واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تلویزیون - سریال «بازی تاج و تخت» تولید شبکه اچبیاو از معدود نمونههای روایت داستان سحر و جادو به صورت جدی برای مخاطب فرهیخته است. به گزارش خبرآنلاین، جی.آر.آر. تالکین، خالق «ارباب حلقهها» وارد استودیو شبکه اچبیاو میشود و ایده فانتزی جدیدش را ارئه میدهد: «سالها سال پیش، حلقهای جادویی وجود داشت و چند هابیت (موجودات خیالی کوتاه قد) و یک جادوگری هم بود با ریش بلند و لباس فاخر و...» چهار ساعت بعد او به پایان تعریف داستانش میرسد و یکی از تهیهکنندگان میگوید: «بد نیست اما برای فصل دوم چی داری؟» یکی دیگر از تهیهکنندگان میگوید: «عشق و عاشقی چطور؟» و دیگری میگوید: «شخصیتهایت بیش از حد باادب نیستند؟» مدیرتولید پروژه میگوید: «خشونت چی؟ نمیشود چندتا نبرد دیگر هم اضافه کرد، کمی خون و خونریزی؟» و دیگری: «نبرد خیر و شر؟ درسته؟ سیاه و سفید؟» و... فانتزی از آن ژانرهایی است که هیچ وقت نمیشود عبارت «بالغ» یا «بزرگسالانه» را درمورد آن به کار برد، اما میشود گفت از زمان تالکین تا حالا تغییراتی کرده است. اگر «ارباب حلقهها» دارویی باشد برای ورود به فانتزی متعالی، امروز مخاطبان نیاز به دارویی قویتر دارند. مخاطبان امروز درختهای سخنگو، جادوگران فناناپذیر و گلولههای آتشین را به راحتی هضم میکنند. با این حال افزودن خشونت و مضامین بزرگسالانه به داستانهای فانتزی اغلب نتیجهای بهتر از داستانی قدیمی با ابزارهای جنگی جدید نداشته است و هیچگاه نتیجه اثر ادبی ماندگاری نشده است. در اینجا با یک مشکل روبرو میشویم: طرفداران امروز فانتزی فقط علاقهمند به دیدن «نادیدنیها» ویژه بزرگسالان نیستند بلکه میخواهند شخصیتهای باورپذیر، داستانهای جذاب و روایت شسته و رفته تحویل بگیرند. سینمای فانتزی هم چنین موقعیتی دارد. گاهی پیش میآید که مخاطبان جدی و متمدن هم از فیلمی فانتزی لذت ببرند، نمونهاش سهگانه «ارباب حلقهها» اثر پیتر جکسون است اما اغلب اوقات فیلمهای این ژانر نچسب و احمقانه هستند. فیلمهای اخیر این ژانر یا سرشار از خشونت شدهاند («Ironclad»، «فصل ساحره» یا «مرگ سیاه») یا اینکه همه چیز آنقدر رقیق شده که فقط مخاطبان نوجوان و کودک به آن دل میبندند (مجموعه فیلمهای «نارنیا»، «قطبنمای طلایی» یا «پرسی جکسن»). کدام محلول سحر و جادو میتواند این دوگانگی ازلی ادبی را حل کند؟در اینجاست که میتوان از «بازی تاج و تخت» نام برد. مجموعهای پرخرج و بلندپروازانه که فانتزی محض است. این مجموعه دو ویژگی دارد که میتواند آن را از سایر محصولات مشابه جدا کند: این مجموعه بر پایه رمانهای جرج آر.آر. مارتین ساخته شده که نمونه قوامیافته ادبیات فانتزی است و دوم اینکه «بازی تاج و تخت» برای پخش از تلویزیون طراحی شده است. روزگاری تلویزیون قاب کوچکی بود برای سپری کردن عصر شنبه با سریالهای فانتزی معمولی چون «شاهزاده جنگجو» یا «هرکول»، اما شبکه اچبیاو مسیر پیتر جکسن را به خوبی مطالعه کرد و متوجه شد سرمایه، بازیگران معروف و مخاطب فهمیده لازم را نیز دارد. از طرف دیگر این شبکه نیازی به یک فیلم بلند ندارد، فصل اول که در 10 قسمت تولید شده براساس رمان اول از هفتگانه «آواز آتش و یخ» مارتین ساخته شده است. مارتین 20 سال گذشته را صرف نوشتن این مجموعه رمان کرده است و جلد پنجم آن تابستان امسال به بازار میآید. کمپانیهای فیلمسازی به دفعات خواسته بودند حق تولید این کتابها را بخرند، اما مارتین موافقت نکرد. این نویسنده میگوید: «میدانستم این کتاب به درد فیلم شدن نمیخورد. گستره آن بسیار وسیع بود. از این سریالهای رایج هم نمیتوانست باشد. موضوعش سنگین است. تنها راه تولید سریالی برای یک شبکه معتبر با مخاطب فهمیده و بالغ بود.» «بازی تاج و تخت» در ظاهر تمام قوانین تثبیتشده ژانر فانتزی را رعایت میکند: قلمرویی بسیار وسیع (قاره وستروس)، حال و هوای اروپای شمالی دوران قرون وسطی، شخصیتهایی با نامهای بامزه و نبردهای بسیار عظیم. اما با وجود چنین زمینه و داستانی بسیار اکشن هدف از تولید این مجموعه ساختن «خاندان سوپرانو در سرزمین هابیتها» («خانواده سوپرانو» سریال موفق درمورد یک پدرخوانده و خانواده تبهکارش) بوده است. این عنوان تا حد بسیاری درست است. در اینجا ما شخصیتهای کاملا مثبت و کاملا منفی نداریم و هیچکدام از شخصیتها آنقدر قدرتمند نیست که همه زیر سلطهاش باشند. از طرف دیگر جامعه فئودال «بازی تاج و تخت» مجال کافی برای ارائه نظرات جامعهشناسی باقی نمیگذارد، بلکه بیشتر تلاش دارد داستان چندین و چند شخصیت اصلی را روایت کند که داستانهای متفاوتی دارند. اگر قرار باشد یک شخصیت این مجموعه را به عنوان شخصیت اصلی معرفی کنیم او ادارد استارک، سلطان منطقه شمالی وینترفال و دوست صمیمی پادشاه است. نقش این شخصیت را شان بین بازی میکند. بین درمورد شخصیتش میگوید: «بار یک دنیا بر دوش اوست، مردی بسیار وفادار است و بسیار باشرف. گرگ آب دیده است. البته شخصیتی کاملا مثبت هم نیست.» بین با ژانر فانتزی ناآشنا نیست، او در «ارباب حلقهها»، «تروا» و «مرگ سیاه» بازی کرده است. به نظر او «بازی تاج و تخت» از نظر تولید در سطح «ارباب حلقهها» است. فقط به جای استفاده از مناظر نیوزلند در آن از مناظر ایرلند شمالی و مالت و قصرهای واقعی بلفاست بهره برده شده است. «بازی تاج و تخت» با محصول فانتزی شبکه استارز که رقیب اچبیاو است تفاوت بسیاری دارد. اگر الگوی «بازی تاج و تخت» را «ارباب حلقهها» بدانیم باید بگوییم الگوی «اسپارتاکوس» فیلم «کالیگولا» ساخته تینتو براس با چاشنی فیلم «300» ساخته زاک اسنایدر بوده و همین مقایسه نشان میدهد دو مجموعه مسیری کاملا متفاوت را در پیش گرفتهاند. از طرف دیگر اشاره «بازی تاج و تخت» به داستان پادشاه آرتور یادآور یکی از فیلمهای متفاوت ژانر فانتزی یعنی «اکسکالیبر» ساخته جان بورمن بریتانیایی در سالهای اولیه دهه 1980 است. آن فیلم هم در عین بهره بردن از عناصر ژانر فانتزی کاملا واقعگرا بود. اگر بخواهیم دیگر نمونههای موفق و غیرموفق که سعی کردند در دنیای قرون وسطی داستانی جذاب را روایت کنند نام ببریم باید از «گوشت+خون» ساخته پل ورهوفن با بازی روتگر هائر و جنیفر جیسن لی و البته «کونان بربر» با بازی آرنولد شوارتزنگر هم یاد کنیم. اما الگوی «بازی تاج و تخت» فیلم جان بورمن است که عناصر ژانر فانتزی را بهانهای برای تعریف داستان جدی و عمیق خود کرد. گاردین / 15 آوریل / ترجمه: حسین عیدیزاده 54141
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 533]