واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: كتاب هنر - داستان خانواده ختم به خير
كتاب هنر - داستان خانواده ختم به خير
نگار مفيد: سفر خوش به ترنتون و كامدن، در ابتداي نمايشنامهاش تنها يك جمله كم دارد، يك جمله محبوب و استثنايي، فقط كافي است مادر خانواده رو به تماشاگران بايستد و بگويد: «ما به سمت ترنتون و كامدن حركت كرديم، اما ما به ترنتون و كامدن نميرسيم.» از همان ابتداي نمايشنامه اين جمله مدام در گوشم زنگ ميزند. در همان ابتداي نمايشنامه وقتي خانواده ميخواهند حركت كنند و به سمت خانه دختر بزرگتر، همان كه ازدواج كرده، بروند، ماشين تازه از تعميرگاه آمده و انگار كه هر لحظه ممكن است ماشين عيب و ايراد اساسي پيدا كند و اتفاق خاصي بيفتد. اما تورنتون وايلدر اصلا قرار نيست بيضايي آمريكا باشد. يعني اصلا هيچ ربطي به هم ندارند. وايلدر در تمام نمايشنامه اصرار دارد كه بگويد چقدر موقعيت شيرين است و وقتي آدمها ميروند تا به يكي از اعضاي خانوادهشان سر بزنند، خوشحالند. در تمام مسير، به آگهيهايي كه در خيابان ميبينند، ميخندند. براي يك وعده ميانروز، هاتداگ ميخورند و حتي ممكن است كه درباره ماجراي اعتقادي با هم دعوا كنند. مثلا در يكي از قسمتهاي داستان، مادر كه شخصيت اصلي و پيشبرنده داستان است، با پسر كوچك خانواده درگيري لفظي پيدا ميكند.
آرتور: نميشه نيوآركديليپست رو مشترك بشم؟
مامان: نه آقا جون، لازم نكرده. شنيدم روزنامه رو ساعت چار و نيم صب ميفرستن واسه مشتركا و بيدارشون ميكنن. پسر من كه چار و نيم صب بلن نميشه اصلا، حتي اگه يه ميليون دلار گيرش بياد. همون ستردي ايونينگپست كه صباي پنجشنبه ميآد بسه.
آرتور: مامان!
مامان: نه آقاجون. پسر من چار و نيم صب از خوابش كه موهبت الاهيه نميزنه.
آرتور: (دلخور) همهش حرف خدا رو ميزنه. انگار همين امروز صب يه نامه از خدا بهش رسيده.
مامان بلند ميشود؛ خيلي عصباني
مامان: المر، سريع ماشينو نگهدار! من با كسي كه از ابن حرفا ميزنه هيچجا نميرم. آرتور، گمشو از ماشين بيرون. المر، يه دلار ديگه بهش بده تنهايي برگرده نيوآرك. نميخوام ريخت نحسشو ببينم.
آرتور: مگه چي گفتم؟ چيزي نگفتم كه!
المر: نشنيدم چي گفت كيت.
مامان: خدا خيلي كارا برام كرده. اجازه نميدم كسي از اين مسخرهبازيا دربياره. گمشو. گمشو از كنار من.
اما در پس اين دعواها و شاكيبودنها، يك معذرتخواهي وجود دارد كه همه چيز را ختم به خير ميكند. بعد از آنست كه ديگر ميشود با خيال راحت نمايشنامه را دست گرفت و ديد كه اين سفر خوش، واقعا خوش است و آدمها از اينكه در كنار هم قرار گرفتهاند، خوشحالند. اتفاق خاصي هم نميافتد. يك خانواده چهار نفري تصميم ميگيرند تا به ديدن دختر بزرگتر، همان كه شوهر دارد، بروند. اصلا مادر همه اين سفر را برنامهريزي كرده تا به ديدن دخترش برود؛ دختري كه يك زايمان ناموفق داشته و مادرش براي او نگران است. محمد نجفي اين نمايشنامه را به فارسي ترجمه كرده است و سفر خوش به ترنتون و كامدن، هفتمين كتاب از مجموعه كتاب كوچك است كه انتشارات نيلا آن را چاپ ميكند و ۲۴ صفحه هم بيشتر ندارد. ۲۴صفحهاي كه ميشود با آن سفري خوش را تجربه كرد، نه فقط به خاطر دنياي داستان كه به خاطر آن آدمي كه براي داستانش يك فرم اجراي عجيب و غريب در نظر گرفته است. براي توصيف اين وضعيت، مقدمه كتاب، توضيح خوبي ميدهد: «بداعت نمايشنامههاي نورنتون وايلدر را نه در موضوع يا كنش ويژهاي از جانب شخصيتها، بلكه در شكل و فرم و جنبههاي شاعرانه و زيباشناختي نگاه نويسنده به موضوع و شخصيتهايش بايد جست؛ چيزي كه منتقدان به عنوان دستمايههاي محافظهكارانه و سبك راديكال از آن ياد كردهاند.» ولي جالب اينجاست كه اتفاقاتي كه به لحاظ فرم در نمايشنامه هست، جابهجاييهاي مكان و زمان، استفاده از راوي و... را به آشنايي او با فرهنگ و قالبهاي نمايشي شرقي (مشخصا چيني) ربط ميدهند. و اين آشنايي از همان دوران كودكي نويسنده ميآيد؛ از همان روزهايي كه به خاطر شغل پدرش، در چين و هنگكنگ زندگي كرد. جايزه سنپوليتزر و آكادمي هنر و ادبيات آمريكا را هم به داشتههايش اضافه كنيد و شهرتي كه از نمايشنامههاي شام طولاني كريسمس و همين نمايشنامه، سفر خوش به ترنتون و كامدن به دست آورد را ضميمه كنيد و بعد از آن كتاب را بخوانيد.
سفر خوش به ترنتون و كامدن (نمايشنامه)
تورنتون وايلدر
ترجمه: محمد نجفي
ناشر: انتشارات نيلا
چاپ اول: 1386
قيمت: 400 تومان
تعداد: 2200 نسخه
يکشنبه 9 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 179]