واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مضامين فلسفه ذهن(24)شاخصهاي رفتارگرايي روانشناسانه
خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه: رفتارگرايي فلسفي نظريهاي در باب معناي اصطلاحات ذهني و در نهايت در باب سرشت مفاهيم ذهني است. طرفداران اين نظريه به پرسشهاي فلسفي در باب سرشت ذهن كه قابل تحويل به پرسشهايي در باب ويژگي چنين مفاهيمي هستند عطف توجه نشان ميدهند. اين رفتارگرايي ارتباطاتي با رفتارگرايي روانشناسانه دارد.
رفتارگرايان اينگونه استدلال ميكنند كه اگر ما بخواهيم بدانيم كه اذهان چه هستند بايد آشكار كنيم كه "ذهن" و متعلقات آن، چه معنا ميدهند. آنها اشاره ميكنند كه اين مستلزم شرح آن است كه "ذهن" و متعلقات آن چگونه در بحثهاي روزمره به كار ميروند. اذهان در جواب به [پرسش] از "ذهن" به وجود ميآيند.
تصوري از اين نوع تقريباً فلسفه را از روانشناسي جدا ميكند . فيلسوفان در تلاشند تا ظرافتهاي اين تصور از ذهن را كه در زبان رايج حفظ ميشود آشكار سازند. روانشناسان و ديگر دانشمندان تجربي در مشخصۀ اين جهان جستار ميكنند. زبان ما جهانمان را به نحو خاصي كندهكاري ميكند. ما مدعيات علمي را فقط بعد از مقايسۀ تصوراتي كه در مدعيات آنها به كار ميرود با تصوراتي كه در زبان رايج به ظهور ميرسد تفسير ميكنيم.
هنگاميكه روانشناسان از باور يا احساسي سخن ميگويند يا از تصوري ذهني سخن ميگويند آيا منظور آنها آنچه به صورت رايج از "باور"، "احساس" يا " تصور ذهني" مدنظر است به حساب ميآيد. براي فهم اين مهم بايد دريابيم كه چگونه اين بيان در نظريههاي روانشناسانه كاربرد دارند و اين را با كاربرد آن در زبان رايج مقايسه ميكنيم.
هنگاميكه اين كار را انجام ميدهيم، بر طبق نظر فيلسوفاني چون ويتگنشتاين و رايل، ما در مييابيم كه روانشناسي واجد كاربرد رايج به كارگيري اصطلاحشناسي آشنا به روشهاي ناآشنا است. اين امر ميتواند به فهم اشتباه مدرني از فرضيههاي روانشناسانه منجر شود.
ويتگنشتاين اين نكته را بدينگونه ابراز ميكند كه: " در روانشناسي روشهاي تجربي و ابهام مفهومي وجود دارند. اين "ابهام مفهومي" بيشتر به تفسير روانشناسانۀ كار آنها هنگاميكه نسبت به تفسير فرد غيرحرفه اي صورت ميگيرد اعلام ميشود. ما تصوري فني كه اصطلاحي آشنا را به كار ميبرد معرفي ميكنيم. اين تصور فني ممكن است بهجد با معناي اصطلاحي كه در كاربرد روزمره به كار ميرود متفاوت باشد.
بنابراين ما حقايقي را تثبيت ميكنيم كه مناسب اين تصور فني ممكن است. اين ابهام هنگامي به وجود ميآيد كه ما اين حقايق را به چيزي كه اين اصطلاح اوليه به آن اعمال ميكند اعمال كنيم. اين مثل آن است كه تصميم گرفته باشيم يك معناي دقيق به واژۀ "كبوتر" اعطا كنيم: يك مصنوع چهار پا با يك سطح مسطح كه براي محافظت از اشيا به كار ميرود. آنگاه ما اين باور رايج را تصديق ميكنيم اينكه كبوتر ميتواند پرواز كند، تخمگذاري و توليد مثل كند يك داستان است.
شنبه 15 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 293]