واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: صفحه آخر - سلطان نمايش يك زن است
صفحه آخر - سلطان نمايش يك زن است
مهدي سوداگران:چراغها روشن ميشوند. او هملت است. قهرمان تراژدي كبير ويليام شكسپير. قهرماني كه براي افشاي حقيقت تا حد مرگ ميرود، حتي اگر آن سوي پرده حقيقت مادر و عمويش متهم باشند. يا نه، شايد او ليرشاه، سلطان خونريزي دنيا، البته نه دنياي سياست بلكه دنياي صحنه تئاتر باشد. نه، نه، خدايا شايد او اتللو است، آن برده سياه كه در قرن شانزدهم به اوج سرداري رسيد البته نه در دنياي نظامي بلكه در دنياي نمايش. صبر كنيد، ممكن است ليرشاه باشد، شاهي كه ميخواهد قدرتاش را ميان دخترانش تقسيم كند، البته نه در كاخ سلطنتي واقعي، بلكه در دنياي رويا و بازي.
شايد هم او همان دختري است كه از پدرش ليرشاه هيچ سهم نبرد چون هرگز به ظاهر و به رسم تظاهر هيچ محبتي را ابراز نكرد- اينها، نقشهايي از آثار شكسپير هستند- اما به راستي خود نويسنده كيست. ويليام شكسپير در يك خانواده بازرگان مرفه در شهر استراتفورد متولد و به رسم آن زمان در 26 آوريل، سال 1554 ميلادي در كليساي سنت ترينيتي غسل و نامگذاري شد. وي در سن 18 سالگي در استراتفورد با هاتاوي كه 8 سال از او مسنتر بود ازدواج كرد و ثمره اين ازدواج سه فرزند بوده است. او در حاليكه در اوج شهرت بود در زادگاهش در 23 آوريل، سال 1616 يعني همان ماهي كه به دنيا آمد، در سن 52 سالگي دار فاني را وداع گفت. اين معروفترين روايت زندگي ويليام شكسپير است، اما چه خندهدار. بله شايد مورخان وقتي عينكهاي ذرهبيني بر چشم داشتند و در دنيايي غرق از كتاب اين سطور را مينوشتند، باورشان نميشد كه اينها تاريخ سرگذشتي است كه بارها مورد ترديد تاريخي قرار ميگيرد. آري ويليام شكسپير بزرگترين نمايشنامهنويس تاريخ جهان شايد تنها آدمي بوده است كه بتوان او را يك سايه خواند. چراكه هويت او بارها مورد ترديد واقع شد و خيليها معتقد بودند، اين شكسپير آن شكسپير نيست. اما تا اين تاريخ براي اين ترديدها هيچكس بر مليت شكسپير اعتراضي نكرده و حتي اين مليت را مورد ترديد قرار نداده است، بلكه تنها گفتهاند، او فردي ديگر بوده. بهطور مثال فردي فقير كه آثارش را به يك ثروتمند داده است، يا يك فرد درباري كه آثار ديگري را به نام خود ثبت كرده است.
شوك، صحنه تئاتر حقيقتي تازه ميبيند
ويليام شكسپير نام تخيلي است كه يك دختر فقير ايتالياييتبار براي خود انتخاب كرده است تا به كار شعر و ادبيات ادامه دهد. اوه، لطفا من را مورد هجوم قرار ندهيد، بلكه اين ادعا را جان هادسون محقق و شكسپيرشناس مطرح كرده است. او معتقد است شكسپير، اين اسطوره و سلطان چهارصدساله صحنه نمايش در همه دنيا، خانم اميليا بوسانو لانييه است كه مجموعه اشعاري چاپ كرده است و اين آقاي هادسون معتقد است تشابه بسياري ميان اشعار و غزلهاي خانم بوسانولانييه و آقاي ويليام شكسپير است و اين زن براي اينكه بتواند كار كند اين نام را انتخاب كرده است. آري تاكنون چند پژوهشگر اعلام كرده بودند كه شكسپير نام خارجي ندارد يا برخي وجود شكسپير را باور داشتهاند، اما آثار را منتسب به او، نه متعلق به او دانستهاند اما ادعاي هادسون آب سردي است بر تن تاريخ نمايش جهان. حالا فرض كنيد كساني كه چهارصد سال شكسپير خواندند و اجرا كردهاند، از استانيسلاوسكي- كارگردان و نظريهپرداز روس- تا پيتر بروك- كارگردان انگليسي- يا همين دانشجويان تئاتر كشور خودمان با شنيدن اين خبر با چه شوك عظيمي مواجه ميشوند و البته مردگان اين اجراها كه حقيقت را هم هرگز نخواهند دانست. حالا ديگر شكسپير تنها يك سايه است و ديگر تنها بودن يا نبودن مسئله نيست بلكه حالا مسئله بر سر مليت و جنسيت استاد هميشه استاد آمفيتئاترهاي جهان است. ميان ويليام و اميليا شايد فرق بسيار است، اما مهم آن مجلدهايي است كه در كتابخانه ميدرخشند و آن اجراهايي است كه بر صحنه ميدرخشند. هرچند كه شكسپير بزرگترين ترديد تاريخ هنر است. راستي، به نظر شما، هملتي خواهد آمد تا به ديدن روح شكسپير حقايق را آشكار سازد. به راستي بگذاريد كمي مكث كنيم، ادعاي جان هادسون چه بود، او چه گفت؟
چهارشنبه 12 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 170]