تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 13 دی 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):زراعت در زمين هموار مى رويد، نه بر سنگ سخت و چنين است كه حكمت، در دل هاى متواضع...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1849242702




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شرح حال زنان مسافر مصر... فرنگی صورت و زلیخا طلعت


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب  - قاعده زن‌های فرنگی این است که چادر بسر نمی‌گزارند و رو نمی‌گیرند. بلی مصر است. فرنگی صورت و زلیخا طلعت بسیار است که وصف ممکن نیست. مقصود بصنعت خداوند است که چه صورت‌ها و چه چیزها آفرید. به گزارش خبرآنلاین، رسول جعفریان در یادداشتی با اشاره به وجود سفرنامه‌ای از یک ایرانی که مصر زمان محمدعلی پاشا را به تصویر کشیده است، بخش‌هایی از این سفرنامه خواندنی را منتشر کرده است. وی معتقد است «با سفرنامه متفاوتی روبرو هستیم. مؤلف را نمی‌شناسیم، از تحصیلاتش آگاهی نداریم، حتی شهر و دیار او را هم نمی‌دانیم. تنها اشارات مبهمی دارد که بر اساس آنها می‌توان گفت، وی از حجاج عجمی بوده، از تبریز و خوی گذشته و به عثمانی رفته و از آنجا به حلب و شام و سپس بیت المقدس و مصر. چند بار از ایران یاد کرده و یک بار هم از طهران. این مسافر، بنای حج داشته و قرار بوده است همراه دوستان و همراهان از شام به حج برود. معلوم نیست به چه دلیل، که علی القاعده باید دلایل ناامنی و آشوبهای ناشی از نبردهای ابراهیم پاشا با نیروهای عثمانی باشد، نتوانسته است به حج برود. این امر سبب شده است تا ماهها در شام و بیت المقدس و مصر بسر برده و جسته گریخته آنچه را که می‌بیند بنویسد.» وی در این سفرنامه برای نخستین بار به مسئله بی حجابی زنان فرنگی موجود در مصر توجه کرده و از این بابت و نیز زیبایی خداداد این زنان اظهار شگفتی کرده است. «روزی دو دختر فرنگی دیدم که مسل آفتاب می‌درخشید و بسان ماه حرم بود و چه سروقدش و چه آهو می‌خرامید. زنان فرنگی بی حجاب ظاهر می‌شوند.صورت نیافریده چنین صورت آفرینبر صورت آفرین و بر این صورت، آفرین و قاعده زن‌های فرنگی این است که چادر بسر نمی‌گزارند و رو نمی‌گیرند. بلی مصر است. فرنگی صورت و زلیخا طلعت بسیار است که وصف ممکن نیست. مقصود بصنعت خداوند است که چه صورتها و چه چیزها آفرید. دنیا بر ایشان تمام است تمام. بر دین و مذهب ایشان لعنتی». اطلاعاتی که در این کتاب در باره محمدعلی پاشا و فرزندش ابراهیم پاشا آمده، بیش از هر نکته دیگری محل تأمل است. وی از یک سو به اصلاحات موجود در مصر توجه کرده و اقتباس آنها از اروپا و حتی جلوزدن در برخی از موارد را مورد تأکید قرار داده و از سوی دیگر بر تسلط اقتصادی خاندان محمد علی و بویژه تسلط سیاسی آنان بر مردم تکیه و تأکید کرده است. آگاهی‌های وی از باغ وحش خاندان محمدعلی در قاهره نیز جالب است. وی تا آن زمان زرافه ندیده بوده و از آن با نام «ظریفه» یاد کرده و آنچه در باره وی نوشته خواندنی است: «اما ظریفه [زرافه] بدنش مسل بدن پلنگ است. بدنش زرد و گلهای سفید دارد گوناگون. جمیع بدنش همین نحو نقش است. اما سرش به بزرگی سر گاو و شکل سر آهو، دو گوش او مِسل گوش شُکار، چشمهای بسیار بزرگی دارد از چشم گاو بزرگتر، مسل چشم آهو. پوزه او مسل پوزه شُکار، و سمش شکافته مسل سم گاو و شاخهایش بقدر یک شبر با مو با شاقها [شاخها] بالا رفته بود. دنبش به باریکی دم اولاق [کذا] و لاکن بشکل دم شیر و گردن او از میان دو کتفش بالا رفته بود و دستهای بسیار بلندی داشت که نیم زرع از پاش بلندتر است و یال او مسل یال کره اسب است. قدش چهار زرع از سر سمش تا سرش که دو زرع گردن دارد و دو زرع دستش و قدش از پشت دمش تا سرش چهار زرع است، و موی بدنش مسل موی آهوست و هیئت او مسل هیئت آهوست یعنی مسل شکل آهوست». نویسنده یکی دو مورد هوس شعر نیز کرده و در وصف کارخانه ریسندگی و نیز در وصف زرافه اشعاری هم سروده که ارزش آنها مثل همان متن است. وی از دو پارک عمومی که یکی از محمدعلی و دیگری از پسرش ابراهیم در قاهره بوده وصفی مفصل کرده و از انواع گلهای موجود در آن یاد کرده و می‌نویسد: «در کل ایران یک قطعه از قطعات آن باغ وجود ندارد». درباره کارخان‌های توپ سازی و چخماق سازی موجود در قاهره نیز می‌نویسد: «و کارخانه چقماق سازی و تفنگ سازی بقدر طهرانست». در بخش هایی از متن سفرنامه می خوانیم: تا تبریز خوش گذشت اما... بدانید ای برادرانُ دوستان، تا تبریز به من بسیار خوش گزشد. از تبریز به آن طرف دیگر ما روز خوش ندیدیم. در خوی، پنج روز ماندیم. ناخوش شدیم به حال مردن. روز ششم از خوی درآمدیم. رفدیم پره. و روز دیگر رفدیم طره واه. از آن جا رفدیم به قره ئین و روز دیگر رفدیم به علی شیخ. تا علی شیخ احوال ما ناخوش بود. از اینجا ورداشدیم شدیم برویم به قرایئن؛ احوال ما بهتر شد. الحمد لله دیگر روز به روز بهتر شدیم. از آن جاه رفدیم به کیلساه. ورود به خاک عثمانی از آن جاه روانه خاک روم شدیم. منزل اوْل خاک روم دیادین بود. از اینجا رفدیم به گل سرخ. از این جاه رفدیم چهل کانیان. از آن جاه رفدیم دحار. از این جاه رفدیم دلیباه. از آن جاه رفدیم بالا کوه. از آن جاه رفدیم به الورد. از این جاه رفدیم به ارظروم. پنج روز در ارظروم ماندیم. برادران! این قدر بدنید تا ارظروم بابتی بود از ارزانی، اما نه بود. و مسجد نبود که عسکر برپاشد. معرکه بود. هرجا که منزل میخاسدیم عسکر منزل داشد و ما را راه نمیدادند. میگفتند یک نفر دو حجار بدهید. آخر منزل چاووش برای ما پیدا کرد. و بعد بازار رفدیم که آزوقه [کذا] بخریم که گرانی پرزور بود. از ترس سرباز، هیچ چیزی بهم نمیرسید و گاهُ جو هم دسد نمیامد، و میگفتند سره [؟] هم نمیاید، حج هم نمی شود. خدا بفریاد حاجیها برسد. دریق [کذا] از راه دور، رنج بسیار. آب در دهان بیچاره زوّارها خشکید این سخن را شنفدن. رفتن ابراهیم پاشا و عروسی شامی ها همین که ابراهیم پادشاه از شام رفت بیرون، عروسی شامی‌ها شد. شب ها و روزها شادی می‌کردند. تفنگ توپ در میک‌ردند و اهل زوار بسیار ترس کردن. بعد مسلّم شام از جانب سلطان آمد که مسلم را وزیر می گویند. او از پیش آمد که حاکمش بعد می‌آید. دو کلمه هم از شام خراب بشنوید که بسیار شهر بزرگی و کوچِها هم سنگ فرش و نحرهای آب همه جاری که در کوچها و چه در خانِهاه، بمهارتهای بسیار خوب. باری آنچه تعریف بکنم کم کردیم. خراب شود تا حدا [حتی!] نهرهای آب از بَیْتُل خلاه [بیت الخلاء] میگزشت. حاجی ها باز هم در اندیشه رفتن به مکه حاجی‌های بی‌چاره در فکر که چه کار بکنیم. حاج نیست، امسال، راه نیست، برگردند. ماند در شام در توی فکر که آخر به سرما چه خاهد آمد. هر یک در فکری بودند. بَعظی [کذا] میگویند که اگر شده بر می‌گردیم. بَعزی [کذا] میگفتند: اگر راه میشد میرفدیم به کربلا[ی] مُعلاّ، و بعظی میگفتند: آمدیم به شام به این زحمت بسیار، به این خوفهای بسیار به این گرانی ها که در راه و در شام هست، پولها خرج بشود و بعد از یک سال بریم به خانه بگوییم که چه؟ رفدیم شامرا تماشاه کردیم. پول مان تمام شد، برگشدیم، به مطلب نرسیدیم. آمدیم. این کار، کار باطل میباشد و بر نمیگردیم. و در شام می مانیم تا به بینیم خدا چه می خاهد. شهر کنعان و از آنجاه آمدیم سر چاه یوسف منزل کردیم. و شهر کنعانهم یک ساعتی بود. و رفدیم شعر [شهر] کنعان را هم تماشاه کردیم و چاه یوسفرا هم زیارت کردیم که او را برادرها انداخده بودند توی آن چاه. بهر حال چه تعریف بکنم از آن بیابانهاه، و هر گلُ گیاه که میخاسدید بهم چمنهای بسیار خوبی. خدا گواهست نوعی که جناب اقدس الاهی گلُ گیاه آفریده بود در آن بیابانها بود. به تعریف راست نمیاید و از بو آن بیابان همه معطّر بود و هر کس آنها را میدیدند، هیران [حیران] می ماندن. اثر گریه‌های یعقوب و سوراخ کردن سنگها باری تا بیتلُ مقدّس، همه جاه از روی گل گیاه راه میرفدیم و سنگ های بیابانها همه از گریه یعقوب سلاغ سلاغ [سوراخ] شده بود. باری معجزه‌های چند دیدیم و از هر کس اهوال [احوال] میپرسیدیم که این سنگ ها چرا سلاغ سلاغ [سوراخ] هست، میگفدن زیر سنگ ها را نگاه کنید. زیر سنگ ها نگاه میکردیم، میدیدیم همه از خون قرمز شده است. همچه که سر سنگ، یعقوب نشسده [نشسته] است، گریه کرده است، اشک چشم او ریخده [ریخته] شده، سر سنگ را سولاغ کرده است، رفده است زیر سنگ. اشک چشم او خون بود. از کسی سؤال کردیم که چرا چنین است. گفته از اثر گریه یعقوب (ع) است. در حقیقت جبل‌ها و برهای خوبی داشت. [و حقیقت خوب جای بود و خوب سنگ ها و خوب بهرها ـ بحرها ـ دریا داشت. و چاه یوسف که تعریف می کردند جبّ یوسف آبش خشکیده بود.] درباره شهر بیت المقدس و کاتب بیچاره اما حکایت بنیان بیت المقدس و طریقه‌اش و اوضاعش را لازم است به تفصیل بنویسم که چون کسی بآنجا نمیرود و نرفت تا اطلاعی درست پیدا شود، [به تفصیل نِوشده‌ام که بدانند این خانه خدا چه قدر خوب جای هست] اما کاتب بیچاره خسته است؛ اوّل از قلعه او گوش کن. بنایش میگویند دوازده سال تمام شد. یعنی همه بیت المقدس هشت سال داود پیغمبر [ساخته] عمرش کفایت نکرد [و] چهار سال [دیگرش] سلیمان پیغمبر تمام کرد. قلعه بیت المقدس و خندق آن [اوّل قلعه دارد از سنگ تراش که هر یکی صد من، دویست من، و سی صد من که دیوار بسیار بلند و محکم و تعریف دارد]. قلعه بسیار بلندُ محکم و خوب. هیچ قلعه در روم به این خوبی و محکمی نبود در میان کوه قلعه ساخته و مجموعه دیوار قلعه از سنگ بزرگ یک زرع دو زرع چهار ذرع در طول و یک زرع و دو زرع در عرض و طول دیوار قلعه از بیست زرع تا چهل زرع بود دور در دورش یک فرسخ بلاشک بود و دو خندق داشت از سنگ تراشیده کار برده بودند و گودی خندق از ده زرع تا سی زرع و عرض او پانزده زرع و برج و ‌باروی قلعه مارپیچ بود و اصل بنایش از داوود بود. تمام را سلیمان کرد. در قوه بشر نبود الاّ دیو و سنگ ها بود که اقلا دو هزار من بود. چنین قلعه محکم کسی ندیده و گوشی نشنیده. پنج دروازه بیت المقدس پنج دروازه داشت [آهنین بسیار خوب. و دورش یک فرسنگ هست. و روی کوه هست و همه سنگ. و دورش همه گندم کاشده‌اند.] یکی را دروازه بابل عمود شمال میگفتند و یکی باب خلیل میگفتند که سمت خوبی بود، و یکی باب داوود بود و العان [الان] گرفده است، مسدود است و یکی باب انبات بود که به سمت مشرق بود، ودیگی بابهات مغربی بود. حرم بیت المقدس یا مسجد قُبّة الصّخرة از دروازه عمود ما داخل شدیم که بحرم برویم. از شخسی [کذا] جویا شدیم. راهش را بما نماندند که بحرم برویم. خلاصه داخل شدیم. صحن حرم بسیار بزرگ بود. دورش شش صد زرع در چهارصد زرع بود. یعنی خود صحن طولُ عرض این بود. در وسطش حرم بود. بیستُ پنج پله داشت تا بالای حرم، دور حرم که صحنش باشد، هزارُ هشت قدم بود، و دور در دورش سی مقام داشت و هشت چاه داشت. از مقام جویا شدم که چه مقام است؟ گفتند: یکی محکمه حضرت داوود است، اما محکمه بسیار خوبی است. هشتی ساخته است. دو قلام گردش [غلام گردش] داشت. همه ستونهای آن از سنگ سماق بود. غلام گردش اوّل نه ستون داشت و غلام گردش ثانی شش عدد داشت. از سنگ مرمر بود و دو طرف محراب شش ستون داشت از سنگ مرمر و از کمرگاه محراب تا سقفش کاشی کار بود. گویا امروز از دست استاد تمام شد. فرشش سنگ مرمر بود و دو سقف داشت. اول از لبنه بود منقّش و سقف ثانی گنبدی بود کاشی کار که چشم از نگاه کردن خیره میگشت. متن کامل را اینجــــــا بخوانید.  60




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن