واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: کودک تقریبا همه والدین قطعا یا تلویحا می دانند که فرزندانشان را چگونه می خواهند تربیت کنند یعنی می دانند کدام دانش، ارزشهای اخلاقی و الگوهای رفتاری برای رشد فرزندشان مناسب است. والدین به هنگام تلاش برای رسیدن به آرمانهای خود از روشهای مختلفی استفاده می کنند زیرا روشهای مختلف برای مقاصد مختلف سودمند است. والدین در کاربرد این روشهای انضباطی تلاش می کنند تا کودک را با ارزشهای خود و جامعه و معیارهای قابل قبول رفتار هماهنگ کنند، به نحوی که کودک نه فقط در خانه و زیر نظر نظر بزرگسال رفتار مناسب داشته باشد بلکه وقتی که تنهاست نیز رفتار مطلوب از خود نشان دهد.در حقیقت انتقال از اشکال خارجی کنترل به مکانیزم درونی شده نشانه اجتماعی شدن موفقیت آمیز است. هدف نهایی روشهای انضباطی رسیدن به انگیزش ذاتی است به نحوی که کودک میلی درونی برای رفتار کردن به شیوه های قابل قبول اجتماعی پیدا کند. در سالهای اخیر پژوهشهای دامنه داری درباره عوامل خانوادگی موثر در رفتار و طرز فکر کودک انجام شده است. این پژوهشها نشان می دهد که تاثیر عوامل و روابط خانوادگی بر شخصیت کودک بسیار مهم و حیاتی است. یکی از این اصول مهم که والدین تمایل دارند فرزندشان بیاموزد منطقی بودن است. منطقی بودن، یعنی منطقی رفتار کردن. آنچه در این خصوص برای بچهها اهمیت بسیار دارد این است که درک کنند پدیدهها طبق قواعد و قوانینی تغییر کرده و انسانها نیز بهطور کلی از این قوانین روشن پیروی میکنند. تاثیر عوامل و روابط خانوادگی بر شخصیت کودک بسیار مهم و حیاتی است. بچهها تنها از این طریق میتوانند در دنیای پیچیده امروز راه خود را پیدا کنند.در مقاله زیر برای تعلیم و تربیت و منطقی بار آوردن بچهها راههایی پیشنهاد شده است که از نظرتان میگذرد: پدر و مادرها باید نسبت به فرزندانشان به صراحت رفتار کنند: به عبارت دیگر نباید در شرایط یکسان رفتارهای مختلف از خود نشان دهند؛ آنچه دیروز بچهها اجازه داشتند، نباید برای امروز ممنوع شود و برعکس. رفتارهای یکسان پدر و مادر، رفتار یکسان بچهها را در پی دارد. وقتی ما رفتار مشخصی از فرزند خود انتظار داریم: منطقیبودن ما اهمیت بسیار پیدا میکند. در تعلیم و تربیت همراه با منطق، طبیعتا زمانی به مرزهای آن نیز بر میخوریم. ما بهتر است به اندازه نیاز منطقی باشیم، در غیراینصورت پرورش و آموزش بچهها جنبه خشک و بیش از حد مقرراتی بودن بهخود میگیرد. قرار نیست ما موضوعات را بیش از حد جدی بگیریم چون همانطور که میدانیم استثناها حدود قوانین را مشخص میکنند. مثلا موقع بیماری، کودک اجازه دارد استثنائاً در رختخواب پدر و مادر استراحت کرده یا روز تولدش امتیازهایی دریافت کند. مرزبندی به طور کلی شیوه های پرورشی کودکان به دو گروه تقسیم می شود: شیوه مستبدانه و شیوه آزادمنشانه. شیوه مستبدانه بر انضباط سخت، پیروی بی چون و چرا از مقررات و دستورات سخت و خشک و تنبیه قهر آمیز در برابر اشتباهات استوار است. اما شیوه آزادمنشانه بر گفتگوی دوستانه، توضیح و استدلال و تنبیه های ملایم در برابر اشتباهات متکی است. در حالیکه امروزه کارشناسان معتقدند دادن آزادی کامل به بچهها منجر به رشد بهینه آنها نخواهد شد بلکه روش میانه بین دو بینهایت یعنی میان روش مستبدانه و روش ضدآن (دادن آزادی کامل به بچهها) مناسبترین روش تعلیم و تربیت ارزیابی شده است. وقتی پدر و مادر با فرزندان خود زمان زیادی را سپری کنند، اطمینان و صمیمیت میان آنها رشد میکند و پیامد آن این است که بچهها با رغبت خواستههای پدر و مادر را برآورده میکنند دلایل ضروری برای مرزبندی با مرزبندی، بچهها را از خطر حفظ میکنیم و بهتر است آنها را خیلی زود با مرزها آشنا کنیم. مشخصکردن مرزها بهمنظور احترام به نیازهای بحق پدر و مادر اهمیت دارد !! مثلا دستزدن به وسایل شخصی پدر یا دعواکردن موقع رانندگی ممنوع است. قرار نیست ما موضوعات را بیش از حد جدی بگیریم چون همانطور که میدانیم استثناها حدود قوانین را مشخص میکنند پدر و مادرهای قاطع بهنظر میرسد بهترین راه این است که پدر و مادر در مقابل فرزندانشان محکم بایستند. به عبارت دقیقتر از درون محکم باشند و ثبات قدم، اطمینان خاطر و آرامش داشته باشند. امروزه چنین طرز برخورد قاطعانه و همراه با اعتماد به نفس کمتر دیده میشود. بهطور کلی پدر و مادرهای قاطع ویژگیهای زیر را دارند: *از تضاد نمیترسند. *بهطور روشن خواستههایشان و دستورالعملها را بیان میکنند. *قوانین را تعیین میکنند و مصمم پای پیامدهای آن میایستند. *برای گفتوگو آماده هستند. * رفتارهای مثبت کودک را با تحسین و تشویق تقویت میکنند. *علاقه و محبت خود را نشان میدهند. * زمانهای زیادی را با فرزندشان سپری میکنند. مثالهای موردی در زمینه برخورد قاطعانه با فرزندان کودک * در بعضی موارد آگاهانه خود را بدون شک و تردید نشان دهید و از او کاری را بخواهید. او از اینکه یاد میگیرد خواستهای را برآورده کند، بهره میبرد. *ارتباط واقعی و معنیدار با کودک برقرار کنید به طرف او بروید، به چشمانش نگاه کنید و سپس دستور لازم را بدهید. *رفتارتان بیپرده باشد «من فورا میخواهم این کار را انجام بدی. فهمیدی». * بحث نکنید، دلیل نیاورید، نه عصبانی شوید نه بترسید، فقط دستور را تکرار کنید. آهسته و عمیق تنفس کنید تا آرامش شما حفظ شود. باید به کودک علائمی نشان دهیم که قاطع هستیم و بر خواسته خود پافشاری میکنیم. آنچه اهمیت دارد حفظ آرامش و فقط تکرار خواسته است. * همانجا بمانید تا زمانیکه کودک کار را انجام نداده تا حد امکان نزدیک او بمانید. وقتی او کار را انجام داد (مثلا مرتبکردن اتاقش) کوتاه لبخند میزنیم و میگوییم «خوبه». وقتی پدر و مادر با فرزندان خود زمان زیادی را سپری کنند، اطمینان و صمیمیت میان آنها رشد میکند و پیامد آن این است که بچهها با رغبت خواستههای پدر و مادر را برآورده میکنند. یک نوع تنبیه در موارد ضروری اگر در مواقعی تنبیه الزامی به نظر رسید والدین می توانند از آن استفاده کنند. در استفاده از شیوه های تنبیهی باید به این اصول توجه کرد: اول اینکه زمان تنبیه اهمیت بسیاری دارد. هر قدر بین تنبیه و رفتار نامطلوب فاصله کمتری باشد تنبیه موثرتر خواهد بود. دوم اینکه تنبیه از سوی والدین مهربان موثر تر از تنبیه از سوی والدین خشک و خشن است. سوم اینکه اگر هدف سرکوب یا خاموشی اعمال غیر قابل قبول است باید در تنبیه ثبات قدم داشت. چهارم بر طبق اصل حداقل و کافی، تنبیه رفتار منع شده باید فقط در حدی باشد که کودک وادار به اطاعت شود. پنجم اگر این تنبیه با استدلال توام باشد بیشتر تاثیر خواهد داشت. با این اصول میتوانیم در موقعیتهای گوناگون بر لجبازی یا بیش فعالی کودکان پیش از دبستان غلبه کنیم. در این روش کودک را برای مدت کوتاهی از انجام دادن فعالیتی بازداشته و در اتاق دیگر نگه میداریم. در آن زمان به او توجه نمیکنیم. این روش برای بچههای لجباز زمانیکه برای به دست آوردن قدرت میجنگند ابزار مناسبی خواهد بود. بهنظر میرسد بهترین راه این است که پدر و مادر در مقابل فرزندانشان محکم بایستند. به عبارت دقیقتر از درون محکم باشند و ثبات قدم، اطمینان خاطر و آرامش داشته باشند. امروزه چنین طرز برخورد قاطعانه و همراه با اعتماد به نفس کمتر دیده میشود چه موقع عقبنشینی؟ در موارد زیر میتوانیم از نظر خود چشمپوشی کرده و قانون جدیدی وضع کنیم: * زمانی که پی ببریم قانونمان مناسب نبوده یا نیست؛ بالاخره پدر و مادر هم انسانند و جایزالخطا، بنابراین چرا قوانین جدید و بهتری را وضع نکنند؟ * کودک بتواند پدر و مادر را درباره موضوعی متقاعد کند. مثلا او به دوستش قول داده که کتاب امانت را به او برگرداند و ما قبلا تعیین کرده بودیم که آن روز در خانه بماند.هر قدر کودک بزرگتر شود، این مورد بیشتر اتفاق میافتد. اگر پدر و مادر استدلال کودک را بپذیرند، به مرور کودک دلایل قویتری میآورد، احترام بیشتری برای پدر و مادر قائل میشود و به آنها اطمینان میکند. *در موارد کاملا استثنایی مثلا در یک جشن عروسی کودک اجازه دارد دیرتر بخوابد. تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 755]