تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):علت روزه گرفتن آن است كه به سبب آن ثروتمند و فقير برابر شوند زيرا ثروتمند گرسنگى را اح...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821011550




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تحليلي در باب فلسفه هنر و فرهنگ غرب صور بي ذات و جلوه هاي نفساني


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: تحليلي در باب فلسفه هنر و فرهنگ غرب صور بي ذات و جلوه هاي نفساني
سجاد نوروزي .
اشاره
مي دانيم كه هنر اسلامي در بطن جهت گيري هاي معنايي خود دل در گرو انكشاف حقيقت قدسي دارد و از اين رهگذر است كه ذات خويشتن را نشان مي دهد. هنر اسلامي از آنجا كه از هرگونه « فرم گرايي صوري مدار » گريزان است محتوا گرايي بي حد وحصري را براي خود بر مي گزيند كه در حيطه آن « فرم » تنها شكل عرضه است نه سيرت تعيين كننده هستي معنوي هنر. در اينجا فرم در سيطره تصرف معنوي و ايدئولوژيك و اساسا قدسي يك محتواي اسلامي تغيير ماهيت مي دهد و از شئي گونگي رها مي شود و فطرت انساني و حقيقت را نمايندگي مي كند.
حقيقت در اسلام هر آن چيزي است كه به توحيد و اصول دين ختم شود بنابراين هنر اسلامي نه فقط در عرصه عرفان و تجربه ديني بلكه در حيطه شريعت نيز موضوعيت دارد و قائل به انفكاك ميان اين دو نيست . هنر اسلامي به همان ميزان كه به شريعت دل مي بندد عرفان را گرامي مي دارد و همان اندازه كه به عرفان ارج مي نهد از شريعت پاسداري مي كند و اساسا حافظ نظم معنايي شريعت است . به هر روي بحث در باب مبادي نظري فلسفه هنر اسلامي و حتي فلسفه هنر در غرب اگرچه عرصه فراخي است اما آنچه كه باعث مي شود در اين باب بحث و فحص فلسفي متقني صورت گيرد رشد فزاينده انگاره هايي است كه همه چيز را در اين خصوص در ساحتي عرفي و عاري از هرگونه قدسي انديشي طرح مي كنند. بالطبع مانيز در اين نوشتار به شرح ذاتيات شكل غالب هنر در غرب و نقادي ايده هاي « هنر براي هنر » پرداخته و سپس به شكل عرضه اجتماعي كالاهاي هنري در غرب مي پردازيم . اين امر مي تواند خود تفكيكي باشد ميان امهات فلسفه هنر اسلامي و آنچه كه در غرب مي گذرد.
« جامعه شناسي » و « هنر » را برخي امتزاج ميان دو امر متضاد و جمع ضدين به شمار آورده اند چه آنكه جامعه شناسي مي كوشد با پرهيز از عوالم رمانتيستي به مداقه در واقعيات اجتماعي بپردازد و هنر مي كوشد تا واقعيت را در هاله اي از وهم ارائه كند يا « وهم » را به مثابه « امر واقع » عرضه نمايد. اما از آنجا كه هنر به عنوان يك توليد فردي و گروهي مي تواند به عنوان « مصداق جامعه شناختي » مورد تحليل قرار گيرد پس لاجرم مفهوم « جامعه شناسي هنر » موضوعيت مي يابد. اما « هنر » از آنجا كه چه از لحاظ عيني و مادي پديده اي چند بعدي و چه از لحاظ ذهني صور گوناگوني دارد تحليل جامعه شناختي آن بسيار غامض خواهد بود.
همين امر است كه به ما ياد آوري مي كند جامعه شناسي هنر را نمي توان در يك تئوري خاص محدود كرد و برپايه آن به يك تحليل و تفسير مشخص پرداخت . آثار منبعث از يك ذهن چند لايه فردي يا برآمده از يك حس جوشش گروهي و يا حتي سمبل يك جنبش اجتماعي همگي مي بايست در جاي خود و با توجه به مقتضيات خود در معرض داوري جامعه شناسانه قرار گيرد. نقطه آغازين سلسله نوشتارهايي كه در باب تعامل ميان جامعه شناسي از اين پس ارائه مي شود بر مداقه در مفهوم « هنر براي هنر » استوار است .
مي دانيم كه نسخه هاي گوناگون آثار و كنش هاي هنري همواره اين قابليت را داشته اند كه در خدمت طي طريق يك جنبش سياسي ـ اجتماعي يا يك منش فردي قرار گيرند تا علاوه بر تئوريزه كردن هنري آن محملي براي « ارائه اجتماعي » آن گردد. اما در اين ميان « هنر براي هنر » يعني يك اثر فردي كه منبعث از ذهنيت فردي خالق اثر است مقوله اي كه در اين دسته بندي قابليت طرح مي يابد.
« هنر براي هنر » بديهي ترين شكل يك « تفنن فردي » و شكل فرعي هنر است . بدين معنا كه اثر هنري براي اثرگذاري در مخاطب شكل نمي گيرد بلكه هدف صرفا مصور شدن ذهنيت خالق اثر است . تحليل روانشناختي مترتب براين مقوله به ما مي گويد كه خالق اثر محصور در يك « فضاي ذهني خود ساخته » در تلاش است آنچه كه در ذهنش مي گذرد را در صورتي مادي به منصه ظهور رساند تا « ذهنيت » مبدل شده به « عينيت » برايش دلپذيرتر شود. بدين سان يك بعد « انديويدواليستي » و انفرادي كنش هنري رخ عيان مي كند كه تنها در قالب « فرديت » خالق اثر مورد تحليل قرار مي گيرد.
« فرانكاستل » در اين باب معتقد است كه « هنر براي هنر » محصول انگاره و تخيلي مي باشد كه در عين فرعي بودن در صدد توجيه و توضيح يك مهارت دستي براي توجيه يك احساس يا هوس يا بيان يك واقعيت جامعي است . (نگره هاي هنر ترجمه دكتر آيت اللهي 1385 ) . بدين ترتيب با مطمح نظر قرار دادن آرا فرانكاستل مي توان اين چنين سخن راند كه « واقعيت جامعي » كه « هنر براي هنر » درپي ارائه آن است جامعيتي در ابعاد يك ذهنيت فردي و ارزش هاي نفساني است . البته در اين جا « هنر عرفاني » كه منبعث از عوالم ذهني خالق اثر است موضوعيتي ندارد چرا كه در عين فردي بودن بيانگر وفاق برآمده از يك « وجدان جمعي » و يك « شعور آگاهانه مذهبي » است .
به طور كلي « نفسانيت » در « هنر براي هنر » و بالاخص برخي از انگاره هاي ماورا الطبيعه سكولار و تجربه ديني عاري از « حجيت فراعقلي » شاخصه اي براي اثبات تفنني گاه ضد اجتماعي بودن اثر هنري فردي اين امر حتي در برخي از موارد با يك « نهيليسم آنارشيك » نيز پيوند برقرار مي كند در وضعيتي كه خالق اثر نسبت به ساختار اجتماعي موضعي تهاجمي و هيستيريك داشته باشد و بالاخص آنجا كه اين ساختار اجتماعي با « امور استعلايي » مرتبط باشد آنارشي نهيليستي وجه غالب محتواي يك اثر « هنري براي هنر » است . به طور كلي مي توان گفت « هنر براي هنر » ارزش هاي بيهوده اي را تبليغ مي كند. اين ارزش ها در واقع از آنجا كه برآمده از يك « ذهنيت فردي » است كاركردي فردي نيز مي يابد و لاجرم براي فردي ديگر دور از دسترس و غيرقابل قبول مي نماياند. پس « بيهوده گي » ارزش هاي « هنر براي هنر » از آنجا حادث مي شود كه نه تنها قابليت مطرح شدن اجتماعي را كسب نمي كند بلكه براي فردي غير خالق اثر نيز دور از ذهن جلوه مي كند.
نسبت « هنر براي هنر » با سكولاريسم ذهني
گفتيم كه « هنر براي هنر » برآيند يك كنش ذهني فردگرايانه است و لزوما فضاي ذهني و آمال و ايده هاي خالق اثر را نمايانگر مي سازد. در يك جامعه ديني اين سنخ اثر هنري هيچ گاه قابليت آن را ندارد كه از حوزه ذهنيت فردي فراتر رفته و به عنوان شاخص هنري جامعه مدنظر قرار گيرد. بر اين پايه مي توان هنر براي هنر و هنر نفساني را كه سوگيري مذهبي نداشته باشد هنر سكولاري خواند كه با كليت وجدان جمعي ديني جامعه در تنافر و تضاد است . در ايران نيز اين تجربه ديده مي شود. با مروري بر كارنامه سينماي ايران به خوبي شاهد خواهيم بود كه بسيار هنرمنداني بوده اند كه با خلق آثاري برپايه يك تلقي هستي شناسانه سكولار در ميان يك قشر هنري براي خود جايگاهي دست وپا كرده اند اما هيچگاه جامعه آنان را به رسميت نشناخته است .
هنر براي هنر از آنجا كه گاه با رويكرد دين ستيزي همراه مي شود با سكولاريسم ذهني ارتباطي وثيق دارد. اگر چه ذات مفهومي سكولاريسم متضمن ستيز با ديانت نيست اما اعراض از دين در عرصه مدرن همواره بستري براي دين ستيزي به وجود آورده است . بنابراين مي بينيم كه هنر براي هنر در برخي از شئون خود جداي از آنكه ذهنيت دين گريز را به منصه ظهور مي رساند مي تواند (دين ستيز) هم باشد. حجم نقاشي هايي كه در دوران مدرن به توهين به پيامبران الهي و ديانت هاي توحيدي مي پردازد خود جلوه اي از اين امر است .
احساس ظاهرا زيبايي شناسانه از اين آثار همگي دلالت بر ارائه يك سري داده هاي عيني منبعث از يك معناي ذهني دارد. اين داده هاي عيني مي كوشد دين ستيزي را القا كند كه شايد در وادي امر درك نشود. زميني و منحط كردن امر قدسي هيچ چيزي جز ستيز با آن نيست . في الواقع تبيين رئاليستي از اين سنخ آثار هنري كه نمادگرايي برپايه انتقال ذهني را سرلوحه خويش ساخته اند ما را به فهم اين امر نائل مي كند كه هنر براي هنر مي تواندـ نه لزوماـ در هياتي « ضد دين » رخ عيان كند. اين چنين نفسانيت تصريح شده در قرآن كه از آرمان هاي الهي عدول مي كند ظهور مي يابد. از سوي ديگر يك خبط و خطاي رايج در تاويل آثار هنري در ايران شاخ و برگ دادن به آثار هنري است كه هيچ چيز نمي خواهند بگويند! در ايران « هنر براي هنر » را برخي آنچنان پر و بال مي دهند كه گويي ساحت مفهومي آن دربردارنده كليت معنا شناختي يك جامعه است . اين سنخ توجه به هنر را مي توان صرفا كوششي براي رهايي از طرد اجتماعي توصيف كرد كه البته تا به حال ناكام بوده است .
مطالعات فرهنگي و كالاهاي فرهنگي
اما مطلب ديگري كه قابليت طرح را دارد نحوه و چگونگي عرضه اجتماعي كالاهاي هنري و فرهنگي به يك جامعه است . رويكرد تئوريكي در مطالعات فرهنگي وجود دارد كه معتقد بر آن است كه هجمه تبليغاتي و پروپاگانداي فرهنگي باعث « هدايت شده » بودن مصرف فرهنگي مي شود. اين رويكرد كه در آرا آدورنو و هوركايمر در باب « صنعت فرهنگ سازي » و « فريب توده اي » رخ عيان مي كند.
« سينما و راديو ديگر نيازي ندارند تا به هنري بودن تظاهر كنند. اين حقيقت كه آنها فقط نوعي كسب و كارند به ايدئولوژي رايج بدل مي شود تا مزخرفاتي را كه سينما و راديو عامدا توليد مي كنند توجيه كنند. اين رسانه خود را صنعت مي نامند و زماني كه رقم درآمدهاي مديران آنها منتشر مي شود هر شك و ترديدي در مورد ضرورت اجتماعي محصولات تمام شده شان برطرف مي گردد... چنين ادعا مي شود كه اشكال استاندارد شده در وهله نخست از نيازهاي خود مصرف كنندگان استنتاج شدند و به هيمن دليل نيز با مقاومتي چنين ناچيز پذيرفته مي شوند. حاصل كار همان حلقه مغزشويي و نيازهاي غ جعلي منتسب به قبل است كه در متن آن وحدت سيستم هر روز قوي تر و مستحكم تر مي شود. »

در نظر « آدورنو » و « هوركايمر » تكنولوژي صنعت فرهنگ سازي محدود به توليد انبوه و استاندارد سازي است كه تمايز ميان منطق اثر و نظام اجتماعي را قرباني مي كند به اين مثال جالب آنان توجه كنيد : « گذر از تلفن به راديو به روشني نقش ها را مشخص و متمايز كرده است . اوايل (تلفن ) هنوز به فرد مشترك اجازه مي داد نقش غ سوژه را بازي كند و ماهيتي ليبرال داشت دومي (راديو) پديده اي دموكراتيك است كه همه كس را به يكسان بودن شنوده بدل مي كند تا به شيوه اي اقتدارگرا آنان را در معرض غ برنامه هايي قرار دهد كه همگي دقيقا يكسان اند ولي از ايستگاه هاي مختلف پخش مي شوند. »
به طور كلي نظريه فرهنگي سوسياليستي بر اين امر معتقد و ملتزم است كه نظم حاكم با دسيسه چيني هاي اقتدارگرايانه و رهنمون كردن گرايش علني جامعه به مقاصد ذهني بورژوازي سياست توتاليتر خود را تئوريزه مي كند يا اذهان عمومي را با توجه به آن منحرف مي سازد. هوركايمر و آدورنو وابستگي اقتصادي كالاهاي فرهنگي را به بخش هاي اقتصادي بورژوازي حاكم متضمن تطبيق محتواي كالاي فرهنگي با اميال صاحبان واقعي قدرت مي داند. آنان اين وحدت اقتصادي را گواهي بر وحدتي مي دانند كه در سياست ظهور مي يابد. در همين راستا آنان معتقدند : « فرهنگ كالاي معما گونه است فرهنگ چنان كامل تابع قانون مبادله است كه ديگر مبادله نمي شود و چنان كوركورانه در مصرف حل شده است كه ديگر نمي تواند مصرف شود. از اين رو فرهنگ با تبليغات تجاري در هم مي آميزد. »
به زعم « آدورنو » و « هوركايمر » انگيزه هاي فرهنگ كاملا اقتصادي اند و تبليغات به نوعي اكسير حيات صنعت فرهنگ سازي به شمار مي آيد اين رويكرد باعث مي شود تا سيردلي و دلمردگي مصرف كنندگان فرهنگ حادث مي شود و صنعت فرهنگ سازي نهايتا معادل تبليغاتي شود كه بدان نياز دارد. اين رويكرد واجد اين اصل است كه تبليغات زنجيره هاي مصرف كننده و انقياد او به شركت هاي تجاري بزرگ را افزون مي كند : « امروزه تبليغات اصلي منفي است نوعي تمهيد براي سد كردن هر آن چيزي كه مةهر آن را بر خود ندارد و به لحاظ اقتصادي مشكوك تلقي مي شود. تبليغات غ سراسري و همگاني به هيچ وجه براي آشنايي و با خبر شدن غ مردم از انواع اجناس موجود ضروري نيست . اجناسي كه عرضه آنها در هر حال داراي محدوديت است . تبليغات فقط به طور غيرمستقيم به فروش محصولات ياري مي رسانند. »
مطابق آنچه پيشتر ذكر شد در باب « هدايت شده » بودن تبليغات و مصرف فرهنگي انگاره غالب نظريه فرهنگي سوسياليستي است . سوسياليست ها معتقدند در جهان سرمايه داري و فرهنگ بورژوازي ابزار مادي و كالاهايي را توليد مي كند تا سيطره ايدئولوژيك ـ سياسي ـ فرهنگي كاپيتاليسم خدشه ناپذير شود. آنان مصرف فرهنگي در كشورهاي ليبرال را بازنمايي از سيادت توتاليتر فرهنگي غ مي دانند كه در بردارنده نوعي از تئوريزه كردن مخفي ليبراليسم اقتصادي و مطامع كمپاني هاي متنفذ است .
اما اصل ماجرا چيست في الواقع تبليغات فرهنگي را از يك سو مي توان « ذاتي فرهنگ » دانست و از سوي ديگر مي توان به جنبه هاي « تحميق كننده » « آن نيز حساس بود. ما در جهاني زيست مي كنيم كه فرهنگ بيش ازهر زماني در هيبت « كالا » نمود يافته است و نمي توان پنهان كرد كه در پس هر توليد كالاهاي فرهنگي جداي از انگيزه فرهنگي « انگيزه اقتصادي » نيز نهفته است . تسري يافتن ساز و كار كاپيتاليسم به حوزه فرهنگ « بازار فرهنگ » را پديد آورده و لاجرم هر بازاري كالايي مي طلبد. كالاهاي فرهنگي امروزه جز لاينفك « بازار آزاد » هستند و به تبع آن تبليغات كاپيتاليستي حوزه فرهنگ را نيز در بر مي گيرد. همين امر اين تلقي را رواج مي دهد كه كاپيتاليسم مي تواند همانند ديگر صور اقتصادي خود كنش از پيش تعيين شده اي را درباره مصرف كالاهاي فرهنگي رواج دهد و در يك كلام قاتل فرهنگ باشد.
مهجوريت هنر قرآني در ميان ما
حال كه مباني نظري تحليل ما نسبت به هنر غربي و سكولار مشخص شد به طرح مسائلي در باب وضعيت فعلي هنر اسلامي و ايراني مي پردازيم . اصلي ترين پرسش در اين باب اين است كه گزاره هنر قرآني برچه مضاميني دلالت دارد آيا صرف بيان چند آيه قرآن در يك اثر هنري چه مصور و چه گويشي مي تواند شرط شناسايي آن اثر به عنوان يك هنر قرآني باشد بسيارسخت است كه در يك جامعه اسلامي از مهجوريت هنر اسلامي سخن راند و بسيارسخت تر آن است كه به مسئولان يك حكومت اسلامي هشدار و انذار داد كه چاره اي براي رفع اين معضل بينديشند. بدين سان مشاهده مهجوريت هنر قرآني و نوشتن در باب آن سختي مضاعفي است كه به واسطه وجود آن بايد بدان پرداخت .
قرآن اين منبع لايزال عشق به ذات اقدس حق و آموزه هاي آن خود هنر اعلي است . بدين معنا كه هنري است بس متعالي كه منبعث از متعالي ترين مفاهيم براي هر انسان موحدي است . توحيد و اعتقاد به وحدانيت ذات حق كه خود سرچشمه بسياري از آثار مكتوب و مصور هنري است هنگامي كه با وجوه متوني دين تلفيق مي شود چنان به دل مي نشيند كه شعله اعتقاد ديني صد چندان مي گردد.
اما ما كجا ايستاده ايم هنرمندان ما و مسئولين ما تا چه حد به رشد و گسترش هنرقرآني اهتمام ورزيده اند به نظر مي رسد براي مداقه در اين امر مي بايست به سه عامل بنيادين توجه داشت :
1 ـ مديريت ناكارآمد فرهنگي
2 ـ قشر شبه متجدد به اصطلاح هنرمند كه شرط مدرنيت را اعراض از ديانت مي دانند
3 ـ اهمال و سستي نيروهاي متدين و ارزش مدار و عدم ورود آنها به عرصه توليدات فرهنگي
اين سه عامل را مي توان شاكله هاي بروز مهجوريت هنر قرآني در ايران به شمار آورد. درباب مورد اول متاسفانه بايد گفت مديريت فرهنگي در ايران در توجه به هنر قرآني بسيار ضعيف عمل كرده است . عدم غناي تئوريك و عقيدتي اين قشر موجب شده است كه صرف بيان چند آيه قرآن يا نقش و نگاري كه به آيات قرآن مزين شده است را هنر قرآني بپندارد و هرگز در پي مفهوم سازي و حمايت از آثاري كه محتواي قرآني دارند نباشد. بديهي است كه صرف وجود چند شمه اي مذهبي در هر اثري هنري مانند فيلم نقاشي و ... نمي تواند هنر قرآني باشد. از ديگر سو; از آنجا كه مديريت فرهنگي درايران با مقياس بازده اقتصادي سنجيده مي شود آثار قرآني در زمره آثار خاص به شمار مي آيند و لاجرم مخاطب خاص دارد (آنهم در يك جامعه اسلامي ). در باب مورد دوم درد تاريخي ايران از حيث مواجهه با مدرنيته رخ عيان مي كند. قشر شبه متجدد هنري در ايران مي پندارد كه شرط مدرن بودن اعراض از ديانت و حتي مقابله هيستريك با آن است . آثاري كه در ايران توليد مي شود متضمن رد نقش مثبت ديانت و اعتقاد مذهبي در زندگي اجتماعي است و به نحو عجيبي تلاش مي شود كه براي ثابت كردن مدرن بودن اثر هيچ وجهي از اعتقاد ديني در آن مستقر نباشد.
اين امر نشانگر بي مايگي فكري و عملي شبه متجددان به اصطلاح هنرمند در ايران است كه قاطعانه مي توان گفت به موازات آنكه درك صحيحي از دين ندارند به همان اندازه هم از مدرنيسم بدور افتاده اند. اما مورد سوم كه ذكر آن بسيارمهم است عدم ورود نيروهاي متدين به عرصه توليدات فرهنگي است . بارها و بارها شنيده و خوانده ايم كه متدينان جامعه از برخي از آثارهنري گله دارند و مسئولين امر را به چاره جويي فرا مي خوانند اما پرسش بنيادين آن است كه چرا نيروهاي مسلمان و متدين كمتر به ورود به عرصه هاي هنري اقبال نشان مي دهند مگر نه آن است كه هنر يكي از بهترين ابزارها براي اشاعه مضامين ديني است پس چرا عرصه هنر را خالي گذاشته ايم تا برخي از شبه متجددان به اصطلاح هنرمند ميدان دار عرصه هنر باشند! بايد توجه داشت كوته نگري و پرهيز از تمامي وجوه مدرنيته به همان اندازه مخرب است كه گرته برداري ناقص و درك سطحي از آن . هنر الزاما پديده اي غيرديني نيست اما هنگامي كه دينداران از آن بهره نگيرند قابليت بدل شدن به عنصر ضد ديني را داراست .
بسيار تلخ است كه در يك جامعه اسلامي از مهجوريت و انزواي هنر قرآن سخن راند. بايد بدون هرگونه مماشاتي عوامل چنين اتفاق تلخي ريشه يابي شود و با يك رويكرد نرم افزارانه به ترميم اين خلا بنيادين پرداخت . در اين ميان نقش روشنفكران مذهبي بسيار برجسته و حساس است . نبايد اجازه داد هنر قرآني در ميان ديدگاه هاي افراطي و تفريطي كه از جايگاه و اهميت هنر ديني بي اطلاع هستند دچار فترت و حضيض شود.
بيهودگي ارزش هاي « هنر براي هنر » از آنجا حادث مي شود كه نه تنها قابليت مطرح شدن اجتماعي را كسب نمي كند بلكه براي فردي غير خالق اثر نيز دور از ذهن جلوه مي كند
مي بينيم كه هنر براي هنر در برخي از شئون خود جداي از آنكه ذهنيت دين گريز را به منصه ظهور مي رساند مي تواند دين ستيز هم باشد. حجم نقاشي هايي كه در دوران مدرن به توهين به پيامبران الهي و ديانت هاي توحيدي مي پردازد خود جلوه اي از اين امر است
بسيارسخت است كه در يك جامعه اسلامي از مهجوريت هنر اسلامي سخن راند و بسيارسخت تر آن است كه به مسئولان يك حكومت اسلامي هشدار و انذار داد كه چاره اي براي رفع اين معضل بينديشند
آثاري كه در ايران توليد مي شود متضمن رد نقش مثبت ديانت و اعتقاد مذهبي در زندگي اجتماعي است و به نحو عجيبي تلاش مي شود كه براي ثابت كردن مدرن بودن اثر هيچ وجهي از اعتقاد ديني در آن مستقر نباشد
 يکشنبه 23 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن