندا بسادگي با شنيدن حرفهاي او در بيابان با روحيات او آشنا ميشود. امير فرد تنهايي است، اما دليلي ندارد كه بخواهد ندا را آزار دهد.
در فيلم چند بار بر اتومبيل سواري امير در بيابان با سرعت بالا تاكيد ميشود. آيا امير با اين كار قصد دارد با كسي مسابقه بدهد يا از كسي جلو بزند؟
نه، قصد مسابقه دادن با كسي را ندارد. او ميتوانست در خيابانهاي شهر با اين سرعت بالا رانندگي كند؛ اما بيابان را انتخاب كرده تا نه كسي آسيب ببيند و نه محدوديتي براي سرعت داشته باشد. البته رانندگي امير در بيابان 2 بار بيشتر نمايش داده نميشود. يك بار كه در پي تنشي كه ايجاد ميشود، او به صحرا ميرود و هنگام رانندگي صداي ضربان قلب شنيده ميشود و به يك سه راهي ميرسد، يك بار هم در مرتبه دوم و پايان فيلم.
علاقه به سرعت در بهرام، برادر ندا هم ديده ميشود. اين علت خاصي دارد؟
امير خاطره خوبي از سرعت دارد؛ اما بهرام خاطرهاي بد دارد، چون نسيم نامزد خود را با سرعت بالا كشته است. بهرام با 2موضوع مشكل دارد. يكي رابطه پدر و مادرش كه در آن دختري جوان پدر خانواده را از راه به در كرده است. يكي هم رابطه با خواهرش. او ندا را يك قهرمان ميداند.
ندا براي او مهم است و نميخواهد تصوير ندا در ذهن او خدشه دار شود. البته ندا هم دختر هوسبازي نيست. او هم دختر تنهايي است كه به امير پناه ميبرد، اما بهرام در جايي به او ميگويد: من مخالف ازدواج تو نيستم اما چرا با مردي كه سن پدرت را دارد ميخواهي ازدواج كني؟ اما ندا احساس ميكند با ازدواج با امير به يك تكيه گاه دست پيدا ميكند.
اسم رابطه امير و ندا را چه ميتوان گذاشت؟
اين رابطه يك دوستي است كه به دليل تنهايي آنها شكل ميگيرد. هدف آنها از اين رابطه پر كردن اين تنهايي است.
اين رابطه احتمالا يك راه فرار هم هست؟
تا حدودي اين حرف درست است. ندا از برادر و مادر بزرگ خود خسته شده است. او خودش براي اين شخصيتها تكيه گاهي قوي است؛ اما دوست دارد زندگي مشتركي هم داشته باشد. ندا كسي است كه ميتواند مسووليت بچه داشتن را بخوبي قبول كند. اين مساله براي امير يك امتياز قابل توجه است.
امير دنبال خانواده است و برايش اين مساله اهميتي خاص دارد. ضربالمثلي قديمي ميگويد پيدا كردن و رسيدن به يك گل زيبا كار سادهاي است اما سختي كار حفظ گل است. فكر ميكنم در زندگي زناشويي هم اين مساله بسيار مهم است.
به همين دليل يكي از آرزوهايي كه براي زوجهاي جوان ميكنند اين است كه ميگويند انشاءالله خوشبخت شوند. امير بهدلايلي نتوانسته اين رابطه را حفظ كند و به همين دليل به سراغ رابطه ديگري رفته است.
فيلم حس پنهان از نظر شما يك فيلم خانوادگي است يا يك فيلم روانكاوانه؟
فيلمي خانوادگي است.
چرا در فيلم نه حضور خانواده امير را ميبينيم و نه خانواده سيمين را؟ حتي مادر بزرگ ندا به عنوان تنها عضو خانواده نيز تقريبا در اواسط فيلم و در صحنههايي محدود حضور مييابد؟
قصه حس پنهان، بر چهار شخصيت استوار است. البته حضور خانواده ندا و بهرام در قالب ديالوگهاي اين دو شخصيت روايت ميشود. امير و سيمين هم به گذشته خود اشارههايي دارند، اما دليل اينكه به گذشته آدمها اشاره نكردم، اين بود كه فيلم در لحظهها روايت ميشود. براي من رودررويي و ايست مقابل آدمها اهميت داشت.
