تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834838212
پاورقی 10- / داستان تقی شهرام، کودتای سرخ و تیرباران در سحرگاه دوم مرداد1359
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب - تقی شهرام با به رسمیت نشناختن دادگاه، به غیر از جلسه اوّل، در دادگاه حاضر نشد. سازمان مجاهدین درمورد این محاکمه هیچ موضعی نگرفت. سازمان پیکار، گروههای نبرد و آرمان و عدهای ازفعالین منفرد چپ کمیته دفاع از تقی شهرام را تشکیل دادند و محاکمه وی را حمله علیه نیروهای چپ نامیدند...شهرام پس از چهار روز محاکمه در دادگاهی به ریاست عبدالمجید معادیخواه، که خود زمانی از طرفداران سازمان مجاهدین بود، در بامداد 2 مرداد ۱۳۵۹ تیرباران شد. به گزارش خبرآنلاین، روزهای زوج هر هفته کتاب منتشر نشده عبدالله شهبازی، مورخ و پژوهشگر کشور به صورت پاورقی و اختصاصی در خبرآنلاین منتشر میشود. این مطالب که با عنوان «ساواک، موساد و ایران» منتشر میشود، بخشی از کتاب «سرویسهای اطلاعاتی و انقلاب اسلامی ایران» آخرین کتاب شهبازی است که از ابتدای اردیبهشت 1389 در حال نگارش این کتاب بوده و قصد دارد پس از اتمام، آن را به صورت آنلاین در سایت شخصیاش منتشر کند. *** قسمت اول را اینجــا و قسمت دوم مربوط به تقی شهرام را اینجــا و قسمت سوم را اینـجـا بخوانید. سرتیپ رضا زندیپور (متولد 1302) از افسران ارتش بود که مدتی در دفتر ویژه اطلاعات، به ریاست ارتشبد حسین فردوست، خدمت میکرد. او در خرداد 1352 به ریاست کمیته مشترک ساواک و شهربانی و ژاندارمری برای مبارزه با خرابکاری منصوب شد. این نهاد در بهمن 1350 به دستور محمدرضا شاه تأسیس شد و به «کمیته مشترک ضد خرابکاری» معروف بود. سرتیپ زندیپور در صبح 27 اسفند 1353 در خیابان فرح شمالی (سهروردی) به قتل رسید. زندیپور، بهرغم جایگاه مهمش در ساختار امنیتی، فاقد محافظ بود و تنها یک درجهدار میانسال شهربانی، بهنام عطوفی، رانندگی او را به عهده داشت. عطوفی نیز به قتل رسید. او پدر شش فرزند بود. ترور زندیپور کاری ساده بود. ولی سازمان با صدور اعلامیهای چنین جلوه داد که گویا کاری بزرگ کرده است. این اوّلین اعلامیه سازمان است که عبارت «به نام خدا و خلق قهرمان ایران» حذف شده و آرم سازمان مندرج در آن فاقد آیه «فضلالله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیما» است. سرتیپ زندیپور را به بدی نمیشناسند و او را عاملی برای مهار اقدامات لگام گسیخته پرویز ثابتی و دستیارانش میدانند. زندیپور در میان زندانیان، به خصوص بلاتکلیفها و زیربازجوییها، به فردی که سعی میکرد فشارها را تعدیل کند شهره بود. بارها دیده شد که بازجویان در حضور او خشونت خود را پنهان میکنند. افرادی نیز، پس از برخورد حضوری با زندیپور، که معمولاً به هنگام بازدید وی از بندهای زندان کمیته مشترک انجام میگرفت، آزاد شدند. عزت شاهی یک نمونه است.1 نوشتهاند: «مقام وی بیشتر تشریفاتی بود و عملاً سرپرستی کمیته مشترک را معاون زندیپور، یعنی رضا عطارپور (معروف به دکتر حسینزاده) و دو معاون وی محمدحسن ناصری (معروف به دکتر عضدی) و پرویز فرنژاد (معروف به دکتر جوان)، به عهده داشتند. زندیپور پیش از آمدنش به کمیته مشترک از افسران تحت مسئولیت ارتشبد حسین فردوست در دفتر ویژه اطلاعات بود و از افسران تحصیلکرده و باسواد به شمار میرفت. در مدتی که ریاست کمیته مشترک را به عهده داشت، غافل از آن چه دارودسته پرویز ثابتی در صدد اعمال آن بودند، سعی داشت فشارها را تعدیل کند و شرایط بازجوییها و زندان کمیته را انسانیتر کند. ردّ سازمان برای شناسایی وی نیز از همین سادگی او نشئت گرفت: در پائیز 1352 سیمین جریری، یکی از اعضای سازمان، در رابطهای ضعیف دستگیر شد و پس از مدت کوتاهی با اهتمام سرتیپ زندیپور، که معمولاً نسبت به زندانیان زن معتقد به ارفاق بود، آزاد گردید. به هنگام مرخصی از زندان، زندیپور آدرس و شماره تلفن منزل خود را به سیمین جریری داد تا اگر برایش مشکلی پیش آمد (چون هم دبیر راهنمایی و هم دانشجو بود) از توصیه و کمک او بهرهمند شود. شناسایی زندیپور از همین طریق انجام شد.» 2 خسرو قنبری، که مدتی در کمیته مشترک ضد خرابکاری زندانی بود و از زمان دولت شهید محمدعلی رجایی با نام مستعار «خسرو تهرانی» مسئول دفتر اطلاعات نخستوزیری شد، در یادداشتهایش مینویسد: «سرتیپ رضا زندیپور تا پیش از ریاست کمیته در سال 52 هیچگونه سابقه خشونتی ندارد. وی عضو دفتر ویژه اطلاعات (فردوست) بود و از آنجا به کمیته آمد. از آنجا که تیمسار حسین فردوست معتقد بود فشارهای ساواک به ازدیاد مخالفان و دشمنان شاه کمک میکند، سعی کرد با تحمیل زندیپور از این فشارها کاسته و تعدیلی ایجاد کند. زندیپور ترمز فشار در کمیته بود و هنگام بازدید وی از اتاقهای بازجویی و زندان کمیته، مأمورین وسائل و ابزار شکنجه را، حتیالمقدور، از دید وی مخفی میکردند. ترور او شرایط کمیته را از این نظر حاد کرد و دست بازجویان برای فشار و شکنجه بیشتر باز شد.» 3 قتل سرتیپ زندیپور مانعی بزرگ را از سر راه پرویز ثابتی برداشت. از آن پس «کمیته مشترک ضد خرابکاری» در تیول کامل او و دستیارش، رضا عطارپور، قرار گرفت. «عطارپور حاکم مطلق شد و فشارهای بازجویان و شکنجهگران شدیدتر شد... حذف او [زندیپور] دست عوامل تندرو ساواک و شهربانی را باز میگذاشت. و این چیزی بود که برای پرویز ثابتی و عواملش کاملاً مطلوب و ایدهآل بود. از طرف دیگر تبلیغات عاطفی رژیم درباره قتل عطوفی، راننده زندیپور، موجب شد پرسنل زندان، که اغلب پاسبان و درجهدار شهربانی بودند،... در رفتار خود تغییر دهند و با خشونت بیشتر عمل کنند.» 4 فراتر از آن، ترور سرتیپ زندیپور بهانهای شد تا پرویز ثابتی، بدون مجوز قانونی و حکم قضایی، به اقدامی خودسرانه دست زند و برجستهترین زندانیان سیاسی ایران را، که دوران محکومیت خود را میگذرانیدند، قتلعام کند.در روز پنجشنبه 28 فروردین 1354/ 17 آوریل 1975 گروهی به ریاست رضا عطارپور (دکتر حسینزاده)، و با شرکت پرویز فرنژاد (دکتر جوان)، محمدحسن ناصری (دکتر عضدی)، ناصر نوذری (رسولی)، حسین شعبانی (حسینی)، بهمن نادریپور (تهرانی)، سرگرد سعدی جلیل اصفهانی (بابک) و سرهنگ وزیری، رئیس زندان اوین، به دستور پرویز ثابتی، نه تن از زندانیان سیاسی را به تپههای داخل محوطه زندان اوین بردند. ابتدا، عطارپور طی سخنرانی کوتاهی اعلام کرد: «ما شما را محکوم به اعدام کردهایم» و سپس با مسلسل یوزی آنان را به رگبار بستند. کشتهشدگان عبارتند از: بیژن جزنی، حسن ضیاء ظریفی، عزیز سرمدی، عباس (مهرداد) سورکی، مشعوف کلانتری، احمد جلیل افشار، محمد چوپانزاده، کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل. هفت تن اوّل اعضای «گروه جزنی» بودند و ذوالانوار و جوان خوشدل اعضای برجسته سازمان مجاهدین خلق. 5 گویا حمید اشرف، رهبر چریکهای فدائی خلق، در واکنش به این قتلعام گفت: «این ضربه بزرگی به جنبش بود و اگر عملیات ما باعث آن شده باشد کارمان اشتباه بوده.» 6سال پسین، 1355، سالی است فاجعهبار برای دو سازمان اصلی چریکی ایران. در این سال دو رهبر نظامی نامدار فدائیان و مجاهدین خلق، حمید اشرف (8 تیر 1355) و بهرام آرام (15 آبان 1355)، به قتل رسیدند و ضربات پیاپی بقایای دو سازمان را به فروپاشی کامل سوق داد. اشرف 30 ساله و آرام 27 ساله بیگمان دو نابغه در جنگ چریکی شهری بودند و از این منظر حتی در مقیاس جهانی کممانند. بخش مهمی از آنچه در کارنامه چریکهای فدائی و مجاهدین خلق ثبت شده حاصل ابتکار و تکاپو و فرماندهی این دو تن بود. تقی شهرام تا زمانی که در قدرت بود نام «سازمان مجاهدین خلق» را به کار میبرد. این اقدام مورد اعتراض و انزجار نیروها و شخصیتهای مذهبی و اعضای مسلمان زندانی و غیرزندانی سازمان قرار گرفت ولی شهرام اعتنا نکرد. با قتل بهرام آرام، محمد جواد قائدی جایگزین او شد و مرکزیتی دو نفره، مرکب از شهرام و قائدی، سازمان را اداره میکرد. ضربات پیاپی، متلاشی شدن سازمان و بحران فکری، که خودکشی برخی اعضا نمود آن بود، حاکمیت شهرام را به شدت متزلزل کرد. او به بهانه «اعزام بخش استراتژیک رهبری به خارج از کشور» در تیر 1356 به خارج رفت و در پاریس ساکن شد. 7 شهرام در زمان خروج از ایران کلیه اختیارات رهبری را به قائدی تفویض نمود. مدتی بعد، قائدی نیز از ایران خارج شد. با خروج قائدی، کادرهای سازمان به «کودتا» علیه شهرام دست زدند و شورایی 12 نفره زمام سازمان را به دست گرفت. علیرضا سپاسی آشتیانی و حسین روحانی چهرههای برجسته این شورا بودند. امروزه، از اعضای آن شورا تنها دو تن، با اسامی مستعار «بهرام» و «سلیم»، بر جای ماندهاند که در خارج از ایران زندگی میکنند. 8 گروه فوق در مهر 1357 با صدور اعلامیهای نام جدید «بخش منشعب از سازمان مجاهدین خلق ایران (م. ل.)» را به کار گرفت. «م. ل.» مخفف مارکسیست لنینیست است. بدینسان، نام «سازمان مجاهدین خلق ایران» در اختیار آن بخش از اعضای سازمان قرار گرفت که مسعود رجوی در رأسشان بود. اندکی بعد، در اواخر پائیز 1357، مجاهدین مارکسیست شده به سه گروه منشعب شدند: «اتحاد مبارزه در راه آرمان طبقه کارگر»، «نبرد در راه رهایی طبقه کارگر» و «پیکار در راه آزادی طبقه کارگر». «پیکار»، که اکثر اعضای مارکسیست شده سازمان و چهرههای سرشناس «مجاهد خلق» را در بر میگرفت، در 16 آذر 1357 با صدور اطلاعیهای اعلام موجودیت کرد. در رأس این سازمان برخی اعضای قدیمی مجاهدین، مانند حسین روحانی و علیرضا سپاسی آشتیانی و تراب حقشناس، قرار داشتند. 9این سازمان، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مواضعی خصمانه علیه نظام جدید در پیش گرفت که به دستگیری و اعدام بسیاری از رهبران و اعضای آن انجامید. در بهمن 1360 علیرضا سپاسی آشتیانی کشته شد و حسین روحانی به زندان افتاد. روحانی در حوالی سال 1363 اعدام شد. او در بازداشتگاه اوین به نگارش خاطراتش پرداخت و در 20 خرداد 1362 آن را به پایان برد. 10محمد جواد قائدی، از اعضای قدیمی مجاهدین خلق که پس از قتل بهرام آرام به همراه تقی شهرام اداره سازمان را به دست گرفت و پس از خروج شهرام مدتی تنها عضو مرکزیت بود، در رأس محفل کوچک «مبارزه در راه آرمان طبقه کارگر» قرار گرفت. با متلاشی شدن این محفل، قائدی به گروه سهند پیوست. این گروه را برخی از دانشجویان ایرانی تحصیلکرده انگلستان، به تأثیر از دیوید یافه، 11 پدید آورده بودند. در سال 1362 گروه سهند و سازمان کومهله و بقایای پیکار و چند گروه مارکسیستی افراطی دیگر در خارج از ایران سازمانی بهنام «حزب کمونیست ایران» تأسیس کردند. 12 در مقاله «تقی شهرام»، مندرج در «ویکیپدیا»، هوادارانش زندگی و فرجام شهرام را چنین بیان کردهاند: «محمدتقی شهرام (۱۳۲۶-۱۳۵۹) یکی از چهرههای شاخص سازمان مجاهدین خلق ایران و یکی از رهبران شاخه مارکسیست لنینیست سازمان پس از انشعاب در سال ۱۳۵۴ بود... از اوائل پائیز ۱۳۵۲ محمد تقی شهرام که از دو نفر دیگر [اعضای] کادر مرکزی [بهرام آرام و مجید شریف واقفی] دارای سواد تئوریک بیشتری بود، به همراه عده دیگری در پی مطالعاتی وسیع به مارکسیسم میگراید. برخلاف ادعای سازمان مجاهدین خلق، وی در زندان تغییر ایدئولوژی نداده بود، بلکه در پروسه سالهای 1352-1354 به مارکسیسم لنینیسم معتقد شد... بهرام آرام که در واقع رهبر اوّل و مغز عملیاتی مجاهدین بود هنوز مارکسیست نشده بود وتفکرات مارکسیستی هنوز در سازمان گسترش نیافته بود. تقی شهرام باورهای جدید خود را با دو کادر مرکزی دیگر در میان میگذارد. مجید شریف واقفی مخالفت میکند اما بهرام آرام معتقد به مطالعه و یافتن راه درست است. نویسندگان «بیانیه تغییر مواضع» معتقدند که در ابتدای شروع مبارزه ایدئولوژیک شریف واقفی روی موافق نشان میدهد اما زمانی که انتقادات خود او را نشانه میرود عکسالعمل نشان داده و مخالفت میکند. در زمستان سال ۱۳۵۲ بهرام آرام نیز مارکسیست میشود. بنا به گفته سازمان مجاهدین، تا پایان زمستان ۱۳۵۲ عمده مرکزیت دو شاخه، غیر از شاخه شریف واقفی، مارکسیسم را میپذیرند. شریف واقفی نیز در اوائل سال ۵۳ متوجه قضایا شده اما سکوت میکند. تقی شهرام در سال ۱۳۵۳ با رفیق همرزم خود فاطمه میرزا جعفر علاف ازدواج کرد که حاصل این ازدواج فرزند آنها مرتضی بود. فاطمه میرزا جعفر علاف در یک درگیری مسلحانه در خیابان امیریه تهران به همراه جمال شریفزاده شیرازی و مهدی موسوی قمی در ۳۱ فروردین ۱۳۵۵ کشته شد.اختلاف ایدئولوژیک در سازمان، با وجودی که از سال ۱۳۵۳ اکثریت اعضا مارکسیست شده بودند، متأسفانه رویدادهای تلخ و مرگباری [را] موجب شد که اعدام سازمانی مجید شریف واقفی در ۱۶ اردیبهشت سال ۱۳۵۴ و مجروح شدن شدید و متعاقب آن دستگیری مرتضی صمدیه لباف، که ازاعضای مسلمان بودند، از آن نمونه بود... تقی شهرام به عنوان یکی از متفکرین مارکسیست در جنبش از آن پس موجب تحولات چشمگیری در سطح جنبش شد. وی با انتشار کتاب « بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران»، که نویسنده عمده مطالب آن بود، در مهر ۱۳۵۴... و دهها مقاله و متون تئوریک و همچنین پیشگام ایجاد یک سازمان یا جبهه متحد مبارزاتی از همه نیروهای انقلابی که در پی آن جریان بحث و گفتگو او به عنوان نماینده سازمان مجاهدین و حمید اشرف از سازمان چریکهای فدائی خلق ایران... این گفتگوها پس از مرگ حمید اشرف در تیرماه ۱۳۵۵ با تورج [حیدری] بیگوند ادامه یافت... تقی شهرام چهره بسیار شناخته شده و مهمی برای ساواک بود. وی پس از ضربات شدید ساواک به هر دو سازمان فدائیان و مجاهدین در سال ۱۳۵۵ با تیزهوشی بسیار به تغییر و تحول کلی تشکیلات سازمان دست میزند و... در اوایل سال ۱۳۵۶ با همراهی رفیق ناصر ( شاکر) از کشور خارج و در فرانسه ساکن میگردد و از چنگ سالها تعقیب ساواک میرهد. در پاریس دست به تحول در تشکیلات خارج از کشور سازمان میزند و موجب فعالیت بسیار آن میگردد... تشکیلات داخل کشور به رهبری علیرضا سپاسی آشتیانی ، حسین احمدی روحانی و عده ای دیگر تصمیم به اعزام هیئت ۵ نفره ای متشکل از سپاسی آشتیانی، روحانی، قاسم عابدینی، محمد کوچک آقا نمازی و مهدی فیروزکوهی برای مذاکره با رهبری سازمان در خارج از کشور، تقی شهرام و جواد قائدی، میگیرند. در تیر ۱۳۵۷ در پاریس نشست فوقالعادهای از کادر های سازمان، متشکل از افراد بالا به همراه مجتبی طالقانی، محمد یزدانیان، منصور روغنی، ناصر (شاکر) تشکیل میشود که پس از چند روز بحث و گفتگو رأی به کنار گذاردن تقی شهرام از رهبری به علت انحصارطلبی و اعدامهای داخلی در سازمان و دلایل دیگر می دهند. پس از بازگشت نمایندگان به داخل کشور در همان ماه سازمان دست به تشکیل شورای مسئولین متشکل از ۱۲ نفر میزند... کمی پیش از پیروزی انقلاب تقی شهرام به کمک سازمان به داخل کشور باز میگردد. در این زمان او بیپروا در جلو دانشگاه تهران و در جلسات بحث و گفتگوهای خیابانی بدون این که خود را معرفی کند شرکت میکند. در این مورد اعضای سازمان مرتب خطر شناسایی شدن توسط رژیم شاه و یا مذهبیهای افراطی را به وی گوشزد میکردند، اما وی به کار تبلیغی خود ادامه میداد. چند ماه پس از انقلاب وی متوجه خطری که در کمین وی بود شده و توسط همسرش با سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر برای خروج از کشور تماس میگیرد. سازمان پیکار با وجود طرد علنی وی، اما به خاطر اهمیتی که وی برای جنبش کمونیستی داشته و همچنین خطر سوءاستفاده رژیم جمهوری اسلامی از دستگیری وی، توسط روحانی و سپاسی مجدداً به شاکر مأموریت مجددی میدهد. اما این عمل دیر هنگام صورت میگیرد و با سهلانگاری که تقی شهرام در حضور علنی در خیابان دارد وی در شامگاه روز دوشنبه ۱۱ تیرماه ۱۳۵۸ در خیابان کارگر توسط یکی از اعضای سابق مجاهدین شناسایی شده و با دادوفریاد موجب دستگیری وی توسط کمیته ۸ تهران میگردد... تقی شهرام پس از تحمل یک سال زندان به اعدام محکوم شد. تقی شهرام با به رسمیت نشناختن دادگاه، به غیر از جلسه اوّل، در دادگاه حاضر نشد. سازمان مجاهدین درمورد این محاکمه هیچ موضعی نگرفت. سازمان پیکار، گروههای نبرد و آرمان و عدهای ازفعالین منفرد چپ کمیته دفاع از تقی شهرام را تشکیل دادند و محاکمه وی را حمله علیه نیروهای چپ نامیدند. هادی اسماعیل زاده وکیل تقی شهرام بود که دادگاه به بهانه مسلط نبودنش به قوانین اسلامی صلاحیت وی را برای وکالت نپذیرفت. تقی شهرام پس از چهار روز محاکمه در دادگاهی به ریاست عبدالمجید معادیخواه، که خود زمانی از طرفداران سازمان مجاهدین بود، در بامداد 2 مرداد ۱۳۵۹ تیرباران شد. سازمان پیکار، که در واقع میراث سیاسی شهرام محسوب میشود، پس از اعدام وی در شماره ۶۵ نشریه خود نوشت: شهرام به تعبیر یک ضربالمثل معروف همچون اسب تیزتکی است که گاه پایش میلغزد، لغزشی که با توجه به معیار خود ممکن است آثار نامطلوب و دردناکی هم به جا بگذارد، و گذاشت، اما این لغزشها نباید ارزیابی همه جانبه ما را تحتتأثیر قرار دهد.» 13 این داوری درباره شخصیت و کارنامه تقی شهرام از سوی دوستداران اوست. من «کودتای سرخ» تقی شهرام را تنها قابل مقایسه با «کودتای سرخ» احسانالله خان دوستدار میدانم، کودتایی که با هدایت سرویس اطلاعاتی بریتانیا انجام گرفت و به نابودی «نهضت جنگل» انجامید، و قطعاً با پیامدهایی مهیبتر از آن. تا پیش از انتشار رساله «جستارهایی از تاریخ بهائیگری در ایران»، 14 فراوان بودند کسانی که احسانالله خان را انقلابی صادق ولی تندرو میدانستند. در تاریخنگاری ایران پیوند احسانالله خان با سرویس اطلاعاتی بریتانیا بهکلی مسکوت مانده بود و هیچ مورخی نمیدانست یا اگر میدانست به عمد نمیگفت که احسانالله خان عضو فرقه بهائی و در این زمینه متعصب بوده است؛ همانگونه که هیچ مورخی به نقش سرویس اطلاعاتی بریتانیا در حوادثی که «کمیته مجازات» آفرید و پیوند سه گرداننده نامدار این کمیته، ابوالفتحزاده و منشیزاده و مشکاتالممالک، با فرقه بهائی و سازمان ماسونی «بیداری ایران» اشاره نمیکرد. ................................................. 1. عزت شاهی، همان مأخذ، صص 203-204. 2. سازمان مجاهدین خلق، همان مأخذ، ج 1، صص 644-645.3. یادداشتهای خسرو تهرانی، بهنقل از: خاطرات احمد احمد، بهکوشش محسن کاظمی، تهران: انتشارات سوره مهر، چاپ پنجم، 1384، ص 298. 4. سازمان مجاهدین خلق، همان مأخذ، ج 1، صص 645-646. 5. ابوالحسن ضیاء ظریفی، زندگینامه حسن ضیاء ظریفی، تهران: نشر امین دژ، چاپ اوّل، 1382، صص 159-191؛ سازمان مجاهدین خلق، همان مأخذ، ج 1، صص 647-650؛ نادری، همان مأخذ، صص 603-607. 6. نادری، همان مأخذ، ص 606، بهنقل از: رفیق حمید اشرف، اعلامیه بزرگداشت سازمان چریکهای فدائی خلق، 1358، ص 15. 7. در مقاله «تقی شهرام» مندرج در ویکیپدیای فارسی محل اقامت شهرام پاریس ذکر شده و در کتاب سه جلدی سازمان مجاهدین خلق لندن. 8. در مقاله «تقی شهرام» مندرج در ویکی پدیای فارسی، که ظاهراً توسط فرد مطلعی تکمیل شده، نام و نام مستعار اعضای 12 نفره شورای فوق اینگونه ذکر شده است: ۱- علیرضا سپاسی آشتیانی (دایی) ۲- حسین احمدی روحانی (سهراب) ۳- مسعود جیگارهای (جلیل) ۴- احمدعلی روحانی (ناصر) ۵- بهجت مهرآبادی( اعظم، همسر احمد علی روحانی) ۶- قاسم عابدینی (کاوه) ۷- مسعود پورکریم (حمید) ۸- محمد کوچک آقا نمازی ( اکبر) ۹- شهرام محمدیان باجگیران (جواد) ۱۰- مهدی فیروز کوهی ۱۱- بهرام ۱۲- سلیم. و افزوده شده: «نه نفر اوّل بعدها توسط رژیم جمهوری اسلامی اعدام شدند. مهدی فیروز کوهی در خارج از کشور بر اثر سرطان درگذشت. دو نفر باقی مانده به تبعید در خارج از کشور زندگی میکنند.» («تقی شهرام»، ویکی پدیای فارسی، 15 اردیبهشت 1389) بر اساس مقایسه اسامی فوق با اسامی مندرج در کتاب سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام (ج 2، ص 303) تصوّر میکنم «بهرام» نام مستعار مظاهر محمودی است. 9. سازمان مجاهدین خلق، همان مأخذ، ج 2، صص 288-289، 301-304. 10. حسین احمدی روحانی، سازمان مجاهدین خلق ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اوّل، 1384.11. David Yaffeاندیشهپرداز چپگرای مارکسیسم در بریتانیا و از بنیانگذاران «گروه کمونیست انقلابی». بنگرید به: http://www.revolutionarycommunist.org/http://en.wikipedia.org/wiki/Revolutionary_Communist_Group_(UK)http://www.permanentrevolution.net/entry/1138 http://www.marxists.org/subject/economy/authors/yaffed/1972/mtccs/index.htm12. سازمان مجاهدین خلق، همان مأخذ، ج 2، ص 305. 13. متن فوق تلخیصی است از مقاله «تقی شهرام» در ویکیپدیای فارسی، مورخ 15 اردیبهشت 1389. 14. بنگرید به: عبدالله شهبازی، «جستارهایی از تاریخ بهائیگری در ایران»، قسمت سوّم: سرویس اطلاعاتی بریتانیا و نهضت جنگل. http://www.shahbazi.orgpagesahaism3.htm
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2828]
صفحات پیشنهادی
پاورقی 10- / داستان تقی شهرام، کودتای سرخ و تیرباران در ...
پاورقی 10- / داستان تقی شهرام، کودتای سرخ و تیرباران در سحرگاه دوم مرداد1359. کتاب - تقی شهرام با به رسمیت نشناختن دادگاه، به غیر از جلسه اوّل، در دادگاه حاضر نشد ...
پاورقی 10- / داستان تقی شهرام، کودتای سرخ و تیرباران در سحرگاه دوم مرداد1359. کتاب - تقی شهرام با به رسمیت نشناختن دادگاه، به غیر از جلسه اوّل، در دادگاه حاضر نشد ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها