واضح آرشیو وب فارسی:قدس: مبعلي: ده سال پيش مي خواستم در آ.اس. رم بازي كنم
* نورا مهدوي ايمان مبعلي در آرزوي چند بازي پشت سرهم براي تيم ملي است تا به رؤياهايش كه سفر به اروپا و مرد سال آسيا شدن است، برسد. يك روز بزرگترين آرزوي او داشتن يك توپ فوتبال و يك جفت كفش كتاني بود و امروز در آرزوي بازي در تيم ملي است. ايمان به تواناييهاي خودش ايمان دارد و مطمئن است تيم ملي از فرصت دادن به او ضرر نخواهد كرد و اگر فقط 2 بازي پشت سر هم براي تيم ملي انجام دهد، كاري مي كند كه ديگر هيچ كس نتواند او را كنار بگذارد.او كه زماني براي بازي كردن با برادران بزرگش با آنها دعوا مي كرد، آرزوي پوشيدن پيراهن والنسيا و آ.اس.رم را در سر مي پروراند. مبعلي از دوران كودكي اش حرفهاي جالبي زد، اما بسياري از حرفهايش را براي آينده گذاشت. او از برنامه هاي ورزشي تلويزيون هم دلگير و ناراحت بود و فقط به عنوان درددل گفت كه يك فصل تيم آنها صدرنشين ليگ امارات بود و قهرمان شد، اما توجهي به بازيهاي او نشد. * به گذشته برگرديم، يادت هست وقتي 14 سال سن داشتي، در مسابقات مهارتهاي فردي در تهران شركت كردي و قهرمان شدي؟ ** (انگار اصلاً انتظار اين سؤال را نداشت و براي لحظاتي غرق خاطرات گذشته اش شد) بله، آن زمان در ايذه بازي مي كردم كه از اهواز با من تماس گرفتند و گفتند براي اين مسابقات بايد به تهران برويم. من هم آمدم و اول شدم. قبل از آن هم وقتي كه 12 سالم بود، در رامسر اين مسابقات برگزار شد كه اول شدم. * از اين هنري كه داشتي، جايي هم استفاده مي كردي؟ ** بچه كه بودم، وقتي در ايذه بازيهاي مهم بود، بين دو نيمه روپايي مي زدم. تيم ملي هم در اهواز يك بازي انجام داد كه علي دايي هم بازي مي كرد. در آن بازي هم بين دو نيمه روپايي زدم. دوران خيلي شيريني بود. خيلي ياد آن روزها مي افتم. * چطور شد وارد فوتبال باشگاهي شدي؟ ** دوم راهنمايي بودم. مربي پرسپوليس ايذه گفت، بيا با تيم تمرين كن. من هم رفتم و چند ماه بعد براي تيم بزرگسالان پرسپوليس ايذه بازي كردم. رئيس تربيت بدني موافقت نمي كرد من بازي كنم، چون خيلي كوچك بودم اما مربي تيم تعهد داد كه بازي كنم. پيراهن آستين كوتاه برايم آستين بلند بود. واقعاً خيلي بچه بودم. * آن روزها فكر مي كردي اين قدر بزرگ شوي؟ ** الان كه زياد بزرگ نيستم. هدفم اين است كه خيلي بزرگ شوم. نه در فوتبال، بلكه در زندگي بزرگ شوم. بچه كه بودم، يادم نمي آيد بدون توپ بوده باشم. هميشه با توپ بودم. يك بار يكي از بستگان يك توپ كوچك به من داد. آن موقع هنوز مدرسه نميرفتم. از يك شهري قرار بود به ايذه برويم. در كل اين مسير 50 كيلومتري توپ دستم بود و با خودم مي گفتم سريع به كوچه و خيابان برسم و بازي كنم. برادرم بسكتبال بازي مي كرد وقتي توپ بسكتبال او آب مي خورد، 3 كيلو مي شد. توپ او نصف قد من بود، اما روزي نبود كه با آن روپايي نزنم. آن قدر توپ او برايم سنگين بود كه شبها از درد پا نمي خوابيدم. بيشتر مواقع هم پابرهنه بودم، اما خيلي خوشحالم؛ چون يكي از دلايلي كه باعث شده قدرت شوتهايم زياد شود، بازي با توپ بسكتبال بود. * به نظر مي رسد خاطراتي يادت آمده و در آن روزها غرق شده اي؟ **اين حرفها را تا حالا نزده ام. بخشي از حرفهايم را امروز مي زنم و بقيه اش را بعدها خواهم گفت. بيشتر وقتها باران كه مي آمد، زنگ ورزش نمي توانستيم بازي كنيم؛ چون داخل حياط مدرسه آب جمع مي شد. توي كوچه همه مي گفتند بازيكن خوبي است ولي قدش كوتاه است و نمي تواند پيشرفت كند، اما خيلي بااستعداد است. من ناراحت مي شدم و هميشه در همه جا قدم را اندازه مي گرفتم. شبها بارفيكس مي رفتم تا قدم بلند شود. واقعاً دنياي عجيبي داشتم كه با خيلي ها فرق داشت. آن موقع بزرگترين حسرت زندگي ام يك توپ فوتبال و يك جفت كفش بود! * چه زماني به اين آرزو رسيدي؟ ** دوم راهنمايي بودم كه پولهايم را جمع كردم و 13 هزار تومان شد. يك جفت كفش قرمز خريدم كه حتي موقع خواب هم كنارم بود. اين كفشها را تا اردوي تيم ملي جوانان داشتم. سرتمرين فولاد، كفشهاي قرمزم پاره شد. وينكو بگوويچ پرسيد شماره پايت چند است. فكر كردم مي خواهد برايم كفشي بخرد، اما نخريد ولي به مسؤولان باشگاه گفته بود كه كفشهاي من پاره است. وقتي در فولاد جا افتادم، امكانات در اختيارم گذاشتند. * از خانواده ات بگو؟ ** ما 8 فرزند بوديم كه خدا را شكر هيچ وقت دستمان جلو كسي دراز نشد. پدر و مادرم زحمت مي كشيدند و دستمان به دهنمان مي رسيد. در اردوهاي تيم ملي كه بودم، هميشه خانواده ام به من پول توجيبي مي دادند. برادرم آن زمان كار مي كرد و به من كمك مي كرد و يك جورهايي مربي من هم بود. برادرم خيلي برايم زحمت كشيد و در خانه مان خيلي با من تمرين مي كرد. * و چه زماني وارد فوتبال به صورت حرفه اي شدي؟ ** جوانان استقلال اهواز تست گذاشته بود. در آن تمرين كفشها و جورابهاي قرمز داشتم و آنها روي اين مسأله خيلي حساسيت داشتند.در همان اولين تمرين، تيم جوانان با بزرگسالان استقلال اهواز بازي دوستانه داشت. مربي مرا به عنوان بازيكن تستي گذاشت كه بعضي ها اعتراض كردند، ولي در همان بازي به رسول فله كه در تيم ملي بازي مي كرد، يك گل چيپ زدم و فيكس جوانان استقلال اهواز شدم و با اين تيم قهرمان ايران شديم. در سال 76 بعد از اردوي تيم ملي جوانان به فولاد رفتم و كار حرفه اي من شروع شد. * در ساليان اخير گفته مي شد با بي اعتنايي در تيم ملي مواجه شده اي، آيا تصور حذف تو از تيم ملي ربطي به برانكو داشت؟ ** هميشه و در هر تيمي حرف اول و آخر را مربي مي زند. هيچ موقع هيچ بازيكني نبايد از مربي انتقاد كند؛ البته گاهي اوقات حق دارد واقعيت را بگويد. من 7، 8 سال در تيم ملي بودم، اما هيچ وقت شانس بازي كردن را پيدا نكردم و هيچ وقت يك مربي دو بازي پشت سر هم به من اعتماد نكرد. نه برانكو، نه قلعه نويي و نه دايي، بلاژوويچ هم به من بازي نداد. * تو شايسته اين اعتماد بودي؟ ** صد درصد بودم. به خودم ايمان داشتم، با فولاد قهرمان شدم و مؤثرترين و بهترين بازيكن فولاد بودم. * شايد مشكل تو و دايي يك سوء تفاهم بوده، اما مربيان قبلي هم به تو بازي نمي دادند. ** داستان من و دايي يك خطاي فني بود و گذشت و هيچ مشكلي هم با هم نداشتيم. من زمان برانكو در تيم ملي بودم و فقط در مرحله آخر كه به جام جهاني متصل مي شد، مرا دعوت نكرد و به جام جهاني نرفتم. اگر به جام جهاني مي رفتم، حتماً فرصت بازي كردن را پيدا مي كردم و الان شرايطم فرق مي كرد. در كل، الان از شرايطي كه دارم راضي هستم. اعتقاد دارم اگر يك چيزي به سختي به دست بيايد، ارزشش خيلي بيشتر است. موفقيتهايي كه تاكنون به دست آوردم، به سختي حاصل شده است. روزي مي رسد كه اين شانس به من مي رسد كه در تيم ملي بازي كنم، آن موقع بالاترين سطح خودم را نشان مي دهم چون در تيم ملي بازي كردن خيلي راحت است، به شرطي كه مربي به بازيكن اطمينان داشته باشد. * اگر به جام جهاني مي رفتي، الان كجا بودي؟ **مطمئناً در اروپا بودم. يكي از شرايط لژيونر شدن در اروپا، حضور در تيم ملي است. * اگر محمد مايلي كهن سرمربي تيم ملي بود، الان چند بازي ملي داشتي؟ ** حداقل شانس در اختيارم مي گذاشت و بقيه اش بستگي به خودم داشت. ممكن بود ضعيف باشم و در تيم ملي مايلي كهن هم جايي نداشته باشم، چون مايلي كهن با كسي تعارف ندارد. * خدا وكيلي اگر سرمربي تيم ملي بودي، به ايمان مبعلي چقدر بازي مي دادي؟ ** جزو نفرات اصلي مي گذاشتمش. شانس در اختيارش مي گذاشتم. در فولاد خوزستان، تأثيرگذارترين بازيكن بودم و بيشترين نقش را در قهرماني تيم داشتم. الان 3 سال است كه در امارات بازي مي كنم. امسال بيشترين زمان بازي را داشتم. من در تمام بازيهاي ليگ و حذفي الشباب 90 دقيقه كامل بودم و اصلاً يك دقيقه هم غيبت نداشتم كه يك ركورد است امسال بهترين بازيكن خارجي ليگ امارات شدم و با الشباب قهرمان شدم. در اين فصل 10 گل زدم و 14 پاس گل دادم. با توجه به اين كارها مي گويم كه مبعلي بايد در تيم ملي باشد. هيچ وقت يك مربي يك بازي مهم در تيم ملي به من نداد. خيلي كم پيش آمده، اما اگر يك مربي در تيم ملي 2 بازي پشت سر هم به من شانس بازي كامل بدهد، مطمئنم كاري مي كنم كه مربي راضي باشد و آن قدر خوب باشم كه كنار گذاشتنم سخت باشد. قول مي دهم مربي از اعتماد به من پشيمان نمي شود. * فكرنمي كني اگر 2سال قبل انتخابت پرسپوليس بود، بيتوجهي به تو در تيم ملي خيلي كم مي شد؟ ** مطمئناً شرايطم اين طوري كه الان هست نبود. * پس چرا به پرسپوليس نرفتي؟ ** با پرسپوليس مذاكره كرديم، اما با انصاري فرد به توافق نرسيديم. حاضر شدم نصف پول امارات را بگيرم، اما به توافق نرسيديم. تنها بحث من نيست ، هر كسي در پرسپوليس و استقلال باشد شرايطش فرق مي كند، چون همه او را مي بينند و راحت تر به تيم ملي مي آيد. * در الشباب هافبك دفاعي بودي. دراين پست مشكلي نداشتي؟ ** اين پست را خيلي دوست دارم، چون از عقب تر مي توانم بازي سازي كنم. همان كاري كه گوتي در رئال مادريد و پيرلو در ميلان مي كنند. اگر خوب نبودم مربي پست مرا عوض مي كرد، اما در تمام بازيها در اين پست بودم . من بازيكن درگيرشونده اي نيستم، اما اگر از عقب توپ بگيرم، راحت تر كار مي كنم و بازي سازي مي كنم. * دليل اصلي بي توجهي به تو در تيم ملي را چه مي داني؟ ** نمي دانم. شايد خيلي ها فكر مي كنند من آدم عجيبي هستم يا مغرورم يا اينكه اگر بازي نكنم، خيلي ناراحت مي شوم و نمي توانم روي نيمكت بنشينم اما اصلاً اين طور نيست. من هميشه يك جور هستم و نمي توانم دورو باشم و جلو كسي بخندم و پشت سرش حرف بزنم. خدا را شكر در تيم ملي با هيچ كدام از بچه ها به مشكل نخوردم، اما فوتبال خيلي پيچ و خم دارد و مسائلي پشت پرده فوتبال هست كه از آنها اطلاع ندارم. * تكل روي پاي دايي چقدر در زندگي فوتبالي تو و دوري ات از تيم ملي تأثير داشت؟ ** تأثيري نداشت. علي دايي يك مقدار ناراحت شد و روزنامه ها هم يك هفته تا 10 روز به آن پرداختند. روزنامه ها هنوز هم از آن قضيه مي پرسند. قبل از آن هم برانكو به من بازي نمي داد و خيلي كم به من بازي مي رسيد. بعد از آن اتفاق هم مرا دعوت نكرد، اما فكر نكنم به خاطر آن تكل بود. از كسي نمي ترسم كه حرفي را بزنم يا نزنم، چون زندگي فقط فوتبال نيست. * زندگي براي تو چيست؟ ** اينكه شب راحت بخوابم. اينكه وقتي در آينه به خودم نگاه مي كنم، از خودم راضي باشم و خودم را دوست داشته باشم. خانواده ام به من افتخار كنند و به درد دوستانم بخورم. اين چيزها خيلي ارزش دارد تا اينكه فوتبال بازي كنم كه معروف باشم. بزرگترين هدفم اين است كه مردم دوستم داشته باشند نه اينكه فقط بگويند ايمان بازيكن خوبي است. براي من انسانيت خيلي مهم تر از فوتبال است، چون فوتبال چند سال ديگر تمام مي شود. * بزرگترين ظلم را كدام مربي در حق تو كرد؟ ** هيچ كدام، از هيچ مربي چه برانكو، چه دايي، چه مايلي كهن و قلعه نويي ناراحت نيستم. از همه مربيانم ممنون هستم، چون خودم دوست دارم مربي شوم و اصلاً قبول نمي كنم بخواهم بد كسي را بگويم. شايد قبلاً تحت تأثير قرار مي گرفتم، و يك حرفي مي زدم، اما الان ديگر تحت هيچ شرايطي هيچ حرفي نمي زنم. * الگوي فني؟ ** الگوي خاصي نداشتم. هيچ وقت عاشق يك بازيكن خاص نبودم. * الگوي اخلاقي؟ ** از هر كسي كارهاي خوبش را ياد گرفته ام. * كدام تيم بوده كه از بچگي دوست داشتي در آن بازي كني؟ ** از 10 سال پيش وقتي باتيستوتا و توتي در آ.اس.رم بازي مي كردند، دوست داشتم در اين تيم بازي كنم. * فكر مي كني چه زماني به اروپا بروي؟ ** 2سال ديگر، اگر تا 2 سال ديگر به يك تيم اروپايي نرفتم ديگر شرايط خيلي سخت مي شود، اما بازي در تيم ملي يكي از شرايط اصلي حضور در اروپاست. دوست دارم در اسپانيا و ايتاليا بازي كنم. والنسيا در اسپانيا و رم را در ايتاليا دوست دارم. * بزرگترين حسرت زندگي؟ ** خيلي دوست داشتم در جام جهاني بازي كنم، اما حسرت نبود.
شنبه 15 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]