صحنهاي در فيلم هست كه ندا دير به خانه ميآيد. او با ديدن بهرام متوجه ميشود برادرش پانسمان خود را برداشته است. وقتي از او علت اين كار را سوال ميكند، بهرام ميگويد از زگيل خوشم نميآيد. او با ديدن هديه امير به كنايه به خواهرش ميگويد: ماه تولدت را ميداند و بعد در ديالوگهاي بعدي وقتي ندا نسبت به قضاوت او درباره امير اعتراض ميكند، بهرام ميگويد: گفتم آدم لجني است؟
و در ادامه در يك سكوت به قوچي كه امير خريده نگاه ميكند و ميگويد: خيلي زيباست، اما نميگذارم از دست بري. رسيدن به لحظات براي من در فيلم خيلي مهم بود و فكر ميكنم اهميت و تاثيرگذاري چنين صحنههايي به اندازهاي بوده كه ديگر نيازي به تاكيد بر مسائل ديگر نباشد.
فيلم از چهار بازيگر خوب سينماي ايران بهره برده است. چگونه به اين تركيب رسيديد؟
در پيش توليد، دستيارم بهرام صحيحي تمامي فيلمهاي مطرح ساخته شده در 5 سال اخير را در اختيارم قرار داد و من با ديدن اين فيلمها، بازيگران مختلف را به عنوان نامزد تعيين كردم. حامد بهداد را از سر فيلم اين زن حرف نميزند ميشناختم كه در دفتر خودمان توليد شده بود.
او هنگام پيش توليد حس پنهان درگير كار ديگري بود اما با موافقت تهيه كننده، صبركرديم تا او به جمع ما ملحق شود. او بعد از مطالعه فيلمنامه نسبت به شخصيت بهرام حساسيت پيدا كرده بود. اين مساله براي من نكته مثبتي بود كه يك بازيگر با نقش دغدغه پيدا كند.
درباره بازيگران ديگر هم تركيب فعلي كاملا دلخواه من بود. خوشحالم كه توانستم با بازيگرهاي خوبي كار كنم كه هر يك از آنها كمك موثري براي فيلم بودند.
شيوه كار كردن با بازيگران در طول فيلم چگونه بود؟
براي هر كدام از آنها مسيري را تعيين كرديم تا در آن مسير حركت كنند. پيش از آن نيز با چند روانپزشك، مشاور خانواده و حتي وكيل صحبت كرده بوديم تا بهتر بتوانيم به شخصيتپردازي نقشها نزديك شويم. مثلا اينكه آيا فردي مانند بهرام كه گاهي دهانش خشك ميشود، ميتواند خطرناك هم باشد يا نه؟ نكتهاي بود كه طي مشورتهاي مختلف حاصل شد.
جنس بازي محمد رضا فروتن و مهتاب كرامتي خيلي سرد است. به نظر شما اگر حامد بهداد نقش امير را بازي ميكرد، سرنوشت فيلم چگونه ميشد؟
زندگي امير و سيمين زندگي سردي است. حتي اين مساله آگاهانه در چيدمان خانه آنها نيز لحاظ شده است. خانه آنها خيلي مرتب و تميز است. سيمين از زندگي خود راضي است و حس ميكند جزيره آرامشي را براي همسرش درست كرده اما امير نسبت به او تكاپوي بيشتري دارد و موسيقي و فيلم تماشا ميكند و حتي گاهي اوقات صداي موسيقي او آزاردهنده ميشود. انتخاب اين دو بازيگر هم براي نشان دادن فضاي سرد خانه لازم بود.
اين جنس بازي در خانهاي كه همه چيز آن ظريف و مو به مو است، مفهوم پيدا ميكند. در صورتي كه اگر بچهاي به اين جمع اضافه شود، همه چيز به هم ميريزد و يك بي نظمي به وجود ميآيد كه در جاي خود قشنگ و زيباست.
نكتهاي كه درباره جابهجايي نقشها اشاره كرديد، چندان دور از ذهن نبود. اتفاقا محمد رضا فروتن هم علاقهمند بود تا نقش بهرام را بازي كند. ولي در نهايت به اين نتيجه رسيدم كه نقش بهرام را بهداد بازي كند.
البته بهرام هم شخصيتي ديوانه نيست و در پشت كارهايي كه انجام ميدهد، منطق خاص خود را دارد، ولي سرشار از لحظات غير قابل پيش بيني است. او در يك مقطع از گذشته خود گير كرده است. گاهي با سگ حرف ميزند و گاهي با خودش. اما در مجموع تيزهوشي خاص خود را دارد.
نام ابراهيم حاتمي كيا در عنوانبندي فيلم به عنوان مشاور كارگردان درج شده است. حضور او در فيلم شامل چه مواردي بود؟
آشنايي من با ابراهيم حاتمي كيا به سالهاي 1990 باز ميگردد. ايده فيلم از كرخه تا راين متعلق به من بود. من سالها به عنوان مترجم گروههايي از جانبازان شيميايي كه به اتريش ميآمدند، فعاليت ميكردم و با مسائل زيادي درباره آنها آشنا بودم. اما فيلم خاكستر سبز رابطه دوستي ما را عميق تر كرد. از نظر حرفهاي حاتمي كيا را خيلي قبول دارم.
شايد بتوانم بگويم حضور او به عنوان مشاور پيش از اينكه به اين فيلم محدود شود، به حرفهايي است كه از قبل ميان ما رد و بدل ميشد. ما شبهاي بسياري هنگام ساخت فيلم خاكستر سبز با هم صحبت ميكرديم و از همان زمان تجربه هاي زيادي در فيلمسازي از او كسب كردم كه در ساخت اين فيلم به كمك من آمد.
بايد در اينجا به اين نكته اشاره كنم كه هنگام ساخت اين فيلم من تنها نبودم و مشاور، تهيه كننده، تدوينگر و دستيار خوبي هم داشتم. در همه جاي دنيا گفتن كلمه «نه» يك هنر است و بيان اين كلمه گاه چنان كمك بزرگي است كه با هيچ چيز ديگري برابري نميكند.
در نسخهاي كه اين روزها در حال اكران است برخي صحنهها حذف شده است؟
بله. هميشه گفته ام لازمه يك سينماي خوب وجود تهيهكنندگان باشعور است. در اين فيلم چنين تهيه كنندهاي داشتم. بعد از نمايش فيلم در جشنواره، با توجه به ديدگاههاي مختلفي كه طي تماشاي فيلم با مردم پيدا كرده بودم، از تهيه كننده اجازه خواستم تا تغييراتي را در فيلم لحاظ كنم. در نهايت با عباس گنجوي تدوينگر فيلم به اعمال اين تغييرات پرداختيم و البته اين مساله هزينههاي تازهاي را به فيلم تحميل كرد اما نتيجه كار روان تر و بهتر شد.
در فيلم اشاره ميشود كه هر شخصي يك حس پنهان دارد. حس پنهان شما چيست؟
حس پنهان من چشم من است. هميشه اعتقاد داشتهام اگر انسان بخواهد هرقدر هم چيزي را به دلايلي پنهان كند، چشم او نميتواند دروغ بگويد. اين حرفي است كه قديميها گفته اند و دانشمندان آن را اختراع نكردهاند. خيلي حقايق را از طريق چشم ميتوان ديد.
حس پنهان از نظر شما فيلم متعارفي است؟
بله.
به چه دليل؟
چون موضوع آن خانواده است. فيلم من فيلم تلخي نيست. تلاش كردم تا ناگفتهها را در اين فيلم بيان كنم. هرچند شايد جاهايي از فيلم سنگين باشد ولي در پايان فيلم چيزي بسته نميماند.
