واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: صرع وويژگيهاي روانشناختي مصروعين
صرع از جمله اختلالات مزمن و از قديمي ترين و شايع ترين اختلالات دستگاه عصبي در انسان مي باشد كه به اشكال مختلف ظاهر مي شود. همه انسانها مستعد ابتلا به اين بيماري بوده و ممكن است در اثر يك سانحه يا رويداد غير منتظره زمينه هاي پيدايش اين عارضه در فرد شكل بگيرد. صرع در واقع تغيير ناگهاني اختلاف پتانسيل داخل و خارج سلول عصبي است كه بر حسب نوع سلول عصبي مبتلا، تظاهرات كلينيكي متعددي به صورت تغيير در سطح هوشياري، فعاليت هاي حركتي، تغييرات رفتاري، روانشناختي، حسي و سيستم عصبي خودكار ايجاد مي كند. اين پژوهش باهدف شناسايي تاثيرحمله هاي صرعي براختلالهاي روانشناختي نوجوانان مصروع انجام شد كه باتوجه به نتايج، در نوجوانان دختر مصروع علائمي چون شكايتهاي جسماني،وسواس،نقص درروابط ،افسردگي واضطراب ودرنوجوانان پسرعلائمي چون نقص درروابط، افسردگي، اضطراب وپرخاشگري به طورمعني داري بالاترازحدطبيعي است.دربررسي ميزان تفاوت درتاثيرپذيري، نمرات دختران در شكايتهاي جسماني ،وسواس،حساسيت درروابط، افسردگي، اضطراب، ترس مرضي بالاتراز پسران است كه تفاوت در ويژگيهايي چون وسواس،اضطراب وافسردگي معناداربود .همچنين درنشانگاني چون پرخاشگري،افكارپارانوئيدي وروانگسستگي نمره پسران بالاتر وتفاوت درپرخاشگري معناداربود. واژه هاي كليدي: صرع،ويژگي روانشناختي،، ترس مرضي ، افكارپارانوئيدي ،پرخاشگري ،وسواس،اضطراب ،افسردگيمقدمه:صرع از جمله اختلالات مزمن و از قديمي ترين و شايع ترين اختلالات دستگاه عصبي در انسان مي باشد. علائم و تظاهرات صرع بسيار متنوع است اما حملات در يك يا چند مشخصه زيراشتراك دارند:1- عارضه ناگهاني بوده و به صورت حمله در فرد ظاهر مي گردد2- اراده بيمار در بروز آن دخالتي ندارد3- تغيير در سطح هوشياري ايجاد مي گردد 4- حمله تكرار مي شود و زمان آن گاهي كوتاه است و بهبودي سريع صورت مي گيرد.ضمنا فواصل بين حمله ممكن است كه چند دقيقه، چند هفته ،جندماه و حتي گاهي سالها طول بكشد.5 -گاهي علايم هشدار دهنده (اورا) قبل از شروع حمله وجود دارد كه منشا» و محل تخليه نرون را آشكار مي سازد. اين عارضه شايع ترين اختلال عصبي پس از سكته هاي مغزي است بااين حال ارزيابي ميزان بروز يا وقوع صرع (تعداد افراد جديد مصروع در كل جمعيت در طول يك سال) و شيوع آن (نسبت مبتلايان به كل جمعيت در هر زمان) با مشكلات عديده اي همراه است. به همين دليل جمع آوري آمار صحيح و دقيق از تعداد مبتلايان به صرع كار بسيار مشكلي است. بر اساس آمار بدست آمده در دنيا تقريبا در هر هزار نفر، 5 نفر مبتلا به صرع مي باشند و اين رقم در كودكان به 1/5 درصد مي رسد( تردا1،2005).نايدماير2(2003) گزارش مي دهد كه ميزان ابتلا در حدود 0/5 تا 2 درصد جمعيت جامعه است و اين رقم در كودكان به 2 تا 3 درصد و در جمعيت عقب ماندگان ذهني تا 5 برابر افراد عادي است. درگروه شيرخواران صدمات مغزي هنگام تولد، اختلالات سوخت و ساز، نابهنجاريهاي مادرزادي مغزي و عفونت ها شايع ترين علل محسوب مي شوند. عوامل ژنتيكي هم مي توانند در پيدايش صرع موثر بوده و بر الگوي G.E.E تاثير بگذارند. كودكان به طور شايعي (تقريبا2 تا 5 درصد) در جريان بيماريهاي تب دار به حملات تشنجي دچار مي شوند. تشنج حاصل از تب به صورت حملات تونيك- كلونيك ژنراليزه و كوتاه مدتي هستند كه ممكن است در مراحل اوليه يك بيماري تب دار در كودكان 3 ماهه تا 5 ساله مشاهده شوند كه با پائين آوردن فوري تب مي توان از پيدايش اين قبيل حملات تشنجي در كودكان جلوگيري كرد. در دوره بلوغ و اوايل جواني صدمه به جمجمه علت عمده صرع موضعي محسوب مي گردد.صدماتي كه به سخت شامه نفوذ مي كنند و يا منجر به ايجاد فراموشي پس از ضربه براي بيش از 24 ساعت مي گردند، به احتمال 40 تا 50 درصد ممكن است در آينده به صرع منجر شوند. حملات تشنجي كه بلافاصله يا ظرف 24 ساعت پس از ضربه ظاهر مي شوند، پيش آگهي چندان بدي ندارند، در حاليكه حملات تشنجي كه بعد از اولين روز و طي دو هفته بعد ظاهر مي شوند، حاكي از پيدايش صرع پس از ضربه مي باشند. بين سنين 30 تا 50 سالگي تومورهاي مغزي علل شايع تري براي پيدايش صرع محسوب مي شوند و 30 درصد بيماران داراي تومور مغزي مي باشند. بعد از 50 سالگي بيماريهاي عروقي مغز شايع ترين علت پيدايش حملات تشنجي ژنراليزه يا موضعي به حساب مي آيند و نقش تومورهاي مغزي هم در اين سنين به قوت خود باقي است.ضمنا بيماريهاي سيستميك مختلف مي توانند با ايجاد اختلالات متابوليكي به حملات تشنجي منجر شوند. نارسايي كبدي، افزايش يا كاهش كلسيم خون، افزايش يا كاهش سديم خون و هيپوگليسمي4 مي توانند به ظهور حملات تشنجي تونيك- كلونيك ژنراليزه كمك نمايند (هاريسون، ;1999 ترجمه آقاجاني، 1380).امروزه پس از گذشت قرن ها تلاش و تحقيق در امر تشخيص و درمان صرع، متخصصان معتقدند كه جراحي عضو يا استفاده از دارو به تنهايي نمي تواند حملات صرع را مهار كند. بلكه علاوه بر دارو، مجموعه عواملي چون زندگي فردي، زندگي مشترك خانوادگي، روابط اجتماعي، شرايط تحصيلي، محيط شغلي و ازدواج نيزنقش دارند. دراين ميان آموزش مسائلي چون نحوه استفاده از دارو، پرهيز از قطع خود سرانه دارو، نحوه تنفس (تنفس عميق و طولاني باعث ايجاد حمله مي شود)، مقابله با هيجان و استرس، نحوه رفع خستگي، نحوه مطالعه و نوشتن و دوري از سر و صدا و مراكز آلوده صوتي و نوري (متناوب) نيزبايدمطمع نظرقرارگيرد.( ديچر5، 2005) .از موقعيت هايي كه در پهنه اجتماع نوجوانان مصروع با آنها درگير هستند و گاه برايشان مساله آفرين مي شود مدرسه واستفاده ازاوقات فراغت است. اين عارضه تاثير ناتوان كننده اي بر عملكرد تحصيلي دانش آموزان دارد كه تحت تاثير نگرش منفي معلمان و برخورد نامناسب مديران و كادر مدارس و همسالان، عملكرد آنان مختل مي شود. والدين بايستي اطلاعات درستي از وضعيت فرزند خود در اختيار اولياي مدرسه قرار دهند تا در هنگام وقوع حمله، با استفاده از كمك هاي اوليه به ياري دانش آموزبشتابند. داشتن اطلاعاتي در زمينه هايي چون مدت زمان حمله، علايم هشدار دهنده قبل از حمله، فراواني وقوع حمله، عوامل مستعد ساز، نوع داروي مصرفي و مدت زمان مورد نياز جهت استراحت پس از حمله برا ي اولياي مدرسه لازم و ضروري است. بنابراين اطلاعات لازم را در اين زمينه بايد كسب نمايند و به ويژه معلمان و مديران مدارس كودكان استثنايي كه درصد حملات صرع در دانش آموزان آن مدارس بالاست (نسبي تهراني، 1377).دركنارمدرسه، ورزش و بازي هم از عوامل مهم رشد و نمو است. ورزش باعث افزايش حرمت خود گشته، وحتي ورزشهاي سبك و ساده احتمال وقوع حملات را كاهش مي دهد. براي آنكه افراد مصروع فعاليتهاي ورزشي را به خوبي و كامل انجام دهند، بايستي به سه عامل: طبيعت و فرم فعاليت ورزشي، نوع صرع و امكانات موجود و تجهيزات در دسترس توجه كنند.(مارتين6 ،2006).ازديگرفعايتهاي عمده نوجوانان دردنياي امروز استفاده ازتلويزيون،سينماوبازيهاي رايانه اي است. محركهاي نوري متناوب چون تصاويرتلويزيوني ،تصاويرمانيتوروبازيهاي رايانه اي صرع زابوده وباعث عودحملات مي شوند. به كمك G.E.E مي توان حساس بودن بيمار به نور متناوب را سنجيد ودرصورت مثبت بودن، توصيه هاي اوليه را در هنگام استفاده ازوسايل فوق رعايت كرد.(محققي،1378).ويژگيهاي رواني مصروعين:مطالعه بر روي ويژگيهاي روان شناختي مصروعين ازمهمترين زمينه هاي مطالعاتي اين عارضه است. در فاصله بين سالهاي 1972 تا 1987 شاهد پژوهشهاي مينكوفسكار7 و دولي8 بوده ايم كه دو نوع شخصيت" خموش" كه معمولا قدرت سازگاري با محيط را داشته و اختلال رفتاري قابل توجهي ندارند و ديگري " هيجاني" كه معمولا قوه انطباق با محيط را نداشته و دچار اختلالات رواني مي باشند را براي مصروعين قائل شدند (نصيريان،1381).ورهاك9 (2000) عقيده دارد فردي كه مبتلا به يك اختلال مزمن است، داراي احساسات منفي گرايانه از قبيل افسردگي، احساس بي پناهي، اضطراب، ترس و تنهايي مي باشد. اين احساسات به راحتي مي تواند به ساير افراد خانواده و به ويژه به آنهايي كه نقش مراقب را بر عهده دارند، منتقل شده و موجب تغيير در ايفاي نقش آنان گردند(كهاني ،1382) .ادامه دارد
چهارشنبه 12 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفرينش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 497]