واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: دختر جوان در دام مزاحم تلفنی افتاد من گاهي اوقات به بهانه درس خواندن کتابم را برمي داشتم و به پارک کوهسنگي مي رفتم. يک روز مردي حدود ۴۰ ساله اجازه خواست تا در کنارم روي صندلي پارک بنشيند. او با زباني چرب و نرم خودش را مشاور خانواده معرفي و ادعا کرد که مشغول انجام تحقيق درباره شناخت افسردگي زنان مي باشد. خراسان: اختلاف من و مادرم از روزي شروع شد که فردي غريبه وقت و بي وقت به خانه ما تلفن مي زد و چرت و پرت مي گفت. من خيلي سعي کردم مادرم را توجيه کنم که مزاحم تلفني را نمي شناسم و با کسي رابطه اي ندارم اما فايده اي نداشت و او که از اشتباه خواهر بزرگم در برقراري ارتباط مخفيانه با پسري جوان و آبروريزي هاي بعدي آن در چند سال قبل تجربه تلخي داشت مرا در تنگنا گذاشت و با ترديد و بدبيني نگاهم مي کرد. دختر جوان در دايره اجتماعي کلانتري جهاد مشهد افزود: برخوردهاي تحقيرآميز مادرم باعث شد تا گوشه گير و منزوي بشوم و از زماني که ديپلم گرفتم اين افسردگي به اوج خود رسيد چون مادرم به جز درس خواندن هيچ تفريح و سرگرمي برايم در نظر نمي گرفت و فقط مي گفت بايد خودت را براي کنکور آماده کني! من گاهي اوقات به بهانه درس خواندن کتابم را برمي داشتم و به پارک کوهسنگي مي رفتم. يک روز مردي حدود ۴۰ ساله اجازه خواست تا در کنارم روي صندلي پارک بنشيند. او با زباني چرب و نرم خودش را مشاور خانواده معرفي و ادعا کرد که مشغول انجام تحقيق درباره شناخت افسردگي زنان مي باشد. اين فرد ناشناس در ادامه درباره زندگي ام سوالاتي پرسيد و وقتي متوجه شد که با مادرم اختلاف دارم شماره تلفن همراهش را داد و گفت: مي تواند براي حل مشکلاتم راهنمايي ام کند.از شما چه پنهان گفت وگو با اين فرد غريبه کمي مرا آرام کرد و او با زبان چرب و نرمي که داشت کم کم مرا به خودش وابسته کرد. اما افسوس که نمي دانستم اين فرد شيطان صفت چه دامي برايم پهن کرده است. او پس از مدتي به من پيشنهاد ازدواج داد و با اين که فهميده بودم خودش را به دروغ مشاور خانواده معرفي کرده است و فردي بيکار است به ارتباط پنهاني با او ادامه دادم تا اين که پس از چند ماه متوجه شدم باردار هستم. با به وجود آمدن اين مشکل از او خواستم تا هر چه زودتر به خواستگاري ام بيايد اما اين آدم حيله گر مي گويد قصد ازدواج با من را ندارد و حتي پيشنهاد داد تا هر چه سريع تر سقط جنين کنم. به راستي نمي دانم چه خاکي بر سرم بريزم و با اين آبروريزي که من به بار آورده ام شک ندارم مادرم که بيماري قلبي دارد سکته مي کند. او بعد از مرگ پدرم براي من و خواهرم خيلي زحمت کشيده است اما ما هر ۲ آبروي او را به باد داده ايم و خودمان را روسياه کرده ايم. اين است نتيجه رعايت نکردن حد و مرزهاي شرعي در ارتباط با افراد غريبه و نامحرم! خدا لعنت کند آن مزاحم تلفني ناشناس را که همه بدبختي هايم از همان زمان شروع شد! پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 888]