پايان فيلم از نظر شما به چه معني است؟
همه تلاش خودم را انجام دادم تا در اين پايان مفهوم آشتي با زمان را نمايش دهم. وقتي دو زن در اين صحنه به هم ميرسند، يك موسيقي آرامبخش ميشنويم كه مانند رقص است. در اين صحنه كلا سه عكس از طبيعت ميبينيم كه در آن زنان سياهپوش به هم نگاه ميكنند. در صحنه قبلي امير را كه احساس ميكرديم شخصيتي سرد است ديده ايم كه در تنهايي گريه ميكند. شايد اين هم جزو حس پنهان او باشد. در پايان فيلم گردنبند مادر به گردن ندا برگشته و همه چيز در يك مسير خوب قرار گرفته است.
در فيلمهاي سينمايي مساله حجاب خانمها معمولا بهگونهاي است كه اين فيلمها اغلب قابل پخش از تلويزيون نيست اما ظاهرا فيلم را جوري ساخته ايد كه مناسب پخش از تلويزيون هم باشد؟
رعايت پوشش درست و مناسب در فيلم مسالهاي عمدي بود و نه به خاطر پخش از تلويزيون. تنها به دليل ديدگاه خودم بود.
اگر قرار بود اين فيلم را در اتريش هم بسازيد با همين سبك و سياق ميساختيد؟
بله. در اين فيلم فيزيك و اندام آدمها مهم نيست بلكه نگاه آدمها مهم است. اگر دقت كرده باشيد در فيلم هيچ حركت دوربيني به سمت هيكل بازيگران نبوده است. از سوي ديگر معتقدم مسالهاي مانند آرايش غليظ بيشتر از آنكه مناسب سينما باشد، مناسب تئاتر است، چون در آنجا فاصله تماشاگر با صحنه زياد است و بايد در همه چيز اغراق باشد تا تماشاگر بتواند خوب ببيند. اما در سينما چنين چيزي نيست.
به اعتقاد من اين فيلم آدم بد و خوب ندارد و همه خوب هستند و در چنين وضعي آرايش زياد فقط ميتواند باعث شود فيلم به مخاطب دروغ بگويد و من اين را دوست نداشتم. در مورد گريم هم فقط به اين اكتفا شد كه يك فون به صورت بازيگران زده شود تا نور را منعكس نكند.
من حتي درباره بازيگران ويژگيهاي شخصي آنها را لحاظ كردم. مثلا خانم كرامتي هميشه حرف «س» را «ش» تلفظ ميكند. به او گفتم اصلا سعي نكنيد اين بيان را عوض كنيد و بگذاريد به همان شكل طبيعي باشد، چون اين جزو امضاي بازيگري شماست. اعتقاد دارم رعايت اين مسائل سبب شده تا فيلم واقعيتر به نظر برسد.
آيا همه آدمها حس پنهان دارند؟
نه. به نظرم بچهها از اين قاعده مستثنا هستند. يكبار از گروهي از بچهها در اتريش عكاسي ميكردم كه مليتهاي مختلفي داشتند اما هيچ كدام زبان هم را نميدانستند. آنها با وجود بيزباني انسجام زيادي با هم داشتند و از بازي كردن با هم لذت ميبردند. اگر يكي با ديگري دعوا ميكرد، چند دقيقه بعد با هم دوست ميشدند.
آدمها هرچه بزرگ ميشوند در زندگي آنها سياه و سفيد معني پيدا ميكند، پولدار و فقير مفهوم پيدا ميكند و.... بچهها راحت تر از بزرگترها حرف دل خود را ميزنند. آنها نيازي به حس پنهان ندارند اما بزرگترها براساس يك منطق مشخص حرف ميزنند، زندگي ميكنند، با ديگران ارتباط ميگيرند و به همين دليل نياز به حس پنهان دارند.
رضا استادي
پنجشنبه 27 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-