تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837246222
حرفي نميزنم كه بين اصولگرايان تفرقه بيفتد
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: حرفي نميزنم كه بين اصولگرايان تفرقه بيفتد
احزاب- محمد نبي حبيبي و كلا حزب موتلفه اسلامي را ميتوان يكي از منضبطترين حزبهاي كشور دانست به گونهاي كه در وقت مصاحبه، چيدمان اتاق دبيركل و در پاسخهاي وي نيز ميشد ديد.
حبيبي از پاسخ روشن و واضح راجع به انتخابات رياستجمهوري خودداري كرد چرا كه آن را داراي شائبه جانبداري از يك فرد خاص ميدانست. او در اين گفتوگو بر عزم موتلفه براي رسيدن به قلههاي تحزب تاكيد كرد و اينكه اين حزب در نظر دارد با تبيين ساختار حزبي در آينده نزديك به حزب اول كشور تبديل شود. متن اين گفتوگو در زير ميآيد:
* مرزبنديهاي احزاب اصولگرا بعد از انتخابات مجلس هشتم را چگونه ارزيابي ميكنيد و فكر ميكنيد اين مرزبندي براي انتخابات رياستجمهوري به چه صورت خواهد بود؟
به نظرم ميرسد كه در مرزبندي جناح اصولگرا بعد از انتخابات مجلس هشتم تغييري ايجاد نشده است يعني بسياري از تشكلهاي اصولگرا براي انتخابات مجلس هشتم در قالب تشكل جبهه متحد اصولگرايان وارد رقابتهاي انتخاباتي شدند و اين جبهه هم در فعاليتهاي انتخاباتي بهدليل ايجاد وحدت نسبي بين تشكلهاي اصولگرا موفق بود.
تجربه اين عملكرد درانتخابات رياستجمهوري نيز ميتواند نتيجهبخش باشد. بنابراين ما در حزب موتلفه اسلامي براي انتخابات رياستجمهوري به يك نوع وحدت كارساز بين اصولگرايان ميانديشيم و معتقديم كه اين ضرورت كه براي انتخابات هشتم خودش را نشان داد براي انتخابات رياستجمهوري هم اهميتاش به قوت خود باقي است و فكر ميكنيم تشكلهاي اصولگرا هم موضوع وحدت بين خودشان را همچنان موضوع مهم تلقي كنند؛ البته قبول داريم ماهيت انتخابات مجلس با رياستجمهوري تفاوت دارد.
* با توجه به اينكه در فراكسيون اصولگرايان 2 نفر كانديدا براي رياست شدند و در حالي كه احتمال راي آوردن آقاي حداد هم زياد بود اما وي راي نياورد و آقاي ابوترابي نيز به جاي آقاي باهنر نايب رئيس اول شد، آيا باز هم بهنظرتان هيچ مرزبندي جديدي شكل نگرفته و اتفاق خاصي نيفتاده است؟
اينكه آقاي حداد عادل وآقاي لاريجاني از قبل پايبنديشان را نسبت به تصميم اصولگرايان اعلام كردند و همچنين آقايحداد براساس يك رايگيري غيررسمي قبل از انتخابات هياترئيسه از اينكه در انتخابات رسمي نامزد شوند، منصرف شدند، خود علامت اين است كه آن قوت وحدت بين اصولگرايان تا زمان انتخابات هياترئيسه هم كارساز بوده است. يعني اگر فراكسيون قبل از تشكيل مجلس اصولگرايان تشكيل نميشد و جلساتي كه اصولگرايان به ابتكار خودشان براي رسيدن به وحدت در انتخابات هياترئيسه تشكيل دادند، صورت نميگرفت، طبيعتا هركس كه به عنوان رئيس انتخاب ميشد راياش كمتر از 230 راي آقاي لاريجاني ميشد.
اما اين روند نشان ميدهد كه وحدت نسبي بين اصولگرايان هم در نتيجه انتخابات مجلس هشتم تاثيرگذار بود و هم براي هيات رئيسه. بنابراين خدشهاي در پايبندي اكثريت اصولگرايان چه شخصيتها و چه تشكلها براي وحدت اصولگرايان پيش نيامده، اما براي انتخابات رياستجمهوري همانطور كه در انتخابات نهم هم پيش آمد، ممكن است افرادي اصولگرا تشخيص دهند كه نامزد انتخابات رياستجمهوري بشوند و خودشان را نيازمند به تصميمگيري در جمع اصولگرايان هم ندانند و من اين احتمال را صددرصد منتفي نميدانم. در هر صورت ما اين وحدت و نامزد شدن يك نفر براي انتخابات رياستجمهوري را يك كار ضروري ميدانيم و سرمايه و ظرفيت موتلفه را هم در همين چارچوب به كار خواهيم گرفت.
* در بحث انتخابات رياست مجلس آنطور كه در حرفها و رفتارهاي آقاي حداد عادل ديده ميشد احتمال راي آوردن ايشان بيشتر بود ضمن آنكه اين گمانه زني هم از سوي برخي اصولگرايان مطرح ميشد كه او يك سال رئيس مجلس باشد و بعد براي انتخابات رياستجمهوري كانديدا شده و سپس آقاي لاريجاني رئيس مجلس شود.آقاي لاريجاني نيز خود را در مصاحبهها بيتمايل براي رياست نشان ميداد اما رايزنيهاي پشت پرده چيزي برعكس اين بود و شايد خود آقاي حداد هم كه با همكاران مجلس هفتم خداحافظي ميكردند فكر نميكرد كه بسياري از دوستانش به رقيبش راي دهند. با توجه به اينكه اصولگرايان به تعهد اخلاقي بيشتر پايبند هستند اما بهنظر ميرسد زرنگي يا هوشمندي آقاي لاريجاني موجب شد تا راي بيشتري بياورد و از طرفي هم آقاي حداد خيلي تعهد اخلاقي داشتند كه هرچه فراكسيون تصميم بگيرد همان بشود. بهنظر شما اگر لاريجاني به عنوان رئيس انتخاب نميشد به نوعي ديگر رفتار ميكرد؟
در بحث هيأترئيسه، در رفتارهاي آقاي لاريجاني و آقاي حداد كاري خلاف اصول دريافت نكردم و معقتدم هر دو رفتارهاي سياسيشان بعد از انتخابات، اصولي بود و اينكه شما اشاره كرديد كه آقاي حداد يك سال رئيس باشند همه تحليل و اظهار نظرهاي بعضا غيركارشناسي بود كه بهصورت شايعه در آمد، اما در محافل رسمي سران اصولگرا تصميم بر چنين كاري نگرفته بودند.
* اين تحليلي بود كه اطرافيان آقاي حداد داشتند و فكر ميكردند كه اگر يك سال ديگر تا انتخابات رياستجمهوري، او رئيس باشد به راحتي ميتواند به واسطه چهره شدن در انتخابات راي بياورند.
آنچه كه بنده براي آن اعتبار قائلم، جلساتي است كه به شكل رسمي بين سران اصولگرا تشكيل ميشود و به نتيجهگيري ميرسد، اما اينكه خارج از اين ارتباط بين شخصيتها و سران اصولگرا چه تحليلهايي ميشود بايد آن تحليلها و پيشگوييها در حد همان مراكز تلقي شود كه جلسه تشكيل دادهاند. اما در هر صورت يك نفر بايد رئيس مجلس شود؛ در اين مورد عاقلانهترين كاري كه اصولگرايان كردند اين بود كه نگذاشتند به كشمكش و درگيري بيانجامد، همچنين زمينه را عقلاي اصولگرا به گونهاي فراهم كردند كه در روز انتخابات هياترئيسه اين مقوله به بهترين وجه حل شود و اين كار جزو امتيازات سران اصولگرا بود ضمن آنكه معتقدم در رفاقت آقاي حداد عادل و آقاي لاريجاني هيچگونه خدشهاي وارد نشده است.
* شما علت انتخاب آقاي لاريجاني را در چه ميدانيد آيا يكي از دلايلي كه آقاي حداد راي نياوردند نوع تعاملش با دولت بود؟ آيا نمايندگان خواستند با راي به آقاي لاريجاني تعامل مجلس با دولت را به گونهاي ديگر؟
من تفاوتي بين درجه اصولگرايي آقاي حداد و آقاي لاريجاني قائل نيستم و معتقدم پايبندي آنها به جريان اصولگرايي پايبندي كاملا جدي است، اما وقتي در جمع 290نفره كه نمايندگان منتخب مردم هستند موضوعي را به راي ميگذاريم اگر قرار باشد دنبال علت راي دادن به يك نفر باشيم بايد از تك تك رايدهندگان سؤال كنيم. اكثريت رايدهندگان به اين نتيجه رسيدند كه آقاي لاريجاني را انتخاب كنند. همچنين من در موضع اظهار نظر راجع به اينكه چرا آقاي لاريجاني راي اكثريت و آقاي حداد راي اقليت آورد نيستم، زيرا به هيچ عنوان اظهار نظرم را مفيد نميدانم و ضمن آنكه اين اظهار نظر، هيچ راهگشايي براي وحدت آينده اصولگرايان ندارد بلكه ممكن است استنباطي كه از اين نوع اظهار نظرها شود براي افعال سياسي آينده اصولگرايان هم ضررهايي داشته باشد. البته بعد از انتخابات مجلس هشتم از سوي رسانهها خيلي به ما مراجعه شد كه جمله يا اظهار نظري له يا عليه دو نامزد مطرح از زبان ما گفته شود اما ما قبلا روي اين موضوع فكر كرده بوديم و به عنوان يك تشكيلات حزبي اصولگرا ترجيح داديم وارد اظهار نظر درمورد شخصيتها نشويم و رابطهمان را با آنها حفظ كنيم اكنون هم وارد اين بحث نميشوم.
* يعني شما اصلا انتخاب آقاي لاريجاني را مرتبط با نوع تعامل او با دولت نميدانيد؟
قاعدتا وقتي يك جمع راي دهنده راجع به يك موضوع ميخواهند راي بدهند خودشان به جهات مختلف توجه ميكنند، امتياز بندي كرده و نقاط قوت و ضعف را ميسنجد و به نتيجهاي ميرسند كه در انتخابات هياترئيسه مجلس اين اتفاق خودبهخود افتاده است اما اينكه در ذهن اشخاص رايدهنده موضوع تعامل آقاي لاريجاني و حداد با دولت مطرح بوده يا نه اطلاع چنداني ندارم و خودم هم در اين مصاحبه و مصاحبههاي ديگر در موضع اظهار نظر راجع بهدليل راي آوردن يا نياوردن اشخاص نيستم.
* در حال حاضر بين جناح اصولگرا براي رسيدن به كانديداي واحد در انتخابات رياستجمهوري بحثي وجود دارد؟
ميتوان پيشبيني كرد كه تشكلهاي اصولگرا در بين خودشان بحثهايي را راجع به نامزدهاي رياستجمهوري داشته باشند. ما در حزب موتلفه هم از چند هفته قبل در كميسيونهاي مربوط به اين قضيه، بحثهاي را در مورد اصل انتخابات و همچنين نامزد يا نامزدهاي رياستجمهوري دهم داشتهايم اما هيچكدام از بحثهاي ما به نتيجه قابل ارائهاي نرسيده است البته دير هم نشده و ما بحث را تازه شروع كرديم و به عنوان يك تشكيلات حزبي به موقع بايد به نتايج قابل بياني راجع به اصل انتخابات و هم نامزدهاي اصولگرايان برسيم. در احزاب ديگر هم حتما اين اتفاق افتاده اما بين تشكلها اين موضوع شكل نگرفته است.
* فكر ميكنيد اصولگرايان از تجربه انتخابات رياست مجلس استفاده كرده و يك نفر را به عنوان نامزد نهايي اصولگرايان مطرح كنند و يا اينكه مانند رياستجمهوري نهم هيچ كدام از افراد مطرح شده به نفع ديگري كنار نكشند؟
اينكه ما در جناح اصولگرا به يك نامزد مشترك برسيم بهترين شكل ورود اصولگرايان به انتخابات رياستجمهوري است و از محاسن آن اين است كه اولا موضع ما را در مقابل رقيب محكم و تقويت ميكند و همچنين يك نوع شفافيت براي رايدهندگاني كه به اصولگرايان اعتقاد دارند، در زمان راي دادن پيش ميآيد و ثالثا از شكستن آراي اصولگرايان جلوگيري به عمل ميآيد. اما اينكه خواست ما در رياستجمهوري دهم تحقق پيدا ميكند يا نه، بستگي به نوع ارتباطات بين تشكلهاي اصولگرا و اينكه تشكلهاي اصولگرا بدون انگيزه سهمخواهي وارد تعامل براي رسيدن به نامزد رياستجمهوري شوند، دارد.
اين فاصله بين تحقق و عدمتحقق را كار سياسي بدون سهم خواهي و حسن نيت مدبرانه اصولگرايان ميتواند پر كند. به عنوان حزب موتلفه ميگويم كه ما همانطور كه در مجلس هشتم بهدنبال وحدت اصولگرايان بوديم در انتخابات رياستجمهوري هم همين مشي را دنبال خواهيم كرد.
* شما هميشه به اين تعهد اخلاقي خود پايبند بوديد و عمل كردهايد، اما زماني كه يك نفر يا گروه به اين نتيجه برسند كه حرفشان و تفكرشان درست است بايد روي حرف خود ايستادگي كند، شما با توجه به اينكه اصيلترين تشكل و حزب در بين اصولگرايان در كشور هستيد اين ايستادگي را نداشتيد، هميشه همراه با ديگران و جبهه پيروان بودهايد اما روي نظر خودتان كه ميدانيد درست است تاكيد اساسي نميكنيد تا همه اصولگرايان هم بهدنبال شما بيايند.
ما خودمان را جلودار اصولگرايان احساس نميكنيم.
* شما بسيار روي بحث احزاب كار كردهايد ضمن آنكه از حزب شما در مسندهاي مختلف هستند و قدرت آن را داريد كه حرف خود را به اثبات برسانيد، اما هميشه همراه ديگران بودهايد.
ما خود را جلودار مجموعه اصولگرايان و حتي برادر بزرگتر هم نميدانيم اما در هر صورت يك تشكل 45 ساله با شناسنامه مشخص هستيم كه اين 45 سال كار براي ما سرمايه فراهم كرده است. شايد اين سؤال براي شما پيش بيايد كه چرا شما در خيلي از بزنگاهها از سهم خود ميزنيد، مانند انتخابات مجلس هفتم و هشتم كه دبيركل كانديدا ميشود اما وقتي جمع اصولگرايان به نتيجه ديگري ميرسند، انصراف ميدهد. علت اين امر براي ما خيلي روشن است زيرا ما راي آوردن يك اصولگرا براي نمايندگي مجلس، شوراي شهر و رياستجمهوري را كه به دلايلي مورد انتقاد ما هم باشد، به شرطي كه رايآوري در وجود او متعين باشد، ترجيح ميدهيم نسبت به اينكه يك رقيبي كه در مباني با ما اختلاف دارد راي بياورد. اگر كسي ادعاي اصولگرايي دارد بايد اين سؤال را درست جواب دهد كه آيا شماي اصولگرا معتقديد اصولگراي مورد انتقاد شما راي بياورد يا رقيبي كه برخي مباني شما را قبول ندارد؟ كه پاسخ ما مشخص است.
* حتي اگر روشهاي اقتصادي او را نپسنديد و مورد قبول شما نباشد. ضمن آنكه آن اصولگراي مورد انتقاد شما 4 سال در مسند مجلس، رياستجمهوري و يا شوراي شهر قرار ميگيرد؟ آيا بايد باز هم اين انتخاب را داشته باشيد؟
اصولگرا بودن افراد، در ذهن ما رتبه اول را دارد. بنابراين وقتي ميگويم اصولگراي مورد انتقاد ما، يعني ممكن است در مشي سياسي، اقتصادي و فرهنگي اختلاف سليقه داشته باشيم. البته اين به معناي آن نيست كه آن اصولگرا را پس از راي آوردن رها ميكنيم و تعاملي با او نداريم. بلكه بايد تعامل خود را با او توسعه دهيم و نظرات خود را با او و اطرافيانش بيان كنيم و سعي كنيم دلايل ترجيح دادن نظر خود را نسبت بهنظر او در مقوله خاص به او انتقال دهيم. با آسيبهايي كه ما در انقلاب خورده و بعدا هم پيشبيني ميكنيم، بخوريم، ضرر آن رقيبي كه مباني ما را قبول ندارد را بيشتر از اصولگرايي كه مباني را قبول دارد اما در برخي موارد مثل مشي سياسي اقتصادي با ما اختلاف نظر دارد، ميدانيم. در كار سياسي هم هميشه تقابل بين خوب مطلق و بد مطلق نيست.
ما گاهي بايد بين بد و بدتر، بد را انتخاب كنيم بهنظرم از ديد اسلامي هم اين امر توجيح دارد. در انتخابات مجلس هفتم شعار «صالح راي بيار در بين گزينههاي ما به اصلح راي نيار ترجيح دارد» را داشتيم، استدلال ما هم اين بود كه اگر در يك حوزه انتخابيه 3 نامزد اصلح اصولگرا، صالح اصولگرا و يك رقيبي كه اصولگرايي را قبول ندارد وجود داشت اگر به اين نتيجه رسيديم كه اين اصلح قطعا راي نميآورد و اگر ما از او حمايت كنيم آن صالح هم راي نميآورد و درنتيجه رقيب ما راي ميآورد بنابراين صالح راي بيار را ترجيح ميدهيم. در انتخاباتهاي ديگر هم همين گونه است.
* آقاي حبيبي! درانتخابات رياست جمهوري نهم يك سري تابوها شكسته شد، رئيسجمهور يك فرد غيرروحاني شد. در رياست مجلس هم اين اتفاق افتاد. فكر ميكنيد تابويي ديگر در انتخابات رياستجمهوري دهم هم بشكند و آقاي احمدينژاد همين 4 سال را رئيسجمهور باشند و مانند روساي جمهوري براي بار دوم انتخاب نشوند؟
در اين مناصب مهم بهنظرم واجد شرط كامل بودن ملاك است، البته در شرايط مساوي من خودم روحاني را ترجيح ميدهم زيرا تسلط به علوم اسلامي خود يك امتياز است، اما خط كشي بين كسي كه لباس روحاني دارد يا ندارد و اين خط را حاكم براي عزل و نصبها كنيم درست نيست. براي انتخابات دهم هم بايد افراد واجد شرايط مطرح باشند و برنامه خود را اعلام كنند. آقاي احمدينژاد هم اگر قصد كانديدا شدن داشته باشند عملكردش براي مردم قابل قضاوت است و اگر حرف جديدي براي گفتن دارند بايد بزنند، اما همه بايد قبول كنيم كه در اين مقولات بايد تسليم راي مردم باشيم.
از مواردي كه مردم تعيينكننده هستند همين انتخابات است زيرا همه نامزدها از فيلترهايي گذشتهاند و نبايد روي صلاحيتشان بحثي باشد. بنابراين وقتي به ميدان آمدند مردم به هركس راي دادند همه قبول كنيم كه او در آن مسندي كه مردم به او راي دادند قرار گيرد.
* با توجه به اينكه شما در اين 3 سالي كه از عمر دولت ميگذرد ارزيابي از عملكرد آقاي احمدينژاد داشتهايد، چه ميزان احتمال ميدهيد كه ايشان تنها كانديداي رياستجمهوري دهم از سوي اصولگرايان باشد؟
ما بهدنبال اينكه حتي المقدور يك نفر از سوي اصولگرايان نامزد شود هستيم اما اينكه اين فرد چه كسي است، به عنوان يك تشكيلات معتبر بين اصولگرايان بهدليل آنكه ميدانيم اظهارنظرمان باعث تفرق ميشود، بيان نميكنيم. ما در نهايت به عنوان تشكيلات حزبي به يك فرد خواهيم رسيد اما چون اكنون به اين نقطه نظر نرسيديم و همين الان هم كساني كه وجهه اصولگرايي دارند برخي كارهاي انتخاباتي را شروع كردند و فعاليت هم ميكنند در حال حاضر در موضع اظهارنظر راجع به اشخاص نيستيم. اما در نهايت تكرار ميكنيم كه تسليم عقل جمعي اصولگرايان خواهيم بود يعني اگر تعامل بين اصولگرايان به يك وحدت كارساز رسيد موتلفه اسلامي تسليم نظر اكثريت عقلاي اصولگرا خواهد بود و از آن فرد حمايت ميكنيم.
* خود شما بررسيهايي روي عملكرد اقتصادي و سياست خارجي آقاي احمدينژاد داشتهايد، نظرتان درباره عملكرد دولت نهم چيست؟
ما حق نداريم تعيين كنيم كه چه كسي بيايد و يا نيايد.
* شما بالاخره يك حزب هستيد و حزب به عنوان يك قدرت سياسي افراد را تعيين ميكند كه واجد پذيرفتن مسئوليتهاي سياسي هستند.
ما حق نداريم براي افراد تعيين تكليف كنيم، البته در زمان مناسب بايد به عنوان يك تشكيلات حزبي به اين نتيجه برسيم كه بين افراد چه كسي ترجيح دارد، اما در حال حاضر نميدانيم چه افرادي ميآيند و با ابهام مواجه هستيم، همچنين نميدانيم كه آن افرادي كه ميآيند در مقايسه با آقاي احمدينژاد، اگر ايشان هم نامزد شود، چه امتيازاتي ميآورند. بنابراين اظهار نظر ما و هر تشكيلات سياسي ديگر با اين ابهاماتي كه وجود دارد كامل نيست.
اكنون تاحدود زيادي مشخص است كه چه افرادي به ميدان خواهند آمد و تاحدود زيادي مشخص است كه نامزدهاي اصولگرايان چه كساني خواهند بود. ضمن آنكه نشانهاي براي اينكه آقاي رئيسجمهور قطعا نميآيند وجود ندارد.
* اين قطعا را شما از كجا ميگوييد؟ حدس ميزنيد؟
نه به وضوح در جامعه ديده ميشود ضمن آنكه اطلاع داريم كه چه طرحهايي را قرار است در زمان انتخابات و قبل از آن افتتاح كنند. دوست دارم شفافتر با شما صحبت داشته باشيم زيرا اين موارد از چيزهاي بديهي است، به عنوان مثال آقاي رئيسجمهور هفته گذشته مصاحبه تلويزيوني داشت، كه خوب هم بود، اما اينكه اين مصاحبه با مشاور خود به جاي قرار گرفتن در مقابل خبرنگار، انجام شود همه فكرها را به سمت كار تبليغاتي ميبرد.
شما با سؤالات مختلف خواستهايد كه از زبان من يك نفر يا چند نفر مطرح باشد اما ما اكنون به اين دليل قطعا اظهار نظر نميكنيم كه اولا اظهار نظرمان جانبداري براي يك فرد خاص محسوب ميشود دوم اينكه ما واقعا در حزب موتلفه اسلامي معتقد نيستيم كه با ابهاماتي كه در مورد كانديداها مطرح است ميشود اظهار نظر كرد. الان هركسي اظهار نظر كند در واقع علاقه خود را بيان ميكند نه يك جمعبندي كارشناسانه را. اظهار علاقه كردن كار حزب نيست زيرا حزب علاقه خود را بايد نگه دارد و كار كارشناسي كند و به موقع حرف خود را بزند. اگر منظور شما از شفافيت آن است كه يك اسم خاصي ببريم ما هنوز مسائل مان در ذهن خودمان جمع بندي نشده است.
* شما در هفتم خرداد به همراه چندتن از نمايندگان مجلس هفتم كه عضو موتلفه اسلامي هستند با عنوان فراكسيون غدير، با آقاي لاريجاني ديدار داشتيد. در مورد اين فراكيسيون و فعاليتاش در مجلس هشتم بگوييد. چرا تنها ابتداي كار مجلس مطرح شد و اكنون ديگر در مجلس بحثي درباره تشكيل آن نيست. آيا قرار است افرادي كه از حزب موتلفه در مجلس هستند اين فراكسيون را دنبال كنند.
موضوعات غدير هيچ ارتباط سازماني با موضوعات موتلفه اسلامي ندارد. بنده به عنوان شخص خودم عضو بنياد غدير هستم اين عضويت هم هيچ ارتباطي با مسئوليتام در حزب موتلفه ندارد. بنياد غدير نيز با محوريت آيتالله خزعلي مديريت ميشود و نه بنده. در آن جلسه تصميم گرفته شد كه با نمايندگان مجلس فعلي همان كاري كه در دوره قبل شده بود و فراكسيوني با عنوان قرآن و عترت تشكيل شد، فراكسيون غدير شكل گيرد، اما از نظر من فراكسيون غدير يعني عضويت 290 نفر. يعني در صورتي فراكسيون واقعي غدير تشكيل ميشود كه 290 نفر عضو داشته باشد در غيراين صورت يك نوع محدود كردن كارهاي غديري است؛ در آن جلسه پيشنهاد شد كه از نمايندگان دعوت شود براي غدير كار كنند، وقت بگذارند و كمك كنند كه اصطلاح مجلسي اين كار شايد فراكسيون باشد اما فراكيسيون به معناي سياسي نيست زيرا اميرالمومنين علي(ع) يك شخصيت فرا مذهبي است و متعلق به همه انسانهاست و معقتدم آن نماينده اقليت مذهبي ما هم ميتواند عضو فراكسيون غدير باشد. تا برسد به شيعيان و سنيان ولو با سليقههاي مختلف سياسي.
* يكي ازاهداف تشكيل بنياد غدير، ايجاد حكومت اسلامي و انسجام بين مسلمانان است. شما با تشكيل فراكسيون غدير در مجلس چقدر ميتوانيد به اين هدف برسيد.
براي تشكيل حكومت اسلامي زاويههاي مختلفي ممكن است مطرح شود، ما زاويه غديري تشكيل حكومت اسلامي را يك زاويه معتبر ميدانيم كه ميتواند مشتركات زيادي را بين تسنن و تشيع و حتي كساني كه مسلمان نيستند برقرار كند بنابراين فعاليت غديري در مجلس، دولت و خارج از كشور يك فعاليت فرامذهبي است. ضمن آنكه بهتر است در مصاحبهاي به عنوان دبيركل حزب موتلفه، بيشتر به سؤالات مربوط به موتلفه اسلامي پاسخ دهم.
* علت سؤالات همان بحث تشكيل فراكسيون غدير در مجلس است، شما كار حزبي را پيگيري ميكنيد، فكر ميكنيد با تشكيل فراكسيون غدير در مجلس تا چه ميزان بتوانيد به آن نتيجه حزبي خودتان كه داشتن كشور حزبي است و از سوي ديگر هدف بنياد غدير كه تشكيل حكومت اسلامي است، دست يابيد.
ما يك تفكيك بين كار حزبي و غديري قائل هستيم. حضور من در بنياد غدير بيارتباط با حزب موتلفه براي كارهاي غديري است بنابراين ما نميخواهيم غدير را به تشكيلات حزبي ويژه گره بزنيم، اگر كسي اين كار را كند به معناي آن است كه هركس عضو نيست عضو غدير هم نيست كه ما اين خطا را هرگز مرتكب نميشويم زيرا غدير يك موضوع فراحزبي و فراجناحي و حتي فرامذهبي است. فعاليت بنده در بنياد غدير تعريف مشخص خود را دارد و هيچ ارتباطي با فعاليت حزب موتلفه ندارد زيرا خيليها هستند كه غدير را قبول دارند اما حزب موتلفه را قبول ندارند بنابراين هيچ ارتباطي بين فعاليتهاي بنياد غدير و تشكيلاتي حزب موتلفه برقرار نيست.
* شما در بنياد غدير بحث حكومت اسلامي را پيگيري ميكنيد از سوي ديگر در حزب موتلفه بحث حزبي بودن كانديدا و داشتن برنامه مشخص و پاسخگويي حزب حمايتكننده آن فرد پس از انتخابش را دنبال ميكنيد، اين دو بايد يك وجه مشتركي داشته باشند زيرا نميشود كار حزبي جدا و فعاليت براي ايجاد يك حكومت اسلامي هم جدا باشد.
فعاليتها در بنياد غدير هيچ ارتباطي با فعاليت حزبي يك حزب خاص ندارد اما ممكن است مباني فكري يك حزب با مباني فكري در يك بنيادي با هم مشترك باشد اين اشتراك به معناي ارتباط سازماني نيست.
* يعني در اداره يك كشور نوع حكومت اسلامي كه شما در بنياد غدير روي آن كار ميكنيد ارتباطي با بحث حزب ندارد؟
در حكومت اسلامي مسائل حزبي مطرح است و در قوانين كشور هم اين موضوع را داريم، اما هركس تلاش كند فعاليت مربوط به غدير در محدوده يك حزب خلاصه شود هم به حزب و هم به غدير لطمه زده است در اين مورد معتقديم وجود مباني مشترك در اعتقادات يك حزب با اعتقادات به عنوان بنيادغدير ممكن است وجود داشته باشد كه وجود هم دارد اما اينكه بگوييم بنابراين ما فعاليت غديرمان ارتباطي با فعاليت حزبي دارد چنين چيزي وجود ندارد و نميخواهيم هم وجود داشته باشد. ضمن آنكه در هيأتمديره بنياد غدير كه 7نفر اصلي و 2 نفر عليالبدل هستند يك نفر عضو موتلفه است كه بنده هستم. آيتالله خزعلي، ملك محمدي، دكتر خزعلي، ظريف منش، لولاجيان و دكتر صلاحي از ديگر اعضاي اين بنياد هستند كه هيچ كدام هم حزبي نيستند.
* آقاي حبيبي! درباره ساختار كار حزبي كه در حزب موتلفه انجام دادهايد توضيح ميدهيد؟
در حزب همه امور مهم در حال بررسي و جمعبندي و تصميمگيري است، در بسياري از امور هم اين بررسيها، جمعبنديها و تصميمگيريها تحقق يافته است. همه احزاب بايد تلاش كنند كه تحزب در كشور نهادينه شود و خودشان هم مشخصات يك حزب كامل و فراگير را داشته باشند در اين مقوله هم ما با فرصتگذاري قابل توجه مشغول كار هستيم.
* شما اعتقاد داريد كه در كشور بايد چند حزب قوي داشته باشيم و يا مانند اكنون كه احزاب زيادي حضور دارند فعاليت حزبي ادامه يابد؟
حزب بايد به 2 سؤال پاسخ دهد. اول اينكه فرمول اداره كشور بايد چگونه باشد. دوم اينكه اداره كشور با چه كساني؟ يعني كادرسازي كند كه اگر حزب به اين توانايي رسيد حزب ميشود. حال بايد در دويست و چند حزبي كه داريم، ببنيم كدامشان اين شرايط را دارند. برخي احزاب در حد يك خانواده هستند كه فكر ميكنيم اين احزاب هيچ فايدهاي براي كشور ندارند اما اگر يك حزبي بتواند به اين دو سؤال پاسخ بدهد پس شرايط لازم را براي كار سياسي دارد البته اگر احزاب متعددي با اين شرايط وجود داشته باشد اين احزاب براي اداره كشور مفيد هستند. يعني برنامهها و مديران را معرفي كنند و مردم به هر حزبي راي دادند فعاليت خود را انجام دهند.
در يك كشور امكان اينكه 200 تا 300 حزب با اين شرايط فراهم شود وجود ندارد زيرا وقتي ما ميخواهيم فرمول براي اداره كشور بدهيم يعني با يك بدنه كارشناسي عظيم در دانشگاه و حوزه در ارتباط باشيم حال چند حزب ميتوانند اين كار را انجام دهند؟ بنابراين بايد تحزب در كشور عمق پيدا كند و راهش اين است كه ما چند حزب مقتدر با همين تعريف داشته باشيم تا به سختي با هم رقابت كنند و مردم برنامهها و مديران احزاب مختلف را ببينند و بشنوند و بعد راي دهند. در اين صورت مردم حزب پيروز را پاسخگو ميدانند و همچنين اين حزب براي آنكه دور بعد راي بياورد ناچار است كه تعهدات خود را عمل كند. همين امر موجب رقابت سخت بين احزاب مقتدر شده و كشور هم بهتر اداره خواهد شد.
* شما به عنوان دبيركل حزب موتلفه چه ميزان تلاش ميكنيد كه حزب اول اصولگرايان شويد؟
همه تلاش ما آن است كه به اين مشخصاتي كه خودمان براي حزب تعريف ميكنيم دست يابيم، از چند سال پيش هم فعاليت خود را براي پاسخ به اين دو سؤال شروع كردهايم و به نقاط نسبتا خوبي رسيديم، اكنون هم ادعاي اينكه همه مشخصهها را داريم، نداريم.
فكر ميكنيد تا چند سال آينده به حزب اول يا حزب قدرتمند در كشور تبديل شويد؟
ما بهدنبال حزب اول شدن نيستيم، بهدنبال حزب شدن كامل هستيم. سالش را نميتوانم الان تعيين كنم اما در حال حاضر بحثي براي داشتن يك چشمانداز چندساله مقدماتي را فراهم كردهايم كه بهنظرمان ميرسد اين چشمانداز در ماههاي آينده آماده شود. اين چشمانداز هنوز به مرحله تصويب نرسيده است.
* پس تاريخ مشخص تبديل شدن به حزب مقتدر در كشور را بررسي ميكنيد؟
ما 2 سال كار كارشناسي انجام داديم و براساس تغييراتي كه مختصرا در اساسنامه هم انجام شد يك ساختار جديدي براي حزب موتلفه ترسيم كرديم اما در هرصورت معتقديم تشكيلات حزبي بدون ساختار پاسخگو دچار گرفتاريهايي ميشود كه كار حزبي را بهنظر ما مختل خواهد كرد. يعني اينكه ما چه اركاني در اين سازمان داريم و اين ركنها چه ارتباطي باهم دارد؟ براي اينكه موازي كاري نشود و اصطكاك به وجود نيايد لابد از داشتن شرح وظايف براي پستهاي مديريتي هستيم. كه اين ساختار در همه وزارتخانه و در همه احزاب مهم دنيا وجود دارد، البته قبلا هم ما بدون ساختار نبوديم اما با توجه به تغييرات و تحولات، ساختار قبلي ما پاسخگو نبود و فكر ميكنيم اين ساختار جديد ميتواند براي 10 سال پاسخگو باشد.
تاريخ درج: 12 تير 1387 ساعت 14:09 تاريخ تاييد: 12 تير 1387 ساعت 16:33 تاريخ به روز رساني: 12 تير 1387 ساعت 16:31
چهارشنبه 12 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 461]
-
گوناگون
پربازدیدترینها