واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: مشكوك است اين معماى بى جواب!
اول؛ اظهارنظر «روته مولر» در بدو ورود به ايران در مورد حضورش روى نيمكت تيم ملى را كه خوانديم، يك مورد ذهنمان را به خود مشغول ساخت و آن اينكه اگر انتقال فيرات به سپاهان با هدف خالى شدن جا براى نشستن تئوريسينى نامدار چون فردى كه نامش را ذكر كرديم انجام شده، پس چرا قطعيتى در رابطه با عقد قرارداد با مولر به چشم نمى خورد و وى با مطرح كردن تعهدش به فدراسيون فوتبال، همچنان همه چيز را در هاله اى از ابهام نگه مى دارد؟ اميدواريم صحبت هاى اخير روته مولر فقط با هدف «بازارگرمى» انجام شده و پيوستن وى به كادر فنى تيم ملى قطعى گشته باشد چرا كه ليگ برتر از حدود يك ماه ديگر و نيز بازى هاى مقدماتى جام جهانى از اواخر تابستان آغاز مى شود و حضور جدى و پررنگ يك «فوتبالدان»، تئورى پرداز، مغز متفكر، برنامه ريز و… در كنار على دايى «تقريباً تنها» الزامى مى باشد. در ضمن، آيا نمى شد فيراتى كه از او خيلى تعريف مى شد هم در كنار دايى باقى مى ماند؟! برخلاف كادر فنى سابق تيم ملى، آيا كادر فعلى كمى خلوت و ناقص به نظر نمى رسد؟ فيرات مى ماند، مولر هم مى آمد، مگر مجموعه اى از «بادانشى» ضرر مى كند؟دوم؛ از روته مولر گفتيم، خود به خود پاى فيرات وسط كشيده شد. چند روز قبل مطلبى نوشته بوديم با اين مضمون كه اگر دستيار آلمانى سابق على دايى لايق سرمربيگرى تيم بزرگى همچون سپاهان مى باشد، چرا در تيم ملى حفظ نشد و بعد از انجام مذاكرات و عمل آمدن هماهنگى ها بين ساكت و دايى- بنابر ادعاى مديرعامل سپاهان- به راحتى راهى اصفهان گشت؟ امروز هم مى خواهيم از زاويه اى ديگر به اين ماجرا بنگريم چرا كه در عين بى اهميت بودن براى خيلى ها، همچنان ما را با سؤال هاى متعدد درگير مى سازد. اين بار مى پرسيم حالا كه على دايى رضايت خود را با جدايى فيرات و انتقالش به تيم اول فوتبال ايران در سال هاى اخير اعلام داشته، چرا با توجه به حضورش در هيأت مديره سايپا و صاحب نظر و تأثيرگذار بودنش در اين باشگاه، رأى به سرمربيگرى وى در نماينده فعلى ايران در ليگ قهرمانان نداده است؟ مگر نه اينكه سايپا مدت هاست دنبال مربى آلمانى مى گردد و نام هايى چون يورگن كهلر، ارنست ميدن دروپ، ولفگانگ فرانك و... نيز در اين رابطه مطرح شده است؟ خب فيرات كه هم آلمانى بود و هم فردى كه از نظر دايى براى سرمربيگرى سپاهان تأييد شد، پس چرا او را روى نيمكت سايپا ننشاندند؟ اينكه اين آلمانى با موافقت سرمربى تيم ملى از كادر فنى اين تيم جدا شد و ايضاً راهى هم به سايپايى كه على دايى يكى از تصميم گيرندگان اصلى اش مى باشد پيدا نكرد، در ظاهر حكايت از تغيير عقيده دايى در مورد فيرات و پشيمانى وى از انتخاب اين مربى براى تيم ملى مى كند، بيراه كه نمى گوييم؟! واگر واقعاً چنين بوده، چرا او را براى سپاهان انتخاب كردند؟ آيا به راستى چنين فردى مى تواند دردى از اين تيم هميشه مدعى دوا كند؟ وقتى مى گوييم اين قضيه مشكوك است، باور كنيد و آن را شوخى نگيريد...! سوم؛ صحبت از فيرات و عدم انتخابش براى سرمربيگرى سايپا شد، يك دفعه حواسمان معطوف به اين تيم و آينده اش گشت. سايپا تيمى است كه از همه رقيبان داخلى اش در ماه هاى آتى وظيفه سنگين تر و بازى هاى حساس ترى دارد، يعنى قبل از اينكه نوبت به نگرانى در مورد امثال سپاهان، پرسپوليس و استقلال كه فصل بعد ليگ قهرمانان را پيش رو دارند، بايد نگران قهرمان ليگ ششم بود كه شهريورماه بايد به مصاف كوروفچى ازبكستان برود اما هنوز سرمربى ندارد. اينكه تيم اسكلت اصلى خود را تقريباً حفظ كرده، مهره هايى چون صابر ميرقربانى را به خدمت گرفته و تمرينات بدنسازى اش از هفته گذشته آغاز شده، قبول اما آيا نبايد سرمربى جديد كه به احتمال فراوان آلمانى هم خواهد بود، به حداقل شناخت از شرايط فوتبال ايران و آسيا- بخوانيد بعضى برنامه ها و تحركات غيرقابل تحملش- و نيز حريف ازبك پيدا كند و حساب كار دستش بيايد كه چه در چنته دارد و چه مى تواند بكند؟ ضمناً درست كه على دايى نسبت به تيم سابقش بى تفاوت نيست و حداقل به اين خاطر كه موفقيت سايپا در آسيا به نام او هم نوشته مى شود- وايضاً مسئوليت فعلى اش در كادر مديريتى باشگاه- روند آماده سازى اين تيم را زيرنظر دارد اما آيا كنترل از راه دور به درد سايپا مى خورد؟
سه شنبه 18 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابرار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]