واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: انگلستان، اسپانياى دوم؟
قهرمانى اسپانيا در يورو ۲۰۰۸ تنها اميد را در دل مردمان اسپانيا و هواداران تيم ملى اين كشور زنده نكرد و چشم انداز افقى روشن همراه با جام قهرمانى جام جهانى را تنها بر روى مردمان و فوتباليست هاى سرزمين ماتادورها نگشود. انگليسى ها نيز اكنون به شكسته شدن طلسم حذف هاى پياپى تيمشان اميدوارند و با نگاهى به اسپانيا كه روزگارى سرنوشتى مشابه آنها داشت مى خواهند با سرمشق از آنچه كه آراگونز انجام داد، شيرهاى جزيره را بار ديگر به سكوهاى قهرمانى ببينند. يورو ۲۰۰۸ در واقع تورنمنت بازيكنان جوان و مربيان كهنه كار و با تجربه بود. با وجود آنكه تنها يك نوجوان در جمع ۳۶۸ نفرى بازيكنان حاضر در رقابت ها بود اما خط جلويى اسپانيا در بازى فينال از ۵ جوان كمتر از ۳۰ سال تشكيل شده بود كسانى چون سسك فابرگاس ۲۱ ساله، ديويد سيلوا ۲۲ ساله، فرناندو تورس ۲۴ ساله و آندرس اينى يستاى ۲۴ ساله و ژاوى كه از همه بزرگتر بود اما تنها ۲۸ سال داشت، حمله ها و ضد حمله هاى تيم را بر عهده گرفته بودند. در واقع همين موضوع براى تيم ملى انگلستان كه در جام جهانى ۲۰۰۶ به طرز ناراحت كننده اى حذف شد، درس بزرگى خواهد بود. لوئيز آراگونز ۶۹ ساله به عنوان هدايت كننده ماتادورها، رائول را كه نه تنها ركورددار ميزان گلزنى هاى ملى در تيم ملى را داراست بلكه سمبل و اسطوره فوتبال اسپانيا نيز به شمار مى رود، در كمال خونسردى كنار گذاشت زيرا مى دانست كاپيتان رئال مادريد نه به خاطر بى تجربگى بلكه به دليل آنچه در چنته داشت مانع حركت بسيارى از بازيكنان خواهد شد. همه فكر مى كردند او نيز مانند دومه نش كه با لجاجت تمام از دعوت ترزگه و ديگر ستارگان بزرگ كشورش سر باز زد، زمين خواهد خورد اما همه چيز در مورد اسپانيايى كه آراگونز ساخته بود نتيجه عكس داشت. اين بار به حكم تجربه و غريزه كمتر كسى احتمال راهيابى اسپانيا حتى به مرحله نيمه نهايى را مى داد اما ۶ پيروزى قانع كننده بى چون و چرا با استيلى مثال زدنى و تمركز غيرقابل نفوذ نشان داد، داستان ماتادورها اين بار به كلى متفاوت است و در نهايت ديديم كه قهرمان چه كسى بود! در اين ميان انگلستان با دعوت بازيكنانى چون ديويد بكهام، مايكل اوون و اميل هسكى نه تنها وقت خود را تلف كرد بلكه راه را بر ورود نسل جوان فوتباليست هاى اين كشور نيز بست. حضور بازيكنان كهنه كار مانند يك اعتبار كوتاه مدت است كه با اندك لغزشى از ميان مى رود. در واقع حتى اگر هسكى پس از عملكرد چشمگيرش در كنار مايكل اوون در بازى مقابل اسرائيل و روسيه در ومبلى مصدوم نمى شد باز هم حضورش و آنچه كه از خود به معرض نمايش مى گذارد تماماً به مويى بند است. از لحاظ تكنيكى و استراتژيكى نيز مى توان آراگونز را جداً تحسين كرد. او حتى يك قدم اشتباه نيز در اين زمينه نگذاشت. به عنوان مثال از بين ۴ مربى كه بازيكنان اصلى تركيب تيمى شان را در بازى آخر گروهى شان با علم به اينكه نتيجه تأثيرى در صعود تيم نخواهد داشت استراحت دادند. پيرمرد تنها كسى بود كه از عواقب اين عمل كه همان شكست يا گل هاى خورده زياد بود دچار ناراحتى نشد. آنها بازى آخر را نيز با پيروزى به پايان رساندند. آراگونز چنان با زيركى از تعويض هاى طلايى خود استفاده كرد كه در واقع در كيفيت كار تيم هيچ خدشه اى وارد نشد، وقتى يك بازيكن را تعويض مى كرد براى بسيارى از اهالى خارج از زمين معما بوجود آمد و در تعويض تورس خود بازيكنان نيز دچار سردرگمى شدند اما هيچ چيز تغيير نيافت و همه چيز خوب پيش رفت. در مورد انگلستان نيز اكنون شيرهاى جزيره مغز با تجربه و اندكى سالخورده را در اختيار دارند كه مى تواند تيمشان را به جنب و جوش بيندازد.كاپلو بر خلاف آراگونز يك محافظه كار بالفطره است كه البته از طبيعت ايتاليايى اش سرچشمه مى گيرد. شايد او امكان استفاده از زوج فوق العاده اى چون ژاوى و اينى يستا را در تيم ملى اش نداشته باشد و يا ستاره تكنيكى چون تورس در انگلستان يافت نشود اما مطمئناً اين را هم مى داند كه اعتماد بيش از حد به اسم هاى بزرگ چقدر خطرناك خواهد بود. انگلستان مطمئناً اسپانيا نيست و ستارگان فوق العاده اى چون ماتادورها را در اختيار ندارد اما مطمئناً مى تواند آنچه را كه مى خواهد در ميان بازيكنان انگليسى پيدا كند. «دن فابيو» از روزى كه پا به انگلستان گذاشت تنها چند جمله اميدواركننده در مورد تيم ملى تحت فرمانش بيان كرد. او به تحسين تئو والكت پرداخت اما چندان اميدوار به نظر نمى رسيد. در واقع انگلستان ديگر مملو از استعدادهاى فوتبالى نيست و باشگاه هاى اين كشور تنها به پرورش استعدادهاى خارجى مى پردازند و اين كار را براى كاپلو در برآورده كردن رؤياى فوتبال اين كشور سخت مى كند اما به هر حال شايد سياست جديد فوتبال اين كشور مبنى بر توجه هر چه بيشتر به استعداد هاى اين كشور بتواند اميدى براى سال هاى آينده فوتبال انگلستان باشد. مطمئناً امثال والكت باز هم در جزيره يافت مى شوند، از طرف ديگر وين رونى را هم فراموش نكنيم او در واقع ستاره سرنوشت ساز سال هاى كنونى فوتبال اين كشور است كه متأسفانه چندى است زيرسايه كسانى چون كريستيانو رونالدو گم شده است. در واقع انگلستان تيم ملى بدى ندارد اما متأسفانه به اندازه تيم هاى ديگر خوب نيست! فوتبال اين كشور برخلاف حكمرانى اش در عرصه باشگاهى و ليگى عملاً در سطح ملى حرفى براى گفتن ندارد اما اكنون با حضور كاپلوى هميشه برنده و ديدن آنچه اسپانيا در يورو ۲۰۰۸ انجام داد اميدها دوباره زنده شده است. اما بايد ديد با توجه به آنچه كه كاپلو در اختيار دارد آيا او هم مى تواند مانندآراگونز پيام آور غرور ملى و شادى براى يك كشور باشد؟
شنبه 15 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابرار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 230]