تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):برتر از هر کار نیکی، کاری هست تا جاییکه مرد در راه خدا کشته شود، پس چون در راه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816778804




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هجرت خورشید


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: هجرت خورشید

در جاهلیت قرن بیستم، نهضت تو بعثتی بود، برای كاشتن بذرایمان، اعتماد ، آزادی و استقلال در ذهن و دل امت اسلام .صدایت، فریادی بود، علیه بت هایی جدید و مشركان این روزگار!و كلامت،" آیه" هایی كه در "حرا" ی خودسازی ، بر دلت تابیده بود .و پانزده خرداد، جلوه ای از" فاصدع بـِما تـُؤمر" كه خشم طاغوت ها را برانگیخت .زندانی شدنت ، دوران تلخ " شعب ابی طالب" بود .

و تبعید تو و یارانت، هجرت به حبشه!سالی كه مصطفایت را دادی ، " عام الحزن" تو بود .و عزیمت به پاریس، هجرت مجددی بود كه در آنجا یاران مهاجر و انصارت در عقبه های غربت، با تو بیعت كردند.امت در ایران ، انصار تو بودند كه نزول و آمدنت را به " یثرب انقلاب"، انتظار می كشیدند.انتظار به سر آمد.از" ثنیة الوداع" مهرآباد، بدر سیمایت در افق ایران تابید و در" قـُبا" ی بهشت زهرا، نماز عشق خواندی و هفتاد هزار شهید گلگون كفن در آن روز به تو اقتدا كردند .و... بدینگونه ولایت تو برمؤمنان ، در شكل نظام اسلامی تحقق یافت و پیامت نافذ ، سخنت الفت آور و خانه ات قبله دل ها شد.مدینه انقلاب، پیام تو را به خارج از مرزها صادر كرد .قبایل و احزاب، برای خاموش ساختن این نور، ائتلاف كردند. غزوات و سرایای تو آغاز شد. ده سال ازهجرت تا وفات، با منافقان درگیر بودی ، احبار و رهبان و اهل كتاب ، كار شكنی كردند . متحجران ِ بی درد ، دلت را خون ساختند." پیام برائت ِ" تو، سوره توبه ی این انقلاب بود و سالی كه آن " جام زهر" را دردمندانه سركشیدی و آخرین حرفهایت را در آن پیام شگفت گنجاندی ، به یاد " حجة الوداع " افتادیم .و ... آه از آن " وصیتنامه" كه كاش هرگز گشوده و خوانده نمی شد!و درد از آن" رنجنامه " كه برای چندمین بار، ما را به یاد رنج های علی علیه السلام در" حكمیت" و دردهای امام مجتبی علیه السلام در صلح با معاویه انداخت و مظلومیت " عترت" را تجدید كرد.اینك ، ماییم و درد فراق و داغ هجران .ماییم و رنج یتیمی و غم بی پناهی و اندوه بی پدری ." حسینیه جماران"، مسجد مدینه انقلابمان بود و امت تو مهاجران و انصاری بودند كه بارها با تو بیعت رضوان كردند .دریغا كه دیگر خطبه های رسول انقلاب ، به گوش نمی رسد .اینك ، آن صندلی كه بر آن می نشستی و موعظه می كردی و رهنمود می دادی، در فراق تو همچون "ستون حنانه" ناله سر می دهد .دیگر"بلال" پس از تو اذان عشق نمی گوید و سایه دستانت بر سر ما چتر نورانی نمی شود.ما شیفتگان ، پنجه نیاز به ضریح كلامت می افكندیم . پای پنجره ولایت تو، دخیل می بستیم ؛ و از كرامت تو، درد بی دردی خود را "شفا" می گرفتیم.حكومت اسلامی ما، زاییده "جهاد اكبر" تو بود. حوزه ها را جان دادی و اسلام را در سطح جهان، آبرو بخشیدی.ای عزیز! .. ای یوسف سفر كرده !ما یعقوب وار، چشم انتظار "فرج" هستیم.چه كنیم؟ پس از تو، غم، خانه ای جز دل های ما را سراغ نمی گیرد .اماما!... ما غریب و دل سوخته ایم و همه چیز برایت عزادار است.دستی كه تو را شستشو داد و كفن كرد و به خاك سپرد، شاعری كه در سوگ تو شعر سرود، خطاطی كه نام تو را بر كتیبه های عزا نوشت ، خطیبی كه در " یاد تو" منبر رفت، صفحه روزنامه ای كه در سوگ تو" ویژه نامه" منتشر ساخت ، چاپخانه ای كه " اعلامیه" مجالس تو را چاپ كرد، اسیرانی كه در زندان های بغداد، به امید دیدار تو" اسارت" را تحمل می كردند، همه و همه... در سوگ تو داغدار و غمگین اند.حتی، آن سجاده كه سحرگاهان، خود را به پای تو می افكند و بوسه می زند، حسینیه جماران، جایگاه خالی تو، قلمی كه با آن ، پیام می نوشتی ، شمدی كه روی پا می انداختی، چه غربت سوزناكی!...اماما!... این داغ، داغ جدایی است كه بر دلمان نشسته ، این سوز، سوزعشق است كه به آتشمان كشیده و این درد، درد فراق است كه بی تابمان كرده است. دلی كه در سوگ تو نسوزد ، " دل " نیست.چشمی كه در عزای تو نگرید، چشم نیست، روزن بی روشنایی است.ای روح قدسی!ای جان جان ها، ای جلوه آرمان ها، ای عصاره پیدا و پنهان ها!سایه پرمهر الهی بودی كه بر سرمان سایه عزت افكندی !نوحی بودی، منجی ما در طوفان ها ؛ایوبی بودی ، صبر آموز امت در بال ها ؛یعقوبی بودی، الهام بخش شكیبایی در فراق یوسف های جهاد و شهادت ؛ابراهیمی بودی كه ما را آیین " تبرداری" و " بت شكنی" آموختی ؛ خود، تبرزن توحید بودی،" خلیل ِ " حادثه انقلاب و فدا كننده " اسماعیل" در قربانگاه رضای حقامامی بودی كه با "امت" عشقی متقابل داشتی،رهبری بودی كه "راه " سعادت را به "رهروان" می آموختی.ای كوچ شبانه ات مصیبت عظمی! آیا به راستی برای همیشه رفته ای؟خوشا به حال شهیدان كه در" بهشت زهرا" ، همسایه دیوار به دیوار تواند.ای امام!... ای نگین افتاده ازانگشتر امت، ای جان رفته از پیكر ایران، ای گوهر در خاك نهفته، ای پدر شهیدان و فرزندان شهدا، ای سالار بسیجیان عاشق!دریغ از پرچم پر سخاوت دستانت كه دیگر از فراز جایگاهت در جماران، بر سرمان در اهتزاز نیست.اینك مرقد پاك تو، پناهگاه دل های داغدار و جان های بی قرار و چشم های اشكبار است و سخنانت، نه تنها در" صحیفه نور"، بلكه "در صفحه جان" هر شیفته صادق و با معرفت است كه قدر آن گوهر تابناك را می شناسد.ای روح بلندخدایی! ، ای منادی اسلام ناب محمدی!رحلت جانگدازت، روز رحلت پیامبر را در ذهن ها تداعی كرد و شور دلدادگانت ، كربلایی مجدد آفرید و غم رفتنت، عاشورایی بر پا ساخت.چرا نسوزیم؟... كه هر سنگ سنگ این سرزمین، هر برگ برگ درختان، هر ستاره و هر سپیده، تو را به یاد ما می آورد.اماما!... ای كلامت موزون، ای پیامت میزان،ای حاضر عصر غیبت، ای بار یافته به حضور!بعد از تو، خاطره محزون است.بعد از تو، خاطرمان خون است.بعد از تو، واژه تهیدست است.در سوگ تو، عقل، مجنون است.عجیب نیست كه "خرداد" داغ ما را در آن سوگ بزرگ تازه كند و همواره دست در دامن حسرت و غم داشته باشیم و در فراق تو، كه معجون "عرفان و جهاد" و آمیخته ای از" اشك و سلاح " بودی ، همچنان غمی سنگین و جانی غمگین داشته باشیم!اماما! از آن جهان، دل های داغدار ما را به دعای خیری تسلا بخش.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 577]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن