تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):عقل راهنمايى مى  كند و نجات مى  دهد و نادانى گمراه مى  كند و نابود مى  گرداند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806932609




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زبان و جامعه


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: * يگانه *18-08-2008, 08:05 PMدکتر پرویز ناتل خانلری زبان و جامعه مجموعه ی لغاتی که در طی تاریخ در زبان ملتی وجود داشته و به کار رفته است در حکم فهرست حوادث و شیوه ی زندگانی و تمدن و اندیشه ها و آرزو های آن ملت است. از مطالعه ی این مجموعه می توان بر سرگذشت مادی و معنوی هر یک از جوامع انسانی وقوف یافت. این مجموعه ی لغات در هیچ زبانی هرگز مدتی دراز یکسان نمی ماند. هر تحولی که در جامعه رخ می دهد، چه مادی و چه معنوی، تغییراتی در لغات متداول آن جامعه پدید می آورد. یک دسته از لغات، به سبب آن که مصداق خارجی آن ها متروک شده است از این مجموعه بیرون می رود و منسوخ می شود. اما چیزهای تازه و معانی نوی که به اقتضای تحولات اجتماعی ایجاد شده محتاج الفاظی است که بر آن ها دلالت کند. این الفاظ ناچار به وسیله ی اقتباس از زبان های دیگر، یا اشتقاق، و یا استعمال لغات متروک در مورد و معنی جدید ایجاد می شود. بحث درباره ی چگونگی متروک شدن لغات یا مرگ آن ها، و شیوه های پیدایش لغات جدید که در حکم تولد آن ها است، و همچنین تغییریافتن معانی بعضی از الفاظ که تجدید حیات آن ها شمرده می شود، موضوع یکی از شعبه های مهم زبان شناسی است که به زبان فرانسوی سمانتیک (Semantique) خوانده می شود و در فارسی می توان آن را علم دلالت خواند. در تحول لغات هر زبان علت ها و عوامل متعددی تاثیر دارد. از آن جمله یکی علت های لفظی است و یکی علت های ذهنی. اما علت های اجتماعی که موضوع بحث این مقاله است شاید بیش از همه در این امر موثر باشد. پیش از آن که به بحث درباره ی یک یک این علل بپردازیم باید بدانیم که تغییر و تحول در الفاظ هر زبان امری عارضی است، یعنی اصل در زبان آن است که لغات آن همیشه یکسان بماند و تغییر نپذیرد، زیرا که دلالت لفظ بر معنی ذاتی نیست. هیچ لفظی خودبه خود و به حسب اصواتی که در ترکیب آن به کار رفته است معنی خاصی را به ذهن شنونده نمی آورد و اگر جز این بود می بایستی که به شنیدن هر کلمه ای از زبانی بیگانه مفهوم آن را دریابیم و محتاج آموختن نباشیم. دلالت هر لفظ بر معنی معین، مبتنی بر مواضعه و قراردادی است که میان افراد یک جامعه ی هم زبان به وجود آمده است، و برای آن که غرض از این مواضعه حاصل شود باید در آن تغییر بسیار رخ ندهد و گر نه مردم آشنا با هم بیگانه خواهند شد و مقصود یکدیگر را نخواهند یافت. راستی هم شماره ی کلماتی که به معنی اصلی خود باقی مانده و از این جهت در طی تاریخ هیچ گونه تغییری نپذیرفته است، در هر زبانی بسیار است و می توان فهرستی از این گونه کلمات فراهم کرد. از آن جمله در فارسی می توان کلماتی را که در سنگ نوشته های هخامنشی به کار رفته است با کلمات متداول امروز سنجید و در آن میان کلماتی یافت که در طی این مدت دراز، یعنی نزدیک به دوهزار و پانصد سال اگر چه در صورت لفظی آن ها تغییراتی رخ داده باشد از نظر دلالت بر معنی هیچ تغییر نکرده است. نمونه ی این کلمات از این قرار است: برادر، بودن، پا، تن، تو، خشت، دار(درخت)، دست، دیدن، دادن، ستون، سپاه، سرد، شب، کندن، گاو، گرم، مادر، مردن، ماه، مرد، نام، نر، نوه از جمله ی کلماتی که معنی آن ها ثابت می ماند نام های اعداد را می توان به مثال آورد. کلماتی که بر عدد دلالت می کند از زمانی که زبان قدیم و مشترک هند و اروپایی رایج بوده، یعنی از چهار پنج هزار سال پیش تاکنون، با همه ی تغییرات لفظی که در شعبه ها و مشتفات آن زبان پذیرفته است، از نظر دلالت بر معنی خاص اصلی، تغییری در آن ها رخ نداده است. فی المثل لفظی که بر مفهوم عدد ١۰دلالت می کند در زبان های مختلف گروه هند و اروپایی صورت های گوناگون گرفته است: سنسکریت = daca ، یونانی باستان = deka ، لاتینی = decem ، ایتالیایی = dieci، اسپانیایی = dies، فرانسوی = dix ، انگلیسی = ten ، فارسی = ده اما در همه ی این زبان ها مفهوم آن درست همان است که در اصل بوده است. با این حال شماره ی کلماتی که منسوخ می شود و کلمات تازه ای که به وجود می آید در هر زبانی فراوان تر از آن ها است که به معنی اصلی مانده است و این امر خود نشان می دهد که تاثیر عوامل اجتماعی در تحول لغات هر زبان آن قدر بزرگ است که بر اصل ، یعنی ثابت ماندن دلالت الفاظ بر معانی، غلبه می کند. این تاثیرات، چون آن که گفتیم به سه صورت جلوه گر می شود : ١- متروک شدن بعضی از کلمات، ۲ – پیدایش لغات نو، ٣ – تغییر مدلول بعضی از الفاظ ١ – متروک شدن کلمات کلمات تاریخی: هیچ ایرانی در این روزگار کلمات برگستوان، فتراک، خفتان، موزه، مقنعه، قربوس و صد ها لغت دیگر را از این دست در زندگانی عادی خود به کار نمی برد. اما شاید در قرن پنجم هجری این کلمات برای هر فرد ایرانی بسیار مانوس بوده و هر کس آن ها را روزانه بارها بر زبان می آورده است. علت این امر آن است که این الفاظ بر چیزهایی دلالت می کند که از لوازم زندگانی آن زمان بوده است و چون امروز دیگر کسی خفتان نمی پوشد و با گرز جنگ نمی کند تا آن را به فتراک زین خود بیاویزد، ناچار به نام این چیزها هم احتیاجی ندارد تا آن ها را بیاموزد و در گفتار به کار ببرد. این گونه کلمات تنها هنگامی که با تاریخ قرون پنجم و ششم سر و کار داریم و آثار و نوشته های مربوط به آن زمان ها را مطالعه می کنیم به کار می آید. کلمات " صدره " ، " سرداری " ، " ارخالق " ، " کلیجه " و " جبه " نیز از جمله ی لغاتی است که تا یک قرن پیش متداول بود. این لباس ها را مردم آن روزگار می پوشیدند و طبعا به نام آن ها هم احتیاج داشتند. اما بسیاری از جوانان امروز شاید نه این الفاظ را شنیده باشند و نه از مصداق آن ها، پارچه و طرز دوخت این جامه ها آگاه باشند. این گونه کلمات را می توان " کلمات تاریخی " خواند، یعنی کلماتی که تنها در یک دوره از تاریخ متداول بوده است و اکنون تنها هنگام مطالعه ی آثار آن دوره با آن ها روبرو می شویم. کلمات تاریخی را از جمله ی کلمات مرده محسوب باید داشت، زیرا در بسیاری از موارد، معنی آن ها صریح و آشکار نیست و از روی مدارک و اسناد قدیم تنها معنی کلی و مبهم آن ها را می توان دریافت. فی المثل می دانیم که "تبنگوی " ظرفی بوده است، اما از شکل و جنس و اندازه ی آن اطلاع درست نداریم، زیرا که اسم متضمن وصف اشیاء نیست، بلکه علامتی است که بر صورت ذهنی ما از اشیاء دلالت می کند و اگر آن صورت در ذهن ما موجود نباشد تنها با ذکر نام نمی توانیم آن را ایجاد کنیم. از این قبیل است اصطلاحات اداری و کشوری که با تغییر وضع سیاسی و اجتماعی منسوخ می شود. کلمات " جزیه " و " سرگزیت " انواع مالیاتی بوده است که چون اکنون منسوخ است الفاظ آن ها هم فراموش شده است. در دوران استیلای مغول و تاتار اصطلاحات مغولی و ترکی در فارسی معمول شد که با سازمان اداری و حکومتی آن روزگار ارتباط داشت. کلمات " یاسا " به معنی قانون و مجازات قانونی و " تمغا " در معنی یک نوع مالیات صنفی و " تزوک " و مانند آن ها از جمله ی کلماتی است که تنها در مطالعه ی تاریخ دوران مغول و تیمور و نوشته ها و آثار ادبی آن روزگار به آن ها بر می خوریم و در فارسی امروز هیچ مورد استعمال ندارد. نام مسکوکات رایج هر دوره را نیز باید از این جمله شمرد. مانند " درهم و دینار " و " پشیز " و غیره. اصطلاحاتی که مربوط به دین منسوخ است نیز از همین جمله است. کلمات " میزد " ( به فتح یا و سکون زای و دال) و" باژ " و " برسم " و مانند آن ها که مربوط به آیین زردشتی است امروز جزء کلمات متروک زبان فارسی شمرده می شود. همچنین است نام مصنوعات هر زمان که یا در خود کشور ساخته می شده یا از کشورهای دیگر می آورده اند، مانند " سقلاطون " و " استبرق " و " دیبا " و " پرنیان " و " برد " که همه انواع پارچه های معمول در ایران بوده است، و نام خوراک هایی که می پختند و سپس منسوخ شده است، مانند " طبرزد" و " کعب الغزال " که هر دو از انواع شیرینی است. الفاظ حرام : در هر یک از جوامع بشری، از وحشی ترین قبایل سرخ پوست و سیاه پوست گرفته تا متمدن ترین ملت های امروزی، اعتقادات و اوهام یا آدابی وجود دارد که بر زبان آوردن بعضی از الفاظ را در اجتماع یا حتا در خلوت منع می کند. در جامعه شناسی اصطلاحی برای این مورد اتخاذ کرده اند و آن کلمه ی " تابو " ( Taboo) است که از زبان مردم جزایر پلی نزی اقتباس شده است و معنی آن تقریبا حرام بودن است. ساده ترین نوع حرمت الفاظ که در جوامع متمدن امروزی نیز مورد مثال فراوان دارد آن است که به مقتضای آداب اجتماعی ادای کلماتی در حضور دیگران خلاف ادب شمرده می شود. در کم تر جامعه ی بشری کسی می تواند نام اعضای تناسل را به لفظ صریح بگوید مگر آن که او را به" بی تربیتی " منسوب کنند. ذکر مدفوعات بدن و عمل دفع و محل آن نیز موافق ادب نیست. به این سبب است که در بیشتر زبان ها نام این محل ها همیشه به کنایه گفته می شود. اما هر کنایه ای پس از انتشار و رواج صراحت می یابد و باز ادای آن منافی ادب می شود. پس باید هر چند گاه الفاظی که بر این معانی دلالت می کند تغییر بپذیرد. گاهی هم برای احتراز از رکاکت، از کلمات بیگانه که نزد عموم متداول نیست و در جامعه معنی صریح ندارد استفاده می کنند. در فارسی چندی کلمه ی عربی غیر متداول" مبال " را به کار می بردند، زیرا که ترکیب و معنی آن که " محل بول " است برای فارسی زبانان صراحت نداشت. سپس کلمه ی " خلا " به معنی " جای تنهایی " معمول شد. کلمه ی " مستراح " که معنی آن " جای آسودکی " است نیز چندی به کار رفت. طبقات مختلف اجتماع هر یک برای بیان این معنی تعبیری کنایه آمیز داشتند. اصطلاحات" قضا حاجتی " یا " قضای حاجت "، " آب دستی "، " دست به آب" ، " کنار آب " و " جایی " همه کم کم بوی مصداق خود را گرفت و متروک شد. از چندی پیش که طبقۀ تحصیل کرده ی فارسی زبان با تمدن و آداب و زبان های اروپایی آشنایی یافت، در این مورد برای پرهیز از الفاظ " بی ادبانه " کلمات اروپایی مانند " کابینه "، " دبلیوسی " و " توالت " را که خود آن ها در فرانسه و انگلیسی کنایاتی برای این معنی شمرده می شوند به کار بردند و البته به زودی برای مراعات ادب کلمات دیگری خواهند یافت. ذکر کلمه ای که به معنی زن بدکاره است از همین قبیل شمرده می شود. این معنی را در زبان پهلوی " جه " و "جهیک " بیان می کردند که متروک شد و در فارسی کنایه ای جای آن را گرفت. روسبی یا روسفید کنایه ی معکوس است و از آن " روسیاه " اراده می شود. کلمات" فاحشه " و " معروفه " نیز اصطلاحاتی است که برای احتراز از ذکر صریح این کلمه به وجود آمده است. عامه در این مورد کلمه ی " خانم " را به کار می برند که کلمه ای عام است و از آن معنی خاص اراده می کنند. در زبان فرانسه نیز لفظی که بر این معنی دلالت می کند بارها تغییر یافته و هر بار لفظ سابق، اگر چه ابتدا معنی عام داشته است، به سبب سرایت قباحت معنی متروک شده است. چندی کلمه ی Garce که به معنی دختر یود در این مورد به کار رفت و سپس این کلمه در هر دو معنی منسوخ شد. کلمه ی Fille نیز که همان مفهوم"دختر " دارد اکنون در این مورد استعمال می شود و به این سبب دیگر این لفظ را در بیان معنی حقیقی آن نمی توان به کار برد و هر گاه معنی اصلی را بخواهند از آن اراده کنند Jeune Fille می گویند. اما علت دیگر حرمت الفاظ اعتقادات دینی یا اوهام و خرافاتی است که در هر جامعه ای کم یا بیش وجود دارد. اعتقاد به سحر الفاظ یعنی قدرت جادویی کلمه با قطع نظر از معنی آن، در همه ی جوامع بشری قدیم رواج داشته است. جادوگران همه ی ملت ها هنگام عزائم الفاظی بر زبان می آوردند یا بر تعویذها می نوشتند که غالبا معنی نداشت، اما ایشان و معتقدان شان می پنداشتند که در آن الفاظ قدرت های فوق بشری نهفته است. این اعتقاد بشر ابتدایی بعدها به کتاب های دینی هم سرایت کرده است. در سفر پیدایش تورات آمده است که آفریننده به وسیله ی ادای کلمات روشنایی را آفرید: « خدا گفت روشنایی بشود، و روشنایی شد». در انجیل یوحنا نیز کلمه با آفریننده یکی شمرده شده است: « در ابتدا کلمه بود، و کلمه نزد خدا بود، و کلمه خدا بود». اعتقاد به قدرت لفظ از آن جا ناشی شده که لفظ را که دال است با معنی که مدلول آن است یکی شمرده و میان این دو امر به وحدت قائل شده اند. بعضی از قبایل اسکیمو همین که پیر شدند نام خود را عوض می کنند و می پندارند که نام تازه وجود نو و جان تازه ای به ایشان می بخشد و با این تدبیر از چنگ مرگ می گریزند. در همین کشور ما نیز معمول بوده است که هرگاه کسی به بیماری ممتد دچار می شد یا بدبختی های متوالی بر سر او می آمد نامش را تبدیل می کردند، زیرا که آن شومی و تیره بختی را از تاثیر نام او می پنداشتند. شاه سلیمان صفوی در آغاز سلطنت خود " شاه صفی " نام داشت و پیوسته بیمار و رنجور بود. منجمان گفتند که این رنجوری از تاثیر نام او است. به این سبب او نام خود را به سلیمان تبدیل کرد و برای آن که قوای شر و ارواح خبیث باور کنند که او کس دیگری است و دست از سرش بردارند یک بار دیگر با نام جدید تاجگذاری کرد. بعضی از قبایل وحشی چنان از تاثیر شوم کلمات بیم دارند که غالبا لغات عادی زبان خود را عوض می کنند. فی المثل کسی که نامش مفهومی عام مانند " آب " یا " درخت " داشته باشد، اگر طعمه ی نهنگ شود نه تنها تا مدت ها نام او را بر نوزاد دیگر نمی گذارند، بلکه آن کلمه را در معنی عام نیز استعمال نمی کنند. یکی از سیاحان نوشته است که قبیله ای از سرخپوستان پاراگوئه در مدت هفت سال سه بار لفظی را که معنی "پلنگ " از آن اراده می شد به لفظ دیگر تبدیل کردند. خودداری از تلفظ بعضی کلمات برای پرهیز از تاثیر شوم آن ها موجب متروک شدن آن الفاظ می شود. در زبان قدیم هند و اروپایی از جمله ی جانورانی که آن قوم می شناختند نام"خرس" وجود داشته و این کلمه در بسیاری از شعبه های آن زبان باقی مانده است. اما در زبان روسی هیچ لفظی که از آن اصل منشعب شده باشد نیست و این جانور را به لفظی می نامند که معنی آن "عسل خوار" است. علت این امر آن است که مردم روسیه از خرس بیم داشته اند و گمان می بردند که تلفظ نام او موجب حضور آن حیوان و جلب خطر او خواهد شد. در همه ی زبان ها می توان برای حرمت الفاظ که موجب متروک شدن بعضی از کلمات شده است نمونه هایی یافت: در زبان کنونی آذربایجان برای عقرب نامی وجود ندارد و این جانور خطرناک را " آدی یامان" می نامند، یعنی آن که " نامش زشت و نا مبارک " است. در زبان جاری شهرستان خوی نیز " گرگ " نام ندارد، از ذکر نام او چندان پرهیز کرده اند که فراموش شده است و اکنون آن حیوان را " قورت " می خوانند که به معنی " کرم " است. گاهی همین عقاید عامیانه موجب می شود که از نام گذاری به کودک خودداری شود تا مبادا هم زادش او را بشناسد و با خود ببرد. " آتسز " که یکی از امیران خوارزمشاهی بود نام خود را از این جا دارد، زیرا که این کلمه در زبان ترکی جغتایی به معنی " بی نام " است. نطیر این پرهیز در ایران و میان فارسی زبانان نیز دیده می شود. در بسیاری از نقاط ایران نام " جن " را هنگام شب نمی آورند، زیرا که می ترسند با ذکر نام این موجود نادیدنی خطرناک، خود او حاضر شود. به این سبب نام دیگری که اشاره یا کنایه است بر او می گذارند. در تهران طایفه ی جنیان را " از ما بهتران " می خوانند و این کلمه که معنی تملق آمیزی در بر دارد نشانه ی بیم و هراسی است که مردم از جن در دل دارند. در بیرجند جن را " اندرآ " می خوانند و این کلمه یا تعارفی است از روی ترس که او را دعوت به دخول می کند. یا اشاره به آن که این موجود بی اجازه و دعوت در هر خانه ای در می آید. در بعضی شهرهای دیگر ایران مفهوم " جن " را با لفظ " اونا " یعنی" ایشان " بیان می کنند تا از ادای نام این موجود وحشت انگیز پرهیز کنند. نام جانوران گزنده و خطرناک نیز در بسیاری از نقاط ایران برده نمی شود. در بیشتر شهرها و دهکده های فارس، شبان گاه اگر بخواهند از مار گفتگو کنند او را به نام " بند چاه " می نامند. در کرمان نام این خزنده ی موذی، خاصه هنگام شب، جز با کلمه ی " چوب گز " برده نمی شود. در نائین نام شبانه ی عقرب " نوم نبر " است، یعنی آن چه نامش را نباید برد. در دیگر کشورهای فارسی زبان نیز نام این جانور را به نام های گوناگون می خوانند. در تاجیکستان آن را " ناگفتنی " می نامند و در افغانستان لقب او " نام گم " است. خوک جانور بدی است که هم به محصول زیان می رساند و هم در شرع اسلام نجس و حرام است. نمی دانیم که به کدام یک از این دو سبب نام اصلی او در بعضی از کشورهای فارسی زبان متروک شده است. در افغانستان او را " جانور بد " می خوانند و در تاجیکستان لقب " گوسفند سفید " به او داده اند. عدد " ١٣ " نیز نزد بسیاری از ملت ها، و از آن جمله ایرانیان، شوم شمرده می شود و احتراز از ادای لفظ آن اولی است. در گیلان، خاصه رشت این کلمه هرگز به کار برده نمی شود و بر حسب معمول پس از عدد دوازده کلمه ی " زیاده " را به جای آن می شمارند. بزازان شیراز نیز برای پرهیز از ذکر این عدد منحوس آن را " دوازده و یک " می خوانند. پرهیز از ذکر نام موجودات یا اموری که مایه ی وحشت است در همه ی زبان ها مثال ها ی بسیار دارد. در زبان عربی برای نام عزرائیل که قابض ارواح است کنایه ای می آورند و آن " بویحیی " است، یعنی " زندگی " را کنایه از مرگ هراسناک قرار داده اند. کسی که او را مار گزیده باشد بیماری است که امیدی به زنده ماندن او نیست، چون ذکر این معنی هراس انگیز است این چون این کسی را " سلیم " یعنی تندرست می خوانند تا از فال بد، یعنی اشاره به مرگ حتمی او احتراز کرده باشند. علت دیگری که موجب حرمت لفظ، یعنی پرهیز از ادای آن می شود، احترام و شان فراوانی است که برای مفهوم یا مدلول لفظی قائل هستند .یهودیان هنگامی که در خواندن متن تورات به نام " یهوه " می رسیدند از تلفظ آن کلمه پرهیز می کردند و آن کلمه را " ادونایی " می خواندند که به معنی " صاحب " و " مالک " است. شاید نظیر همین پرهیز احترام آمیز موجب شده باشد که در فارسی بعد از اسلام کلمه ی " اورمزد" متروک شده و لفظ " الله " با آن که در نماز و اذان مکرر می آید نیز در زبان عامه رواج نیافته است و به جای این دو کلمه، لفظی که معنی" صاحب " و " مالک " دارد و کنایه از آن مفهوم است، یعنی دو لفظ " خدا " و " خداوند " معمول و متداول شده است. لفظ "خدا " اکنون جز در ترکیب " کدخدا " یه معنی اصلی خود به کار نمی رود و همه جا معنی مطلق "یزدان " و " الله " به خود گرفته است. نام " قرآن " هم مقدس و مورد احترام است و برای احتراز از هتک حرمت آن، در بسیاری از موارد کتاب دینی مسلمانان به نام های کنایه آمیز خوانده می شود. از آن جمله در مازندران، به " فراگلام " سوگند یاد می کنند که معنی آن جز " برگ درخت افرا " نیست. اما این تعبیر کنایه از قرآن است و گوینده با ذکر آن از این که بی وضو نام کتاب آسمانی را بیاورد احتراز می کند. چون آن که در مثال ها و موارد فوق دیدیم، اعتقادات دینی یا موهوماتی که نزد ملتی رواج دارد، موجب پرهیز از ذکر بعضی از لغات می شود و این پرهیز گاهی بعضی کلمات را به کلی منسوخ می کند و الفاظ دیگری را که یا وصفی یا کنایه آمیز است به جای آن ها نزد آن ملت رواج می بخشد. ۲ – پیدایش لغات نو هر جامعه ی بشری پیوسته در تحول و تغییر و ترقی است و این حال او را به الفاظ نوی برای نامیدن امور و چیزهای تازه محتاج می کند و گذشته از این، الفاظی متروک و منسوخ می شود و ناچار به جای آن ها باید لغات تازه ای به وجود بیاید. در زبان متداول هر ملتی این احتیاج به چند وجه برآورده می شود : نامیدن با عبارت وصفی : یکی از وجوه رفع احتیاج لغوی نامیدن اشیاء و معانی جدید است به یاری اوصاف یا عبارت های وصفی. از این قبیل است نام های" ماشین دودی " و " چراغ زنبوری " و " بخاری نفتی " و " راه آهن " و "چراغ برق " و مانند آن ها . نسبت دادن اشیاء و امور تازه به کشور و سرزمینی که موطن اصلی آن ها بوده است نیز از همین قبیل شمرده می شود. گیاه ها و میوه ها و محصولات کشاورزی که از کشوری دیگر آمده است غالبا به سرزمین اصلی منسوب می شود. در یونانی گیاه اسپست Medike Botane نامیده می شود یعنی گیاه منسوب به کشور ماد. نام زردآلو در لاتینی Prunus Armeniaca است، یعنی آلوی ارمنی. هلو که ظاهرا از ایران به کشورهای دیگر رفته است به نام ایران منسوب شده و از صورت لاتینی Persica arbor یعنی درخت پارسی یا ایرانی، در زبان فرانسه به شکل Peche و در انگلیسی به صورت Peach که هر دو تلفظ های برگشته ی همان کلمه ی لاتینی (به معنی ایرانی) است در آمده است. در فارسی نیز این گونه کلمات فراوان است. از آن جمله است کلمات تبریزی (نوعی درخت)، چینی (نوعی از سفال)، کاشی، حلبی، هندوانه که صورت نخستین آن خربزه ی هندی است، پرتقال، اُرسی منسوب به اُرس یعنی روسیه، دارچینی یا دارچین یعنی گیاه و درخت منسوب به چین، و گوجه فرنگی، توت فرنگی و مانند آن ها. گاهی نیز چیز ها را به نام کسی که نخستین بار آن ها را به سرزمینی وارد کرده است یا در کشت و رواج آن ها موثر بوده است می نامند. شاید در فارسی لاله عباسی (نوعی گل)، طالبی (نوعی خربزه)، صاحبی (نوعی انگور)، داودی (نوعی گل) از این قبیل باشد. نام سکه هایی مانند اشرفی و عباسی نیز چنین است. اشتقاق : وجه دیگر، وضع الفاظ تازه است به یکی از طرق ترکیب و اشتقاق. هر زبانی به حکم قواعد و ساختمان کلی خود یکی از این دو روش را بیش تر مورد استفاده قرار می دهد. مراد از اشتقاق آن است که کلمه ای با یکی از اجزای صرفی که خود تنها به کار نمی رود و معنی مستقل ندارد تلفیق شود و کلمه ای تازه ایجاد کند. این اجزاء را پیشوند یا پسوند می خوانیم. از جمله ی اجزایی که در فارسی برای ساختن لغت تازه بسیار به کار می آید پسوند اک است که معنی تصغیر دارد. اما بیشتر در مورد تخصیص استعمال می شود. این پسوند چون به کلمه ای که معنی وصف و صفت دارد افزوده شود برای بیان اسمی به کار می رود که به داشتن آن صفت مخصوص و ممتاز است. از زرد که صفت است زردک ساخته می شود تا به ریشه ی گیاهی که زردی وصف خاص آن است اطلاق شود. کلمات سرخک، سفیدک، سیاهک نیز به همین قیاس ساخته شده اند. همین پسوند اک است که در تحول زبان فارسی به زبَر و سپس به زیر تبدیل یافته و به صورتِ های بیان حرکت در خط فارسی امروز نوشته می شود. از صفات متعدد با الحاق این جزء ، اسم هایی ساخته می شود که از خصوصیات آن ها داشتن صفت معینی است، مانند شوره از شور، زرده از زرد، سیاهه از سیاه، و سفیده و سرخه (کسی که موی سرخ دارد) و کبوده (درختی که پوست آن کبود است) و تلخه (دانه ای که در سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3293]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن