تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  انبر مناسب دستگاه تسمه کش اگر نگاهی به یک یخچال یا اجاق گازی که در کارتن است بیندازید، تسمه هایی د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812787126




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بررسي نقش و عملكرد رسانه ها در شكل گيري فجايع و تصاوير سردشت، حلبچه و انفال رسانه ها و بازنمايي غيرواقعي واقعيت


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: بررسي نقش و عملكرد رسانه ها در شكل گيري فجايع و تصاوير سردشت، حلبچه و انفال رسانه ها و بازنمايي غيرواقعي واقعيت
سليمان محمديشناخت انسان عصر جديد بيشتر به مدد يا به تحميل تصاويري است كه رسانه به او مي دهد؛ صحنه هايي كه يك برش و در بيشتر اوقات تنها روايتي خاص از واقعيت است، تصاويري كه تقريباً هيچ گاه نمي توانند واقعيت موجود را براي مخاطب بازنمايي كنند، چرا كه در بهترين حالت اين واقعيت از فيلتر لنز دوربين و منظره يابي و تشخيص تصويربردار مي گذرد. پس در بسياري از موارد رسانه ها، ما را به باور كاذب و اقناع به فهميدن مي رسانند، در حالي كه ما تنها احساس مي كنيم كه مي فهميم. اما در بسياري مواقع، رسانه ها با گزينش مطالب و بايكوت خبري يك حادثه، آن را خفه مي كنند. برخي بر اين باورند فاجعه شيميايي سردشت، به صورت يك طرفه و كمرنگ رسانه يي شده و همين امر باعث شكل گيري كشتار حلبچه شد. مسعود بيننده، سردبير فصلنامه زريبار كردستان، تصاوير ارائه شده از اين فجايع در رسانه ها را يكدست نمي داند اما نقض و اغتشاش را در آنها آشكارا مي بيند. بيننده ارتباط مخاطب را در دنياي هايپررئال با واقعيت قطع شده مي داند و رمزها و نشانه هاي رسانه يي را جايگزين اين واقعيت مي خواند. بيننده از انديشه هاي آدورنو و هوركهايمر ياد مي كند و رسانه را به عنوان ابزار قدرتمند صنعت فرهنگي سازي سرمايه داري و در خدمت اقناع و سركوب و تحريف اذهان عمومي تعريف مي كند. اما در عين حال به نظرات علاقه مندان مطالعات فرهنگي هم اشاره مي كند و مخاطب را در برابر گلوله هاي جادويي پيام، منفعل نمي بيند و طبقه اجتماعي، قوميت، نسل، نژاد و... را در خوانش مخاطب موثر مي داند. سردبير فصلنامه زريبار از مواضع «پست مدرن هاي بي سروته» به اين جريانات هم انتقاداتي مي كند. ---- تصويري كه درباره شيميايي سردشت و حلبچه و انفال توسط رسانه ها ارائه شده تا چه حد بيانگر واقعيت آن است؟بدون شك هيچ تصوير بازنمايي شده يي نمي تواند بيانگر كليت آن امر واقعي باشد كه مورد بازنمايي قرار گرفته است. تصاويري كه رسانه هاي مختلف از فجايع سردشت، حلبچه و انفال بازنمايي كرده اند تصاويري يكدست، همخوان و داراي سوگيري مشتركي نيست. هرچند مقياس فاجعه در مورد سردشت، انفال و حلبچه متفاوت است اما نقطه مشترك همه آنها كشتار سيستماتيك مردم كرد با استفاده از سلاح هاي شيميايي و غيرمتعارف است. بيشتر رسانه هاي منطقه به انكار و در نتيجه سكوت يا توجيه اين نسل كشي پرداختند و در مقابل رسانه هايي نيز كه تا حدودي به انعكاس اين فاجعه مبادرت ورزيدند تصويري ناتمام، كج و كوله و انحرافي از اصل قضيه به دست دادند. به قول ويتگنشتاين - فيلسوف- نصف حقيقت يك دروغ كامل است. اين رسانه ها با تقليل فجايع مزبور به عنوان حوادثي مقطعي و پيامد اجتناب ناپذير جنگ بين دو كشور به نوعي سعي در طبيعي جلوه دادن اين وقايع و پرده پوشاني بر ماهيت اين اعمال ضدبشري كه در واقع همان نسل كشي و كشتار دسته جمعي كردها است، كرده اند. به نظر من تصاوير برساخته رسانه هاي منطقه و به ويژه كشورهاي عربي از فجايع سردشت، انفال و حلبچه تصاويري ناقص و به شدت مغشوش بوده چرا كه اين رسانه ها هرگز بر ژينوسايد - نسل كشي - بودن اين كشتارها صحه نگذاشتند و علاوه بر آن تعمداً عمق فاجعه را برنتابيده و بيشتر به دنبال بهره برداري تبليغاتي و سياسي بوده اند. لذا تصاوير اين رسانه ها از فجايع مزبور هيچ گاه نتوانستند همدلي و همراهي افكار عمومي جهانيان و جنبش ها و نهادهاي حقوق بشري را آنچنان كه بايد نسبت به وضعيت قربانيان جلب كرده و در محكوميت جهاني اين فجايع از طرف دولت ها و جامعه جهاني نقش موثري ايفا كنند. - يعني دركي كه مخاطب از فجايعي نظير شيميايي سردشت يا انفال عراق دارد، دركي واقعي نيست و انگاره سازي و معناي برساخته رسانه است؟درك ما از پديده هايي همچون فجايع انفال، حلبچه و سردشت دركي باواسطه است كه توسط رسانه برساخته شده است. برساخته بودن درك ما از اين فجايع لزوماً به معناي كاذب يا غيرحقيقي بودن اين درك نيست بلكه به معناي آن است كه در عصر ارتباطي امروز، تكثير و توسعه بي كران نشانه ها، فاصله مابين ذهنيت و عينيت را اشغال كرده و اساس و بنياد مكانيسم ادراك و فهم را تشكيل داده است. ما در دنياي هايپررئال (فراواقعيت) زندگي مي كنيم كه در آن نشانه ها و رمزهاي رسانه يي ارتباط ما با واقعيت را قطع كرده و خود جايگزين امر واقع شده اند. بيان راديكال و بسيار بزرگنمايي شده اين واقعيت را «ژان بودريار» در مورد جنگ خليج فارس اين گونه مطرح كرد؛ «جنگ خليج فارس تنها روي شيشه هاي تلويزيون رخ داده است، يا به تعبيري جنگ خليج فارس در واقع اصلاً رخ نداده است.» مساله مهم در بازنمايي واقعيت توسط رسانه ها اين است كه يك رسانه هيچ گاه ابزاري خنثي و يك ميانجي بي طرف در ارائه تصوير واقعيت به حساب نمي آيد، چرا كه رسانه متكي به زبان و معناست و زبان و معنا نيز در چارچوب گفتمان همواره متكي به قدرت است. لذا بازنمايي فاجعه هاي انساني توسط رسانه ها سواي بحث اخلاقي يا غيراخلاقي بودن آن داراي سوگيري ايدئولوژيك بوده و در راستاي تضعيف يا تثبيت قدرت و گفتمان ويژه يي گام برمي دارد. بر اين اساس درك ما از فاجعه يي مثل سردشت، در وهله اول ادراكي است كه توسط رسانه ها و باشگاه هاي خبري برساخته و ايجاد شده و در وهله دوم اين درك وابسته به قدرت و گفتمان ويژه يي است كه رسانه در خدمت آن قرار گرفته است. بيان اين واقعيت يعني قدرت و تاثير رسانه ها در ايجاد و خلق ذهنيت ها و تلقي انسان ها از واقعيت هاي جهان اطراف، به گونه يي شگرف در آثار مكتب فرانكفورت بازتاب يافته است، «آدورنو» و «هوركهايمر» از رسانه ها به عنوان ابزار قدرتمند صنعت فرهنگ سازي نام برده و اقناع و سركوب و تحريف اذهان مخاطبان را به عنوان استراتژي اساسي آنها مورد اشاره قرار داده اند. - آيا اين رويكرد در تحليل نقش و كاركرد رسانه مطلق گرايانه و يك سونگر نيست؟صاحب نظران مكتب فرانكفورت با رويكردي نخبه گرايانه و ساختارگرا قدرت صنعت فرهنگ سرمايه داري را در مغزشويي و اقناع توده ها چنان بزرگنمايي مي كنند كه هيچ گونه نقطه اميدي در رد و نفي القائات رسانه يي و سلطه اعمال شده توسط آنان را برنتابيده و لذا به نوعي بدبيني مفرط و كناره گيري ناشي از نااميدي گرفتار مي شوند. ظهور فاشيسم و نازيسم در اروپا و فراگيرشدن اعجاب انگيز آن در ميان توده ها در نتيجه استفاده موثر از تبليغات رسانه يي در شكل گيري ديدگاه هاي جبرگرايانه و سا ختاري مزبور درباره نقش و تاثير بلامنازع رسانه ها تا حد زيادي موثر بود. مكانيسم هاي تبليغاتي كه گوبلز، پروپاگانديست مشهور نازي ها از طريق آن به تهييج اذهان مردم مي پرداخت و به عنوان «تجاوز به توده هاي مردم از طريق تبليغات سياسي» لقب گرفته بود، بيانگر نقش و تاثير رسانه و تبليغات در خلق جنبش ها و شعله ور كردن جنگ ها و همچنين برانگيخته كردن غريزه ستيزه جويي و مرگ خواهي توده هاي مردم به روايت تاريخ است. جرج اïرول نيز در رمان مشهور 1984 جامعه يي را به تصوير مي كشد كه در آن قدرت هاي تبليغاتي به گونه يي موثر توانسته اند به اقناع و تحريف افكار توده ها بپردازند. «اثر سي ان اني» حاكي از چنين قدرت اجتناب ناپذيري است كه رسانه در تاثير حداكثري و صددرصدي بر ذهن مخاطب القا مي كند. البته در رويكردهاي نوين در باب رسانه اين سلطه حداكثري رسانه تعديل شده و مورد نقد قرار گرفته است. - مخاطب چگونه با اين اعمال سلطه رسانه ها كه از طريق انگاره سازي و تحميل معنا عمل مي كند، برخورد مي كند؟براساس نگرش هاي نوين مطالعات رسانه يي از جمله طرفداران مطالعات فرهنگي، مخاطبان رسانه نه تنها مي توانند در برابر معناي تحميلي و القائات رسانه يي از خود مقاومت نشان دهند بلكه اصولاً معنا هنگام مصرف و با محوريت مخاطب برساخته مي شود. لذا مطالعات فرهنگي برخلاف ديدگاه هاي ساختارگرايانه مكتب فرانكفورت گرانيگاه توجه را از توليد به مصرف و از برهه سركوب به لحظه مقاومت تغيير مي دهد. «استوارت هال» در مقاله تاثيرگذار «رمزگذاري و رمزگشايي» به تفصيل به اين مساله مي پردازد. - نقش رسانه در برجسته شدن فجايع سردشت، حلبچه و انفال چه بود؟آنچه باعث شد حادثه بمباران شيميايي سردشت و حلبچه با وجود فاجعه بار بودن ذاتي آن به عنوان يك فاجعه انساني در سطح جهاني نمايان شود، بازنمايي رسانه يي اين واقعه بود. تاريخ كشتارهاي دسته جمعي زيادي از قبيل كشتار «درسيم» و «وان» را در زمان حكومت عثماني و حكومت آتاتورك به خود ديده است. وان در طول يك دهه در فاصله سال هاي 1925 تا 1935 يك سوم از جمعيت خود را طي سياست نسل كشي ترك ها از دست داد و همچنين طي سياست نابودي روستاها و ساكنان آن در كردستان عراق توسط رژيم بعث كه به «عمليات انفال» مشهور است صدها هزار نفر كشته و ده ها هزار نفر ديگر آواره و بي خانمان شدند. اين كشتارهاي دسته جمعي در مقاطع مختلف از تاريخ كرد وجود داشته اند ولي هيچ گاه به عنوان يك فاجعه برجسته و بازنمايي نشده اند. كشتارهاي انفال نيز صرفاً به واسطه حلبچه و بعد از جهانگيرشدن اخبار و تصاوير رقت انگيز و وحشتناك اين جنايت برملا شد و به عنوان فاجعه مورد توجه جهاني قرار گرفت. - عده يي بر اين باورند اگر فاجعه سردشت بازتاب خبري مي يافت، حلبچه قرباني نمي شد، نظر شما در اين باره چيست؟به باور من نيز در صورتي كه فاجعه سردشت در حد وسيعي توسط رسانه هاي منطقه و جهان بازتاب پيدا مي كرد و در نتيجه آن افكار عمومي جهان و همچنين كشورها و نهادهاي بين المللي به محكوميت عمال عراق و اعمال فشار بر آنها مبادرت مي كردند، احتمال استفاده از سلاح هاي شيميايي در حلبچه و انفال در كردستان عراق به شدت كاهش مي يافت. صدايي ضبط شده منسوب به علي حسن المجيد (علي شيميايي) مسوول ستاد ارتش در شمال عراق كه عمليات انفال عليه كردها را سال 1988 رهبري و هدايت مي كرد به دست آمده كه بيانگر نگرش سردمداران رژيم بعث به واكنش جامعه جهاني و همچنين ارزيابي آنها از احتمال بروز اين واكنش در قبال كشتار دسته جمعي كردها با سلاح هاي شيميايي است. علي شيميايي در تماس تلفني با صدام حسين مي گويد؛ «من همه كردها را با سلاح هاي شيميايي نابود مي كنم. چه كسي اعتراض خواهد كرد؟ جامعه بين الملل، به جهنم، چه كسي به حرف آنها توجه خواهد كرد.» هر چند اين جملات بيانگر قساوت و سنگدلي بي حد و حصر سردمداران رژيم بعث و عدم توجه آنها به فشارهاي جامعه جهاني است، اما چنانچه از اين سخنان برمي آيد احتمال واكنش جامعه بين الملل و همچنين موثر بودن اين واكنش ها در صورت بروز، بسيار كم پيش بيني شده است. در چنين بستر مناسبي است كه عمال رژيم بعث از همنوايي حكومت هاي عربي و كشورهاي قدرتمند جهاني هم پيمان شان و سكوت و بي مبالاتي آنها در قبال كشتارهاي دسته جمعي اطمينان خاطر يافته و به راحتي اقدام به خلق فجايعي چون انفال، حلبچه و سردشت مي كنند. همچنين اين يك واقعيت است كه بمباران شيميايي شهرهاي كردستان ايران و به ويژه سردشت از طرف رژيم عراق به نوعي مقدمه چيني براي بمباران شيميايي حلبچه و استفاده از سلاح هاي شيميايي در عمليات انفال در كردستان عراق به شمار مي رفت. رژيم بعث با به كارگيري اين سلاح ها عليه افراد غيرنظامي شهرستان سردشت به سنجش ميزان كارايي و قدرت آسيب رساني اين سلاح ها به جان انسان ها پرداخت و در عين حال به ارزيابي واكنش جامعه جهاني و حكومت هاي منطقه در قبال اين عمل وحشيانه اقدام كرد. لذا مي توان پيش بيني كرد كه با بازتاب وسيع فاجعه سردشت و محكوميت و اعلام انزجار جهانيان در مورد استفاده از سلاح هاي شيميايي عليه غيرنظاميان، كشتارهاي بعدي با سرعت و شدت كمتري به پيش مي رفت. - دليل تحريم خبري سردشت چه بود؟فاجعه سردشت در شرايطي به وقوع پيوست كه سياست جهان با قطب بندي شرق و غرب بلوك بندي شده بود و دو قدرت جهاني بر سر نحوه عملكردشان در حوزه هاي نفوذ خود به توافق رسيده بودند. لذا امريكا مي توانست در ويتنام به قلع و قمع انسان ها اقدام كند و شوروي نيز در اروپاي شرقي به سركوب جنبش آزاديخواهي از طريق دخالت نظامي و برقراري رعب و وحشت حكومت پليسي بپردازد. در چنين شرايطي، خاورميانه مكان مناسبي براي تداوم جنگ سرد دو ابرقدرت از طريق منازعه گرم كشورهاي منطقه و همچنين بازار پرمنفعتي براي مصرف سلاح ها و ادوات جنگي و نظامي اين قدرت ها محسوب مي شد. در چنين شرايطي دول ذي نفع در جنگ ايران و عراق به بايكوت خبري فاجعه بمباران شيميايي سردشت اقدام كرده و در مواردي نيز با نشان دادن چراغ سبز به رژيم بعثي دست اين رژيم را در پيگيري و تداوم اين جنايت در حلبچه و انفال باز گذاشتند. كشورهاي عربي و اسلامي نيز كه به واسطه گرايش سني گري و پان عربيستي همواره جنايات رژيم صدام را توجيه مي كردند استفاده از سلاح هاي شيميايي عليه غيرنظاميان را نوعي دفاع مشروع اين رژيم از خود قلمداد مي كردند،- بعد از گذشت حدود دو دهه برخورد رسانه ها و دولت ها را با اين فجايع چگونه مي بينيد؟بر اساس تغيير شرايط جهاني و منطقه يي و ايجاد يك اجماع نسبي جهاني بر ضد حكومت هاي مستبد و ديكتاتوري كه در راستاي جنگ طلبي و تكرار فجايعي از قبيل سردشت و حلبچه گام برمي دارند و افزايش ارتباطات و حساسيت هاي بين المللي در زمينه توجه به حفظ امنيت و حقوق انسان ها، پيشرفت چنداني در رابطه با شناخت، بازنمايي رسانه يي و به رسميت شناخته شدن اين فجايع به عمل نيامده است. براي مثال در جريان محاكمه سران رژيم بعث هيچ گونه بحثي از چند هزار كشته و مصدوم بمباران شيميايي سردشت به ميان نمي آيد و همچنين فاجعه انفال و حلبچه با 182 هزار قرباني كه همواره در آمارها به عنوان يكي از كشتارهاي بزرگ قرن بيستم از آن ياد مي شود در دادگاه جنايات صدام به صورتي حاشيه يي مطرح شده و دست آخر در رديف جرم هايي كه به صدور حكم اعدام براي صدام منجر شد، قرار نمي گيرد. در داخل ايران نيز فجايع سردشت و حلبچه هيچ گاه به عنوان سوژه يي قابل طرح مورد توجه كارگردان هاي مطرح عرصه تئاتر و فيلم قرار نگرفته است. اين در حالي است كه اگر فيلمساز موفقي همچون بهمن قبادي به بازنمايي وضعيت اسفبار اقتصادي و سياسي كردها پرداخته و آثار او مورد توجه و اقبال جهاني قرار مي گيرد، فيلمساز جشنواره يي و مبدع ژانر رنج نگاري و سياه نمايي خوانده مي شود. اين بي توجهي به فجايع مزبور حتي در عرصه ادبيات فارسي پررنگ تر جلوه مي كند. به طوري كه شاعران پارسي گوي معاصر به جز سيدعلي صالحي واژه يي در همدردي با زنان و بچه هاي قرباني گازهاي شيميايي و مسافران بي بازگشت اردوگاه هاي مرگ «نوگره سلمان» و «توپزاوا» نسروده اند، اين درحالي است كه به همدردي با سياهان آفريقا، انقلابيون امريكاي لاتين و قربانيان آشوويتس كه در ذات خود اقدامي انساني و قابل تقدير است در عرصه ادبي و هنري پرداخته اند. در عرصه جهاني نيز نه تنها هنرمندان و نخبگان غربي به اين فجايع بي اعتنا هستند، در ميان طرفداران ضدجنگ و پست مدرن هاي بي سر و ته، زمزمه اين حديث به گوش مي رسد كه بنا به اينكه آثاري از سلاح هاي شيميايي در عراق به صورت قابل توجه يافت نشده لذا ساقط كردن رژيم بعثي عملي غيرضروري و جنگ طلبانه بوده است. براي اين به اصطلاح طرفداران نفي خشونت، كشتار كردها و شيعيان عراق در طول ساليان متمادي و تحميل چندين جنگ خانمانسوز عليه كشورهاي منطقه كه حاصلي جز ويراني و تباهي دربر نداشته است نمي تواند به عنوان سند محكوميت صدام مطرح باشد. آيا كشف بازمانده هاي اردوگاه هاي مرگ و يافتن هر روزه گورهاي دسته جمعي در اقصي نقاط عراق كه مملو از اجساد غيرنظاميان بوده و آثار و پيامدهاي آن الي ابد بر ذهن و روح بازماندگان و مردم عراق سنگيني خواهد كرد سند محكمي در محكوميت رژيم بعث است يا پيدا كردن چند كلاهك شيميايي كه جابه جايي و گم وگور كردن آنها به سادگي مقدور است. بي شك اين كار براي سيستمي كه كشتار 182 هزار كرد و نابودي 20 هزار روستا را در طول كمتر از يك سال انجام داده است كار دشواري به نظر نمي رسد. - فاجعه حلبچه در سطح مخاطبان كرد منطقه چگونه قرائت و تفسير شده است؟ براساس ديدگاه هاي مطالعات فرهنگي به ويژه «استوارت هال» و «جان فيسك» مخاطبان رسانه هايي كه به بازنمايي فاجعه حلبچه پرداخته اند، بدون قيد و شرط و به گونه يي كاملاً همخوان با اهداف رمزگذاري شده به رمزگشايي و قرائت نمي پردازند. مخاطبان براساس موقعيت گفتماني و عناصري از قبيل قوميت، طبقه اجتماعي، جنسيت و نسل و نژاد و... به ارائه خوانش پيام هاي كدگذاري شده در رسانه ها پرداخته و معاني مدنظر خويش را در مرحله مصرف خلق مي كنند. در ميان مخاطبان كرد، كردهاي ايران و كردهاي دياسپورا بيشترين همدلي را با فاجعه ديدگان ابراز داشته اند. علت اين امر نيز علاوه بر اشتراك موقعيت گفتماني اين دو گروه با كردهاي عراق، همان عامل رسانه يي است كه به واسطه بازنمايي همه جانبه و همدلانه رسانه هاي ايران و رسانه هاي آزاد كشورهاي غربي از فاجعه ديدگان به عمل آمده است. كردهاي ايران علاوه بر اينكه داراي قوميت مشتركي با كردهاي عراق هستند رژيم بعث را به عنوان دشمن مشترك خود قلمداد مي كردند. چنانچه مي دانيم رژيم بعث همچنان كه شهرها و روستاهاي كردستان عراق را بمباران شيميايي مي كرد به بمباران شيميايي روستاها و شهرهاي كردستان ايران از قبيل سردشت، مريوان و بانه نيز مبادرت مي ورزيد. اين وضعيت براي كردهاي تركيه تا حدود زيادي متفاوت بود. رسانه هاي تركيه به واسطه اينكه حكومت تركيه در منازعه ايران و عراق مستقيماً درگير نبود و همچنين در قبال مساله كرد به نوعي هم پيمان رژيم بعثي محسوب مي شد به بازنمايي فاجعه حلبچه نپرداخته و نوعي سكوت اختيار كردند. در نتيجه كردهاي تركيه به رغم اشتراك قوميتي با كردهاي عراق به مانند كردهاي ايران و كردهاي دياسپورا به ايجاد قرائتي همدلانه و سوگيرانه نسبت به فاجعه ديدگان نپرداختند. - بازنمايي فاجعه سردشت در مقابل حلبچه در داخل ايران و پيامدهاي آن چگونه بوده است؟فاجعه حلبچه و بازنمايي رسانه يي آن به ويژه از طرف رسانه هاي ايران همراه با بخشي از نهادهاي خبري و حقوق بشري كشورهاي غربي به تثبيت گفتمان هويتي كردها و برجسته سازي نقش تمايز قومي و ملي آنها در اعمال جنگ، خشونت، سركوب و نسل كشي عليه آنها منجر شد. دانشجويان كرد با بهره گيري از اشتراك موضع حكومت ايران در قبال فاجعه حلبچه از فضاي دانشگاه ها استفاده كرده و به بازنمايي فاجعه حلبچه از طريق نشريات دانشجويي و برگزاري همايش ها و يادبودهاي سالانه، اين فاجعه را به يك دال هويتي در برساختن گفتمان ملي در چارچوب جنبش دانشجويي تبديل كردند. اعلام موضع محكوميت در قبال عمل و عاملان فاجعه حلبچه در ابتدا داراي كاركردهاي سياسي بود اما چنانچه بدان اشاره شد سويه تراژيك اين فاجعه براساس موقعيت هاي گفتماني ويژه يي توانست از يك كالاي سياسي و تبليغاتي به يك عنصر گفتماني راديكال و انتقادي تبديل شود. اما اكنون تلاش ها و حركت هايي از طرف ان جي او ها و فعالان حقوق بشري كردستان در راستاي توجه جهانيان به اين فاجعه و مصدومان بازمانده آن صورت پذيرفته كه بسيار شايان توجه و قابل تقدير است.* گزارش هاي ديگري ويژه بيست و يكمين سالگرد بمباران شيميايي سردشت را در صفحات 10 و 11 فردا بخوانيد.
 جمعه 7 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 607]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن