واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تلویزیون - رامتین شهبازی امان از این خاطرات که وقتی هجوم میآورند همه تاب و توان را از انسان میگیرند، گذشتهای که از آن شاید تنها تصاویر محوی در ذهن مانده، اما وقتی میآید، گویی میخواهد راه نفست را تنگ کند. سیاوش و فواد صفاریانپور برنامهای را تدارک دیده بودند به نام جشن بچههای دیروز. اینکه چقدر خوب بود یاد کردن از همه آنهایی که کودکی ما را ساخته بودند و دیدن ظاهر تغییر یافته آنها بعد از چند سال به کنار، اما این برنامه دغدغهای را در ذهنم زنده کرد که بد ندیدم آن را با شما نیز قسمت کنم. زمان خاصیت عجیبی دارد. ما اکنون در زمان حال هستیم. فردا که میآید زمان حال اکنون به گذشته تبدیل شده و هر چقدر از این حال فاصله میگیریم، اتفاقاتی که در این زمان حال در ذهنمان ضبط شده کوچک و کوچکتر میشوند. زمان نیز گویی خود به نقطهای کوچک بدل میشود. حوادث و آدمها تبدیل به نقاطی فشرده و کوچک میشوند، اما روایت درون آنها هیچگاه از بین نمیرود. در واقع حوادث و اتفاقات نسبت به امروز غایب میشوند، اما همواره ردپایی وجود دارد که این غایبها را حاضر کند. اتفاقی که با برنامه برادران صفاریانپور ها رخ داد. شاید هیچیک از ما تجربه مشترک زیسته با آدمهایی که آن شب جایزه گرفتند نداشتهایم.تجربه ما از آنها با واسطه رسانه بوده، اما آنها در این مدت تبدیل به یک نشانه شدهاند. نشانهای که میتوان به شان عنوان ردپا را نیز اطلاق کرد. آدمهایی که ردپای گذشته هستند. آنها خود یک داستان مشخص دارند که ما را به یاد موضوعی، برنامهای یا انیمیشنی میاندازند ، ولی این تمام ماجرا نیست. آنها راوی داستان های مختلف در ذهن ما هستند. یعنی شاید آنچه را که ما در ظاهر فیزیکی این آدمهای خاطرهانگیز میبینیم به سرعتی تبدیل به فرع میشود. صدای مرتضی احمدی ما را به یاد انیمیشن «پینوکیو» میاندازد، اما با یادآوری انیمیشن «پینوکیوی، دیگر تنها تصویر این انیمیشن در ذهن ما زنده نمیشود. روایتهای مختلفی همچون اینکه ما این انیمیشن را کجا دیدهایم. در ان زمان چه افرادی با ما بودهاند، از نظر جغرافیایی و تاریخی در چه دورانی به سر میبردهایم و... در ذهنمان زنده میشود. گویی هر آنچه نشانه غایب است در ذهنمان حاضر میشود و این نشان میدهد هر نشانه کوچکی میتواند تا چه اندازه روایت پنهان در خود داشته باشد. برخی نشانهها ذاتا این دلالت را با خود دارند. یعنی در ذات نشانههای منقبض هستند که چون باز میشوند میتوانند به بسیار فراتر از آنچه میتوانند باشند و در ظاهر نشان میدهند دلالت کنند. از همین روی برنامه یاد بچههای دیروز بسیار فراتر از یک یادآوری ساده بود. این برنامه برای دو ساعت نه تنها برنامههای یک دوران خاص که بخشی از یک تاریخ شخصی را در ذهن ما زنده کرد. خاطراتی که آدمهای تجلیل شده بخشی از خاطره مشترک ما بودند. این آدم ها ما را به یک جشن دستهجمعی دعوت کردند که در آن جشن هر شخصی که بیننده بود صندوقچه شخصیاش را به همراه داشت. این صندوقچه که باز شد راه نفس تنگ شد و این خصلت آدمی در برخورد با زمان و خاطرات و نوستالژی است. در هرحال ایده و اجرای این برنامه از سوی برادران صفاریان پور برای من بسیار زیبا و قابل تمجید است. برنامهای که سبب شد از پس این همه روزمرگی، آبی بر چشم آوریم. 54
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 340]