واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: سياست برخورد با ايران شكست خورده است
كيهان / پروفسور حميد مولانا: سياست آمريكا و اتحاديه اروپا، براي برخورد با ايران شكست خورده است. تحريم هاي شوراي امنيت، آمريكا و اتحاديه اروپا و تحريم اخير چند كشور اروپائي در هفته اخير عليه بانك ملي ايران نشانه ورشكستگي سياست غرب عليه جمهوري اسلامي ايران است و تهديدهاي نظامي عليه تأسيسات انرژي هسته اي ايران يك «بلوف» است. طبق بهترين ارزيابي و تخمين هاي مقامات نظامي واشنگتن و تل آويو، هرگونه حمله و ضربه نظامي به ايران مخاطرات درازمدت سياسي، نظامي و فيزيكي براي آمريكا و اسرائيل خواهد داشت و عواقب اين كار به هيچ وجه قابل پيش بيني نيست.
همان طوري كه بارها در اين ستون نوشته شده است اينگونه تهديدها در سه سال اخير هميشه جنبه جنگ رواني و تبليغاتي داشته است. از پايان جنگ جهاني دوم تا به امروز نه آمريكا و نه اسرائيل هيچوقت با كشوري قدرتمند مثل ايران درگير نشده اند. مداخلات و جنگ هاي نظامي آمريكا و اسرائيل در اين مدت هميشه با كشورهاي كوچك، با ديكتاتورهاي دست پرورده، و با نظام هاي ضعيف بوده است. جنگ هاي كره و ويتنام، مداخلات نظامي در پاناما، هائيتي، سومالي، جنگ اسرائيل با اعراب، اشغال افغانستان و عراق همه در اين رديف است. ايران علاوه بر اينكه كشور بزرگي است، يك نظام انقلابي نيز هست و ژنرال هاي آمريكا و رژيم اسرائيل به خوبي به توانائي و اراده آزمايش شده ايران در 8 سال جنگ تحميلي و دفاع مقدس آگاهند. كشوري كه از نظر داشتن نفت و گاز جايگاه دوم را در جهان دارد و بر تنگه سوق الجيشي هرمز در خليج فارس تكيه زده و مي تواند هر آن پايگاه ها و سربازان آمريكا را به فاصله چند كيلومتري در عراق و افغانستان و آب هاي خليج فارس هدف قرار دهد و موشك هاي آن به آساني تأسيسات اسرائيل را منهدم كند، با اين تهديدها تسليم نمي شود، بويژه وقتي كه قيمت نفت به 140 دلار در بشكه رسيده است. تحريم و تهديدها نشانه سردر گمي غرب است.
احتمال اقدام غيرعاقلانه و احمقانه توسط برخي كشورها در روابط بين الملل وجود دارد ولي اينگونه كارها هميشه با زوال سيستم هاي سياسي و نظامي همراه بوده است. حقيقت اين است كه آمريكا و اتحاديه اروپا و به طور كلي غرب عليه ارزش و فلسفه ادعائي خود رفتار مي كند: بدون شواهد و اسناد و با آرزو نمي توان كسي را مجرم شناخت. ايران مطابق گزارش هاي سازمان هاي اطلاعاتي آمريكا، و مديركل آژانس بين المللي انرژي اتمي به دنبال سلاح هاي اتمي نيست و هيچ قرارداد بين المللي، از جمله موافقت نامه عدم توليد و تكثير سلاح هاي اتمي (ان.پي.تي) را زير پا نگذاشته و نقض نكرده است. بر عكس طبق همين قوانين توسعه فعاليت هاي انرژي هسته اي صلح آميز حق مسلم هر ملت و دولت است. پس آمريكا و اتحاديه اروپا و نمايندگان آنها، مثل خاوير سولانا، چه مي گويند؟ تنها حرف آنها اين است كه ما به نيت ايران اعتماد نداريم. با تكيه به نيت نمي شود كسي را متهم كرد و او را به دادگاه برد. در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم اين اروپا ئي ها و آمريكائي ها بودند كه كشورهاي به اصطلاح «حرف نشنو» را تنبيه مي كردند.
امروز ما در قرن بيست ويكم زندگي مي كنيم و حق ايران است كه با دفاع از حقوق مسلم خود و مقاومت در برابر زور و سلطه گرائي قدرت هاي «حرف نشنو» مانند 1+5 را با سياست صلح جويانه، و با منطق ولي قاطعانه سر جاي خودشان بنشاند. براي اين منظور ايران بايد در وهله اول (1) تمام مذاكرات خود را با اعضاي اتحاديه اروپا و ساير كشورها (مانند روسيه و چين)، و آژانس بين المللي انرژي اتمي در محيط كاملا علني انجام دهد؛ (2) تنها به حقوق قانوني خود و مقررات فني آژانس بين المللي انرژي اتمي بپردازد؛ و (3) مهمتر از همه مذاكرات مربوط به فن آوري انرژي اتمي ايران را به كلي از مذاكرات مربوط به امور تجاري و اقتصادي و كمك هاي يدكي هواپيماهاي بازرگاني و غيره كاملا جدا كند.
اتحاديه اروپا يك اتحاديه اقتصادي و مالي است و همان طوري كه رفراندوم اخير ايرلند (يكي از هواداران سرسخت اقتصادي اتحاديه اروپا) نشان داد اين اتحاديه نمي تواند در همه امور بويژه سياست خارجي براي همه اعضا تصميم گيري كند. از آغاز تشكيل اتحاديه اروپا برخي كشورها به اين اتحاديه به منزله يك قدرت ناسيوناليستي و سلطه گرائي نگاه كردند كه شايد تحت اين عنوان بتوان اهداف قديم استعماري و توسعه گرائي را زنده كرد. اگر اتحاديه اروپا و غرب بخواهد با سياست كنوني ادامه دهد در پايان تنها با مقاومت مردم ايران مواجه خواهد شد.
بنابر اين، اگر بازيگران سياسي غرب عاقل باشند بايد به جاي فرو رفتن هرچه بيشتر در اين باتلاق، هرچه زودتر از آن خارج شوند. ولي همه اروپائي ها به مسئله انرژي هسته اي ايران مانند سولانا، ساركوزي، گوردون براون و بوش نگاه نمي كنند. بسياري از مردم اروپا و نخبگان اين قاره تشخيص مي دهند كه اين اولين بار در تاريخ است كه اروپا پس از سال ها جنگ، يك نوع آرامش و رفاه اوليه براي شهروندان خود فراهم كرده است و حاضر نيستند اختلافات بين المللي اين فرصت را از آنها بگيرد. بسياري از اروپائي ها به اتحاديه اروپا به صورت يك «فروشگاه بزرگ» مي نگرند و نه يك ائتلاف امپراتوري و قدرت گرائي قديم. دقيقا اينجاست كه مواضع و صداي ايران با غلبه بر صداهاي مسلط رسانه اي بايد به اين افراد برسد.
در داخل تشكيلات اتحاديه اروپا و بين نخبگان سياسي و اقتصادي و رسانه اي اروپا نيز نارضايتي از مواضع و سياستگذاري هاي اتحاديه و غرب عليه ايران به تدريج آغاز شده است زيرا ادامه اينگونه سياست ها مي تواند يك «ضربه بازگشت» به اين قاره و ساكنان آن باشد. اخيرا كريستف برترام، در تاگس اشپيگل (18 مه 2008) «براي كاستن بحران مربوط به انرژي هسته اي ايران» 5 پيشنهاد به دولت هاي اروپائي كرده است:
(1) به جاي حدس و گمانها به واقعيت ها توجه كنيد زيرا هنوز مشخص نيست كه ايران به دنبال دست يابي به سلاح اتمي است؛ (2) به تحريم پايان دهيد زيرا تحريم ها نتوانسته ايران را به پذيرش خواست غرب وادارد؛ (3) بدون پيش شرط گفت وگو كنيد و درك اين تصميم دشوار نيست زيرا غرب وعده هاي خود را در گذشته زير پا گذاشته است (4) دوباره در فكر سياست تنش زدائي باشيد زيرا تنش زدائي مي تواند از تندي بحران با ايران بكاهد و بايد حق ايران را در غني سازي اورانيوم براي استفاده صلح آميز به رسميت شناخت؛ و (5) از خود بپرسيد چشم انداز مناسبات با ايران چگونه بايد باشد زيرا بدون ايران صلحي پايدار در خاورميانه وجود نخواهد داشت.
اين پيشنهادها به كساني است كه در كشورهاي غربي مسئول تنظيم سياست با ايران هستند. به صورت خلاصه تحريم هاي اخير مالي اتحاديه اروپا عليه ايران، قطعنامه هاي صادره در اين مورد از طرف شوراي امنيت، محدوديت هاي مسافرتي براي شركت ها و افراد، و تهديدهاي نظامي از هر نوع نمي تواند به برنامه هاي هسته اي ايران به عنوان يك اقدام و جريان علمي و صلح آميز و مشروع پايان دهد. اگر غرب عاقل باشد، سياست تعامل با ايران را بايد آغاز كند.
پنجشنبه 13 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 179]