واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: عشاير و چشمههاي محبتي كه حتي در سالهاي خشكسالي نميخشكد
اندكي از راه را پياده پيموديم،اما اكثر خبرنگاراني كه در اين سفر همراه ما بودند همان مسافت كوتاه را نيز كه اتوبوس قادر به پيمودن آن نبود با "پاترول" اداره عشاير طي كردند.
چهرههاي آفتاب سوختهشان بدون هرگونه كلامي از خصلت بخشندگي خورشيدوارشان با ما سخن ميگفت و دستهاي زمخت و مردانهشان وقتي باهم دست ميداديم، خشونت و سرسختي زاگرس را در ذهنم تداعي ميكرد.
عصر بود، به خاطر فشردگي برنامهها دير رسيديم، اما آنها از ظهر "مندير" (چشم به راه) ما بودند، تا ما را مهمان سفرهاي ساده و كريمانه خود كنند ، خشكسالي امسال اگرچه چشمههاي كوه را خشكانده و رزقشان را تنگ كرده، اما چشمههايي صفا و سادگي، قناعت و مردمداري آنها زايندهتر از زاينده رود در دشت جريان داشت.
به استقبالمان آمدند و مارا دربهترين چادري كه در دره كنار "چشمه گرداب دولتآباد فريدونشهر" واقع دربرپا كرده بودند، پذيرا شدند.
بزرگان طايفه"آرپناهي" كه از ايل "چهارلنگ" بختياري هستند، حين پذيرايي با دوغ محلي، چاي و ميوه از مشكلاتشان با ما سخن گفتند.
خشكسالي، امانشان را بريدهبود،برخي از آنان براي كاهش زيان ناشي ازكمبود علوفه در مراتع، مجبور شدهبودند گوسفندانشان را كه تمامي هستيشان بود به قيمتي حدود يك پنجم آنچه كه در شهر به مردم عرضه ميشود، بفروشند.
قشلاقشان در خوزستان و ييلاق در اطراف شهرستانهاي فريدونشهر و چادگان در ۱۴۰كيلومتري غرب اصفهان بود،"مال كنون"(كوچ) آنها حدود ۱۵روز طول ميكشد تا با عبوردادن دامها از ايل راههايزاگرس،رمه را به سلامت بهييلاق برسانند.
"عزيز آرپناهي"رييس يكي از"تش"ها (از زيرمجموعههاي تقسياتي ايل بختياري) ميگفت: كم آبي امسال اجازه كشت و زرع به ما نداده است و در تامين مايحتاج و نيازهاي اوليه خودمان ماندهايم.
"امير آرپناهي"از بزرگان طايفه كه عمرش در كوچ سپري شده بود و پسرانش هر كدام مردي شده بودند از سختيهاي معيشت گلايه كرد و گفت: اگر دولت به ما امكاناتي مانند آب وبرق بدهد وامكان ساخت سالن دامداري برايمان فراهم كند عطاي كوچ را به لقايش ميبخشيم.
"سام آرپناهي"هم با نگراني بهخاطر بيكاري فرزندانش اظهار داشت: اينها با سختي درس خواندهاند اما بيكارند و ممر درآمد ايل در حدي نيست كه هزينههاي تشكيل زندگي براي آنان را فراهم سازيم.
در گوشهاي از سياه چادرهاي برافراشته در دره "چشمه گرداب" يكي از دختران بلندقامت ايل با خبرنگاران خانمي كه همراه گروه بودند بهگفت و گو نشسته و به آنان گفته بود: اگر از شهر خواستگار داشته باشم شوهر ميكنم، حديث كوچ بيبازگشت جوانان ايل به شهرها براي يافتن كار و " تختهقاپو"(يكجا نشيني عشاير) در شهرها، دختران جوان ايل را بيخواستگار كرده است.
يكي ازمسوولان همراه خبرنگاران كهحتي دربيابان سعي ميكرد پرستيژ مسووليت خود را حفظ كند،از لزوم انجام طرح سرشماري اجتماعي واقتصادي عشاير كوچنده سخن گفت.
اما حرفهاي "عليداد رحيمي" از همه بيشتر بر دلم نشست ، او مسوول اداره امور عشاير فريدونشهر بود و چنان از مشكلات عشاير سخن ميگفت كه گاه او را با اعضاي ايل اشتباه ميگرفتم.
رحيمي گفت:از چهارهزارو ۶۱۷خانوار عشاير كوچرو مناطق غربي استان اصفهان كه حدود ۲۸هزار نفر جمعيت دارند، يكهزار و ۴۰۰خانوار در محدوده شهرستان چادگان و مابقي در محدوده شهرستان فريدونشهر ساكن ميشوند.
وي اضافهكرد: ۳۰درصد عشايركوچنده مناطق ييلاقي غرب استان اصفهان علاوه بر رمهداري، كشاورزي نيز ميكنند كه خشكسالي امسال ، بيش از ۵۰درصد فعاليت كشاورزي آنان را مختل كرده است.
رحيمي گفت: عشاير كوچنده مناطق غربي استان بين ۳۵۰تا ۴۰۰هزار راس دام دارند كه به دليل اجراي طرحهاي قرق دربرخي از مراتع، حدود ۵۰درصد دامها را به وسيله كاميون از مناطق قشلاقي به ييلاق منتقل ميكنند.
وي با گلايه ازبرخي دستگاههاي ارائهدهنده خدمات مختلف درجامعه گفت:فرهنگ ناصحيحي بين برخي دستگاهها جا افتاده است كه اداره امور عشاير را متولي تمامي مسائل عشاير اعم از بهداشت، آموزش و معيشت و ديگر خدمات ميدانند.
وي تصريح كرد:درپارهاي موارد، امور عشاير مجبور به ارائه خدمات برخي از دستگاهها به عشاير شده كه در حطيهكار ديگر دستگاهها بوده و يا در كنار دستگاههاي مختلف براي خدمت رساني به عشاير مشاركت داشته است.
رحيمي اظهار داشت: درحالي كه جمعيت عشاير در شهرستان فريدنشهر از جمعيت شهري و روستايي بيشتر است، برخي دستگاهها خود را موظف به ارائه خدمات به مناطق شهري و روستايي ميدانند ، اما به بخش عشايري كمتر توجه ميكنند.
آفتاب در حال فروخفتن در ستيغ كوه است و خبرنگاران آماده رفتن ميشوند، بزرگان ايل بهرسم مهمان نوازي براي نگاهداشتن آنها اصرار ميكنند تا لقمه "نان و نمكي"را دركنار آنان تناول كنند، اما دير وقت است و بايد راه آمده را برگشت.
نگاه "عزيز"،"سام"، "امير" و ديگر مردان و دختران جواني كه چشم به راه خواستگارانياند كه برايشان"دي بلال"(ترانهاي بختياري)بخوانند،خبرنگاران را بدرقه ميكند و درآخرين نگاههاي و حرفها تمنايياست و آناينكه حرفهايمان را واگويه كنيد براي ديگران و نگذاريد كه انعكاس آن در ستيغ زاگرس بپيچد و به خودمان بازگردد.
مسير "دوار"هاي (سياه چادر) ايل را تا پاي اتوبوس پياده طي ميكنم، برخي از خبرنگاران نيز پياده راه را ميپيمايند و پاترول امور عشاير آنها را كه ناي راه رفتن ندارند ، به اتوبوس ميرساند.
هنوز آخرين سفارشها و خواهشهاي نوجوان "آرپناهي"در گوشم ميپيچد كه "ما درس خواندهايم اما بيكاريم".
در اتوبوس همهمهاي ميشنوم آخرين تحفه عشاير براي ما يك گوني"كشك" است كه به تعداد خبرنگاران،بستهبندي و تحويل شده و خانم خبرنگاري كه ازخوردن دوغ عشاير چندشش ميآمد، براي به دستآوردن سهمي از كشك به مجادله با ديگران پرداخته است!
اتوبوس به راه ميافتد و من ميانديشم آيا ميتوانم با قلمالكنم حرفهايي را كه شنيدم بازگو كنم و براي عشايري كه در گذشته ۸۰درصد گوشت كشور را تامين مي كردند ،اما امروز نيازمند كمك ديگران هستند، كار كنم.
بياختيار شعري را كه سالهاي قبل سروده بودم به خاطر ميآورم كه:
به چشمم چهرهي يك آشنايي نميدانم تو هم از ايل مايي شبي شايد كه كوچيدي تو با ما زبودن تا شدن، زين جا به آنجا نفسهاي تو قوت داد ما را رها هرگز مكن ما را ، تو يارا .....
شنبه 15 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]