تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836121476
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير مي آيد. جام جم: بسيجي بمانيم «بسيجي بمانيم» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد؛تشكيل بسيج در نظام جمهوري اسلامي ايران يقينا از بركات و الطاف جليه خداوند تعالي بود كه بر ملت عزيز و انقلاب اسلامي ايران ارزاني شد.» اين نخستين جمله آخرين پيام امام روحالله خميني (ره) در سال 67 است كه در آستانه سالگرد بسيج صادر شد. پيامي كه خود آغازي شد براي تشكيل بسيج دانشجو و بسيج طلاب. شجره طيبه بسيج يك روز پس از پيام امام در چهارم آذر سال 58 و در حالي كه كمتر از يك سال از پيروزي انقلاب اسلامي سپري شده بود، غرس شد. تامل در اين پيام امام راحل، بوضوح ما را به اين واقعيت رهنمون ميسازد كه «مقابله با آمريكا» به عنوان اصليترين و مجهزترين دشمن، مهمترين فلسفه تشكيل بسيج است؛ فلسفهاي كه در آخرين پيام امام، اينگونه تكرار شده است: «چه در جنگ و چه در صلح بزرگترين سادهانديشي اين است كه تصور كنيم جهانخواران خصوصا آمريكا و شوروي از ما و اسلام عزيز دست برداشتهاند.» امام سپس با اين جمله و براي هميشه ما را متوجه وظيفهاي سنگين ميكنند: «لحظهاي نبايد از كيد دشمن غافل بمانيم.» نگاه تيزبين روح خدا در آخرين پيام خود، بسيجيان را به آيندهاي پرچالش متوجه ميسازد و راهكار تفوق بر چالشها را نيز مشخص ميكند. امام ميفرمايند: «بايد براي شكستن امواج توفانها و فتنهها و جلوگيري از سيل آفتها به سلاح پولادين صبر و ايمان مسلح شويم.» خلف صالح حضرت روحالله نيز در سيويكمين سالگرد اين نهاد مقدس به بسيجيان فرمودند: «خود را براي درگيريها و چالشهاي آينده آماده كنيد.» نكته بسيار مهم در سخنان بزرگ بسيجي عصر ما، اين بود كه: «بايد سعي كنيد بسيجي بمانيد چرا كه ايستادگي در اين راه مهم است.» هميشه «ماندن» از «شدن» مهمتر و دشوارتر بوده است. بسيار بودهاند كه انقلابي شدهاند اما انقلابي نماندهاند و بسيار اتفاق افتاده است كه ملتي پيروز شده اما پيروز نمانده است. زيرا براي شدن، ممكن است برخورداري لحظهاي از روحيه يا توان هم كافي باشد، ولي براي ماندن آن روحيه و توان بايد بر موانع بسيار كه هر لحظه فرد يا ملتي را به چالش ميكشد، پيروز شد و آن روحيه يا توان بايد در وجود فرد و ملت نهادينه شود. براي بسيجي شدن، لحظهاي درنگ، هوشياري و تصميم كفايت ميكند، اما براي بسيجي ماندن بايد مستمرا از جاهطلبي، حسادت، دنياطلبي، هواپرستي و... پرهيز كرد و اين نيازمند بصيرت، اخلاص و حفظ روحيه بسيجي است؛ نكاتي كه ناكامي در آنها، بزرگاني را از پاي انداخته است. بار ديگر به مكتب امام برگرديم كه بسيجيان را «پيشگامان رهايي» خواند و بر دست يكايك آنها بوسه زد. امامي كه فرمود: «اگر بر كشوري نداي دلنشين تفكر بسيجي طنين اندازد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گرديد و الا هر لحظه بايد منتظر حادثه باشيم.»اگر حمله و كنايه و نيشهاي زهرآلود دشمنان خارجي و ايادي داخليشان عليه بسيج و بسيجيان بيوقفه ادامه داشته است، به همان دليل است كه امام فرمود: «حضور شما در صحنه موجب ميشود كه ريشه ضدانقلاب در تمامي ابعاد از بيخ و بن قطع گردد.» و اگر اين حملات و كنايهها اثربخش نبوده و بسيجيان همچنان بسيجي ماندهاند، از آن روست كه امام را در كنار خود ميبينند. همو كه فرمود: «در اين دنيا افتخارم اين است كه خود بسيجيام.» و اين افتخار را براي هميشه به بسيجيان اعطا فرمود كه: «از خدا ميخواهم با بسيجيانم محشور گرداند.» بسيجي بمانيم تا با امام باشيم و امام با ما. مردم سالاري:مانده ام حيران دراين دادوستد! «مانده ام حيران دراين دادوستد!»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن ميخوانيد؛ 1-اعتماد سرمايه اجتماعي است و محصول يا معلول تفاهم است و گسترش اعتماد به رابطه حسنه مي انجامد که عاليترين تجلي زندگي اجتماعي است. به عبارت بهتر مي توان گفت اعتماد به عنوان سرمايه اجتماعي و رابطه حسنه به عنوان عاليترين تجلي زندگي اجتماعي معلول يا محصول تفاهم اند و تفاهم اجتماعي يعني نگرش مشترک و جهت گيري يکسان نسبت به پديده هايي که در ظرف جامعه اتفاق مي افتند. بنابراين واقعيت هاي ذهني و واقعيت هاي ماورا» الطبيعه در دايره تفاهم اجتماعي قرار نمي گيرند. 2-موضوع هدفمند کردن وحذف تدريجي يارانه ها از جمله پديده هايي است که نه اکنون بلکه از گذشته هاي دور به ويژه بعد از پايان جنگ تحميلي مورد توجه دولت ها و نهادهاي سياستگذاري و قانونگذاري بوده و همه معتقد بوده اند که بايد انجام شود تا راه توسعه کشور هموار شود و اگر مناقشه و بحثي پيرامون آن شده يا مي شود، برسر روش ها است و همه با اصل آن نه تنها مشکلي ندارند که قبول دارند و حمايت کرده و مي کنند. 3-از ابتداي سال و وفق قانون بودجه سال 89 قرار بر اجراي آن است واساسنامه آن هم تهيه و تصويب و ابلا غ شده و بودجه آن هم معلوم است و همه هم نگران تاخير در اجراي آن هستند، يکي از خبرگزاري هاي حامي دولت هم ديروز جمعه 5 آذر از قول يک مقام مسوول خبرداد که در طول همين هفته طرح هدفمند کردن يارانه ها آغاز مي شود. 4-سوال اساسي اين است که مگر قرار نيست با اجراي اين طرح روش زندگي مردم عوض شود، رفتار اقتصادي و مصرفي مردم تغيير پيدا کند؟مگر نبايد مردم را براي اين تغيير آمده کرد؟ اگر جواب مثبت است که قطعا چنين است، پس چرا مردم را نسبت به عوارض، عواقب و چگونگي اجرا در بي خبري مطلق آن هم درعصر اطلا عات قرار داده ايم؟ فلسفه اجتماعي مديريت برچند گذاره مسلم استواراست: اول اين که به مردم بگوئيم براي چه نيازي سازمان هدفمند کردن يارانه ها به وجود آمده است؟ دوم به مردم بگوئيم چگونه و با چه روش هايي اين نياز برآورده خواهد شد؟ سوم اطلا عات اقناعي براي تغيير رفتار دراختيار مردم بگذاريم، با ميزگردها; ارائه نمونه ها در ساير جوامع و با دادن اطلا عات به نخبگان اجتماعي و کانون هاي افکار عمومي و بسيج رسانه ها و پاسخ مستدل به نقدها و ارائه گزارش کارشناسي به جامعه، جامعه را به اقناع برسانيم که ظرافت هاي عبور از اين مرحله را ديده ايم و بالا خره گذاره چهارم همبسته کردن نظرات، ديدگاه ها و روش هاي مجريان با نظرات و ديدگاه هاي مردم. مي گويند قرار است دوشنبه همين هفته رئيس جمهور اطلا عات موثقي در مورد هدفمند کردن يارانه ها را با خبرنگاران در ميان بگذارد. چرا دوشنبه؟چرا رئيس جمهور ؟ چرا با خبرنگاران فقط؟ چرا کارشناسان طرح با کارشناسان اقتصادي و اجتماعي در ميزگردهاي اقناعي و نشست هاي تخصصي به اين بحث مهم نمي پردازند؟ اجراي طرح هدفمندکردن يارانه ها به تفاهم اجتماعي نياز دارد و تفاهم اجتماعي با روابط افقي شکل مي گيرد و روابط عمودي يا سلسله مراتبي که براي اشکال روابط ميان شخصي اقتدار به گونه اي مفهوم بندي مي شود که «از بالا » يعني ماورا»الطبيعه نشات مي گيرد، در تفاهم اجتماعي جواب نمي دهد. رئيس جمهور بارها در چند مصاحبه، علت اعلا م نکردن زمان و چگونگي اجراي طرح را، نگراني از سو»استفاده عده اي دانسته اند وايجاد خطر مثلا در ذخيره بنزين براي مردم عنوان کرده اند، اگر چنين باشد، تنها راه اطلا ع رساني و آگاه سازي است. در کتب افکار عمومي عمده ترين علل شايعه را چنين بر مي شمرند. 1- تفاوت بين ميزان عرضه و تفاضاي اطلا عات 2- نگراني و اضطراب افکار عمومي 3- وجود ابهام و شک، هر چه ابهام بيشتر باشد زايش شايعه بيشتر است بنابراين راه حل جلوگيري از شايعات، تعادل اطلا ع رساني يا عرضه اطلا عات متناسب با تقاضا است، و پايان دادن به نگراني ها واضطراب ها با اطلا ع رساني گسترده (نه تبليغات) و پاسخ گويي به ابهام ها و شک ها با اطلا ع رساني صحيح و شفاف ميسر است. بالا خره توجه به اين نکته که اطلا ع رساني به معناي توزيع اطلا عات نيست، بلکه به معناي تبيين اطلا عات است يعني به طور واضح بگوئيم اين اطلا ع را مي رسانيم تا جامعه کدام رفتار را بر گزيند و اگر ناکافي است آن را گسترش دهيم و اگر اين اطلا ع براي آن رفتار جامعه را قانع نمي کند، ماهيت اطلا ع را تغيير دهيم. اين واقعيات مسلم و بي اطلا عي مطلق جامعه حقير را به ابهامي کشانده است که بگويم:مانده ام حيران از اين دادو ستد؟ كيهان:يك بار ديگر نگاه كنيد «يك بار ديگر نگاه كنيد»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن ميخوانيد؛مراجعه مكرر رهبر معظم انقلاب اسلامي به فتنه 88 و بازخواني ابعاد مختلف آن در هفته ها و ماه هاي گذشته نشان مي دهد ولو اين فتنه مرده باشد فرايند درس آموختن از آن پايان نيافته است. از مرده ها هم درس هايي مي توان آموخت. اين درس آموختن بويژه از آن رو ضرورت دارد كه دست هاي توطئه گر و فتنه افروز هنوز از كار نايستاده اند و وقتي آزمون هاي بعدي از راه برسد كساني سربلند خواهند بود كه درس خود از حوادث پيشين را خوب آموخته باشند. فتنه 88 بدون شك لااقل محصول يك برنامه ريزي 20 ساله بوده است. بسياري كينه ها كه ظرف سال هاي طولاني شكل گرفته بود، انبوهي از نقشه ها كه سرفرصت و طي ساليان انديشيده شده بود و حجم عظيمي از امكانات و شبكه ها كه در زماني دراز ساخته شده بود تحت يك سناريوي واحد گردآمدند و فتنه 88 را ساختند. پديده اي با اين درجه از پيچيدگي قطعا نمي توانست يك شبه و در اثر مثلا يك شوك انتخاباتي بوجود آمده باشد. انتخابات فقط به عنوان يك «فرصت» عمل كرد و مجالي فراهم آورد تا پروژه هايي كه در وضعيت عادي هرگز نمي توانست عملي شود، به يكباره و مسلسل وار به صحنه سياسي و اجتماعي ايران تزريق شود. از پيش از انتخابات البته علائمي وجود داشت كه اين بار قضيه از ديد بعضي ها فرق مي كند و مي آيند كه كاري غير از «مبارزه انتخاباتي» بكنند، اما متاسفانه تعداد كساني كه هوشياري كافي براي درك ابعاد نقشه مهيب دشمن و طراحي مقابله با آن را داشته باشند، فراوان نبود. برخي علائم واقعا هشدار دهنده بود اما جز از جانب برخي چشم هاي تيزبين كه مسلما رهبر بصير انقلاب در صدر آن قرار داشت، به درستي ديده نشد. يك نمونه اين بود كه غربي ها گفت وگوهايي مهم با ايران را كه اميد به دستيابي به راه حل در آن از هر زمان ديگري در طول تاريخ مذاكرات هسته اي ايران و 1+5 بيشتر بود تقريبا به يكباره و بي هيچ دليل روشني ترك كردند. وقتي به اين نكته توجه كنيم كه طرف غربي به دليل حاد شدن مشكلات منطقه اي اش، تا چه حد در آن مقطع به توافق با ايران و جلب همكاري آن محتاج بود، مسئله عجيب تر مي شود. چرا بايد مذاكراتي كه به نتيجه رسيدن آن حتي مي توانست سرنوشت جمهوري خواهان در انتخابات رياست جمهوري آمريكا را دگرگون كند به يك باره متوقف شود؟ لابد آمريكايي ها به اين نتيجه رسيده بودند كه چيزي هست كه ارزش آن خيلي بيشتر از اين حرف هاست و تداوم مذاكرات با ايران مي تواند به آن لطمه بزند. مذاكرات ژنو1، قرباني طراحي شد كه آمريكايي ها براي ايام انتخابات ايران كرده بودند. سيا، همانطور كه برخي از تحليلگران مرتبط با آن بعدها گفتند به اين نتيجه رسيده بود كه احمدي نژاد انتخابات را خواهد برد اما به دليل به فرجام رسيدن برخي طراحي هاي مشترك با كساني در داخل ايران كه مي گفتند انتخابات 88 بازي مرگ و زندگي است، احساس مي كرد فرصتي منحصر بفرد در اختيار دارد تا «ضربه اي خرد كننده» به نظام اسلامي در ايران بزند. حداقل نتيجه اي كه تحليلگران سيا از اين ضربه انتظار داشتند اين بود كه موضع ايران در هرگونه رويارويي آينده با غرب را چنين ضعيف كند كه ايران چاره اي جز امتياز دادن و تعديل اهداف خود نداشته باشد. اگر اين فرصت نبايد از دست مي رفت. هم بازيگران آماده بودند و هم نقشه ها مهيا. به همين دليل بود كه سيا به تيم امنيت ملي بوش پيشنهاد داد كه مذاكرات با ايران بايد متوقف شود چرا كه تصور مي كرد تداوم يك فرايند مذاكراتي با ايران مي تواند به «اتفاقي كه درون ايران در حال وقوع است» صدمه بزند. ماه ها بعد بود كه يكي از متهمان فتنه 88 اعتراف كرد: «به اوباما پيغام داده بوديم كه هرگونه تعامل با ايران را تا بعد از انتخابات به تاخير بيندازد.» راقم اين سطور در آن ايام، سخت درگير مطالعه تحليل هايي بود كه منابع غربي از حوادث داخلي ايران منتشر مي كردند. گرچه هنوز مجال حتي يك مرور كلي بر يافته هاي آن تفحصات دست نداده ولي اين مقدار را اجمالا مي توان گفت كه هر چه به تحليل هاي منابع متصل با دولت هاي اروپايي و آمريكا بيشتر دقت مي كرديم، اين موضوع عيان تر مي شد كه آنها چيزي را در ايران انتظار مي كشند كه از پيش نسبت به ابعاد آن آگاه هستند. همين دليل بود كه مي دانستند چه چيزي داخل پروژه است و چه چيزي خارج از پروژه و لذا در بزرگ نمايي يا كوچك نمايي حوادث اشتباه نمي كردند. خيلي اتفاق ها در آن ايام رخ داد كه به اصطلاح «ارزش خبري» داشت ولي فقط بعضي از آنها به سوژه ماشين توليد انبوه خبر و تحليل در منابع غربي تبديل شد و برخي ديگر چنان ناديده گرفته شد كه گويي هرگز وجود نداشته است. همين كه غربي ها در رسانه، در ديپلماسي و در عمليات اطلاعاتي مي دانستند كه «نقشه راه» چيست، نشان مي دهد از قبل براي آن تداركي ويژه داشته اند. اينجا فرصتي براي شكافتن اين بحث و مستند كردن آن نيست، ولي اين جمله معروف در ادبيات استراتژيست هاي آمريكايي را به ياد داشته باشيد كه مي گويند: «بهترين راه براي اينكه پيش بيني هايتان درست از آب در بيايد اين است كه دست به كار شويد و خودتان آينده را بسازيد.» حادثه هشدار دهنده دوم درون ايران رخ داد. كل جريان اصلاح طلب درون ايران روي كانديدايي سرمايه گذاري كرده بود كه خود او به اينكه بتواند در انتخابات 88 حتي به يك «باخت آبرومندانه» برسد هم ذره اي باور نداشت چه رسد به اينكه توان پيروزي بر حريف را در خود ببيند. اين كانديداي لرزان -كه همين حالا هم سردمدار پروژه انتقاد دروني از كساني چون موسوي است- در حالي كه بدنه اجتماعي جريان اصلاحات حضورش را قطعي مي پنداشت، ناگهان از صحنه غيب شد. همان روزها برخي تحليلگران باريك انديش مي گفتند كه كسي چون او نمي تواند كانديداي اصلي دست هاي پنهاني باشد كه براي ماه ها و هفته هاي بعد از انتخابات خواب ها ديده اند چرا كه به لحاظ شخصيتي ضعيف تر از آن است كه قادر به ايفاي نقش بازيگر اول در پروژه «كودتاي انتخاباتي» باشد. در واقع غربي ها نمي خواستند پروژه اي را كه به خاطر آن موفق ترين مذاكرات در تاريخ گفت وگوهاي خود با ايران را تعطيل كرده بودند، دست كسي بدهند كه مي دانستند با همان تشر اول جا مي زند. در عوض وقتي اين كانديداي ناكام از صحنه خارج شد كسي جاي او را گرفت كه تمام ويژگي هاي لازم براي تبديل كردن انتخابات به كودتا را داشت. پيرمردي عنود و بريده از جامعه و واقعيت، كه به لجبازي با ديگران و با خويشتن و غوطه ور شدن در توهمات شهره بود. سوال اين است: چه كسي آن كانديداي دلچسب را كنار زد و گزينه اي را به جاي آن نشاند كه برخي عاقل ترها در جبهه اصلاحات مي گفتند چون بهمني از مصيبت كل جبهه اصلاحات را زير بار تحمل ناپذير اشتباهات خود دفن خواهد كرد؟ اين پرسشي است كه يافتن يك پاسخ اطلاعاتي درست براي آن اكنون در مراحل آخر قرار دارد بويژه كه مي بينيم مشاوران اين فرد يكي يكي به ارتباط با اين سرويس و آن سفارتخانه خارجي اعتراف مي كنند. اينها فقط دو نمونه است. دو نمونه از حوادثي كه نشان مي دهد ماه ها قبل از انتخابات هم پيدا بود كه توطئه اي عميق و پيچيده براي به هم ريختن كل سپهر سياست و جامعه در ايران وجود داشت. پرسشي كه رهبر معظم انقلاب اسلامي بارها ذيل بحث از بصيرت مطرح كرده اند اين است كه چرا كساني اين شواهد روشن را كه بعدها به ده ها و صدها مورد افزايش يافت، نديدند و در مواردي هنوز هم نمي بينند. چگونه كساني نمي بينند كه طرف خارجي براي جايگزين كردن فتنه پيشين با فتنه هاي جديد دنبال «داوطلب انتحاري» درون جامعه سياسي ايران مي گردد؟ چگونه درنمي يابند كه اگر زماني فرمان آشوب جزء اصلي فتنه بود اكنون فرمان آشتي و مصالحه و برادري به هسته مركزي آن تبديل شده است؟ چگونه كساني همچنان در فهم اين نكته ساده در مانده اند كه هدف حوادث سال 88 كليت نظام بود نه دولت اما طراحان فتنه به اين نتيجه رسيده بودند كه جز با عبور از سد دولت اصولگرا نمي توانند به سمت هدف هاي بزرگ تر خود حركت كنند و هنوز هم همين استراتژي را تعقيب مي كنند؟ اينها پرسش هايي است كه رهبر انقلاب پاسخ آنها را در دو كلمه يعني داشتن «معرفت بسيجي» خلاصه كرده اند. فقط وقتي هوا و هوسي، و تعلق و مكنتي كه بر نوع نگاه شما به حوادث اثر بگذارد نداشته باشيد حقيقت چنان كه هست خويش را به شما عرضه خواهد كرد وگرنه آنچه شما مي بينيد در واقع خواسته و منافع خودتان است نه حقيقتي كه به واقع وجود دارد. تهران امروز:اهميت يك ميثاق «اهميت يك ميثاق»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن ميخوانيد؛ميثاق بينظير 110 هزار بسيجي بهنمايندگي از ميليونها نفر ديگر با ولي امر مسلمين جهان در عيد خجسته غدير رخداد فرخندهاي بود كه نشاندهنده همبستگي و همدلي آحاد جامعه ايراني با مقام عظماي ولايت است. اين واقعه نشاني از همدلي و همآوايي و نمونهاي از وحدت امت در زير چتر امامت است و اين است رمز موفقيت تفكر ناب اسلام شيعي كه با رهبري امام خميني(ره) آغاز و با هدايتهاي داهيانه حضرت آيتالله خامنهاي ادامه يافته و تا بدين پايه از رشد و بالندگي دست يافته است. بسيج شاهكار «نهادسازي» حضرت روحالله(ره) در سختترين دقايق تاريخ معاصر است تا بتوان با تكيه بر آن از پس گردنههاي طاقتفرسايي كه گاه ملتي را در محاق ميافكند، برآمد و اينچنين نيز شد. درست به همين دليل است كه بسيج نه يك فرد است و نه يك جريان، بسيج فراتر از افراد و جريانهاست، بسيج تجلي صيرورت يك ملت و حركت آنها براي تغيير وضعيت يك تاريخ است. به همين جهت هر كسي كه در اين وادي، وجود خود را به اين قافله ايثار و شهادت براي سربلندي يك كشور سپرده همواره بر بسيجي بودن خود افتخار كرده و از زخم زبانها و كينهتوزيهاي تنگنظرانه برخي اشخاص نيز ابايي نداشته است. چرا كه هر كس براي «خالق» خدمت «خلق» ميكند، باكي از ناپاكي زبانها و نگاهها ندارد و معامله خويش را با خدا قطعي و حتمي ميداند. اكنون و در اين مقطع از تاريخ كسي نميتواند محاسبه كند اگر بسيج به عنوان نهادي مردمي و برخاسته از متن مردم نبود چه اتفاقي در دوران معاصر ميافتاد و جريان تاريخ به كدام سمت ميرفت؟ اگر قرار باشد بسيج را از بسياري از رخدادهاي تاريخ معاصر حذف كنيم كدام نهاد ميتواند جاي آنرا بگيرد؟ آيا واقعا چنين چيزي شدني و قابل تصور است؟ به جرات ميتوان گفت هيچ نهادي نميتواند جاي بسيج را بگيرد، چه گذشته، چه حال و چه حتي آينده. اگر نبودند فرزندان پاكآيين و جان بركف و بيادعاي اين ملت كه به فرمان امام خميني(ره) بسيج را تشكيل دادند و دسته دسته به جبههها رفتند و از كيان و آيين اين ملت با نثار جان خويش دفاع كردند، اكنون تاريخ ايران و عزت و عظمت كشور چه سرنوشتي را انتظار ميكشيد؟ اگر نبودند همين جماعت ناآويخته از قلابهاي قدرت شرق و غرب اكنون ايرانزمين عرصه تركتازيهاي كساني بود كه رو به واشنگتن داشتند يا به جانب لندن و مسكو چشم ميدوختند. به همين سبب است كه بسيج تجلي اراده يك ملت براي تغيير معادلههاي تحميلي بر تاريخ تفكر نيز محسوب ميشود. چرا كه اگر ايراني به لحاظ فكري مستقل نميشد و قدرت را در درون خود نمييافت هرگز از هيچ جهت ديگر هم نميتوانست به استقلال دست يابد. بسيج ساختاري منحصر به فرد است كه نه نمونه دارد و نه ميتوان بدلي از آن ساخت چرا كه ريشه در فلسفه شيعه و رابطه عميق امت و امامت دارد. به همين جهت وقتي 110 هزار بسيجي در خجسته عيد ولايت، با ولي امر مسلمين تجديد ميثاق ميكنند بايد به نشانهشناسي فلسفه سياسي شيعه رجوع كرد و از دل حوادث مهم تاريخ آن را بازخواني كرد و اهميت آن را به درستي درك كرد. وجود چنين رابطهاي است كه توانسته توان گفتمان انقلاب اسلامي را بيشتر از مرزهاي جغرافيايي خود بكشاند و اميدي باشد براي ملتهاي مظلوم و نواميد كه بتوانند راه تازهاي براي سعادت بيابند؛ راهي كه از غدير تاريخ تا ميثاق امروز امتداد دارد. رسالت:بسيج؛ اخلاص و بصيرت «بسيج؛ اخلاص و بصيرت»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم صالح اسكندري است كه درآن ميخوانيد؛پنج شنبه گذشته رهبر معظم انقلاب اسلامي در اجتماع 110 هزار نفري بسيجيان اخلاص و بصيرت را اركان اساسي بسيج دانستند و فرمودند: "اين دو عنصر تعيين كننده، داراي هم افزايي متقابلند به گونه اي كه هر قدر، بصيرت فرد بيشتر شود اخلاص او افزون ترخواهد شد و هر اندازه، كسي مخلص تر باشد خداوند نور بصيرت را در او بيشتر مي كند." بسيج به عنوان عظيم ترين مجموعه کمي و کيفي انساني در دنياي معاصر شجره طيبه اي است که بر خلاف احزاب و گروه هاي سياسي و اجتماعي تفکر مادي، محور ارتباط و همبستگي اعضا در آن نيست بلکه بسيج شبکه ارتباطات قلبي و ايماني بين ميليون ها انسان مخلص است که از هر قشر، صنف و طبقه اي در آن حضور دارند. اين مجموعه بزرگ انساني همه اقوام، مذاهب، سلايق سياسي و ... را در بر مي گيرد و تنها حبل المتين آن ولايت و ولايت پذيري است. تجربه سه دهه گذشته نشان داده است درخت بارور بسيج مدافع و پاسدار انقلاب اسلامي در عرصه هاي مختلف سخت و نرم بوده است. فهم چرايي پيشتازي اين مجموعه بزرگ انساني به لحاظ کمي و کيفي در دفاع از انقلاب اسلامي و صيانت از آرمان هاي حضرت امام خميني(ره) در کليه مقاطع مسلما کمک مهمي به تجربه پذيري، تصريح و تعميم اين ويژگي ها به ساير مجموعه ها خواهد نمود. رهبر معظم انقلاب دو عنصر هم افزاي اخلاص و بصيرت را رمز آمادگي مستمر و پيشتازي بسيجيان در تمامي م� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 310]
-
گوناگون
پربازدیدترینها