تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836451605
پشت پرده دولت اصلاحات(1)
واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: پشت پرده دولت اصلاحات(1)
سخنان مستند پيام فضلي نژاد در مدرسه معصوميه (س) قم درباره آبشخور اصلي نظرات انحرافي و اجاره اي دكتر سروش و نشان دادن همخواني كامل اين ديدگاه انحرافي با آنچه كه محافل شناخته شده صهيونيستي پيش از دكتر سروش و در همان زمينه ها مطرح كرده اند، آشفتگي و سراسيمگي برخي از مدعيان اصلاحات را كه نظرات اجاره اي دكتر سروش را وام گرفته بودند (اجاره مضاعف) درپي داشته است.
پيام فضلي نژاد
برخي از اين عده كه در مقابل مستندات ارائه شده پاسخي ندارند به عادت معهود زبان و قلم به فحاشي عليه فضلي نژاد گشوده اند و شماري نيز واقعيات غيرقابل انكار را وارونه جلوه داده اند.
آنچه درپي مي آيد پاسخ- باز هم مستند- پيام فضلي نژاد به دروغ بافي هاي مدعيان اصلاحات است و از آنجا كه حاوي واقعيت هاي تلخ، اما عبرت آموزي است، چاپ كامل آن را براي اطلاع بيشتر خوانندگان ضروري ديديم.
خدايا! ما هيچيم و هر چه هست از توست. امام خميني(ره)
سخنراني من پيرامون بازخواني انتقادي كارنامه سياسي عبدالكريم سروش كه طي دو جلسه در مدرسه علميه معصوميه(س) قم برگزار شد، بازتاب هاي متفاوتي را برانگيخت.
از يك سو، نويسندگان و روزنامه نگاران اصول گرا با نوشته ها و تماس هاي خود، ضمن ابراز لطف و عنايت به اين حقير، سخنراني مرا در رسانه هايشان پوشش دادند و در دفاع از آراء نگارنده، مقالاتي را تحرير كردند، از سوي ديگر سه جبهه رسانه اي ترور شخصيت و جنگ رواني گسترده اي را عليه من به راه انداختند. معاونان رئيس جمهور سابق، مانند آقاي محمد علي ابطحي و خانم معصومه ابتكار، بدون رعايت امانت و اخلاق رسانه اي، با تحريف سخنان من و چينش دلخواه خود، مرا به انواع ناسزاها و اصناف تهمت ها متهم ساختند و مدعيان جريان نوانديشي ديني چون سايت انتخاب با مديريت آقاي محمد مهدي فقيهي، فحش هايي دادند كه حتي نقل آن ها، براي اين قلم شرم آور است.
پاره اي از رسانه هاي اينترنتي چون تابناك كوشيدند تا پروژه ترور شخصيت نگارنده را پيش گيرند و ذهن مخاطب را مخدوش و از اصل بحث منحرف كنند و برخي از روزنامه ها، چون كارگزاران و سرمايه نيز همان خط مشي را پي گرفتند، سايت هاي اپوزيسيون و سلطنت طلب مانند بالاترين، در همراهي با اين فحاشي ها، دايره المعارفي از فحش هاي ناموسي و ناسزاهاي ركيك را نثارم كردند. تلويزيون هاي ماهواره اي اپوزيسيون نظير كانال يك، صداي آمريكا و... نيز به سركردگي عليرضا نوري زاده به پايگاهي براي نشر وسيع تر اين فحاشي ها بدل شد.
دير زماني است كه به انواع دلايل مورد هجوم و فحاشي اصلاح طلبان و اپوزيسيون خارج از كشور هستم. تاكنون دم برنياورده ام و حتي يك خط، پاسخ به اين ناسزاها و تهمت ها نداده ام. اين بار، از آنجا كه شكوه قدسي توبه را مخدوش كردند، حرمت ناموس و خانواده ام را سخت شكستند، به خيال خود حيثيت روزنامه كيهان را به بازي گرفتند و متعرض مدرسه اي علميه در قم شدند، براي ثبت در تاريخ، ابتدا چكيده اي از سخنراني ام و سپس گزيده اي از فحاشي هاي مدعيان آزادي، دموكراسي خواهي و حقوق بشر را نقل مي كنم، در پايان نيز، خاطراتي اندك، اما مستند را از ديدارهايم با رئيس جمهوري سابق، مقامات ارشد دولت اصلاحات و رهبران خود خوانده جريان نوانديشي ديني مي آورم.
مشروح اين خاطرات كه به سال هاي 1376 تا 1383 تعلق دارد، در قالب كتابي 450 صفحه اي، با نام ملاقات با جاسوس تحرير گشته و همراه با اسناد و عكس هاي بسيار، براي چاپ در هنگامه اي كه مطلوب باشد، نزد مركز پژوهش هاي مؤسسه كيهان است.
راز حيرت آور در اين نوشته، همگرايي مقامات ارشد دولت اصلاحات با اپوزيسيون سياسي خارج از كشور در فحاشي به منتقدان خود است كه از لابه لاي بازخواني آتي، به دست مي آيد.
پرسش هاي من از رهبران جريان مدعي اصلاح طلبي
محتواي سخنان و چكيده پرسش هاي من چه بود كه طي ده روز، با بمباران فحش و تهمت، حرمت يك منتقد و خانواده او را شكستند؟! در جلسه نخست سخنراني ام كه روز 15 ارديبهشت 1387 در جمع صدها نفر از طلاب و روحانيون بسيجي قم در مدرسه علميه معصوميه(س) برگزار شد، درباره مباني نظري و پروژه اسلام ستيزي عبدالكريم سروش سخن گفتم و به تعامل او با زرادخانه معرفتي فراماسونري در غرب پرداختم.
نشان دادم كه سروش از سال هاي دهه شصت در نقشه راه پروژه هاي ايالات متحده حركت مي كرده است، از سويي، تعامل نزديك سروش با آقاي سيد محمد خاتمي چه در ماجراي ماهنامه كيهان فرهنگي و بعدها نيز در حلقه سياسي كيان سبب شد كه در اثناء بازخواني انتقادي كارنامه سياسي وي، نگاهي نيز به برخي از ريشه هاي همسان فكري و فعاليت هاي مشترك سروش و خاتمي با يكديگر تا پيش از دوم خرداد 1376 بياندازم.
در جلسه دوم سخنراني كه روز 7 خرداد ماه 1387 برگزار شد، كوشيدم تا نشان دهم كه پروژه دوم خرداد به مثابه يك پروژه امنيتي محصول اتحاد سه حلقه فكري و امنيتي، شامل حلقه كيان، مركز بررسي هاي استراتژيك رياست جمهوري سابق و برخي وابستگان دانشگاهي نظام سلطه بوده است، اين فقط شكل داخلي پروژه بود و البته ريشه ها و پيوند بيروني آن، بحثي ديگر مي طلبد.
پس از استقرار دولت اصلاحات نيز اين حلقه امنيتي هم مناصب دولتي را به تصرف خود درآورد و هم كوشيد تا يك جامعه مدني دولتي بسازد، اثبات اين مدعا، مستلزم ورود تفضيلي به بحث برخي از ريشه هاي مشترك سياسي آقاي عبدالكريم سروش و آقاي سيد محمد خاتمي بود.
گفتم كه سروش تئوري رفرم سياسي و پروتستانتيسم اسلامي را دربازه زماني پايان دهه شصت تا نيمه دهه هفتاد بنا كرد. اين تئوري كه يك برش آشكار از زرادخانه معرفتي فراماسونري در غرب بود، در دوره اصلاحات به عرصه عمل آمد و دولت اصلاحات، در حقيقت مجري قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نبود، بلكه در خدمت استقرار نظريه مجعول حكومت دموكراتيك ديني آقاي سروش بود، براي اين رأي، استدلال هايي را اقامه كردم و سپس، آراء آقاي خاتمي از سال 1370تا 1387 را بازخواني كردم.
1- پرسش از آقاي خاتمي مطرح كردم، اين سؤالات پيرامون سخنراني ايشان از ارديبهشت 1370 در انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران آغاز مي شد و به مصاحبه آقاي خاتمي در روز 30 ارديبهشت 1375 با روزنامه سلام مي رسيد كه تضاد مباني فكري ايشان با آموزه ها و نظام معرفتي امام خميني(ره) را نشان مي داد. براي اين رأي استدلال هاي زيادي اقامه كردم كه تاكنون مدعيان اصلاح طلبي، حتي يك دليل عليه آن نياورده اند. از سفر آقاي محمد خاتمي در پايان سال 1385 به عنوان رئيس مؤسسه بين المللي گفت و گوي تمدن ها به هند ياد كردم. مروري بر سخنان ايشان داشتم كه مهاتما گاندي را به جاي امام خميني(ره) مي نشاند و پرسيدم كه شما از كدام نقطه عزيمت فكري يا سياسي به گاندي نگاه مي كنيد؟!
سؤالات ديگرم را با ارجاع به سخنراني دو سال پيش آقاي خاتمي در كالج علمي برلين تحت عنوان سكولاريزم از چشم انداز ايراني و اسلامي و نيز مصاحبه آقاي خاتمي با روزنامه ال پائيس (چاپ اسپانيا) در 25دي 1386 مطرح كردم. معتقد هستم كه سخنان آقاي خاتمي در آن سخنراني و مصاحبه ادامه همان پروژه عصري كردن دين و پروتستانتيسم اسلامي است كه توسط دكتر سروش دنبال مي شود. آقاي خاتمي، از مؤسسان سند همكاري كنفرانس ائتلاف تمدن ها و از اعضاء 18 گانه گروهي است كه كوفي عنان آن را معين كرده بود. در سخنراني ام به سرنوشت سياه اين سند كه آقاي خاتمي آن را از دستاوردهاي اصلاحات مي داند، اشاره كردم.
پس از اين بازخواني انتقادي و فكري، سوال آخرم را از آقاي خاتمي پرسيدم و براي آن مقدمه اي گفتم. اشاره كردم كه «من يك منتقدم و نه مخالف، بنابراين فقط از اينكه آقاي خاتمي حقوق مرا به عنوان يك منتقد استيفا كنند و پاسخ نقد و پرسشم را بدهند، قانع هستم... استيفاي حقوق من، پاسخ به پرسش من است.»
پيش از طرح سوال تاريخچه اي از اجلاس بيلدربرگ گفتم. با ارجاع به منابع و رسانه هاي اروپايي و آمريكايي، نشان دادم كه بيلدربرگ اجلاسي فوق سري است. كوشيدم تصويري شفاف از اين اجلاس در ذهن مستمعان نقش بندد. سپس از سندي 38 صفحه اي سخن گفتم كه به تائيد سايت رسمي بيلدربرگ رسيده است و خبر از حضور رئيس جمهوري اسلامي ايران و معاونش در سال 1999 در اين اجلاس مي دهد.
دو سال پيش از اين، در روز 21 ارديبهشت 1385، برخي از رسانه هاي داخلي خبر حضور آقاي سيدمحمد خاتمي به همراه خانم معصومه ابتكار را در اجلاس محرمانه بيلدربرگ منتشر كردند و نوشتند كه در سال 1999، آقاي خاتمي پروژه گفت وگوي تمدن ها را در اجلاس طرح كرده است. برخي رسانه هاي خارجي نيز اين خبر را پوشش دادند.
طي اين دو سال، آقاي خاتمي و خانم ابتكار به انتشار خبر حضورشان در بيلدربرگ پاسخي نداده بودند كه شبهاتي جدي را پديد آورده بود. طبيعي است هر محققي كه جريان اصلاح طلبي را دنبال مي كند، به اين بحث حساس باشد. از آقاي خاتمي سوال كردم كه آيا در اجلاس محرمانه بيلدربرگ كه اعضاي آن را ماسون ها و صهيونيست هاي برجسته جهان تشكيل مي دهند، شركت كرده اند يا نه؟ اگر نكرده اند كه هيچ، بيايند و شبهه زدايي كنند تا ما سوالات بعدي خودمان را در باب پشت پرده آشفته پروژه گفت وگوي تمدن ها طرح كنيم. اگر هم در آن اجلاس صهيونيستي شركت كرده اند، چرا گزارش آن جلسه را به مردم ندادند؟!
از ميان 10 سوال من، كه در سخنراني دوم اينجانب مضبوط و قابل دسترسي است، برخي از رسانه ها، تنها سوال آخر و پرسش پاياني ام را منتشر كردند، بدون آنكه گفته شود مبناي سخن من بازخواني انتقادي كارنامه سياسي آقاي عبدالكريم سروش بود.
در آن سخنراني نشان دادم كه چگونه پروژه اسلام ستيزي و قرآن ستيزي در ايران، از آراء آقاي سروش در دو دهه اخير سربرآورده است و هشدار دادم كه نكند تغذيه از زرادخانه معرفتي غرب، چنانكه سروش را به اين راه كشاند، ديگر رهبران مدعي اصلاحات را نيز از آرمان هاي امام و انقلاب دور كند.
جوانكي مجهول الهويه كه دچار بيماري شب ادراري است!
پس از انتشار چكيده سخنراني ام در سايت رسمي مدرسه علميه معصوميه(س) قم كه به سرعت در رسانه هاي فارسي زبان بازنشر شد، آقاي محمدعلي ابطحي و خانم معصومه ابتكار (معاونان رئيس جمهور سابق) با عجله و سراسيمه به انتقادات من پيرامون منش و روش آقاي سيدمحمد خاتمي واكنش نشان دادند.
1-آقاي محمدعلي ابطحي در روز 21 خرداد 1387، با انتشار يادداشتي تحت عنوان «آقاي خاتمي و هماهنگي با صهيونيست ها و فراماسونرها» در وب سايت وب نوشت مدعي شد:
«آقاي پيام فضلي نژاد جوانكي است كه به ادعاي كيهان قبلاً جزو گروههاي وابسته به دشمنان ]بخوانيد اصلاح طلبان[ بود و چند سالي است كه توبه كرده و در خدمت روزنامه كيهان قرار گرفته و ييهو ]يك باره[ پژوهشگر برجسته اي شده است... براي يك فرد تواب البته فرقي نمي كند به چه كسي و از چه جناحي دروغ ببندد، زيرا هر طرف كه خراب شود سود دشمنان كشور تضمين مي شود، ولي آيا دادستان و مقامات قضائي مي دانند اگر در مورد نسبت دادن چنين اتهامات دروغي به كسي كه رئيس جمهور كشور بوده بي توجه باشند، چه آينده اي براي همه رقم خواهد خورد... يك تواب در مدرسه معصوميه راجع به رئيس جمهور 8 ساله اش چنين دروغهاي وقيحانه اي را ادعا نمايد.»
2-خانم معصومه ابتكار در روز 22 خرداد 1387 با انتشار يادداشتي ذيل عنوان «نابغه هاي توهم و تخريب» در سايت رسمي اش با نام ابتكار سبز مي نويسد:
«يكي از پژوهشگران تازه به دوران رسيده روزنامه كيهان كه معلوم نيست تا حالا كجا بوده، در يك مدرسه علميه در قم كه مي گويند منتسب به طيف آقاي مصباح است، آسمان و ريسمان را به هم تابانده... فكر كنم اين آقا از قدرت تخيلي بسيار قوي برخوردار است... يك آدم مجهول الهويه... اين جور پديده ها بايد قوياً اين احتمال را در نظر داشته باشند كه در محاكم قضايي مي توان نسبت به اتهام زنندگان، تظلم خواهي كرد. اين پديده نابغه-آقاي فضلي نژاد را مي گويم...»
وقتي معاون رئيس جمهور سابق چنين ادبياتي را در رويارويي با سخنراني تحليلي يك منتقد برمي گزيند كه واويلاست. من در قامت نويسنده اي دردمند كه بر مبناي سيره اساتيد مصلحم، هشدار انحراف از مباني نظري جمهوري اسلامي را داده ام، چه گفتم كه ايشان مرا پديده مجهول الهويه و تازه به دوران رسيده اي كه معلوم نيست تاكنون كجا بوده و الان آسمان و ريسمان به هم مي بافد، لقب مي دهد؟!
دو معاون رئيس جمهور سابق، دو نوشتار را نگاشتند كه هر يك با ديگري، سراپا حاوي تناقض ها و افتراق هاي تحليلي است كه تنها در فحاشي و ايراد تهمت و نفرت به منتقد، با يكديگر اشتراك لفظ و معنا دارند و هر دو پيگيرد قضايي منتقد خود را مي خواهند!
3-سايت انتخاب را آقاي محمدمهدي فقيهي اداره مي كند، ايشان كه پيشتر از مديران سابق دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، مديرمسئول فصلنامه نقد و نظر، سردبير روزنامه انتخاب و البته ملبس به لباس روحانيت بوده، اكنون خود و رسانه اش را محور و مركز «جريان نوانديشي ديني» مي داند.
آقاي فقيهي كه سال هاست به سبب فحاشي هايش به ذخاير انقلاب اسلامي، چون حضرت آيت الله مصباح يزدي، القاب و نشان هاي خود را از اپوزيسيون سلطنت طلب مي گيرد، از سوي هفته نامه ضدانقلابي شهروند در كانادا، «آيت الله دكتر فقيهي» خطاب مي شود و البته مويد به تائيد هنرمندان بهايي و ساواكي چون شهره آغداشلو و بهروز وثوقي هم هست.
او نه تنها در رسانه اش اخبار برگزاري كنسرت هاي خوانندگان لس آنجلسي مانند گوگوش را پوشش مي دهد، بلكه با شاگردان جاسوسان مخملي اي چون رامين جهانبگلو همكاري دارد.
با اين اوصاف، سايت انتخاب كه مي كوشد تا رسانه هاي وابسته به بودجه هاي براندازي آمريكايي-هلندي، آقاي فقيهي را به عنوان «مشاور نزديك آيت الله خامنه اي» معرفي كنند، در واكنش به سخنراني من، ذيل عنوان «كشف تازه جوان گروهكي از نشست خاتمي با صهيونيست ها» در تاريخ 21 خرداد 1387، پيرامون اين قلم مي نويسد:
«پدر پيام فضلي نژاد عضو فراري گروهك تروريستي و از نزديكان بني صدر و همچنين مادرش از اعضاي دفتر قطب زاده بود. او اخيراً اظهارات مضحكي را در مورد خاتمي به زبان آورده... در گفت وگوهايش به روابط غيراخلاقي با سينماگران و راه اندازي بساط (...) اعتراف و بدان افتخار مي كرده... يك شبه از نقد نويس سينمايي به پژوهشگر!! يك موسسه خوش نام تبديل شده، به تازگي ادعاهايي را جهت «كسب شهرت» (آنچه بدان عشق مي ورزد و برايش مي دود) به زبان آورده... اين فرد كه سابقه سرقت دارد... به بيماري بي اختياري ادرار و شب ادراري، دچار شده بود.»
همگرايي كنوني آقاي محمدمهدي فقيهي كه روزگاري از مخالفان دولت اصلاحات بود با معاونان سابق رئيس همان دولت، البته رازهاي نگفته اي را در خود دارد. همان روزها، تحليل نگارنده اين بود كه امثال فقيهي با ماموريت ايجاد انشقاق در جبهه اصول گرايان، خود را به چهره هايي چون آقاي دكتر علي لاريجاني نزديك كرده اند، اما چرا آقاي فقيهي، نگارنده را به عنوان همكار و مشاور پيشين خود، به باد ركيك ترين فحش ها مي گيرد؟!
مگر من جز بازخواني تاريخ تحول انديشه روشنفكري در ايران، چه مي كنم كه تيتر مي زنند پيام فضلي نژاد يك «جوان گروهكي» است و همراه با ايراد اتهاماتي چون سابقه «سرقت» و فحاشي هايي مانند ابتلاء به «بيماري بي اختياري ادرار و شب ادراري» و داستان سرايي هايي چون افتخار كردن من به «روابط غيراخلاقي با سينماگران و راه اندازي بساط»، خانواده ام را نيز «منافق» مي خواند؟!
چرا سايت انتخاب، پدرم را كه سال هاي پيش از انقلاب اسلامي درانجمن اسلامي دانشجويان آلمان و مركز اسلامي هامبورگ و اتفاقا در كنار آقاي سيدمحمد خاتمي عليه رژيم شاه فعاليت مي كرد، همراه با آقايان صادق طباطبايي، محمد كيارشي و همنشين با رهبران امروز حزب مشاركت ايران، چون حسين كاشفي بود و پس از انقلاب هم در كميته انقلاب اسلامي قم مسئوليتي عالي داشت و تا سال 1377در جلسات و گعده هاي رفقاي ديرينش حضور مي يافت، چرا پدري را كه اكنون ده سال است از دار اين دنيا رفته، ناگهان بدل به منافقي حي و حاضر مي كند؟!
آقاي فقيهي، پدر من را «عضو فراري گروهكي تروريستي» لقب مي دهد، با اين هدف كه نتيجه اي باطل بگيرد و به ناصواب و كينه توزانه، القاء كند كه روزنامه كيهان، «فرزند ضد انقلاب» اين «خانواده منافق» را به خدمت گرفته است!
مگر سخنراني من چه حادثه شومي را رقم زده است كه پس از اين همه هرزه نگاري، آقاي محمدمهدي فقيهي در همراهي با دو معاون رئيس جمهور سابق، مرا تهديد و محاكمه قضايي و رفتن به زندان مي كنند و از اين رو مي نويسد:
«پرونده هاي قبلي اين فرد عليه امنيت ملي و همچنين تشويش اذهان عمومي و ارتباط با مخالفان جمهوري اسلامي، به بايگاني نرفته و با اظهارات اخيرش، مجددا به روي ميز بازگشته است.»
جالب اين كه پس از همه اين فحش ها و تهمت ها، تنها به جرم طرح سوال از آقاي سيدمحمد خاتمي، سايت رسمي آقاي فقيهي مرا تهديد مي كند كه:
«در صورت عدم پايان هتاكي ها و دروغ پردازي هاي اين فرد با نام خود و اسامي جعلي، مداركي بسيار مهم را در اختيار سايت هاي اينترنتي قرار خواهد داد.»
4- سايت بالاترين كه ادعاي دموكراسي اينترنتي و اخلاق دموكراتيك را دارد، وابسته به اردوگاه اپوزيسيون سياسي لائيك و سلطنت طلبان فراري است، اين رسانه كه از ابتداي انتشار كتاب شواليه هاي ناتوي فرهنگي و هم صدا با وابستگان امنيتي موساد و سيا، مانند علي رضا نوري زاده و فريبا داوودي مهاجر، فحاشي هاي بسياري را عليه نگارنده منتشر كرده است، پس از انتشار متن سخنراني من، به بازنشر مطالب سايت هاي آقايان محمدعلي ابطحي و محمدمهدي فقيهي پرداخته است.
مديران سايت بالاترين درباره تحليل من از منش و روش آقاي خاتمي نوشتند:
«فضلي نژاد يك بچه دهاتي اطلاعاتي است كه حرف مفت مي زند.»
شاه بيت نقد و نظر اعضاء سايت بالاترين اين بود:
«از افرادي كه اين مرتيكه ]...[ رو ميشناسن بپرسيد اين معتاد به موادمخدر مشروب خوار و به هر چيزي منفي آلوده هست و به شما بگويم مريض جنسي نيز هست كثيف تر از اوني هست كه شما فكر مي كنيد هر چه مي توانيد اسم اين فرد رو تكرار كنيد تا لجن بودن آن روز به روز معلوم شود.» (نك: سايت بالاترين، 21 خرداد1387)
.5 همه اين فحاشي ها و تهمت ها، از يك منطق سياسي پيروي مي كرد كه پيش از همه روزنامه هاي مدعي ليبرال دموكراسي، مانند كارگزاران آن را فاش ساختند. روز 20 خرداد 1387روزنامه كارگزاران در ستون اخبار ويژه خود مدعي شد:
«روزنامه نگار جوان وابسته به رسانه هاي مخالف اصلاح طلبان... كه از چهره هاي درجه چندم و كم سابقه جناح اصولگرا محسوب مي شوند، در سخنراني هاي خود با طرح ادعاهاي بزرگ و عجيب و ارائه مستنداتي مجعول (كه چهره هاي شاخص اصولگرا از ارائه آن ابا دارند)، به تخريب آقاي خاتمي مي پردازند... اخيراً سخنران تازه كاري در جمع طلاب مدرسه معصوميه قم مدعي وجود سندي 38 صفحه اي پيرامون حضور آقاي خاتمي به همراه خانم ابتكار در اجلاس سال 1999 بيلدربرگ در پرتغال شده... اين سخنران مشخص نكرده كه اين سند مجعول و اين خبر اختصاصي! در اين 9 سال كجا پنهان بوده است؟»
ادامه دارد...
چهارشنبه 12 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[مشاهده در: www.snn.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 242]
-
گوناگون
پربازدیدترینها