واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: شمارش معكوس براي ورود به دانشگاه
گرچه شوق دانشگاه، قلب او را به تپش مياندازد و خوشيهاي آن، هر روز كه درس ميخواند يا در راه كه به سمت كلاسهاي كنكور ميرود و يا شب، پيش از خواب و در خواب، او را به هيجان مياندازد، اما هراسها و اضطرابهايي كه اين روزها دارد، نيز برخودش و خانوادهاش اثر عميقي ميگذارد. اضطراب روزهاي آخر پيش از كنكور برايش واقعا نفسگير است. چند روز باقي مانده، در نظرش يك سال است و نفسش را به شماره مياندازد. مثل شيب تند يك كوه بلند كه ناچار است در مدت زمان كم، به بالاي آن برسد.
كم خوابي، بيخوابي، پريشاني خاطر، سردرگمي، كماشتهايي يا اشتهاي بيش از حد، پرخاشگري و نشانههاي ديگر، از علائم نزديك شدن روز مسابقهاي است كه در سه، چهار ساعت، تواناييها و اندوختههاي علمي چندساله او را محك ميزند.
در روزهاي باقي مانده، ديگر خيلي به كيفيت مطالعه و ميزان ساعتهايي كه در طول روز و حتي تا نيمه شب درس ميخواند، فكر نميكند. فقط ميخواهد اين روزها هرچه زودتر بگذرد. فقط به آن سوي فكر ميكند. شمارش معكوس، تمامي ذهنش را پر كرده است. ميخواهد اين روزها به پايان برسد تا نفسي تازه كند و مرهمي برزخمهايش بگذارد.
سايه اضطراب، دنبال من
پدرومادري كه فرزند خود را در پايان شش سالگياش در مدرسه نامنويسي ميكنند، اميدشان اين است كه فرزند تمامي مراحل تحصيل را با موفقيت پشتسر بگذارد، وارد دانشگاه شود و با توجه به توانايي و استعداد خود، در رشتهاي كه علاقه دارد، ادامه تحصيل دهد، اما از روزي كه واژه هولناك در زندگي فرد وارد ميشود، روزهايش رنگي ديگر به خود ميگيرند.
پروين وطني، مادر پرستو كه داوطلب كنكور است و سختترين روزهايش را ميگذراند، نگران دخترش است و ميگويد:
- تاثير كنكور روي من كه مادرم، اگر بيشتر نباشد، كمتر هم نيست!
او ادامه ميدهد: تحصيل در دانشگاه، آرزوي هر جوان هدفمندي است كه به زندگي معمولي قانع نيست، اما متاسفانه نظام آموزشي طوري است كه دانشآموزان در طول 12 سال تحصيل فقط براي به دست آوردن نمره درس ميخوانند. در سالهاي آخر متوسطه هم با فنون تست زدن آشنا مي شوند، اما در روز آزمون با انبوه سئوالات پيچيده و مبهم و به قول معروف روبهرو ميشوند؛ يعني تنها چيزي كه بايد در مدرسه ميآموختند و نياموختند. در اين شرايط، آيا داوطلب ميتواند مضطرب نباشد، به خصوص دانشآموزان شهرستاني كه از حداقل كيفيت آموزش برخوردارند؟
وطني كه با خانوادهاش در شهرستان ساكن است، ميگويد:
- ما اين جا كتابهاي تستي را كه مورد نياز دخترم است، به سختي پيدا ميكنيم. در بيشتر موارد سفارش ميدهيم تا با هزينهاي سنگين، از تهران برايمان بفرستند. كلاسهاي كنكور هم چنگي به دل نميزنند. مشاور با تجربهاي كه بتواند به بچههاي كنكوري اميد بدهد تا در شرايط روحي بهتري درس بخوانند، وجود ندارد. در مدرسه، ادبيات را معلم ورزش تدريس ميكند و معلم زبان، كمترين تسلطي بر كار خود ندارد. در اين شرايط، داوطلب هرچه تلاش كند، نتيجه درخور زحمت خود را نميبيند. يا قبول نميشود و يا در شهري دور پذيرفته ميشود و چارهاي هم جز رفتن ندارد و اين يعني شكست؛ اشتباه است اگر فكر كنيم موفق شده است. پس از چهارسال تحصيل در دانشگاه هم نه اميدي به راه يافتن به بازار كار دارد، نه زبان ميداند، نه كامپيوتر بلد است و نه از رشته خود سر در ميآورد. به اين ترتيب، آيا نشاطي در او باقي ميماند؟ آيا اعتماد به نفس از دست رفته او بازميگردد؟ آيا نظام آموزشي موجب پريشاني او نيست؟
صبا نيك روش، كارشناس ارشد مشاوره در آموزش و پرورش هم ميگويد:
- كنكور در فضاي كنوني، دوره متوسطه را از محتوا خالي كرده است. در محيط آموزشي كه هدف اصلي، آموزش تست زدن و ارزيابي فقط از طريق نمره است، جايي براي اهميت دادن به حالات روحي و رواني داوطلبان باقي نميماند.
او ادامه ميدهد:
- افزايش اضطراب بسياري از داوطلبان معمولا به اين دليل نيست كه ميخواهند در رشتهاي كه دوست دارند، قبول شوند، بلكه براي آن است كه فقط مجاز به انتخاب رشته شوند و بعد در هر رشته و هر شهري كه امكان دارد، پذيرفته بشوند. نمونههاي بسيار زيادي از دانشجوياني داريم كه بدون كوچكترين علاقه به رشته تحصيلي خود قبول مي شوند و بدون هيچ علاقهاي سر كلاس درس حاضر ميشوند. نتيجه اين بيعلاقگيها را ميتوان در بيتوجهي دانشجو به درس، تقلب در امتحانها، خريد مقالههاي پژوهشي از مراكز خدماتي، مدركگرايي و اهميت دادن به نمره ديد كه واقعا تاسفبار و نگرانكننده است.
اين نشان ميدهد كه داوطلبان كنكور نه براي افزايش سطح معلومات يا تجربيات علمي، بلكه فقط براي ورود به دانشگاه تلاش ميكنند. حقيقت اين است كه بيشتر آنها فقط براي فرار از بيكاري يا خانهنشيني، سختي خواندن براي كنكور را تحمل ميكنند و از تفريح و ديگر برنامههاي مورد نياز خود ميگذرند. بسياري از اينها، از جمله دانشآموزان ممتاز و زحمتكش و برجسته مدارس خود بودهاند و جالبتر اين كه همينها بعد از اين همه جنگيدن و شببيداري، در آزمون قبول نميشوند يا در دانشگاههايي دور از شهر و خانه و كاشانه خود پذيرفته ميشوند.
در اين شرايط كه سختترين فشارها برآنها تحميل ميشود، اضطراب در وجودشان ريشه ميزند و ناگهان ميل به درس خواندن در دانشگاه در آنها ميخشكد.
سهيلا شجاني، دبير فيزيك يكي از مدرسههاي شهر تهران است كه در سال 72 رتبه دورقمي كنكور سراسري را به دست آورد. ميگويد:
- در آن سالها كه ما داوطلب ورود به دانشگاه بوديم، ميانگين تقاضا براي دانشگاه اين قدر بالا نبود، دانشگاه واقعا اعتبار و وجاهتي در نظر داوطلبان و مسئولان داشت، داوطلب با هدف افزايش سواد خود، ميل ورود به دانشگاه داشت، بازار كار تعطيل نشده بود و در نتيجه، غولي به اسم كنكور وجود نداشت كه در طول سالهاي تحصيل، برخي از دانشآموزان را بترساند و خواب و خوراك را از آنان بگيرد. اين همه كلاس آمادگي كنكور وجود نداشت كه بيشترشان براي به جيب زدن منافع بيشتر كار ميكنند و هر روز مثل قارچ از زمين ميرويند و قول ، حرفي است كه خودشان هم آن را قبول ندارند.
اين دبير فيزيك ادامه ميدهد:
- در سالهاي اخير، كنكور چنان ذهن افراد را پرآشوب كرده است كه در دوره دانشآموزي فقط به فكر كسب نمره هستند و كوچكترين مهارتي به آنان آموخته نميشود.
در دانشگاه هم قيد درس خواندن را ميزنند و كاملا نسبت به آن بيتفاوت ميشوند. سالي پر از فشارهاي رواني چنان آنها را در تنگنا مي گذارد كه بعد از قبولي در دانشگاه، انگار دوره نقاهت را ميگذرانند! بيشتر در فكر استراحت و تفريح هستند و كتابهاي درسي، آخرين چيزي است كه به يادشان ميآيد. درحالي كه دانشگاه، بهترين مقطعي است كه فرد ميتواند در آن ببالد و موجب رشد فرهنگي و اقتصادي و سياسي جامعه خود نيز شود.
حذف كنكور، حذف فشار؟
گرچه آن طور كه گفتهاند و شنيدهايم، لغو آزمون سراسري دانشگاههاي دولتي از سال 1390 قابل اجرا است و دانشآموزان ديگر دغدغه كنكور را نخواهند داشت و اگرچه ظرفيت پذيرش دانشگاهها امسال وضع بهتري پيدا كرده و اين امكان به وجود آمده است كه از هر 10 نفر، 9 نفر به دانشگاه راه يابند، اما ويروس اضطراب و هراس دروني، در تمامي روزهاي تلاش براي ورود به دانشگاه همچنان وجود دارد. چرا چنين است؟ بودن يا نبودن كنكور... مساله كدام است؟ چرا كنكور در كشور ما اين قدر دردسرآفرين شده است؟
سعيد بشارتي، عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي در اين باره ميگويد:
- بود يا نبود كنكور، دليل اصلي ايجاد و افزايش فشارهاي رواني در داوطلبان كنكور نيست، بلكه ساختارهاي آن دچار مشكلاند.
بشارتي ميگويد: ساختارهاي غلط، آزمونهاي غيراستاندارد و نامتناسب با كتابهاي درسي، كيفيت پايين آموزش در طول سالهاي دبيرستان و پيشدانشگاهي، سردرگمي داوطلبان پس از قبولي در دانشگاه به اين دليل كه آن را بسيار كوچكتر از قالب روياها و آرمانهاي خود ميبينند، مشكلاتي هستند كه در صورت حذف كنكور نيز همچنان برقرار ميمانند.
اين استاد دانشگاه ميگويد: افزايش اضطراب و ناراحتيهاي روحي داوطلبان كنكور به دليل ساختارهاي غلط آموزشي است كه متاسفانه براي اصلاح آن، اقدامهاي كارشناسانه چنداني صورت نگرفته است.
در مدرسه، درس و درس و تست و تست، و در دانشگاه انباشتن مشتي تئوري بيفايده در ذهنهاي دانشجويان كه نياز به فراگيري مهارتهاي عملي دارند تا بعد از پايان تحصيل به كارشان بيايد. به اين ترتيب، فرد در آغاز سالهاي جواني از فكر كردن به تفريح، تقويت روابط اجتماعي و ديگر بايدها باز ميماند و محدود در حصار كتابهاي درسي، تحصيلات دانشگاه خود را هم به پايان ميرساند. درحالي كه تبديل به فردي كم حوصله، پرخاشگر، نااميد و ناموفق در برقراري ارتباطات اجتماعي شده است.
شيرزاد عبداللهي، دبير زيستشناسي و كارشناس مسائل آموزش و پرورش هم ميگويد: برداشته شدن كنكور تعبيري اشتباه است كه بايد درست در اذهان جا بيفتد. كنكور برداشته نميشود، بلكه فقط جابهجا ميشود. كنكور در واقع به دوره متوسطه انتقال مييابد و اضطراب داوطلب به جاي يك سال در سه سال متوسطه پخش ميشود.
عبداللهي ميگويد: البته اضطراب،حس بدي نيست، بلكه مكانيزم دفاعي جسم و روان در برابر حوادث مهم و در عين حال، اجتنابناپذير و تا حدودي طبيعي است، اما زماني كه داوطلب فقط براي گريز از بيكاري تلاش ميكند سد كنكور را بشكند و يا وقتي كه كنكور به سالهاي متوسطه منتقل مي شود و احتمال تقلب، سوءاستفاده، اعمال نظرهاي شخصي، لو رفتن سئوالها، اعمال نفوذ در تصحيح برگهها و امثال آنها وجود دارد، بروز استرسها ديگر طبيعي نيست. در اين شرايط، اضطراب يك حس خطرناك و زائد است كه فرد را به شدت آزار ميدهد و پيامدهاي زيانباري برروان او ميگذارد.
پس يادتان باشد مشكل ما بودن كنكور نيست و با انتقال آن به دوره متوسطه، مشكلي حل نميشود.
پنجشنبه 6 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 321]