واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: اقتصاد - پاترول سند افتخار ما بود
اقتصاد - پاترول سند افتخار ما بود
گروه اقتصاد: اگر حافظه ضعيفي داريد؛ به متن مذاكرات مجلس دوم شوراي اسلامي رجوع كنيد تا يكي از اصليترين مناقشات صنعت ايران را مرور كرده باشيد. خاطرهگويي از صنعت ايران شايد اگر سالها ادامه يابد، همچنان با ناگفتههاي بسياري همراه باشد. اگر روزگاري نزاع ميان دولت و مجلس براي واردات «پاترول» شكل ميگرفت، ايامي ديگر «ال 90» همان خاطرات را زنده كرد. اگر روزگاري رضا بهزاديان در جستوجوي جمعآوري امضا براي استيضاح وزيري از بدنه دولت ميرحسين موسوي بود، ايامي ديگر كاتوزيان اصولگرا در مجلس هفتم به تكاپو افتاده بود تا به بهانه «لوگان» وزيري از بدنه دولت محمد خاتمي را به پاي ميز محاكمه بكشاند. اگر مجلس دوم و سوم با بداههسراييهاي بهزاد نبوي انقلابيگري را با اقتصادپيشگي پيوند ميداد كه پاترول وارد كند ايامي ديگر وزيري از كابينه احمدينژاد به مجلس رهسپار شد تا درمورد واردات خودرويي فرانسوي توضيح دهد. اگر بهزاد نبوي آنقدرها جسارت داشت تا از مخالفان درخواست كند دستهاي خود را براي دريافت خودروي «پاترول» بالا ببرند، ايامي ديگر وزير صنايع دولت اصلاحات وادار شد تا جلسات شبانه خود را تا صبحدم ادامه دهد تا شايد مخالفان «لوگان» قدري عقبنشيني كنند و باز هم دستان خود را بالا ببرند. اگر بهزاد نبوي در زمان جنگ پاترول وارد ميكرد، وزير صنايع دولت سازندگي در ايام تعديل همچنان خودرو مونتاژ ميكرد و وزير دولت اصلاحات براي فرانسويها ليستي از امتيازها را رديف ميكرد تا شايد سواري با «لوگان» براي شهروندان ايراني تنها رويايي دور از دسترس نباشد. اگر روزگاري داستان «پاترول» مطلع تخيلپردازيهاي راستگرايان شده بود، ايامي ديگر دولت با تعرفههاي 90 درصدي همچنان در مونتاژ خودروهاي خارجي عاجز مانده است. اگر واردات «پاترول» جرمي نابخشودني دركتاب اقتصاد ايران بود، در دهه 80 مونتاژ خودروهاي فرانسوي نه جرم كه مزيت صنعت ايران شده است. اگر ذهنها تخيلپرداز نبودند و حافظهها ماندگاري خاطرات را در خود تحمل ميكردند، شايد اكنون بسياري تحولات ديگر رخ ميداد. اگر خاطرات شما تنها براي گنجينه دل سياستمداران نبود شايد نيازي هم نميشد كه به بهانهاي همچون روز صنعت، خاطرات كهنه را نو كنيم.
وقتي از صنعت ايران سخن به ميان ميآيد، خاطرات بسياري روايت ميشود. شايد يكي از اين خاطرات هم كه تقريبا تمام صنعتگران آن را شنيده باشند، داستان واردات پاترول باشد. شما حتي در مجلس هم به اين جريان اشاره كرديد. داستان واردات خودروهاي پاترول سالها در ميان فعالان بخش خصوصي ايران نقل ميشد ولي هيچگاه شما در مقام پاسخگويي برنيامديد. پس از سالها شما قصد نداريد به اين جريان اشاره كنيد؟
واردات پاترول و حواشي آن در مجلس داستان بسيار مفصلي است. در آن سالها درآمد كشور كم بود. بهتبع آن با كسر بودجه هم مواجه بوديم و حتي اين امكان وجود نداشت كه بودجه تدوين شود. در شوراي اقتصاد صحبت شد كه چگونه كسر بودجه را جبران كنيم؟ پس از مذاكرات زياد تصويب شد كه به بانك مركزي ارز بدهيم تا طلا وارد كرده و سكه ضرب كند. آن زمان اين كار سوددهي بود. آن زمان اگر فرضا ضرب سكه براي بانك مركزي يك تومان تمام ميشد، آن را در بازار هشت تومان ميفروخت؛ يعني 8 برابر سود به همراه داشت. در همان دوران وضع ارزي كشور هم خوب نبود و كارخانهها ظرفيتهاي خالي داشتند. همان موقع در شوراي اقتصاد مطرح كردم به جاي واردات طلا، آن ارز را به وزارت صنايع سنگين بدهيد. با كارخانه نيسان قراردادي بسته بوديم براي ساخت موتورهاي بنزيني متوسط در حد نيسان پاترول كه يك طرح 500 ميليون دلاري بود. در شوراي اقتصاد مطرح كردم كه به وزارت صنايع سنگين پول بدهيد تا ما CKD نيسان پاترول را وارد كنيم و در كشور اين خودرو را توليد كنيم و همانقدر ارزي هم كه ميخواهيد به خزانه دولت ميدهيم. اين اصل داستان بود كه پس از آن شعارهايي مانند «پاترول به جاي پاترول» را مطرح كردند.
همان زمان شما با واردات مخالف بوديد ولي خودروي پاترول كه كالاي مصرفي است وارد كرديد.
خير، خودروي پاترول كالاي مصرفي نيست و كالاي مصرفي با دوام به حساب ميآيد. واردات CKD با واردات طلا براي ضرب سكه تفاوت دارد. سكه هيچ اثر مثبتي در اقتصاد كشور ايجاد نميكند. خودروي پاترول حداقل يك كارخانه را از تعطيلي نجات ميداد. از طرف ديگر يك وسيله نقليه بياباني هم بود. آن زمان كه همه «پرادو» سوار نميشدند.
يعني طرح موفقي بود؟
بله، بهطور كامل موفق بود. همان زمان به اندازه ارزي كه قرار بود از طريق ضرب سكه وارد كشور شود به وسيله همين طرح «پاترول» به خزانه آمد. همين كارخانه «مگاموتور» مقدمهاش از اين طرح بود. موتور خودروهاي نيمهسنگين همان زمان شروع به توليد كرد. اين اصل داستان بود و هدف طرح هم اين بود كه به صنعت كشور كمك شود. بهاي «پاترول»ها نيز 550 هزار تومان بود، بهرغم اينكه تمام آن سود متناسب با ضرب سكه را به خزانه پس داديم ولي باز هم قيمت اين خودرو معقول بود.
اگر اجازه بدهيد به فضاي كنوني اقتصاد كشور هم بازگرديم. شما آيا در دوران حضورتان در وزارت صنايع سنگين با بخش خصوصي همراهي داشتيد؟
بله، قطعا با بخش خصوصي و صنعتگران همراه بوده و هستم. سازمان اكنون هم شعار اقتصادي مشخصي دارد، استقلال، عدالت و توسعه هدف و حرف ما بوده است. اين سه را نيز مكمل هم ميدانيم و نه در مقابل هم.
احساس ميكنيد، اكنون بخش خصوصي فعال كه شما آن را صنعتگران مولد تفسير ميكنيد، در كشور حضور دارند يا اينكه مانند سالهاي دهه 60 همچنان بخش خصوصي تجاري حرف اول را در اقتصاد كشور ميزند؟
اكنون بورژواي مولد به صورت بالقوه در كشور وجود دارد. بخش خصوصي تجاري دهه 60 هماكنون رشد كردهاند و به بخشهاي ديگر رفتهاند. بالاخره فردي كه سالها قبل تجارت خُرد ميكرده نيز با تغييراتي مواجه شده و آن هم به سمت نوع ديگري از كار رفته است. به طور مثال در حال حاضر در بخش فولاد، نيروهاي فعال بسياري در بخش خصوصي داريم كه پيشرفتهاي خوبي در قياس با سالهاي دهه 60 كردهاند. به ياد دارم در همان سالهاي دهه 60 فردي از بخش خصوصي به وزارت صنايع سنگين رجوع كرد و خواهان موافقت اصولي براي احداث كارخانه فولاد شد. البته او قصد كار سياسي داشت. او براي «نبرد گرم» موافقت اصولي ميخواست. براساس قانون هم احداث كارخانه «نبرد گرم» تنها در اختيار دولت بود. وزارت صنايع سنگين هم نميتوانست با اين درخواست موافقت كند. به او گفتم هر چه ميخواهي درخواست كن ولي اين يك مورد از اختيار ما (وزارت صنايع سنگين) خارج است. اين فرد سر همين جريان خيلي هم شلوغ كرد. او قصد داشت براساس ادعاهايي كه ميكرد يك ميليارد تومان در اين زمينه سرمايهگذاري انجام دهد ولي در نهايت نشد. حالا پس از سالها خبردار شدم كه همين فرد به سراغ احداث كارخانه شيرآلات بهداشتي رفته و اتفاقا كارخانه خيلي عالي احداث كرده است. اما آن زمان قصد داشت كه تنها دعواي سياسي انجام دهد. سياستهاي آن دوره ايجاب ميكرد اگر فرد سرمايهگذاري در رسته صنعتي موقعيت كار پيدا نكرد سراغ بخش ديگري برود ولي اكنون شرايط مانند آن دوره نيست چرا كه اگر در حال حاضر به صنعتگري اجازه فعاليت داده نشود، او به سرعت سرمايههاي خود را به خارج انتقال ميدهد؛ مثلا به دوبي ميرود و برجسازي ميكند.
الان اگر شما به دوبي برويد، تمام رانندههاي تاكسي مانند عربستان، فارسي حرف ميزنند. اينقدر ايراني به دوبي رفته كه تبديل به بازار ايرانيها شده است. بالاخره وقتي كسي سرمايه در اختيار داشته باشد و قصد كار اقتصادي هم دارد، نميتواند شرايط موجود كشور ما را تحمل كند، بنابراين به جاهاي ديگر ميرود. اما به هر حال توان بخش خصوصي صنعتي كشورمان در قياس با سالهاي دهه 60 و 70 بسيار بهتر شده است. براي نمونه در بخش فولاد و خودروسازي كار حداقلي آغاز شده است.
خودروسازي؟
بله، بالاخره در زمينه مونتاژ همين بخش خصوصي كارهايي را شروع كردند و نسبت به سالهاي قبلي هم بهتر شدهاند. به هر حال آنها به مرور بهتر ميشوند. اگر سياستهاي كلان اقتصادي كشور اصلاح شود و اين بحرانها از بين برود، بخش خصوصي صنعتي كشور ميتواند توان بالاتري پيدا كند.
دوشنبه 10 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 672]