واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آمریکا - رفتن یا ماندن مک کریستال تاثیری در استراتژی نادرست اوباما در افغانستان ندارد اظهارات ژنرال مک کریستال در خصوص همکارانش در کابینه باراک اوباما به بهای شغلش تمام شد. این اتفاق ماجرایی دردناک برای ایفای نقش خوب او در افغانستان بود . هیچ ژترالی از این قبیل حوادث در امان نیست. اکنون سوال اینجاست که همزمان با عمیق تر شدن جنگ در افغانستان آیا باراک اوباما می تواند به ساده ترین پرسش ها در خصوص افغانستان پاسخ دهد : پرسش هایی نظیر مانند این که آیا منافع ما در افغانستان در حال برآورده شدن است ؟ آیا ما متحدان مورد نیاز برای رسیدن به موفقیت را در اختیار داریم؟ اوباما هرگز پاسخ هایی خوب برای این قبیل پرسش ها در چنته نداشته و با این همه هنوز به کار خود هم ادامه می دهد . اما نکته نه چندان جالب ماجرا اینحاست که هیچ کس در کاخ سفید نمایلی به تبرد افغانستان ندارد . تنها دلیلی که همه به این نبرد ادامه می دهند این است که راهی برای خروج از افغانستان ندارند و البته جرات کشیدن ماشه اخر را ندارند . هیچ کدام از این دلایل برای درگیر شدن بیش از پیش در این نبرد کافی نیست . اوباما در جنگی است که تنها کسی که در آن اهداف خود را می داند و به نبرد تا اخرین لحظه ادامه می دهد طالبان است. رئیس جمهوری ایالات متحده کارشناس مسائل افغانستان نیست . افراد کمی هم در کابینه او در این حوزه تخصص دارند . البته این نبود کارشناسان می تواند نقطه قوت اوباما هم باشد . سه پرسشی که او باید در این حوزه به آنها پاسخ دهد ، بسیار بچه گانه هستند . البته اوباما از بیم جمهوری خواهان این پرسش ها را مطرح نمی کند تا مبادا به دلیل عدم توانایی در پاسخگویی به آنها مورد انتقادهای شدید قرار بگیرد . نخستین پرسشی که اوباما باید پاسخی برای آن بیابد این است که چرا ما باید سربازان ارتش افغانستان را برای نبرد مهیا کنیم؟این حرکت درست مانند این است که کسی به شما مراجعه کند و از شما بخواهد اعضای تیم ملی فوتبال برزیل را آموزش دهید . اگر یک چیز وجود داشته باشد که نباید به مردهای افغان آموزش داد، جنگیدن است . سی سال است که سربازان افغان گرفتار جنگ و ناآرامی های داخلی هستند . پرسش اساسی تر این است که چه کسی طالبان را درس داده است ؟ ما در خصوص راهکارها حرف نمی زنیم بلکه نیت ما بحث در باب اراده است . من بارها این را گفته ام و باز هم تکرار می کنم که در خاورمیانه همگان زمانی که نوبت به مسائل مربوط به این منطقه می رسد تنها به امریکایی ها لبخند می زنند. معاهده صلح کمپ دیوید را به یاد می آورید که در ان اسرائیلی ها و مصری ها بدون اطلاع ما سر میز مذاکرات مخفی نشستند . معاهده اسلو نیز با نشستن فلسطینی ها و اسرائیلی ها در کنار هم و بدون اطلاع ما آغاز شد . گروه بیداری متعلق به اهل تسنن در عراق نیز بدون اطلاع ما با دولت مرکزی وارد معامله شد . در خاورمیانه مرم باید دولت را از خود بدانند. در تمامی حوزه ها از تجارت تا جنگ و دیپلماسی این برخورداری از حس مالکیت در زمین و مسائل مملکتی است که حرف نخست را می زند. مردم زمانی که به این حس برسند ، با سنگ و دستان خالی جهت کمک به دولتی که خود را از آن بدانند ، می جنگند . در افغانستان و عراق و فلسطین مردم زمانی که اراده کنند می توانند بدون کمک ایالات متحده به امورات خود رسیدگی کنند . اما در افغانستان در مناطقی که طالبان در آن حرف نخست را می زند ، هیچ کس تمایلی به مقابله با آنها و همراهی با دولت ندارد . اما پرسش دوم : زمانی که هدف ما استفاده از سربازان خودی برای مقابله با طالبان و روی کار آوردن دولتی مقتدر است ، چگونه توانستیم چشم بر تقلب در انتخابات توسط حامد کرزای ببیندیم ؟ وزیر امور خارجه هیلاری کلینتون و دیگران به ما می گویند : نگران نباشید کرزای در هر حالت رئیس جمهور می شد . او بهترین گزینه ای ست که ما در افغانستان داریم. امیدوارم که این خوش بینی صحیح از کار در آید. اما تحربه به من می گوید که زمانی که برای مخاطب قرار دادن مسائل از واژه های حقیقی استفاده نکنیم خود را به دردسر انداخته ایم. کرزای با تقلب برنده این انتخابات شد . با این همه ما او را رئیس جمهوری قانونی افغانستان می دانیم. اما پرسش سوم : اگر در افغانستان برنده شویم در حقیقت چه موفقیتی را به نام خود سند زده ایم؟ در عراق به عنوان نمونه اگر بتوانیم دموکراسی پویا را به نمایش بگذاریم در جهان عرب بازی را به نفع خود تغییر داده ایم. فکر کنید که موفق شدیم در افغانستان با هزینه های گزاف چند میلیارد دلاری تغییراتی خلق کنیم ، در نهایت دستاورد ما چه خواهد بود ؟ القاعده این روزها در پاکستان است و در ذهن هر مسلمان تندرو و افراطی ست که از ایالات متحده و غرب نفرت دارد . تفاوتی نمی کرد که گناه مک کریستال بخشیده شود یا خیر. زمانی که باراک نمی تواند به ساده ترین پرسش ها پاسخ دهد، بیانگر این است که ما در افغانستانی هستیم که اکنون دغدغه ما پیروزی یا موفقیت نیست. بحث بر سر این است که در این نبرد زودتر ببازیم یا دیرتر؟ شجاعانه ببازیم یا با بزدلی ؟ نیویورک تایمز / ترجمه : سارا معصومی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 342]