واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: يادداشت از نفس افتاده
جليل اكبرى صحت
دوست شاعر افغانى من به جاى واژه همفكرى از واژه گپ استفاده مى كرد. برايم جالب بود كه اين واژه قابليت هاى فراوانى دارد كه از آن غافل بوده ام. به جز اين كاربرد كه دقيقاً معناى عالى كلمه گپ است، از اين واژه بهره كاملاً مخالف با معنى اصلى را مى بريم. مثلاً مى گوييم بينندگان محترم الآن مى خواهيم با فلان بازيگر گپ بزنيم. اين يعنى اين كه با كسى كه داريم حرف مى زنيم، حتماً از يك سواد كافى بهره مند نيست كه بتواند چيزى به معلومات شما بيفزايد يا لزوماً بنا نيست در اين سه ربع ساعت از چيزى سردربياوريد!
اين تن دادن ها به گپ هاى بى مورد، بخشى از عادت تلويزيونى ما شده است. ما گپ مى شنويم چون گپ نمى زنيم يا شيوه هاى گپ زدن را بلد نيستيم... يا اصلاً لزومى ندارد ما هم گپ بزنيم و هم فكر كنيم... چون تلويزيون و رسانه ها به جاى ما گپ مى زنند.
با اين مقدمه دست ذهن شما را مى گيرم و مى برم سر برنامه مشهورى كه اتفاقاً برنامه مورد علاقه من است. برنامه «دو قدم مانده به صبح» كه هم اسم قشنگى دارد و هم بنا بود رسم محترمى داشته باشد و اتفاقاً با فراخوانى آدم هايى كه در حد استاندارد ايران كار كرده بودند، نيت محترمى را پى گرفت.
حضور چهره هاى ملى و بحث هاى ملى كمك كرد تا جريان گپ در تلويزيون ايران فراتر از جنگولك بازى هاى شفاف و شيشه اى باشد. روند برنامه نشان داد آن روش يا در عمل شكست خورده يا مديران شبكه ۴ بدان به عنوان روشى كارآمد، نگاه نمى كنند. اينگونه شد كه مثلاً بخش هاى مختلف آن به زير آب رفت و دست گپ از آب بيرون بود تا يكى - بلكه - آن را بيابد!
مثال مى زنم. اگر براى تركيب مهمان براى گپ، بدون در نظر گرفتن جايگاه اجتماعى، هنرى ... دچار اعوجاج نمى شد، چه بسا يكى از بهترين برنامه هاى تلويزيون ايران شكل گرفته بود.
حسن اين برنامه اين بود كه مثلاً فلان بازيگر را در گپ تئاتر به تماشا مى نشست! اگر اين بازيگر عالى تئاتر در بحث سينما مشاركت مى كرد به دليل جايگاه معمولى اش بحث كاملاً به حاشيه مى رفت. اين انتخاب ها باعث مى شود مخاطب از نوع انتخاب مديران برنامه لذت ببرد كه گلو گاه گپ را اينقدر جدى گرفته اند.
كار كه به پيش رفت، مخصوصاً در بحث سينما به زردى گراييد. اين نكته را هم بايد ياد آور شد كه برنامه اى مثل دو قدم مانده به صبح يك برنامه تركيبى است كه قبل از آن كه محصول يك شخص باشد حاصل اتفاق مديران و مجريان است!
اين كه فلان بازيگر چى مى خورد چى مى پوشد و حتى چى مى خواند، نمى تواند برنامه اى چون در دو قدم مانده به صبح و مخاطب آن را راضى كند.
اين شيوه گپ به درد برنامه هاى مربعى، دايره اى، شفاف و جيغ بنفش مى خورد. مخاطب دو قدم مانده به صبح از يك گپ، انتظار گپ دارد و نه تلف كردن وقت.
واقعيت اين است كه پازل هاى تشكيل دهنده برنامه هاى تلويزيونى به هم خورده است چون همه نيازها از يك گلوگاه سر درمى آورند! اين يك هشدار است براى برنامه اى كه بناست ما را به جمع با گپ خوب پيوند بزند!
باقى بقايتان!
يکشنبه 23 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]