تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):آگاه باشيد كه دانش آينده، اخبار گذشته و درمان دردهايتان و نظم ميان شما در قرآن است. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826773530




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آيا دختران ديگر زنده به گور نمي‌شوند؟


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: آيا دختران ديگر زنده به گور نمي‌شوند؟
ر ـ ثرايي
جاهليت پيش از اسلام چنين تصويري را از زن ارايه مي‌نمود:
زن يعني ظرفي براي پرورش موجودي (فرزند) كه پس از تولد، سودي براي پدر يا مادر داشته باشد.
زن وسيله‌اي است كه همانند شتر، اسب، گوسفند و لوازم زندگي به ديگران ارث مي‌رسد.
هديه‌اي زيبا كه يا پيشكش بود و يا در جنگ‌ها، جسم و روحش، مباح جنگجويان مي‌‌شد.
كارگر بي‌جيره و مواجبي كه به چوپاني و كلفتي يا كيسه‌كشي سلاطين زر و زور داده مي‌شد.
ابزاري براي خوشگذراني و هوسراني.
موجودي كه به هر نامي خطاب مي‌شد، جز «انسان»!

همه اين مزايا! در صورتي بود كه دختري بتواند از سنت «زنده به گوري»، جان سالم به در برد، اما آن روي سكه هم بسيار غمبارتر بود.

«اعراب جاهلي به هنگام وضع حمل گودالي مي‌كندند. زائو را بر كنار گودال مي‌نشاندند. اگر فرزند پسر بود، او را نگه مي‌داشتند و اگر دختر بود، او را در گودال انداخته راحتش مي‌كردند. در برخي قبايل نيز رسم بود دختر را تا شش سالگي بزرگ مي‌كردند. آنگاه لباس نو به تنش كرده، مي‌آراستند، به بهانه شوهر دادن سر گودالي حاضر كرده و زير خروارها خاك مدفونش مي‌ساختند. اگر هم زنده مي‌گذاشتند، به بدترين وضع با لباسي ژنده به بيگاري و چوپاني وادارش مي‌كردند». (1)

تاريخ، يكي از دردناكترين صحنه‌هاي اين عمل غير انساني را كه اشك پيامبر(ص) را هم جاري ساخت، چنين ضبط كرده: «قيس ابن عاصم خدمت پيامبر(ص) رسيد و گفت: يا رسول‌الله، من همه دخترانم را زنده به گور كرده ام و بر هيچ كدام شفقتي نكردم، مگر يك تن از آنها و آن وقتي بود كه همسرم حامله شد. من به مسافرت رفتم چون برگشتم، وضع حمل كرده بود. گفت، بچه مرده به دنيا آمد. سالها گذشت، روزي دختري رشيد با موهاي بلند به منزلمان آمد و سراغ مادرش را گرفت. به همسرم گفتم: اين دختر كيست؟ اشك چشمانش را گرفت و گفت: به تو دروغ گفته بودم؛ اين همان دختر توست كه وقتي در سفر بودي زادم و از ترس اين‌كه او را بكشي، به خواهرانم سپردم تا از ديد تو پنهان باشد و بزرگ شود. همسرم وقتي سكوتم را ديد، مطمئن شد كه من دختر را نخواهم كشت. روزي با خيال راحت من را با او تنها گذاشت و از خانه بيرون شد. من دست دختر را گرفته، بيرون شهر به كندن گودالي مشغول شدم. او عمل مرا مي‌ديد و مرتب مي‌پرسيد: پدر جان! اين گودالي كه مي‌كني براي چيست؟ گودال كه آماده شد، او را داخل آن انداختم.

در حالي كه خاك بر صورتش مي‌ريختم، مي‌گفت: پدر جان چرا چنين مي‌كني؟ من را داخل اين گودال تنها مي‌گذاري و به نزد مادرم برمي‌گردي؟ و من او را زير خروارها خاك دفن كردم و به خانه برگشتم.

پيامبر(ص) در حالي كه قطرات اشك، چشمان مباركش را گرفته بود، فرمود: اين نهايت سنگدلي است؛ واي بر تو بدان كسي كه در دنيا به ديگران رحم نكند، در آخرت به او رحم نخواهند كرد. (2)

و درست زماني كه مي‌رفت تا چنين عمل وحشتناكي به روشي فراگير و ماندگار تبديل شود، گويا صبر خدا هم لبريز شد و ديري نپاييد كه پيامبرش،‌ محمد(ص ) را براي برچيدن آن بساط ننگين، برانگيخت.

اولين خطاب پيامبر(ص) به چنين جانياني،‌بسيار سخت و تكان‌دهنده بود: و اذا المؤودة سئلت. بأي ذنب قتلت. (قيامت، وقتي از زنده به گور شده‌ها پرسيده شود كه به چه گناهي كشته شدند) (3)

اولين كلمات پيامبر(ص) هم هشدار دهنده بود و هم با فطرت بشري همسو. دختركاني كه مخفيانه در پستوخانه‌ها يا نزد خويشان دور نگهداري مي‌شدند، به ناگاه بغض پنهانشان را شكستند؛ مادران كه رحم و زهدان مادري‌شان در حقيقت، نه جاي پرورش موجودي سود و زيان‌ده، كه كانون رحمت الهي بود نيز با آن پاره‌هاي تن خود، هم صدا شدند. حتي پدران سنگدلي هم كه قساوتشان نه از روي فطرت و طبع بشري كه به جبر زمانه به فرزند كشي عادتشان داده بود، انگاري در كمين چنين نداي فطري نشسته بودند، به ناگاه يكي يكي به خدمت پيامبر(ص) رسيدند؛ سر به زير انداخته به گناه خود اعتراف كردند و خواستند تا از جرم آنها درگذرد.

اما فقط كلمات وحي الهي براي محكم كردن دل آنها و بشارت به آينده‌اي درخشان و پاك براي دخترانشان كافي نبود. چرا كه وقتي دست به دختركشي مي‌زدند، نه از روي هوا و هوس و بي غيرتي، بلكه اتفاقا از روي تعصب و غيرت و آينده‌نگري! بود كه به چنين بي‌رحمي و قساوتي تن مي‌دادند و مهر پدري به خشمي مقدس! تبديل مي‌شد و نگاه به آينده سياهي كه زمانه براي دخترانشان رقم مي‌زد، سختي زنده به گور كردن را براي آنها پسنديده و افتخارآفرين مي‌نمود، اين سختي را به جان مي‌خريدند تا داغ بدنامي را از آن رهگذر، بر پيشاني نگذارند.

با وجود اين، فقط كلمات دلنشين پيامبر نمي‌توانست آرام‌بخش باشد. او بايد از جنس خود ايشان الگويي معرفي مي‌كرد كه در عين اينكه زن است، اما از همه پاكاني كه تاريخ بشري به خود ديده و آنها شنيده بودند برتر باشد. و خداوند فاطمه(س) را به محمد(ص) داد: انا اعطيناك الكوثر؛ كوثري كه مظهر همه صفات جمال الهي است. از هر رجس و آلودگي و پلشتي به دور است. مردان روزگار جرأت نگاه كردن به قامتش را كه تا خورشيد افراشته بود ندارند. رفتار پيامبر(ص) با او - كه محبت و خشم او محبت و خشم خدا را در پي داشت - نيز عرق شرم بر پيشاني پدران مي‌نشاند. پيامبر(ص) هر روز گرد و غبار خستگي كار مقدس منزل را از دخترش برمي‌گرفت. بر گونه‌اش بوسه مي‌زد. با صداي بلند فرياد مي‌زد: فداها ابوها (پدرش فداي او باد).

پدراني كه تا ديروز، دستشان به كندن گودالها و ريختن خاك بر صورت‌هاي معصوم ده‌ها دختر، آلوده بود و لب‌هايي كه از خدايان دروغين طلب اولاد پسر مي‌كرد، به يك باره در بوسيدن دست و روي دختران و طلب دختر در نيمه‌هاي شب از درگاه خداي يگانه، بر هم سبقت جستند. آرزو مي‌كردند، نخستين فرزندشان دختر باشد. وقتي بشارت دختر به آنها داده مي‌شد، صورتشان چون گل مي‌شكفت. وقتي همسرشان از حمل فارغ مي‌شد، بي‌تابانه فرزند را در پارچه‌اي پيچيده خدمت پيامبر(ص) مي‌آوردند و فرياد مي‌زدند: يا رسول الله، اين فرزند ماست كه دختر است. او را نامي نيكو بنه و در گوش او اذان و اقامه بگو. و فاطمه(س) در حقيقت يك تنه همه انسانيت را و شايد همه امانت هستي را در اين رهگذر به دوش كشيد.

با چنين اعجوبه خلقتي بود كه پيامبر(ص) دختران و مادران را ارزش نهاد. آخر فاطمه(س) نيز براي پدرش، هم مادر بود و هم دختر. با چنين الگوي كاملي بود كه دست و پاي همه مادران، حتي آنها كه به كيش محمد(ص) نگرويده بودند، غرق در بوسه فرزندان شد؛ چون از راستگوترين مردان عالم شنيده بودند: الجنة تحت اقدام الامهات (بهشت زير پاي مادران است)

آري، به يك باره همه آن افكار خرافي زير خروارها خاكستر دفن شد و زن تولدي دوباره يافت و از آن پس تا كنون، هر آنچه نيكي از زنان است، همه از بركت كوثر محمد(ص) و آن هديه الهي است به جامعه بشري.

اما پس از ده‌ها قرن، دوباره زن به جاهليت اوليه بازگشت. اين بار البته به جاي لباس‌هاي ژنده، او را به بهترين مدها و لباس‌ها آراستند؛ به جاي زنده به گور كردنش، به او نشاط و شادابي دادند. حتي براي چشم و ابرو و كمر و روي او قيمتي تعيين كرده، او را به مزايده گذاشتند و ديگر چه كسي مي‌توانست فاطمه(س) را به جامعه عرضه كند؟ اگر محمد (ص) خاتم پيامبران بود، فاطمه(س) هم خاتمه زنان برگزيده بود، اما براي اقتدا كردن و ت‍أسي، نخستين الگوي كاملي بود كه بشر تا قيامت مي‌توانست برگزيند. فقط بايد فاطمه(س) دوباره معرفي مي‌شد و چه كسي براي معرفي اين شخصيت بي‌نظير، نزديكتر و سزاوارتر از فرزند فاطمه(س)؛ يعني «روح‌الله»؟

آري، اگر فاطمه(س) در ميان نبود، اما يك روح الله، كافي بود تا دوباره مادر را زنده كند؛ مادري كه اگر با چشم دل نگاه مي‌كردي هرگز نمرده بود؛ هرچند به هزار حيلت و تزوير خواستند تا او را بميرانند.

با تولد روح الله، گويي در حقيقت، مادر دوباره زنده شد؛ الگوي كامل زن در انقلاب اسلامي، همان كسي شد كه دختران را از زنده به گور شدن رهانيد و به زن بها داد و او دوباره فاطمه(س) بود؛ ديگر كسي از دختر داشتن شرم نداشت؛ در منابر و مواعظ، روايات داشتن دختر خوانده شد. زنان و دختران به سرعت پله‌هاي ترقي را پيمودند؛ در همه صحنه‌هاي مبارزه، دوشادوش همسران خود راه رفتند، فرزنداني پرويدند كه عارفان به حال آنها غبطه خوردند و پياله‌ها شكستند، اما صبر كن، انگار دوباره زمزمه‌هاي عصر جاهلي در كوچه و بازار شنيده مي‌شود.

صفحه روزنامه‌ها را ورق نزن كه دختر كشي و همسرآزاري، دوران جاهليت را براي تو زنده مي‌كند. به آمار طلاق مراجعه نكن كه عرش الهي را به رعشه مي‌اندازد. به معصوميت دختركاني كه هر روز در گوشه و كنار دست به خودكشي مي‌زنند، فكر نكن كه نياز به نوشتن قانوني جداگانه دارد.

اين روزها به سايت‌ها و روزنامه‌ها كمتر سر بزن، چون خواهي ديد دختري كه از روي ناداني پوشش درستي ندارد، شكار دوربين‌هاي بي‌حياي برخي عكاسان به اصطلاح باحيا! شده است و در كنار او نيز مأموري از مأموران نيروي انتظامي، در حالي كه چشمانش مات شده است، بازوي دختري را گرفته تا به ارشاد او بپردازد.

راستي، كدام مرجع تقليدي اجازه داده تصوير دختري بد حجاب، آن هم به بهانه مبارزه با بدحجابي، موجب بالا رفتن آمار بازديد سايت‌ها و رونق فروش روزنامه‌هاي به اصطلاح متعهد و اخلاقي! شود؟ درست است كه اسلام حجاب را از ضروريات شمرده و درست است كه اين دختر، اجازه ندارد خود را به صورت مانكن در خيايان‌ها، عرصه‌گاه چشم هوسرانان كند، اما چه قانوني اجازه مي‌دهد وقتي آن دخترك به سختي تلاش مي‌كند با دو دستش صورتش را بپوشاند، در كمال خونسردي به گونه‌اي به تصوير كشيده شود كه به اشتباه پنداري آن عكاس توسط مأموران براي گرفتن عكس اسكورت مي‌شود! و عكس او و حيثيت او و خانواده‌اش را به تاراج بگذارند!

كمي روشنتر بگويم:
درست است كه او خلاف كرده و مستحق ارشاد است و درست است كه برخي از آنها، شايد از انتشار عكسشان كيف هم مي‌كنند، اما آيا همه چنين هستند؟ آيا صاحبان تصويرهايي كه امروزه روزنامه‌ها و سايتها از هر جناح و گروهي براي چاپ آنها سر و دست مي‌شكنند، منكر ضروري دين هستند؟ آيا مسلمان نيستند؟ آيا نشان دادن مو و سر و گردن و نگاه به آنها حرمت ندارد؟ آيا كدام كارشناس تربيتي مي‌تواند ادعا كند كه اين‌گونه پرداختن به موضوع به حياي جامعه كمك مي‌كند؟ راستي، چرا چشم‌هاي هيز آن چشم‌چران به نمايش درنمي‌آيد؟ چرا تصوير آن متلك‌پران حتي به دختران محجوب تصوير اول اين روزنامه‌ها نمي‌شود؟ آيا واقعا انتشار اين تصاوير از روي تعهد و دلسوزي است؟!

عجيب است كه هرگاه داد بزرگان دين بلند مي‌شود،‌به ناگاه، نگاه همه به نيروي انتظامي معطوف مي‌شود! با همه احترامي كه براي ايشان قايل هستم و دست همه را مي‌بوسم، اما چرا به درستي پرسش‌هاي كليدي زير مطرح نمي‌شود يا به دنبال پاسخ جدي و عملي آنها برنمي‌آيند؟
چرا در كشوري كه زن كانون تعليم و تربيت و فرهنگ معرفي مي‌شود، 62 درصد از دانشجويانش دختر و 38 درصد پسر هستند و حتي در رشته‌هاي سخت و خشني كه با طبيعت لطيف زنانه سازگاري ندارد، پذيرفته مي‌شوند، اما در همان سال (1387)، تنها 16 درصد از متقاضيان تحصيل در حوزه علميه خواهران مي‌توانند به حوزه راه يابند و درس دين را بياموزند؟

آيا اگر به جاي هشدار صرف و كشاندن نيروي انتظامي به برخوردهايي كه هم براي آنها و هم براي دختران همين آب و خاك، هزينه‌هاي زيادي دارد، به فكر ايجاد بسترهاي فرهنگي مناسب باشند، زودتر به نتيجه نمي‌رسند؟ چه كسي پاسخگوي اين عطش مقدس است كه در جامعه اسلامي ميان دختران ايجاد شده و هر ساله هم بر تعداد آنها و هم بر محروميت آنها افزوده مي‌شود؟

اگر حوزه‌ها مشكل مالي دارند و براي حوزه‌هاي علميه برادران استفاده از كمك‌هاي دولتي خلاف مصالح حوزه است، اما اين امر براي حوزه بانوان متفاوت است و آن محذوريت‌هاي سياسي و اجتماعي را ندارد.

بايد در سال نوآوري و شكوفايي، به اين نياز طبيعي و ضروري جامعه زن مسلمان ايراني، نگاهي نو انداخت و راه را براي آنها باز كرد.

چرا در بسياري از فيلم‌هاي سينمايي و سريال‌هاي تلويزيوني، نقش زن كه بايد كانون مهر و محبت در خانواده باشد، به ابزاري براي خشونت و خيانت و هوس و پوچي و قتل و ... تبديل شده و بزرگان ديني به راحتي از كنار آن مي‌گذرند؟ بسياري از مدل‌هاي مورد خطاب ناجا، مدل‌هايي است كه به راحتي در فيلم‌هاي سينمايي كه از مميزي وزارت ارشاد گذر كرده‌اند، گرفته شده است. چه توجيهي براي جوان ايراني هست كه بگوييم تو نبايد چنين باشي؟
و معلوم است وقتي ماهيت مأموريتي ناجا، دستي بر اسلحه و دستي بر باتوم است، نمي‌تواند نقش ارشادي را به عهده بگيرد؛ هر چند اصطلاحات و كلمات را نرم و مهربان كنيم؛ كدام پدري با دستي چماق و دستي ديگر چاقو به نصيحت فرزندش همت مي‌گمارد؟!

اين مطالب به هيچ روي ايراد گرفتن از كارهاي ناجا نيست، بلكه هشداري است به دلسوزان فرهنگ كشور كه اگر به اميد نهادينه شدن فرهنگ ديني در جامعه‌اند، خواستن چنين مهمي تنها از نيروي انتظامي، رفع تكليف از دوش ديگر متوليان اصلي است و قرباني شدن جسم و روح دختران در دوراني كه به مراتب پلشتي‌ها و زشتي‌هايش از دوران جاهليت بدتر و وسوسه انگيزتر شده است؛ اما شيوه‌هاي رويارويي با اين معضل، درصدي از روش پيامبر(ص) در صدر اسلام نيست.

آيا متوليان ديني كشور، مي‌توانند ادعا كنند والدين از بشارت دختردار شدن به خود مي‌بالند؟ چقدر دختران و زناني كه روح و جسمشان در رفتارهاي خشن والدين و مردان، دهها بار در روز زنده به گور مي‌شود و هيچ متولي فرهنگي صدايش درنمي‌آيد!

آيا با نگاهي عميق به الگوسازي پيامبر براي جامعه اسلامي، نبايد دوباره اين پرسش قرآني را آورد كه: «بأي ذنب قتلت»؟ به كدامين گناه كشته مي‌شوند؟

-----------------------------------------------

پي‌نوشت:
1. حجة‌التفاسير ج 7 ص 178
2. برگرفته از فروغ ابديت، جعفر سبحاني
3. تكوير آيات 8 و 9
 سه شنبه 4 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 266]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن