تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834247193
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان: نگاه از چهار زاويه «نگاه از چهار زاويه» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛ آمريكايي ها پس از سناريوي ساختگي حادثه 11 سپتامبر- 20 شهريور 80- كه زمينه ساز حمله نظامي به افغانستان در سال 2001 و لشكركشي به عراق در 2003 بود چون تبعات غيرقابل پيش بيني استفاده از گزينه نظامي عليه ايران را بخوبي برآورد كرده بودند و مي دانستند ايران اسلامي، افغانستان يا عراق نيست به حربه نخ نما شده تحريم ها متوسل شدند و دوره جديدي از تحريم هاي اقتصادي را از آن تاريخ بر ضد ايران به تصويب رساندند. البته از همان ابتدا كه دور جديد تحريم ها از سوي آمريكا بطرفيت ايران كليد خورد چون سابقه اين داستان تكراري به اوايل پيروزي انقلاب اسلامي برمي گشت و از سال 1980 براي اولين بار گزينه تحريم به كار گرفته شد ناظران و تحليلگران سياسي معتقد بودند كه در فرجام كار ايالات متحده از درخت تحريم ها ثمره اي نخواهد چيد كه تا به امروز نيز چنين شده است. اما در ادامه پروژه آمريكايي تحريم ها بر ضد ايران كه با گذشت زمان به پروسه اي ناموفق مبدل گشته و هر روز اين مسئله آشكارتر مي شود باز هم ايالات متحده بر سنت معمول و نامعقول خود پافشاري كرده و هفته گذشته رييس جمهور آمريكا 8 تن از مقامات كشورمان را مشمول تحريم به اصطلاح بين المللي اعلام كرد. جالب اينجاست كه اين 8 مقام ايراني به اين دليل مشمول محروميت و تحريم قرار گرفته اند كه در مبارزه با اغتشاشات بعد از انتخابات رياست جمهوري سال 88 و مهار جنگ نرم و فتنه هاي فتنه گران و آ شوبگران- كه رد پاي مثلث آمريكا و انگليس و صهيونيسم به وضوح در آن ديده شد- نقش ويژه و برجسته اي را ايفا كرده اند. با اين اقدام باراك اوباما بار ديگر نقاب از چهره كنار زده و صريحاً با صدور اين فرمان تحريم اعلام مي كند كه 8 مقام ايراني (محصولي- نجار- رادان- مرتضوي- اژه اي- مصلحي- تائب و جعفري) حق مسافرت به كشورهاي خارجي و آمريكا را نداشته و اموال آنها در خارج از كشور مصادره و افراد مذكور از نظر بين المللي ممنوع المعامله و مشمول ضبط و مصادره اموال مي باشند! هرچند داستان بلند و بي نتيجه تحريم ها طي 30 سال گذشته نتوانسته در عزم و اراده ملت ايران خدشه اي وارد كند و عموم مردم بخوبي و با بصيرت از بي خاصيتي تحريم ها باخبرند اما اين نوشته درصدد است تا از 4 منظر سياسي، ديپلماسي، حقوقي و اقتصادي علت تحريم اخير آمريكايي ها عليه 8 مقام ايراني را واكاوي كند. 1- به لحاظ سياسي علت تحريم 8 تن از مقامات كشورمان از سوي آمريكا حمايت از جريان فتنه اعلام شده است. مقامات آمريكايي پس از انتخابات رياست جمهوري ايران در خرداد سال 88 چندين بار بي پرده و گستاخانه به ميدان آمدند و از آشوب ها و اغتشاشات و قانون شكني ها حمايت كردند. اين حمايت ها كه حتي در سطح رييس جمهور و وزيرخارجه ايالات متحده انجام شد از سويي مكمل اسناد غيرقابل انكاري بود كه نشان مي داد كمك هاي مالي گسترده اي به جريان فتنه شده است و از سوي ديگر در ادامه اعترافات و اقارير متهماني از حوادث پس از انتخابات بود كه در جريان محاكمه قضايي خود و به گواهي اسناد به دست آمده از آنان بر دخالت آمريكا و انگليس، تأكيد و تصريح داشتند. از همين روي؛ آمريكايي ها با تحريم 8 تن از كساني كه به اقتضاي وظيفه و مسئوليت شان در مقابل آشوبگران خياباني و فتنه گران گمارده كاخ سفيد ايستادگي كردند نمي خواهند قبول كنند و بپذيرند- علي رغم اينكه خوب مي دانند- كساني كه آنها به صحنه آورده اند اينك مرده اند و بوي جسد بي جان آنها به مشام مي رسد. خب، اين سؤال به ميان كشيده مي شود كه اگر آمريكا مي داند جريان فتنه ماههاست كه مرده و هيچ شوكي نمي تواند آن را زنده كند چرا با توجيه حمايت از فتنه گران دست به اقدامات واهي و پوچ همچون تحريم 8 مقام مسئول در ايران مي زند؟ پاسخ سخت به نظر نمي رسد و با كمي تأمل مي توان پي برد كه هدف از اينگونه اقدامات و اعلام حمايت از فتنه گران براي اين است كه از دنباله هاي داخلي و بقيه گمارده ها و عوامل شان در منطقه حمايت كنند و به اصطلاح اميد آنها را زنده نگه دارند. اگر خاطرتان باشد جرج بوش رييس جمهور پيشين آمريكا مكرراً در سخنراني خود مي گفت: «ما از اصلاح طلبان و دموكرات ها در جاي جاي خاورميانه از بيروت گرفته تا دمشق و از تهران تا بغداد حمايت مي كنيم.» 2- از منظر ديپلماسي نيز اگر به موضوع تحريم 8 تن از مقامات كشورمان از سوي رييس جمهور آمريكا بنگريم آشكارا مشاهده مي شود كه آمريكايي ها در مواجهه با ايران اسلامي در كارزار ديپلماسي و محيط بين الملل دچار عارضه استيصال و سردرگمي شده اند. بنابراين اين اقدام آمريكايي ها را بايد در راستاي سفر اخير رييس جمهور كشورمان و هيئت همراه وي به نيويورك ارزيابي كرد چرا كه رييس جمهور ايران با سخناني مستدل از تريبون سازمان ملل مقامات زياده خواه واشنگتن را به محاكمه كشاند. پيشنهاد تشكيل كميته حقيقت ياب سازمان ملل براي حادثه مرموز 11 سپتامبر از سوي رييس جمهور ايران پاشنه آشيل آمريكا را بيش از گذشته عيان و نمايان ساخت. بازتاب مثبت سخنان رييس جمهور ايران در صحن علني مجمع عمومي سازمان ملل و مصاحبه هاي هوشمندانه وي با رسانه هاي برجسته و پرمدعاي غربي نشان از به چالش كشيدن سياست هاي دوگانه و مزورانه آمريكا در عرصه تصميم گيري هاي جهاني داشت. به همين خاطر طبيعي بود آمريكايي ها كه از پس ديپلماسي موفق و افشاگرانه احمدي نژاد برنيامدند درصدد انتقام بربيايند و با تحريم 8 مقام مسئول در كشورمان به زعم خودشان انتقام گرفته باشند. 3- از دريچه حقوقي نيز اگر به موضوع تحريم 8 مقام ايراني نگاهي گذرا داشته باشيم مطالب و نكات قابل اعتنا و مهمي استخراج مي شود. باراك اوباما كه خود ظاهراً دانش آموخته رشته حقوق است درحالي با توجيه و ادعاي نقض حقوق بشر از سوي 8 مقام ايراني فرمان تحريم عليه آنها را صادر كرده است كه اقدام او هيچ تناسب و سنخيتي با آموزه هاي اوليه علم حقوق و حقوق بين الملل ندارد بلكه نقض صريح اصول و مسلمات قوانين بين المللي است. اولا؛ اوباما در شرايطي خواسته از اهرم الزام حقوقي بهره ببرد كه فرمان او در تحريم 8 تن از مقامات ايران هيچ گونه توجيه حقوقي ندارد و چون از يك مرجع بين المللي حقوقي- همچون شوراي حقوق بشر سازمان ملل يا شوراي امنيت- صادر نگشته است بنابراين دستور او تنها براي شخص خودش مي تواند عنصر الزام آوري را به همراه داشته باشد آنهم قطع نظر از اينكه قابليت اجرا دارد يا نه. ثانياً؛ اين فرمان رييس جمهور آمريكا برخلاف منشور ملل متحد است چرا كه به صراحت در مفاد منشور تأكيد شده كه هيچ كشوري حق دخالت در اموري كه ذاتاً جزو صلاحيت داخلي يك كشور است را ندارد. ثالثاً؛ فرمان تحريم 8 مقام ايراني كه آشكارا دخالت در امور داخلي ايران است برخلاف مفاد معاهده الجزاير است. آمريكايي ها در ماده نخست معاهده الجزاير- 19 ژانويه 1981- كه بعد از حادثه تسخير لانه جاسوسي بين اين كشور و جمهوري اسلامي منعقد گرديد متعهد شدند كه در امور داخلي ايران مداخله ننمايند. رابعاً؛ اين اقدام رييس جمهور آمريكا بر خلاف بسياري از نصوص و متون حقوق بشري از جمله اعلاميه جهاني حقوق بشر (كه حق مالكيت اشخاص را به رسميت شناخته است) و ميثاق بين المللي حقوق مدني- سياسي (كه بر حق عبور و مرور آزادانه افراد تصريح مي كند) و... است طرفه آنكه نشريه «فارين پاليسي» هم نسبت به اقدام رييس جمهور آمريكا در تحريم 8 مقام ايراني واكنش نشان مي دهد و با انتقاد از سياست هاي دوگانه و متناقض ايالات متحده مي نويسد: «ظاهراً تاريخ معاصر خود آمريكا در زمينه تجاوز و اشغال كشورها، آدم ربايي، بازداشت نامحدود و بدون تفهيم اتهام و اعمال شكنجه هاي جسمي و روحي عليه هزاران نفر از جمله در مكان هايي مانند گوانتانامو، بگرام و ابوغريب با ادعاهاي آمريكا و جنگ رواني واشنگتن بر ضد ايران بي ارتباط است.» فارين پاليسي همچنين خاطرنشان مي كند: «در حالي كه اوباما همچنان ادعا مي نمايد مايل است دستش را به سوي دولت ايران دراز كند به نظر مي رسد او فراموش كرده كه ابتدا بايد خون روي دستش را بشويد.» 4- اما فراتر از منظرهاي سياسي، ديپلماسي و حقوقي آنچه حائز اهميت است اوضاع بلبشو اقتصادي آمريكاست كه نبايد از آن غفلت كرد. همين چند روز پيش بود- دوم اكتبر- كه ميليون ها نفر از مردم آمريكا در سراسر اين كشور در اعتراض به مشكلات اقتصادي دست به تظاهرات گسترده اي زدند به طوريكه بيش از 400 سازمان و نهاد غيردولتي آمريكا حضوري فعال در اين اعتراض گسترده داشتند. چندي پيش نيز در واشنگتن تظاهراتي 500 هزار نفري تحت عنوان «اعاده حيثيت ملي» برگزار شد و اكنون مشاهده مي شود كه فاصله برگزاري اين تجمعات انبوه اعتراضي كمتر و كمتر مي شود و اين نشانه يك هشدار جدي براي مقامات كاخ سفيد است. شخصيت هاي سياسي آمريكايي نيز در موج اين اعتراضات لب به سخن گشوده اند. به عنوان نمونه -و تنها يك نمونه- بيل كلينتون رييس جمهور سابق آمريكا و همسر هيلاري كلينتون وزير خارجه فعلي اين كشور صريحاً با اشاره به مشكلات و بحران اقتصادي در آمريكا تصريح مي كند: «آمريكا نفوذ خود را به عنوان يك ابرقدرت از دست داده است.» از سوي ديگر؛ ديروز دفتر حسابرسي آمريكا طي گزارشي اعلام كرد 16 شركت نفتي بين المللي، تحريم هاي يكجانبه آمريكا عليه ايران را ناديده گرفته اند. در همين زمينه، استانلي كوهن حقوقدان بين المللي و فعال سياسي در آمريكا نيز اقدامات سياسي آمريكا عليه ايران را يكي از راه هاي احتمالي باراك اوباما براي فرار از مشكلات داخلي آمريكا و حزب دموكرات مي داند. بنابراين با توضيحات ياد شده به وضوح مي توان فهميد يكي از دلايل تحريم 8 مقام ايران به مشكلات اقتصادي و بحران مالي آمريكا برمي گردد با اين اميد كه طرح آن به انحراف افكار عمومي منجر شود. در نهايت بايد گفت آمريكايي ها علي رغم آنكه ترفندها و دسيسه هاي مختلفي را در مواجهه با ايران به كار گرفته اند اما طرفي نبسته اند و اقدام اخير رييس جمهور آمريكا كه مدعي «ديپلماسي هوشمند» بود نشان داد كه «هوشمندي» از ديپلماسي دولت او رخت بربسته است و فرمان تحريم 8 مقام ايران مصداق بارز يك ترور نافرجام است چرا كه «ترور» عكس العمل فرد يا گروه و يا دولتي است كه در برابر منطق مستدل و متقن حريف كلافه و سردرگم شده است و «نافرجام» بدين دليل كه اصلا شليك مشقي بوده و تنها سروصدا داشته بي آن كه تأثير و مابه ازاء عملي داشته باشد. مردم سالاري:از استيضاح نترسيم «از استيضاح نترسيم»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم کوروش شرفشاهي است كه در آن ميخوانيد؛مدتي است که نمايندگان در واکنش به عملکرد دولت، بحث بازخواست را جدي گرفته و به ابزارهاي گوناگون قانوني متوسل مي شوند اکنون در هر جلسه علني مجلس يکي از وزرا براي پاسخ به سوال نمايندگان حاضر مي شود و تا کنون دو وزير بازرگاني و امور خارجه درکابينه دهم از مجلس کارت زرد گرفته اند اما نمايندگان مردم در خانه ملت همچنان اصرار دارند که تغيير محسوسي پس از طرح سوال رخ نمي دهد لذا به ابزارهاي قانوني جدي تر استيضاح متوسل شده اند اما اشکال اينجاست که هر از چند گاهي با امضاي نمايندگان، طرح استيضاح مطرح مي شود اما پس از مدتي و بدون آن که هيچ تغييري در رفتار وزارتخانه صورت گيرد استيضاح با کم شدن امضاها رنگ مي بازد. اکنون سوال اينجاست که چرا وزرا از استيضاح تا به اين اندازه هراس دارند که لابي هاي گسترده اي را در مجلس آغاز مي کنند. نکته مهمتر آن است که استيضاح بايد تابع شرايط خاصي باشد بدين معنا که نمايندگان امضاکننده بايد اطلا عات و آمار دقيق از عملکرد نادرست وزير داشته باشند که بحث استيضاح را مطرح کنند. اما چه اتفاقي مي افتد که در عرض يک هفته تا نهايت يک ماه هم اين آمارها رنگ مي بازد و عملکرد اشتباه توجيه پذير مي شود. چرا حتي برخي از نمايندگان دولت گراي مجلس از نمايندگان امضاکننده مي خواهند که استيضاح شان را پس بگيرند به عنوان مثال مگر در بحث معضل واردات بي رويه همه کشور درگير نيست؟ مگر کشاورزي در همه استان ها مشکل ندارد؟ مگر استخدام معلمان حق التدريس يا پرستاران ويژه استان تهران است؟ و مگر هر يک از نمايندگان مردم در خانه ملت، نماينده کل کشور نيستند؟ نکته بعدي آن است که طي ماه هاي اخير بارها از هيات رئيسه به دليل اعلا م وصول نکردن استيضاح انتقاد شده و در نادرترين اتفاق، پس گرفتن امضاي استيضاح وزير آموزش وپرورش بود زيرا استيضاح اعلا م وصول شده بايد به جريان بيفتد مگر هيات رئيسه از حقوق نمايندگان دفاع نمي کند؟ مهمتر آن که چرا بايد از استيضاح تا بدين حد وحشت داشت؟ اگر وزير مربوطه براي عملکرد خود توجيه دارد و مي تواند نمايندگان مردم را قانع کند، آيا بهترين مکان براي توجيه عملکرد ها، صحن علني مجلس و حضور در بين نمايندگان مردم نيست؟ به هر حال چنين به نظر مي رسد که اجراي قانون قدري غيرقابل پذيرش شده است و اکنون که نمايندگان مي خواهند با استفاده از ابزار قانوني استيضاح، قوه مجريه را نسبت به عمل به قانون متعهد کنند. اين اتفاق رخ نمي دهد البته اکنون نمايندگان به دنبال طرحي هستند که امضاکنندگان استيضاح ديگر نتوانند امضايشان را پس بگيرند تا اين ابزار نظارتي مجلس بر قوه مجريه رنگ نبازد و وزرا بر اين باور نباشند که هر امضايي را مي توان پس گرفت. اکنون که همه روزه نمايندگان در نطق ها و تذکر ها يشان سعي دارند در راس امور بودن مجلس را اثبات کنند بهتر است يک بار هم شده اجازه دهند استيضاح مطرح شود و اين تابوي ترس از پاسخگويي براي هميشه شکسته شود تا مجلس به معناي واقعي در راس امور بودن خودش را ثابت کند. رسالت:دهه 90، دهه تجاري کردن علم و توليد فناوريها «دهه 90، دهه تجاري کردن علم و توليد فناوريها»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد؛رهبر معظم انقلاب روز گذشته در ديدار نخبگان ضمن تاکيد بر اهميت علم به عنوان يک محاسبه دقيق و تشخيص عميق در چشم انداز نظام مقدس جمهوري اسلامي فرمودند: "تا سال 1404 بايد بتوانيم 20 درصد درآمد کشور را از تجارت محصولات علمي تامين کنيم." معني فرمايش معظم له اين است که در مقايسه با حدود 100 ميليارد دلار درآمد ارزي هر ساله کشور اعم از درآمدهاي نفتي و غير نفتي طي 15 سال آينده حداقل 20 ميليارد دلار مي بايست از طريق تجارت محصولات علمي تحصيل شود. اين رقم به اضافه 20 درصد درآمدهاي داخلي رقمي حدود 60 ميليارد دلارمي شود که در طول تاريخ ايران بي سابقه است. البته ايران و ايرانيان در چند سده گذشته توليد کننده مطرح علم و فناوري بوده اند اما اين حجم از درآمدزايي از محصولات علمي و برقراري پيوند مستمر بين دانش و ثروت کمتر در ايران اتفاق افتاده است. در واقع تجارت محصولات علمي و ابتناي ماليه عمومي بر علم يکي از مولفه هاي درآمدزايي جديد است که مبتني بر محاسبات دقيق و تشخيصات عميق و انيق در چشم انداز نظام جمهوري اسلامي قرار گرفته است. منظور از توليد ثروت از دانش اين است كه در نظام واره دانايي انسان بتواند با توليد محصولات علمي قيمت افزوده آنها را افزايش دهد تا در دنياي رقابتي از استانداردهاي لازم برخوردار باشد و مطلوبيت خود را براي مشتريان حفظ نمايد. امروزه دانش مهم ترين دارايي يک کشور است و سرمايه هاي فکري (Intellectual Capital) ابزار اصلي توسعه و پيشرفت محسوب مي شوند. عصر ما عصر گذار از اقتصاد منابع محور به اقتصاد دانش بنيان است. لستر تارو در کتاب ثروت آفرينان مي نويسد:" پايه هاي قديم کاميابي، فروريخته است. در تمام طول تاريخ بشر، منشأ کاميابي دستيابي به منابع طبيعي مانند زمين، طلا و نفت بوده است. ناگهان ورق برگشته و دانش به جاي آن نشسته است. اين عصر، عصر صنايع انسان ساخته بر پايه دانايي و توانايي هاي مغزي است.بيل گيتس، ثروتمندترين مرد دنيا، مالک چيزهاي ملموس نيست: نه زمين دارد، نه طلا، نه نفت، نه کارخانه، نه فعاليت صنعتي ديگر و نه ارتش و سپاهي. اين نخستين بار در تاريخ بشر است که ثروتمندترين مرد دنيا فقط دانش دارد و بس.سومين انقلاب صنعتي دارد عناصر سازنده هرم ثروت را به ترتيبي جديد از نو مي چيند. کسي به درستي نمي داند که قاعده بازي چيست. برندگان کساني خواهند بود که ماهيت هرم ثروت را در اقتصادي متکي به دانش، زودتر دريابند.." واقعيت همين است در اين عزيمت پرشتاب، نظام دانايي حرف اول را مي زند و دانش محوري مقدمه اقتدار، رفاه، پيشرفت و آباداني است. يعني بر خلاف گذشته که سرمايه، منابع طبيعي، نيروي کار و ... فاکتور اصلي در پيشرفت کشورها به حساب مي آمد در قرن بيست و يکم در کنار ساير عوامل دانش و تکنولوژي عامل اصلي توسعه و جبران عقب ماندگي ها به حساب مي آيد. بديهي است ايران اسلامي نيز که داعيه پيشتازي تمدني در دنياي امروز دارد نمي تواند از قافله پيشرفت عقب بماند. اما تفاوت اينجاست که حرکت علمي در ايران مي بايست بر منهج معنويت تنظيم و بازسازي گردد. در واقع آرمان نهايي توسعه دانش بنيان در جامعه اسلامي افزايش کيفيت حيات معنوي و مادي نوع انسان است. دانش زماني رشد مي کند که تبديل به قدرت و ثروت شود. برقراري پيوند مستمر بين دانش، ثروت و اقتدار ملي قادر است مزيتهاي نسبي دانشمندان ايراني از قبيل هوش بالا، اعتماد به نفس ملي، ايمان به عنايات الهي و ... را بالفعل کند و مسير تحقق الگوي اسلامي جنبش نرم افزاري را هموار نمايد. اين ايده تنها زماني محقق مي شود که بين دانش و ثروت ارتباط منطقي برقرار شود. کليد اين ارتباط شرکت هاي دانش بنيان و حمايت مستمر و هوشمندانه دولت از اين دست شرکت هاست. دهه 90 بايد دهه تجاري کردن علم و توليد فناوريها باشد. بر اساس نقشه جامع علمي کشور در سال 1404، حدود 450 هزار شرکت دانشبنيان بايد به وجود بيايد. شايسته است در مدت باقي مانده تمام دستگاه هاي دولتي بسيج شوند تا ايده تحقق تعداد شرکت دانش بنيان در کشور محقق شود. البته طي چند سال گذشته به خصوص در دولت نهم و دهم توجه و التفات ويژه اي به اين موضوع صورت گرفته است. در واقع امروز يکي از گفتمان هاي پايه اي كشور، گفتمان پيشرفت علم و فناوري است و با هدايت و التفات ويژه رهبر فرزانه انقلاب کارهاي بزرگي براي جبران عقبماندگيهاي کشور صورت گرفته است. اين موضوع مرهون الگوي اصلاحي جمهوري اسلامي در نهضت توليد علم و جنبش نرم افزاري است که روز به روز جايگاه ايران را در جامعه علمي ارتقا مي دهد. تهران امروز:علوم انساني و لزوم طرح ايدههاي نو «علوم انساني و لزوم طرح ايدههاي نو»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم دكترمصطفي ملكوتيان است كه در آن ميخوانيد؛اشاره رهبر معظم انقلاب اسلامي به لزوم اهتمام محققان علوم انساني و اجتماعي به ارائه ايدههاي نو، نكتهاي بسيار شايسته و درخور توجه است. آشكار است كه از نظر موضوع، ماهيت و پيچيدگي تفاوتهاي آشكاري ميان علوم انساني و اجتماعي و علومي كه اصطلاحا علوم دقيقه يا علوم محض خوانده ميشوند مانند فيزيك، شيمي و علوم تجربي وجود دارد و در حالي كه موضوع علوم محض، جهان طبيعت و ماده بيجان يا جنبههاي جسمي جانداران است، موضوع علوم انساني و اجتماعي، عامل انسان و رفتارهاي بشري است و به همين دليل به نتيجه رسيدن تحقيق در علوم انساني و اجتماعي بسيار مشكلتر از علوم دقيقه است. شايد مهمترين دلايل وجود نظريههاي متعارف و زياد در موضوعات علوم انساني و اجتماعي به اين واقعيتها برميگردد كه: 1 - در علوم انساني و اجتماعي ادغام موضوعي بسيار گستردهاي وجود دارد و براي تحقيق در يك مسئله گاهي بايد وارد حيطه علوم مختلف از جمله جامعهشناسي، روانشناسي، اقتصاد، سياست و... گرديد. 2 - برخلاف علوم دقيقه، در علوم اجتماعي و انساني آزمايشگاه دراختيار نداريم و نميتوانيم بلافاصله درستي و نادرستي يافتههاي خود را به بوته آزمايش بگذاريم و بدين ترتيب فرضيهها و نظريهها روي هم انبار ميشوند. 3 - با توجه به اينكه موضوع علوم انساني – اجتماعي عامل انسان و رفتارهاي اوست و انسان داراي جنبههاي غيرمادي مانند اراده، انديشه، اختيار، حافظه، احساسات، خيالات و... است، برخلاف موضوع علوم محض كه طبيعت بيجان است، امر پژوهش و تحقيق در اين علوم مشكلتر جلوه ميكند. حال بهرغم لزوم توجه به اين واقعيت يعني سختي پژوهش و تحقيق در علوم انساني – اجتماعي و رفتاري در مقايسه با علوم دقيقه و محض، بايد به واقعيت تلخي اشاره كنيم كه كمتر مورد موشكافي و دقت قرار گرفته است؛ تحقيقات در علوم انساني و اجتماعي در كشور ما در سالهاي گذشته مسيري مستقل و پويا نداشته و نتوانسته آنچنان كه شايسته يك جامعه انقلابي - اسلامي و مستقل است رشد نمايد و در مقايسه با پيشرفتهاي علمي در علوم مقابل چندان پيشرفتي نداشته است. به عبارت ديگر مراكز علمي كشور و پژوهشگران علوم اجتماعي و انساني كمتر به اين واقعيت توجه كردهاند كه يافتههاي علمي در اين دسته از علوم به دليل پيوند با رفتارهاي بشري با موضوعي نسبتا سيال و تغييرپذير مواجهند و نميتوان مانند علوم تجربي يا علوم محض، يافتههاي مربوط به جوامع ديگر از جمله جوامع غربي را مستقيما به جوامع مشرق زمين و از جمله كشور ما منتقل نموده و تحليل واقعيات، پديدهها و تحولات اجتماعي اين سرزمينها مورد استفاده قرار داد. بهويژه اين فرضيهها و نظريهها در تحليل كشورهاي اسلامي و كشور ما آشكارا از خود عدم كارايي بروز ميدهند. در ساليان طولاني گذشته ترجمه آثار نويسندگان غربي در علوم اجتماعي بر نوشته و آثار اين دسته از علوم سيطره داشته و اين امر منشأ بسياري از سوءبرداشتها و اشتباهات در تحليل قضاياي اجتماعي و سياسي شده و انحرافات مشكلساز بسياري را در مسير حركت اجتماعي ايجاد كرده است. اين خود بازگوكننده يك سطحي� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 173]
-
گوناگون
پربازدیدترینها