واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ببینید، این اتفاق تقصیر شخص خودم بود. هیچ کس مقصر نبود جز خود من. من همیشه میگویم که اگر یک ماشین روشن و با درهای باز در خیابان باشد واقعا دزد، احمق است... اعتراف شخصی کرده امآلبوم رضا صادقی قرار بود چند وقت پیش به بازار بیاید. اما ماجرای قرار گرفتن تعدادی از قطعات آن روی اینترنت دردسر ساز شد و حالا باید این روزها منتظر تنظیمها و حال و هوای جدید آلبوم او باشیم. از طرف دیگر قرار بود آلبوم 8 همزمان با تولد امام رضا (ع) به بازار موسیقی بیاید اما با یکی دو روزی تاخیر منتشر شد. آلبومی که پر از ستارههای موسیقی است و 8 قطعه درمدح امام هشتم را دارد. یکی از این خوانندهها، رضا صادقی است. چه خبر از آلبوم جدیدتان؟ ما باید منتظر چه جور آلبومی باشیم؟تفاوت این آلبوم با کارهای قبلی من بیشتر در این است که از تنظیم کنندههای متعددی استفاده کردم. البته این تجربه را در «وایسا دنیا» به دست آوردم. در این آلبوم سیروان خیلی خوب توانست تاثیرگذار باشد. این اتفاق در آلبوم جدید هم خواهد افتاد و از چندین تنظیم کننده مختلف استفاده کرده ام که همگی آنها هم جزو بهترینهای موسیقی پاپ ما هستند. در این آلبوم خبری هم از آن قطعههایی که دزدیده شده هست؟ببینید، این اتفاق تقصیر شخص خودم بود. هیچ کس مقصر نبود جز خود من. من همیشه میگویم که اگر یک ماشین روشن و با درهای باز در خیابان باشد واقعا دزد، احمق است اگر آن را نبرد. بعد از این که این اتفاقهای نا خواسته برای آلبوم من به وجود آمد، من مجبور شدم که دوباره از نو تغییراتی را در آن اعمال کنم.همه سعی ام را کرده ام که در این آلبوم، فضا با «وایسا دنیا» کاملا فرق داشته باشد. با استقبالی که از قطعه «ممنوم» دیدم، حس کردم که آن فضای آرام و مهربانی را که با این قطعه تجربه کرده بودم، دوباره زندهتر جلوه دهم. از طرف دیگر در این آلبوم، من سعی کرده ام که وجود سازها را در کار بیشتر جلوه بدهم و روح ساز و نوازنده را در آلبوم زنده نگه دارم.در ضمن در آلبوم جدید از نظر ملودی خودم دور نشده ام، همان خط ملودی را دارم ولی ریتمها به روز هستند، با تنظیمهای خیلی خیلی خوب. ملودیها کار خودتان است؟برای اولین بار خود محوری را در بخش ملودی کنار گذاشته ام و در دو ملودی از دوستانم کمک گرفته ام و قطعا نتایج خوبی هم خواهند داشت و بسیار مورد توجه قرار خواهند گرفت. در ضمن شاعرها هم این بار متفاوتند و از دوستان مختلف ترانه گرفته ام. راستش دوست نداشتم از آن فضای آرامی که داشتهام در بیایم. دوست داشتم آرام بخوانم و بیشتر صدای خلوت آدمها باشم تا دوپس دوپس ماشینها. ترجیح میدهم در لحظات شیرین و قشنگ و پر خاطره آدمها باشم. تعارف هم که نداریم، من نباید مثل یک جوان 24 ساله آلبوم بزنم. دیگر 30 ساله شدهام، پس باید آلبومم هم بوی 30 سالگی بدهد. پس باید منتظر یک آلبوم آرام باشیم که خوراک خاطره سازی است و قرار است فضاهای عاشقانه زیادی را هم به همه هدیه دهد؟بله، تا حدودی ولی یکی دو قطعه هم هستند که از همین الان از همه بابت آنها عذرخواهی میکنم. چون خیلی تلخاند ولی این تلخیها واقعا وجود دارند و من هم نمیتوانستم منکرش باشم. راستش یک سری اعتراف شخصی و عاطفی هم درمتن قطعات آلبوم هست. در کل برای خودم خیلی متفاوت است. کمی در مورد قضیه آلبوم 8 که شما هم با یک قطعه در آن حضور دارید ،توضیح میدهید؟من از یک خانواده مذهبی هستم و ارادت ویژه ای هم به ائمه دارم و به شدت هم عنایت و نور آنها را در زندگی و موقعیتهایم میبینم. ولی دوست ندارم با اسم آنها به قولی «نون» بخورم. احساس میکردم که با حضور در این آلبوم خودم را لوس میکنم و کلا حس خوبی نداشتم. به تهیهکننده کار هم گفتم که من این کار را نمیکنم ولی او چند تا شعر برای من آورد و گفت یکی را انتخاب کن. شاید به دلت نشست.یکی از شعرها را که سروده آقای مهدی یراحی بود، پسندیدم. در این شعر نه اسمی از اما رضا بود و اصطلاح «آسمان هشتم» هم در آن خیلی خوب به کار رفته بود ولی هر کاری میکردم ملودی اش در نمیآمد. بالاخره بیخیال شدم و تهیه کننده هم قبول کرد که من نباشم. از ماجرا گذشت تا همین چند وقت پیش، تنها بودم و پشت پیانو نشسته بودم که ناخودآگاه دستانم ملودی همان قطعه امام رضا را نواخت و ذهنم کاملا روی این قضیه متمرکز شد. تلفنم زنگ خورد. دوست خوبم، پور حسینی بود. همه ذهنم درگیر ملودی بود. برای همین ترجیح دادم جواب ندهم، غرق در ملودی و کار بودم که دوستم برایم پیامک زد: «جلوی حرم اما رضا یهو تو آمدی جلوی چشمام. جلوی نگاهم، بین این همه فک و فامیل نمیدانم تو چرا آمدی جلوی چشمام؟ فقط میخواستم بهات بگم ...» از همان لحظه فهمیدم که من باید این قطعه را اجرا کنم. ملودی خود به خود آمد و چقدر هم دوستش داشتم. پس این قطعه داستان جالبی داشته.بله، یک جایی در اواسط ملودی هم مانده بودیم که چه سازی بگذاریم که غربت و غریبی را بتواند به خوبی نشان دهد اما چیزی به ذهنم نمیرسید. بالاخره به یکی از دوستانم که کمانچه میزد زنگ زدیم و گفتیم فلانی کمانچه ات را بردار و بیا. تازه میخواستیم فضا را به او بگویم که دیدم خود به خود همانی را زد که من میخواستم. جالب این است که این دوست هیچ مبلغی هم برای این کار نگرفت و گفت به این قطعه به چشم یک نذری نگاه کرده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 377]