واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي سير تمدن غرب
فرهنگ عاميانه
فرهنگ عاميانه اغلب به فرهنگ نانوشته و غير رسمي اطلاق ميشود كه براي زندگي بيشتر مردم حياتي است و به صورت شفاهي از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشود.
فصل ممتاز فرهنگ عاميانه، خصوصيت عمومي بودن و اشتراكي بودن آن است. فعاليت گروهي خصوصاً در جشنها، كه نام عمومي براي مجالس مختلف سرور و شادماني است، مشترك بود.
اين جشنها شامل جشن هاي خانوادگي، مانند عروسي، جشنهاي گروهها، جشنهاي رايج در اروپاي كاتوليك كه در آن روز قديسين نيكوكار محلي را گرامي ميداشتند، جشنهاي سالانه، مانند كريسمس و عيد پاك ميباشد كه مربوط به مسيحيت قرون وسطي است و كاروانهاي شادي كه ديدني ترين شكل جشن است و در دنياي مديترانهاي اسپانيا، ايتاليا و فرانسه و همچنين آلمان و اتريش مرسوم بود.
تمام اين جشنها داراي خصوصيات مشتركي بودند. در حالي كه اين جشنها آثار معنوي داشتند ولي اجراي آن به صورت غير مذهبي بود. تنها در موارد خاصي بود كه مردم در جشنها در خوردن و نوشيدن و جشن و سرور افراط ميكردند. در جوامع سنتي، جشنها تنها زمان ولخرجي بود زيرا در ساير فصول صرفهجويي بر زندگي آنها حاكم بود، و از آنجا كه در بقيه اوقات به كار طاقتفرسا مشغول بودند، جشن، فرصتي براي بازي و تفريح بود.
توماس گري1 شاعر در باره كاروان شادي تورين2 در سال 1739 ميگويد: اين كاروانهاي شادي از كريسمس تا ماه روزه ادامه دارد، نصف باقيمانده سال هم به ياد كاروان شادي قبلي و نصف ديگر آن در انتظار كاروان بعدي ميگذشت (برك، 1978، ص 179).
نمونهاي از شگفتي كاروان شادي، كارناوال بود كه از اول ژانويه شروع ميشد و تا شروع ماه روزه، كه به طور سنتي يك دوره چهل روزه روزهداري و خودسازي ادامه داشت، تا عيد پاك، طول ميكشيد.
كارناوال برخلاف ماه روزه كه مردم از خوردن گوشت و هم خوابگي با زنان و ساير سرگرمي ها خودداري ميكردند، ماه افراط در اين امور بود. مصرف فراوان غذا خصوصاً گوشت و ساير خوراكهاي لذيذ و نوشيدن الكل فراوان يك امر معمول بود: «آنها مانند افرادي كه هرگز ننوشيدهاند، مينوشيدند.»
كارناوالها همچنين زماني براي افراط در امور جنسي بود، آوازهايي كه در اين اوقات خوانده ميشد، در زمانهاي عادي براي جامعه اهانتآميز بود.
بالاخره، كارناوال زماني براي پرخاشگري و آزاد كردن اميال پايمال شده بود. اغلب اين پرخاشگري ها شكل يك حمله لفظي را داشت، چون در مراسم مردم ميتوانستند به صورت آشكار به همديگر توهين و حتي از مسئولان اجتماع انتقاد كنند.
در همين زمان ساير اعمال خشونتآميز نيز مجاز بود. مردم سيب، تخممرغ، آرد و مثانه خوك پر از آب را به سوي همديگر پرتاب ميكردند.
اين خشونت محدود و مشروع گاهي به خشونتهاي پيشبيني نشده تبديل ميشد.
به گواهي تمام معاصران، در طول زماني كه كارناوال برپا بود، آمار قتل به نحو چشمگيري افزايش مييافت.
در كارناوال دنيا زير و رو و وضعيت عادي زندگي واژگونه ميشد. كشاورزان شاه ميشدند، زنان لباس مردانه ميپوشيدند و مردان لباس زنانه و مردم براي ابراز احساسات جنسي و خشونت بار خود آزاد بودند. مردم شناسان اجتماعي حدس ميزنند كه هدف از اين تشريفات مذهبي واژگونه، ايجاد پديدههاي مخالف بود و تقويت نظم موجود بود:آنها ميخواستند با بزرگ داشتن كوچك و كوچك داشتن بزرگ، اصل سلسله مراتب را تاييد كنند (بوركه، 1978، ص 186 و 201). در حالي كه اين امر ممكن است درست باشد، ولي هميشه مصداق نداشته است.
نمونههاي بسياري وجود دارد كه اين كارناوالها منجر به آشوبهايي شده است كه در آن مسئولان شهري نيز به قتل رسيدهاند.
اين احساس جامعه در جشن، در گردهماييهاي بزرگ مردم عامي، ميخانهها و يا كابارهها هم وجود داشت. ميخانهها در اصل براي مسافران ساخته شده بود اما اغلب به صورت محل تجمع همسايگان براي صحبت با همديگر، بازي، انجام معاملات كوچك و نوشيدن نوشابههاي الكلي بود.
اختلاف در نحوه نوشيدن الكل بين فقير و غني يادآور شكاف عميق فزاينده بين طبقات نخبه و فقرا در قرن هيجدهم بود.در سال 1500، فرهنگ عاميانه، فرهنگي براي عموم مردم بود، و براي نخبگان فرهنگ دومي را تشكيل ميداد، و تنها فرهنگ بقيه مردم بود.
پي نويس ها :
Thomas Gary -1
Turin-2
شنبه 15 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 146]